رهبری سیاسی پیامبر(ص)-ولایت پیامبر(ص)-حکومت پیامبر(ص)
۱۳۹۶/۰۳/۱۱
–
۶۶۵ بازدید
آیا پیامبر گرامی اسلام(صلی الله علیه وآله) از سوی خداوند، دارای ولایت سیاسی وموظف به تشکیل حکومت بود؟
الف. عبدالرزاق، على، الاسلام و اصول الحکم، الموسسة العربیة للدراسات و النشر، ص 159؛
ب. عادل ظاهر، الاسس الفلسفیه للعلمانیه؛
ج. مهدى بازرگان، پادشاهى خدا، ص 51 – 52؛
د.نشریه کیان، آخرت و خدا هدف بعثت انبیا، ش 28، ص 83-82؛
ه. مهدى حائرى یزدى، حکمت و حکومت، ص 140. تحت تأثیر آموزه هاى سکولاریسم و جدایى دین از سیاست، الهى بودن حکومت پیامبر گرامى اسلام(صلى الله علیه وآله) را مورد تشکیک قرار داده، با بشرى دانستن آن، ادعا نمودند که پیامبر اکرم(صلى الله علیه وآله)، شأن ولایت و زعامت سیاسى را نداشته و از سوى خداوند، مأمور به تشکیل حکومت نبوده است. بنابراین، اگر آن حضرت در زمان خویش اقدام به تشکیل حکومت کرد، بنابر نیاز جامعه بود و نه تکلیفى الهى و دینى!
در پاسخ به این شبهه، لازم است تا منطق قرآن درباره نقش پیامبر اکرم(صلى الله علیه وآله) در دولت اسلامى، مورد بررسى و تحلیل قرار بگیرد.
الف) رهبرى سیاسى پیامبر(صلى الله علیه وآله)
قرآن کریم، پیامبر اکرم(صلى الله علیه وآله) را به عنوان فردى که براى دخالت در زندگى مردم، «اولى» و داراى ولایت است، معرفى مى کند؛ «النَّبِیُّ أَوْلى بِالْمُؤْمِنِینَ مِنْ أَنْفُسِهِمْ »؛احزاب (33)، آیه 6. قرآن پژوهان و مفسّران تصریح کرده اند که این اولویت، اختصاص به مسائل دینى ندارد و همه امور دینى و دنیایى آنان را در بر مى گیرد.ر.ک: تفسیر ابوالفتوح رازى، ج 15، ص 46 و 347؛ شیخ طوسى، تبیان، ج 8، ص 317؛ زمخشرى، کشاف، ج 3، ص 523 و محمد حسین طباطبایى، المیزان، ج 16، ص 276. مؤید این تفسیر، چند دلیل زیر است:
1. قرآن؛
اطلاق آیه بالا، اولویت و ولایت پیامبر را به عرصه خاصى محدود نکرده است و در نتیجه، همه حوزه هاى ولایت پذیر را که در رأس آنها حوزه رهبرى سیاسى و اجتماعى است، را شامل مى شود و پیامبر از سوى خداوند، ولایت همه جانبه بر مردم پیدا مى کند.
2. روایات؛
امام باقر(علیه السلام) فرمود: «این آیه، درباره رهبرى و فرماندهى نازل شده است».مجمع البحرین، ص 92.
3. شأن نزول؛
وقتى پیامبر اکرم(صلى الله علیه وآله) آهنگ جنگ کرد و مردم را به خروج فرمان داد، برخى نزد آن حضرت آمدند تا براى بستگان خویش اذن بگیرند؛ آن گاه این آیه نازل شد. از این مسئله، روشن مى شود که فرمان هاى اجتماعى پیامبر(صلى الله علیه وآله)، متکى به ولایت الهى و دینى است؛ نه مبتنى بر خاستگاه بشرى.ر.ک: طبرسى، مجمع البیان، ج 4، ص 338.
4. مفهوم اولویت؛
این آیه، نشان مى دهد که پیامبر اکرم(صلى الله علیه وآله) از طرف خداوندنسبت به اداره و رهبرى جامعه، مقدم است و با وجود او، نوبت به دیگران نمى رسد.
آیات دیگرى نیز گویاى همین مطلب است؛ «إِنَّما وَلِیُّکُمُ اللَّهُ وَ رَسُولُهُ وَ الَّذِینَ آمَنُوا الَّذِینَ یُقِیمُونَ الصَّلاةَ وَ یُؤْتُونَ الزَّکاةَ وَ هُمْ راکِعُونَ»؛مائده (5)، آیه 55. «سرپرست و ولى شما، تنها خدا و پیامبر اوست و کسانى که ایمان آورده اند؛ همان کسانى که نماز به پا مى دارند و در حال رکوع، زکات مى دهند».
بنابراین، از نگاه قرآن، خداوند پیامبر را نسبت به دیگران اولویت بخشیده و ولایت داده است. از این رو، ولایت آن حضرت، تابع ولایت خداوند و در طول آن است؛ نه امرى زمینى و بشرى.
علامه طباطبایى(رحمه الله) درباره ولایت آن حضرت مى نویسد: «رسول خدا، بر همه شئون امت اسلامى، جهت سوق دادن آنان به سوى خدا و نیز براى حکمرانى و فرمانروایى بر آنها و قضاوت در میانشان، ولایت دارد… البته این ولایت، در طول ولایت خداوند و ناشى از تفویض الهى است».علامه محمدحسین طباطبائى، المیزان، ج 6، ص 14. نکته مهم دیگر این که مفهوم «انّما»، دلالت بر حصر دارد. بنابراین، طبق این آیه، حکومت مشروع، آن حکومتى است که از جانب خداوند، مشروعیت یافته باشد.
در نتیجه، با توجه به مجموع آیات قرآن، مى توان فهمید که حضرت رسول، در آن واحد، داراى سه شأن بوده است؛براى تفصیل بیشتر درباره مناصب حضرت رسول(صلى الله علیه وآله) و امامان معصوم(علیهم السلام) ر.ک: مرتضى مطهّرى، امامت و رهبرى و ولاءها و ولایت ها؛ مهدى معین زاده، وجه انسان مدار، رویکرد شیعى، نقد و نظر، سال هفتم، ش 27 و 28، (تابستان و پاییز 1380)، ص 446 – 471.
1. امامت و پیشوایى و مرجعیت دینى.حشر (59)، آیه 7.
2. ولایت قضایى.نساء (4)، آیه 65.
3. ولایت سیاسى و اجتماعى.مائده (5)، آیه 55؛ احزاب (33)، آیه 6.
ب) مسؤولیت هاى اجتماعى پیامبر(صلى الله علیه وآله)
هر یک از شئون سه گانه پیامبر(صلى الله علیه وآله) – پیشوایى دینى، ولایت قضایى و رهبرى اجتماعى – مسئولیت هاى خاصى را بر عهده آن حضرت نهاده بود. آیات زیر، نمونه هایى از مأموریت هاى الهى آن حضرت، در ارتباط با «رهبرى جامعه»و «اداره امت» است:
1. «فَإِمَّا تَثْقَفَنَّهُمْ فِى الْحَرْبِ فَشَرِّدْ بِهِمْ مَنْ خَلْفَهُمْ…»؛انفال (8)، آیه 57. «پس اگر در جنگ بر آنان دست یافتى، با [عقوبت ] آنان، کسانى را که از پى ایشانند، تار و مار کن؛ باشد که عبرت گیرند». این آیه، از یک سو بیان گر سیاستى است که امت اسلامى در برابر دشمنان متجاوز و پیمان شکن، باید اتخاذ کند و از سوى دیگر، بیان گر آن است که مسئولیت برنامه ریزى، آماده سازى مقدمات و سرانجام، عینیت بخشیدن به این سیاست، بر عهده پیامبر(صلى الله علیه وآله) است.
2. «وَ إِنْ أَحَدٌ مِنَ الْمُشْرِکِینَ اسْتَجارَکَ فَأَجِرْهُ حَتَّى یَسْمَعَ کَلامَ اللَّهِ ثُمَّ أَبْلِغْهُ مَأْمَنَهُ »؛توبه (9)، آیه 6. «و اگر یکى از مشرکان از تو پناه خواست، پناهش ده تا کلام خدا را بشنود؛ سپس او را به مکان امنش برسان». به حکم این آیه، پیامبر(صلى الله علیه وآله) موظف است که براى حفظ امنیت مشرکان -که براى شنیدن کلام خدا مى آیند امنیت و آزادى آنان را تأمین کند.المیزان، ج 9، ص 155 و 156.
3. «یا أَیُّهَا النَّبِیُّ حَرِّضِ الْمُؤْمِنِینَ عَلَى الْقِتالِ»؛انفال (8)، آیه 65. «اى پیامبر! مؤمنان را به جهاد برانگیز».
4. «یا أَیُّهَا النَّبِیُّ جاهِدِ الْکُفَّارَ وَ الْمُنافِقِینَ وَ اغْلُظْ عَلَیْهِمْ»؛توبه (9)، آیه 73. «اى پیامبر! با کافران و منافقان، جهاد کن و بر آنان سخت بگیر». در این جا وظیفه فرماندهى و سازماندهى مسلمانان براى جهاد، بر دوش پیامبر اکرم(صلى الله علیه وآله) نهاده شده است.
5. «خُذْ مِنْ أَمْوالِهِمْ صَدَقَةً»؛همان، آیه 103. «از اموال آنان، صدقه اى بگیر». بر اساس این آیه، پیامبر(صلى الله علیه وآله) مأمور گرفتن زکات (نوعى مالیات بر ثروت) از مسلمانان بود.
بنابراین، از دیدگاه قرآن، پیامبر(صلى الله علیه وآله)، نه تنها مأمور تشکیل حکومت بود، بلکه مسئولیت هاى اجتماعى متعددى را نیز از سوى خداوند بر عهده داشت و بر این اساس، اقدام به تشکیل حکومت کرد.
ج) اختیارات مالى پیامبر(صلى الله علیه وآله)
اختیارات مالى پیامبر(صلى الله علیه وآله)، نشان دهنده موقعیت رسول خدا(صلى الله علیه وآله) در زعامت و رهبرى جامعه و نقش آن حضرت در دولت اسلامى است. آیات ذیل، بیان گر این موضوع است:
1. «وَ اعْلَمُوا أَنَّما غَنِمْتُمْ مِنْ شَیْ ءٍ فَأَنَّ لِلَّهِ خُمُسَهُ وَ لِلرَّسُولِ وَ لِذِى الْقُرْبى وَ الْیَتامى وَ الْمَساکِینِ وَ ابْنِ السَّبِیلِ»؛انفال (8)، آیه 41. «و بدانید که هر چه به شما غنیمت و فایده رسد، یک پنجم آن براى خدا و رسول و از آن خویشاوندان [ او] و یتیمان و در راه ماندگان است».
2. «یَسْئَلُونَکَ عَنِ الْأَنْفالِ قُلِ الْأَنْفالُ لِلَّهِ وَ الرَّسُولِ»؛همان، آیه 1. «چون امت از تو حکم انفال را سؤال کنند، جواب ده که انفال، مخصوص خدا و رسول است».
3. «ما أَفاءَ اللَّهُ عَلى رَسُولِهِ مِنْ أَهْلِ الْقُرى فَلِلَّهِ وَ لِلرَّسُولِ وَ لِذِى الْقُرْبى وَ الْیَتامى وَ الْمَساکِینِ وَ ابْنِ السَّبِیلِ کَیْ لا یَکُونَ دُولَةً بَیْنَ الْأَغْنِیاءِ مِنْکُمْ»؛حشر (59)، آیه 7. «و آن چه که خدا از اموال ساکنان آن قریه ها عاید پیامبرش گردانید، از آن خدا و از آن پیامبر [ او] و متعلق به خویشاوندان نزدیک [ وى ] و یتیمان و بینوایان و در راه ماندگان است؛ تا میان توان گران شما دست به دست نگردد».
با کمترین آشنایى با منطق قرآن و فقه اسلامى، مى توان فهمید که این بودجه فراوان، به عنوان منبع هزینه زندگى شخص پیامبر(صلى الله علیه وآله) و یا منبع هزینه تبلیغ احکام از سوى آن حضرت نیست؛ بلکه نوعى تأمین اجتماعى و بودجه دولتى است. امام حسن عسکرى(علیه السلام) مى فرماید: «خداوند با سپردن نیمى از خمس به )پیامبر(صلى الله علیه وآله)، تربیت یتیمان، برآوردن نیازهاى مسلمین، پرداخت بدهکارى آنان و تأمین هزینه حج و جهاد را از او خواسته است».بحارالانوار، ج 96، ص 198.
د) مسئولیت مسلمانان در برابر پیامبر(صلى الله علیه وآله)
بررسى آیات متعدد قرآن، حکایت از آن دارد که در بینش قرآنى، پیامبر )اسلام(صلى الله علیه وآله) صرفاً در جایگاه مسئله گویى و بیان احکام قرار ندارد و حوزه نفوذ و دخالت او،به ابلاغ وحى محدود نمى شود. مسلمانان نیز نباید فقط براى فراگیرى احکام، آن حضرت را مرجع خود بدانند؛ بلکه موظفند در عرصه مسائل اجتماعى، از خط مشى و سیاست ترسیم شده از سوى رسول خدا(صلى الله علیه وآله)، پیروى کنند و در برابر امر و فرمان او، گردن نهند. بعضى از این آیات عبارتند از:
1. «یا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا أَطِیعُوا اللَّهَ وَ أَطِیعُوا الرَّسُولَ»؛محمد (47)، آیه 33. «اى کسانى که ایمان آورده اید، خدا را اطاعت کنید و از پیامبر، اطاعت نمایید».
علامه طباطبایى مى نویسد: «بر اساس این آیه، اطاعت از پیامبر(صلى الله علیه وآله)، در مورد دستوراتى که براى اداره جامعه اسلامى و از موضع ولایت و حکومت صادر مى کند، لازم است».المیزان، ج 18، ص 248. پس لزوم اطاعت از پیامبر(صلى الله علیه وآله)، مبین الهى بودن حکومت آن حضرت است وگرنه نیازى به تأکید خداوند، بر اطاعت از پیامبر(صلى الله علیه وآله) و آن را در زمره وظایف دینى قرار دادن، نبود.
2. «وَ إِذا جاءَهُمْ أَمْرٌ مِنَ الْأَمْنِ أَوِ الْخَوْفِ أَذاعُوا بِهِ وَ لَوْ رَدُّوهُ إِلَى الرَّسُولِ وَ إِلى أُولِى الْأَمْرِ مِنْهُمْ لَعَلِمَهُ الَّذِینَ یَسْتَنْبِطُونَهُ مِنْهُمْ»؛نساء (4)، آیه 83. «و چون خبرى از ایمنى یا وحشت به آنان برسد، انتشارش دهند و اگر آن را به پیامبر و اولیاى امر خود ارجاع کنند، قطعاً از میان آنان کسانى اند که [مى توانند درست و نادرست ]آن را دریابند».
قرآن، مسلمانان را موظف مى داند که اطلاعات و اخبار خود را – به ویژه در شرایط حساس جنگ – قبل از انتشار در بین مردم، به پیامبر اکرم(صلى الله علیه وآله) ارائه دهند.این آیه نیز صراحت دارد که پیامبر اکرم(صلى الله علیه وآله)، صرفاً ابلاغ کننده احکام الهى نیست؛ بلکه علاوه بر بیان احکام، مسئولیت کارشناسى و تحلیل موضوعات، حوادث و رخدادهاى سیاسى – اجتماعى را نیز بر عهده دارد و همان گونه که مسلمانان براى دریافت احکام به آن حضرت مراجعه مى کنند، براى دریافت تحلیل صحیح مسائل جارى جامعه نیز باید به او مراجعه کنند و از انجام هر عمل خودسرانه بپرهیزند.
3. قرآن کریم از مسلمانان مى خواهد که با دخالت رسول خدا(صلى الله علیه وآله) در امور اجتماعى و پس از اعلام نظر آن حضرت، تردیدى به خود راه ندهند و همگى اطاعت کنند؛ «وَ ما کانَ لِمُؤْمِنٍ وَ لا مُؤْمِنَةٍ إِذا قَضَى اللَّهُ وَ رَسُولُهُ أَمْراً أَنْ یَکُونَ لَهُمُ الْخِیَرَةُ مِنْ أَمْرِهِمْ وَ مَنْ یَعْصِ اللَّهَ وَ رَسُولَهُ فَقَدْ ضَلَّ ضَلالاً مُبِیناً»؛احزاب (33)، آیه 36 . «هیچ مرد و زن مؤمنى را در کارى که خدا و رسول حکم کنند، اراده و اختیارى نیست [ که رأى خلافى اظهار نمایند] و هر کس نافرمانى خدا و رسول کند، قطعاً دچار گمراهى آشکار گردیده است».
در این آیه، مقصود از «قضاى پیامبر»، دخالت آن حضرت در شئون گوناگون زندگى مردم و مسائل مختلف حکومت است. هر چند این مسائل، امور خود مردم است (من امرهم) و خود مردم حق مشارکت و دخالت دارند، ولى وقتى در همین مسائل، پیامبر خدا – به عنوان رهبر دولت اسلامى – دخالت کند، جایى براى مداخله دیگران باقى نمى ماند و هیچ کس نباید خود را صاحب اختیار بداند.
4. قرآن مجید پذیرش داورى و حکمرانى پیامبر را در مشاجرات، شرط ایمان دانسته است؛ «فَلا وَ رَبِّکَ لا یُؤْمِنُونَ حَتَّى یُحَکِّمُوکَ فِیما شَجَرَ بَیْنَهُمْ ثُمَّ لا یَجِدُوا فِى أَنْفُسِهِمْ حَرَجاً مِمَّا قَضَیْتَ وَ یُسَلِّمُوا تَسْلِیماً…»؛نساء (4)، آیه 65. «به خدایت سوگند! ایمان نمى آورند؛ مگر آن که تو را در آن چه بینشان اختلاف آمیز است، داور قرار دهند؛ سپس نسبت به آن چه قضاوت کردى، در نفس خود هیچ اعتراضى نداشته و از جان و دل، تسلیم باشند». صراحت این آیه در ارتباط شأن قضاوت و داورى پیامبر(صلى الله علیه وآله) با دین، بسیار صریح است؛ زیرا قرآن مجید، آن را شرط ایمان دانسته است ؛ در حالى که اگر این مسئله مطلبى بشرى و زمینى بود، ارتباط دادن آن با ایمان، معنا نداشت.
5. «یا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا لا تُقَدِّمُوا بَیْنَ یَدَیِ اللَّهِ وَ رَسُولِهِ»؛حجرات (49)، آیه 1 . «اى کسانى که ایمان آورده اید! در برابر خدا و پیامبرش [ در هیچ کارى ]، پیشى مجویید».
6. «ما کانَ لِأَهْلِ الْمَدِینَةِ وَ مَنْ حَوْلَهُمْ مِنَ الْأَعْرابِ أَنْ یَتَخَلَّفُوا عَنْ رَسُولِ اللَّهِ»؛توبه (9)، آیه 120. «اهل مدینه و بادیه نشینان اطرافش، نباید هرگز از فرمان پیامبر، تخلف کنند».
آیات متعدد دیگرى نیز وجود دارد که نمایان گر شعاع ولایت و رهبرى آن حضرت، بر سراسر زندگى اجتماعى – سیاسى است. بنابراین، اگر حکومت پیامبر(صلى الله علیه وآله)،حکومتى عرفى و غیر الهى بود، دیگر نیازى نبود که خداوند، مسلمانان را موظف به اطاعت از آن حضرت، در امور اجتماعى خویش کند؛ بلکه مردم، بر اساس خواست خود، در این زمینه تصمیم مى گرفتند.