۱۳۹۷/۰۹/۰۸
–
۱۰۸۱ بازدید
یه نفر در کانال تلگرامی خویش ادعا کرده که امام خمینی (ره) در فقه و فلسفه و عرفان و … اشتباهات زیادی دارد. همچنین فقه و فلسفه و عرفان ایشان مخالف قرآن است .بعد به این فرمایش امام در کتاب صحیفه نور اشاره می کند و می گوید ببینید: خوده آقای خمینی هم از کارهای خودش پشیمان است. امام_خمینی ره در صحیفه نور میفرماید: «… و این جانب از روی جد، نه تعارف معمولی میگویم از عمر به باد رفته خود، در راه اشتباه و جهالت تاسف دارم و شما ای فرزندان برومند اسلام، حوزهها و دانشگاهها را از توجه به شیونات قران و ابعاد بسیار مختلف آن بیدار کنید. تدریس قرآن در هر رشتهای از آان را محط نظر و مقصد اعلای خود قرار دهید، مبادا خدای ناخواسته در آخر عمر که ضعف پیری بر شما هجوم کرد از کردهها پشیمان و تاسف بر ایام جوانی بخورید، همچون نویسنده … » [صحیفه نور، ج ۲۰، ص ۲۰] .بعد میگن که ببینید اینجا خوده آقای خمینی گفته دارم به جد می گویم. پس در مقام تواضع و … نیست این حرف ایشان. در جواب چه بایدگفت؟
اینکه ایشان می فرمایند : «از عمر به باد رفته خود، در راه اشتباه و جهالت تاسف دارم و شما ای فرزندان برومند اسلام، حوزهها و دانشگاهها را از توجه به شیونات قران و ابعاد بسیار مختلف آن بیدار کنید. تدریس قرآن در هر رشتهای از آن را محط نظر و مقصد اعلای خود قرار دهید…» جملات فوق نشان می دهد که مقصود ایشان از «اشتباه» و «عمر بر باد رفته» و «جهالت »؛ «توجه نکردن و یا کم توجهی به قرآن و ابعاد مختلف آن است» که البته هر دانشمند و فقیه و عالمی در آخر عمر خود از عمر بر باد رفته خود و کم توجهی به قرآن سخن می گوید چرا که قرآن، معدن بی انتهایی است که هر چه انسان از آن برداشت می کند به ناداری و فقر خود، بیشتر آگاه می شود و این نشان دهنده عظمت روح اوست که با این همه علم و معرفتی که پیدا کرده بودند و از عظمت روحی و علمی بلندی برخوردار بودند خود را در مقابل قرآن جاهل و مقصر می دیدند و این جای تعجب ندارد بلکه اگر فکر می کردند که چیزی می دانند نشانه جهل ایشان بود و حال که فهمیده اند چیزی نمی دانند نشانه بلندی و عظمت علم ایشان است آن دانشمند فرزانه (ابو علی سینا ابر مرد خرد) جمله معروفی دارد: «تا بدانجا رسید دانش من که بدانم همی که نادانم» او که ستاره پرفروغ آسمان طب، فلسفه، حکمت، هندسه، نجوم ، علوم طبیعی و دهها شاخه دیگر علم بود و سرشار از تمام علوم زمان خویش شد، اما در واپسین روزهای عمر گفت: “تا بدانجا رسید دانش من، که بدانم همی که نادانم”.آیا می توان این اعتراف ایشان را بر تعارف حمل کرد و یا آن که این جمله به ایشان عظمت بیشتری داده و متوجه شده که در مقابل بحر عظیم علم، او چیزی در دست ندارد و این جمله را گفته است ؟!مرحوم امام نیز خود را درمقابل دریای بیکران قرآن و احتیاجش به درک عظمت آن و فقرش از علوم آن و نداشتن فرصتی برای یادگیری آن ها ، عمر خود را برباد رفته و خود را جاهل می داند . و این اعتراف البته صحیح است ولی سؤال این است که این اعتراف در مورد قرآن و علم بی کران آن است و چه ربطی به فقه، فلسفه و عرفان دارد و از کجا ادعا می شود که ایشان اشتباهات زیادی دارد و چگونه ادعا کرده است که فقه، فلسفه و عرفان ایشان مخالف قرآن است ؟!