۱۳۹۷/۰۲/۲۲
–
۱۰۲۹ بازدید
در پاسخ مطالب ذیل قابل توجه است :
الف- در این مطلب که همه مسلمانان مخاطب قرآن هستند ومیتوانند ظاهر قران را بفهمند جای شک وتردید نیست لکن این گونه نیست که قرآن به غیر از ظاهرش که برای عامه مردم قابل درک است هیچگونه باطن وحقیقت دیگری نداشته باشد اگر چنین اعتقادی در مورد قرآن داشته باشیم لازمه اش این است که فهم خاتم پیامبران با ابو جهل از قرآن به یک اندازه باشد در حالی که هیچ کس به چنین مطلبی ملتزم نیست بنا بر این انکاری از این مطلب نیست که قرآن برای همگان فرستاده شده لکن نمیتوان ادعا کرد که همه مردم به شکل مساوی از قرآن برداشت میکنند , و بدیهی است که افراد در درک حقایق قرآن متفاوت هستند وهمه در یک حد و اندازه از آن برداشت نمیکنند .
ب- از جمله آیاتی که دلالت دارد اهل بیت پیامبر آگاه به تفسیر وحقایق قرآن هستند آیات ذیل است :
1-هُوَ الَّذی أَنْزَلَ عَلَیْکَ الْکِتابَ مِنْهُ آیاتٌ مُحْکَماتٌ هُنَّ أُمُّ الْکِتابِ وَ أُخَرُ مُتَشابِهاتٌ فَأَمَّا الَّذینَ فی قُلُوبِهِمْ زَیْغٌ فَیَتَّبِعُونَ ما تَشابَهَ مِنْهُ ابْتِغاءَ الْفِتْنَةِ وَ ابْتِغاءَ تَأْویلِهِ وَ ما یَعْلَمُ تَأْویلَهُ إِلاَّ اللَّهُ وَ الرَّاسِخُونَ فِی الْعِلْمِ یَقُولُونَ آمَنَّا بِهِ کُلٌّ مِنْ عِنْدِ رَبِّنا وَ ما یَذَّکَّرُ إِلاَّ أُولُوا الْأَلْبابِ (آل عمران 7) در این آیه خداوند علم به متشابهات را مختص به خود وراسخان در علم میداند به حسب آنچه در روایات فراوان که آدرس آنرا ذیلا میآوریم راسخان در علم وکسانی که به جایگاه ثابتی از علم دست یافته اند پیامبر واهل بیت آن حضرت هستند .
2- وَ یَقُولُ الَّذینَ کَفَرُوا لَسْتَ مُرْسَلاً قُلْ کَفى بِاللَّهِ شَهیداً بَیْنی وَ بَیْنَکُمْ وَ مَنْ عِنْدَهُ عِلْمُ الْکِتابِ (رعد 43 ) در این آیه خداوند خودش وکسانی را نزد آنان علم کتاب است را شاهد بر نبوت پیامبر میداند به حسب آنچه در روایات آمده است کسی که نزد او علم کتاب است اهل بییت هستند که در راس آنان امیر مومنان علیه السلام است .
3-بَلْ هُوَ آیاتٌ بَیِّناتٌ فی صُدُورِ الَّذینَ أُوتُوا الْعِلْمَ وَ ما یَجْحَدُ بِآیاتِنا إِلاَّ الظَّالِمُونَ (عنکبوت 49 ) قرآن آیات روشن وبین است در سینه کسانی که به آنان علم داده شده است در ذیل این آیه نیز روایت فراوانی وجود دارد که مراد از کسانی که خداوند به آنان علم عنایت نموده که قرآن نزد آنان بین وروشن است اهل بیت علیهم السلام هستند . .جهت اطلاع بر روایاتی که ذیل آیات یاد شده وارد شده است به بحار الانوار ج 23 ص 188-211 مراجعه کنید .
4 – آیه شریفه یا أَیُّهَا الَّذینَ آمَنُوا أَطیعُوا اللَّهَ وَ أَطیعُوا الرَّسُولَ وَ أُولِی الْأَمْرِ مِنْکُمْ دلالت دارد بر اینکه از اولو الامر که اهل بیت اند اطاعت نمود بنا بر این سخن آنان نیز در تفسیر قرآن وبیان حقایق دین حجت است همانند رسول خدا والا خداوند در کنار اطاعت از خودش وپیامبر اطاعت ازانان را مطرح نمیکرد مراد از اولوالامر نیز به حسب آنچه در روایات امده اهل بیت پیامبرند .
5 – آیه شریفه إِنَّما وَلِیُّکُمُ اللَّهُ وَ رَسُولُهُ وَ الَّذینَ آمَنُوا الَّذینَ یُقیمُونَ الصَّلاةَ وَ یُؤْتُونَ الزَّکاةَ وَ هُمْ راکِعُونَ (مائده 55) بر این دلالت دارد که امیر مومنان علیه السلام همانند پیامبر اکرم (ص) بر مردم ولایت وسرپرستی دارد وسخنان ان حضرت همانند پیامبر اکرم (ص) بر همگان حجت است مراد از کسانی که اقامه نماز میکنند ودر حال رکوع زکات میدهند بنا به انچه در روایات شیعه وسنی امده است امیر مومنان است . مقام ولایت و سر پرستی که در این آیه مطرح است همان جایگاهی است که خداوند به صراحت در قرآن کریم به پامبر اکرم دستور میدهد که در حجه الوداع آنرا به مردم برساند و امیر مومنان را به عناون ولی وسرپرست مومنان پس از خود معرفی نماید وحضرتش نیز امتثال امر نموده و در حضور بسیاری از مسلمانان فرمود آیا من اولی به شما نیستم از اموال وجانهایتان همگی گفتند چرا ای رسول خدا آنگاه فرمود هرکس من مولای اویم وچنین سرپرستی را بر وی دارم پس علی مولای اوست آیات یاد شده بخشی از آیاتی است که دلالت بر لزوم اطاعت از اهل بیت وعالم بودن ایشان به کتاب دارد .
ج- اکثر مفسران و محققان قرآنى و یا کتب علوم قرآنى، خود فصلى را به علوم مورد نیاز در تفسیر اختصاص داده و علومى را که از دیدگاه خود براى تفسیر ضرورى مى دانستند متذکر گردیده اند و اهم علوم یاد شده در این مورد که تقریبا اکثر و قریب به اتفاق مفسران و محققان به آن اشاره کرده اند، بدین قرار است:
1- علوم ادبى (لغت، اشتقاق، صرف و نحو)
2- علوم بلاغى (معانى، بیان، بدیع)
3- علوم قرآن (قرائات، ناسخ و منسوخ، محکم و متشابه و..)
4- علوم استنباط معرفت دینى (اصول فقه، فقه)
5- علوم الحدیث (درایه و رجال)
6- علم کلام، علم تاریخ و…
بنابراین کسى که بخواهد در تفسیر صاحب نظر گردد، لازم است مقدمات علم تفسیر را بیاموزد، البته باید متذکر شد که داشتن معلومات تفسیرى براى هر فردى با مطالعه کتب تفسیرى در حد خودش ممکن مى باشد.
د- دانمشندان علوم قرآن، تحت عنوان «شرایط مفسر» یا «ویژگی های لازم برای مفسر» امور فراوانی را ذکر کرده اند که بخشی مربوط به «منابع تفسیر»، بخشی مربوط به «قواعد تفسیر»، بخشی مربوط به «علوم مورد نیاز» و بخشی مربوط به «شیوه تفسیر» است. البته در این میان محققانی هستند که مجموعه های یاد شده را با شرایط مفسر به هم نیامیخته اند، ولی غالباً بخشی از مجموعه های یاد شده را تحت عنوان شرایط مفسر ذکر کرده اند. این آمیختگی معلول یکی از سه امر زیر است: نخست آن که چون طرح این مباحث سابقه طولانی نداشه است، تفکیک محورهای مختلف یاد شده از یکدیگر، مورد غفلت قرار گرفته و یا به آسانی میسر نبوده است. دوم آنکه گاه برخی از این مباحث با نگرشهای متفاوت در قلمرو عناوین مختلف قرار می گرند. به عنوان مثال، اگر به علوم ادبی به عنوان یکی منظومه معرفتی نگریسته شود، از علوم مورد نیاز مفسر، و اگر به عنوان تخصص و تبحر مفسر در به کار گیری آن منظومه معرفتی نگریسته شود، از شرایط مفسر به شمار می آید. سوم آنکه برخی از این دانشمندان از واژه «شرایط تفسیر» مفهوم گسترده ای را مد نظر داشته اند که شامل علوم مورد نیاز و رعایت قواعد تفسیر نیز می شود. در هر حال، مفهوم مورد نظر در اینجا، معنای خاصی دارد و تنها در بر گیرنده اموری است که حاکی از وجود نوعی توانایی و کمال برای مفسر در بعد بینش یا گرایش می باشد و شامل دیگر مجموعه های یاد شده نمی گردد. در فصول گذشته یادآور شدیم که رعایت نکردن اصول و قواعد تفسیر، بی توجهی و استفاده نکردن از منابع معتبر تفسیر و فرا نگرفتن علوم مورد نیاز مفسر، سبب خطای در تفسیر و بی اعتباری آن می شود. در این فصل در صدصد بیان آنیم که علاوه بر امور یاد شده، مفسر باید دارای ویژگیها و شرایطیباشد که رعایت آنها نیز سبب می شود تا خطای وی در تفسیر کاهش یابد. پیش از پرداختن به بیان شرایط و ویژگیهای مفسر، ذکر دو نکته ضروری به نظر می رسد: الف) ویژگیهای روحی مفسر گاه ذاتی و غیراکتسابی است، مانند استعداد فو ق العاده و سرعت انتقال و گاه اکتسابی است مانند ملکه استنباط و تقوا. در ویژگیهای غیراکتسابی، نقش اصلی را جنبه غیراکتسابی آن به عهده دارد هر چند این ویژگی ها به طور ارادی قابل تقویت و تضعیف است. ویژگیهای اکتسابی، هم در اصل پیدایش و هم از حیثیت تقویت و تضعیف، وابسته به تلاش مفسر است و به هر میزان که تلاش بیشتری در این زمینه صورت پذیرد، توانمندی افزونتری در تفسیر حاصل می شود. همچننی گاه ویژگیهای اکتسابی نوعی آگاهی است؛ مانند بینش صحیح اعتقادی، و گاه مانند تقوا و ایمان، از مقوله گرایشهای اکتسابی است، چنان که گاهی نیز از امور زمینمه ساز برای دستیابی به آگاهی است؛ مانند ذهن کنجکاور و آکنده از پرسش داشتن، و گاه از مقوله هنر و مهارت است؛ مانند ملکه استنباط، و مهارت در رعایت قواعد تفسیر. این بحث ا نواع مختلف این شرایط را در بر می گیرد. ب) برخی از شرایط و ویژگیهای مفسر، در صحت و اعتبار تفسیر مؤثر است، به گونه ای که فقدان آن سبب خطای در تفسیر می شود، مانند علوم مورد نیاز و آزاد اندیشی، و برخی از ویژگیها سبب کمال و باروری بیشتر تفسیر است؛ مانند برخورداری از ذهن پر سؤال، تقوا و خلوص نیت. در این فصل به بررسی این دو دسته از شرایط می پردازیم. شرایط مؤثر در اعتبار تفسیر تسلط و حضور ذهن نسبت به پیش فهم های تفسیر چنان که قبلاً اشاره شد، مفسر باید در مورد مبانی و قواعد موضع گیری مستند و مستدل داشته باشد و از علوم مؤثر در تفسیر و منابع اولیه تفسیر، آگاهی کافی داشته باشد. هر گونه تفسیر، به ویژه در بخش مهمی از معارف قرآنی، وابسته به آن موضع گیری و این آگاهی است و بدون احراز شرایط و اوصاف یاد شده، تفسیر به رونویسی و تقلید صرف از تفاسیر دیگر مبدل می شود و یا سر از تفسیر به رأی در می آورد.
ملکه استنباط
قواعد، مبانی علوم و منابعی که آگاهی از آنها و به کار گیری دقیق هر یک برای مفسر ضرورت دارد، امور متعدد و متنوعی است که صرف آگاهی از آنها برای دستیابی دقیق به مفاهیم و معارف قرآن کفایت نمی کند، بلکه مفسر باید با ممارست فراوان در استخراج معارف قرآن و به کارگیری امور یاد شده، این آگاهی را به یک مهارت تبدیل کرده و به شکل ملکه و حالت نفسانی در آورد، به گونه ای که برای وی به کارگیری امور یاد شده به آسانی و با کمال دقت میسر گردد. همان طور که مفسر فاقد علوم و آگاهی های یاد شده و یا قدرت استنباط، فقط می تواند گزارشکر آراء دیگران باشد و در هر موردی که خود اظهار نظر کند، از خطر تفسیر به رأی مصون نخواهد بود، کسی که قدرت استنباط او در حد مهارت و ملکه نفسانی نباشد نیز امکان غفلت از به کارگیری قواعد و اصول تفسیر را خواهد داشت و نتیجا در این صورت نیز در استفاده شایسته از علوم مورد نیاز و انتخاب منابع معتبر در معرض خطا و لغزش خواهد بود. و در نهایت، زمینه خطای در تفسیر برای او فراهم است. دستاورد مهم مهارت در تفسیر عبارت است از اشراف بر مواضع خطا، شناخت آیات محکم و آگاهی از اصول حاکم بر معارف قرآن. اموری که در کاهش خطا در تفسیر و فهم دقیق و هماهنگ از آیات شریفه، نقش به سزایی دارد. آنچه زمخشری در مقدمه تفسیر کشاف به عنوان یکی از شرایط مفسر آورده است، مبنی بر آنکه مفسر باید «کثیر المطالعه و طویل المراجعه» (پر مطالعه و دارای مراجعه مستمر و طولانی به منابع مربوط) باشد، در واقع ناظر به زمینه های پیدایش مهارت و ملکه استنباط است.
آگاهی و اعتقاد به جهان بینی قرآن
بیانات قرآن مجید، براساس مبانی خاص و منطبق با جهان بینی واقع گرایانه ارائه شده است و معارف آن بر مبانی مزبور مبتنی بوده و با آن هماهنگ است. در واقع، آن مبانی مانند روح واحدی در پیکره معارف قرآن حضور و ظهور دارد. از این رو، کسی که از آن مبانی آگاه نباشد، در فهم این معارف و انتقال از الفاظ آیات کریمه به آنها دچار خطا خواهد شد. هم چنین عدم ایمان به این اصول، فهم دقیق و انتقال به ظرایف و ریزه کاری های مفاهیم قرآن را با مشکل مواجه می کند. این مشکل به ویژه در مواردی رخ می دهد که قرآن مجید به بیان جنبه های رفتاری پیامبران و مؤمنان و توصیف و تحلیل آن می پردازد. صاحب نظران علوم انسانی براین نکته تأکید دارند که برای فهم صحیح رفتار انسان ها، صرف آگاهی از معتقدات و فرهنگ انسان ها کفایت نمی کند، بلکه محقق باید آن رفتارها را در خود درک و هضم کند، اگر ما می توانیم درک کنیم که دادخواهی و سخنان پرخاشگرانه یک انسان ستم دیده چه معنایی دارد، برای آن است که خود نیز در شرایطی به نحوی مورد ستم واقع شده ایم. همان گونه که فهم رفتار یک فرد، منوط به یافتن آن حالت در خویشتن است، در فهم توصیف آن رفتارها و حالت ها نیز، اعتقاد صحیح و ایمان به آن مبانی- که این رفتارها و حالت های نقل شده برخاسته از آن است- بدون شک مؤثر است. بر همین اساس، جمعی از پژوهشگران علوم قرآنی و مفسران نیز براین نکته تأکید کرده اند که مفسر باید از ایمان و اعتقاد صحیح برخوردار باشد. ضروریات این شرط، از روایت ذیل به خوبی هویداست: «انما القرآن امثال لقوم یعلمون دون غیرهم و لقوم یتلونه حق تلاوته و هم الذین یومنون به و یعرفونه و اما غیرهم فما اشد اشکاله علیهم؛ همانا قرآن توصیف هایی است برای اهل معرفت و نه دیگران؛ [یعنی] برای آنان که قرآن را چنان که شایسته آن است، تلاوت می کنند و آنان کسانی هستند که بدان ایمان دارند و کاملا آن را می شناسند، ولی کسانی که چنین نیستند، فهم قرآن بر آنان بسیار مشکل است». (مجلسی، محمدباقر، بحارالانوار، ج 92، ص 100)در آنچه که برخی از پژوهشگران علوم قرآنی با عنوان «آگاهی از ابواب سر» از آن نام برده و مقولاتی از قبیل توکل، اخلاص و دیگر حالات روانی و اخلاقی را به عنوان موارد آن ذکر کرده اند، نیز از همین باب است و مشابه چنین تبیینی در مورد آنها نیز مطرح است.
ه- در فهم هر متنی، هدف آن است که بدانیم گوینده سخن چه چیزی را مد نظر داشته است و این هدف، مفسر متن را از جهانی محدود می کند: در این راستا، وی نمی تواند آرا و اندیشه های خود و خواست های فردی و گروهی را در تفسیر دخالت دهد و تحلیل های خود را به حساب مفاد و مراد از متن بگذارد. البته ذهنی پر سؤال داشتن، که به عنوان یکی دیگر از شرایط مفسر ذکر خواهد شد، مسأله دیگری است که با این شرط منافات ندارد. در آن شرط، سخن بر سر موضوع ها و سؤال است و در این شرط، سخن بر سر پاسخ ها و محمولهاست. بی طرفی عملی در هر تحقیقی ضرورت دارد؛ خواه آن تحقیق در زمینه کشف قوانین طبیعی و انسانی باشد و خواه در نایل شدن به فهم و درک سخن یا نوشته ای؛ ولی در خصوص قرآن، به لحاظ پیامدهای ارزشی آن، مسأله بسیار حساس تر است. روایات فراوانی هم که از تفسیر به رأی نکوهش می کند، ناظر به همین نکته است. به طور کلی، عدم رعایت بی طرفی علمی، گاه در قالب حاکمیت بخشیدن به تمایلات فردی و گروهی بر قرآن و تفسیر آیات، گاه در اثر مرعوب دیدگاه دیگران شدن و جرأت اقدام برای فهم نوین براساس قواعد را به خود ندادن و از نوآوری و فهم جدید و نکات بیشتر پرهیز کردن است. البته چنان که در فصول پیشین گذشت، حاکمیت قواعد مسلم عقلی، قواعد محاوره عقلایی و اصول کلی برگرفته از خود قرآن، با بی طرفی علمی کاملا سازگار بوده، بلکه دخالت دادن آنها ضرورت دارد.
و- شرایط کمال و باروری تفسیر
توانمندی فکری و صفای باطنی : بررسی های تجربی دینی بر این نکته تاکید دارند که افراد انسان از لحاظ توانمندی فکری و ذهنی یکسان نیستند؛ بهره هوشی، سرعت انتقال، قدرت استنتاج، نوآوری، میزان حافظه و نظایر آن در افراد مختلف، درجات متفاوتی دارد. عده ای در مرحله بسیار بالایی قرار دارند که از آن به نبوغ تعبیر می شود. جمعی فروتر از حد متعارف اند و اکثریت افراد در حد میانه قرار دارند. هر چند همه انسان ها از حداقل این استعدادها که شرط تکلیف و ستایش و سرزنش و پاداش و کیفر است، برخورداند و نیز این استعدادها قابل تقویت و تضعیف است، ولی تفاوت افراد در برخورداری از آن، مسلم و تأثیری که شدت و ضعف برخورداری از این استعدادها در فهم دقیق تر و کامل تر هر متنی و از جمله فهم قرآن دارد، غیرقابل تردید است. افزون بر نقشی که این استعدادها در فهم قرآن دارد، براساس بیانات دینی، اخلاص و تلاش در راه خدا و به تبع آن، عنایات الهی نیز فهم کامل تری از قرآن را به ارمغان می آورد و این نیز در افراد متفاوت است. بنابراین، عنایت ویژه خدا که بر اثر اخلاص و تلاش در راه خدا حاصل می شود نیز در فهم کامل تر آیات مؤثر می باشد.
جهت مطالعه بیشتر ر.ک: روش شناسی تفسیر قرآن، علی اکبر بابایی، غلامعلی عزیزی کیا، مجتبی روحانی راد، زیر نظر محمود رجبی،تهران، 1379، پژوهشکده حوزه و دانشگاه و سمت
ز- بدیهی است تفسیر هر متنی به ویژه متنی که از ابعاد گوناگون دارای اعجاز است،کار هر کسی نیست ونیاز به مقدمات دارد،ولی از سوی دیگر قرآن کریم کتاب عمل است وعموم مردم سطوحی از آنرا می فهمند وکسانی که عمری را در انس با قرآن سپری کرده اندوبا زبان او آشنا هستند قادرند که پرده از ابهامات آن بر دارند ومفسران با استمداد از بیانات ائمه علیهم السلام وعلوم دیگری که کسب کرده اندبه تفسیر قرآن مبادرت می ورزند وهر کدام بر طبق ظرفیت خود ،حقائقی را آشکار نموده وبه مردم عرضه می نمایند .