روش خودسازی و تغییر خود -راه های تزکیه نفس
۱۳۹۷/۰۲/۱۹
–
۴۷۶۴ بازدید
من چندسالی هست می خوام در خووم تغییراتی ایجاد کنم،دنبال مباحث روانشناسی و تغییر هم رفتم و گوش دادم ولی نمی دونم چرا عملی نمیشه و زود دلسرد می شم از مسیر تغییر و تحول.گریه ام می گیره وقتی می بینم چرا تغییر نمیدم خودم رو
معنای تزکیه نفس و خودسازی آشنا شویم تا بعد ببینیم چگونه باید به این مهم دست یافت. در مقدمه باید بدانیم که انسان ذاتا بنده خدا است چون همه وجودش از خدا است و سعادت او در دنیا و آخرت نیز در این است که به صورت اختیاری نیز راه بندگی خدا را در پیش بگیرد و بنده خدا شود. این مهمترین آموزه ای است که ما در بحث خودشناسی باید بدانیم. باید باور کنیم که هویت ما بنده خدا بودن است. اگر به چنین باوری رسیدیم، به این نکته مهم می رسیم که پس خودسازی هم باید در راستای تحقق و ارتقای همین هویت باشد.
انسانی که خود را بنده خدا می داند از دیدگاه دین توحیدی اسلام در تمام زندگی خود، کاری جز خداشناسی توحیدی و پرستش توحیدی خداوند و معشوق هستی ندارد. آیه عجیبی در قرآن کریم است که بسیار زیبا به این حالت اهل ایمان اشاره کرده و فرموده: و ما امروا الا لیعبدوا الها واحدا لا اله الا هو سبحانه عما یشرکون. یعنی ما در زندگی این جهانی خود هیچ کار و ماموریتی جز پرستش توحیدی و خالصانه خداوند نداریم. کسی که معبودی جز او نیست. پاک و منزه است از شرک مشرکان. (توبه،31(
هدف زندگی و خودسازی برای انسان کاملا مشخص است. در آیه دیگری از قرآن کریم خدای متعال به هدف خلقت اشاره کرده و فرموده: و ما خلقت الجن و الانس الا لیعبدون. یعنی خلق نکردم جن و انس را مگر برای عبادت، عبادتی که خود نوعی معرفت خداوند است.(ذاریات، 56(
پیامبر گرامی اسلام دعوت خود را با شعار توحید قولوا لا اله الا الله تفلحوا شروع کرد و فرمود: مایه رستگاری شما توحید است و تا آخر در پی تحقق همین شعار بود و سایر انبیای الهی نیز دعوت خود را بر محور توحید و پرستش توحیدی خداوند استوار ساخته و مردم را از شرک و کفر برحذر می داشتند. لقد بعثنا فی کل امة رسولا ان اعبدوا الله. و هر آینه در میان هر امتی پیامبری را فرستادیم که ماموریتش دعوت به توحید بوده است. (نحل، 36(
بنابراین خودسازی یعنی راهی برای بنده شدن انسان نسبت به خداوند و هدف خودسازی در راستای کسب بندگی خداوند قابل تعریف است و تزکیه نفس یعنی پاکسازی خود از موانع بندگی خداوند و آراستن آن به صفات مومنان و بندگان واقعی و خالص خدای متعال.
ب ) خودسازی توحیدی
از دیدگاه توحیدی اسلام, آزادی از بندگی غیر خداوند و عبادت خداوند دو روی یک سکه و لازم و ملزوم هم اند. عبادت برای تقرب به خداوند صورت می گیرد و تقرب هم یعنی اتصاف به صفات الهی که نتیجه اش رهایی از صفات شیطانی است. بنابراین انسان عبادت می کند برای آنکه از رذایلی که نشان از سستی اراده انسانی دارد، دور گردد و به صفات نیکو که صفات خداوند است، متصف شود. عبادت یعنی تلاش برای رسیدن به کمال و لازمه حرکت به سمت کمال هم رها شدن از قید و بند است.
خودسازی یعنی آزادی از هوای نفس و شهوت و غضب و بندگی خداوند. آزادی از شرک و خودپرستی و بندگی توحیدی خداوند. انسان ابتدا اسیر نفس خویش است، خودسازی یعنی خودت را از اسارت نفس برهانی و حریت پیدا کنی و عقل و دل خویش را احیا کنی و بنده خدا شوی. خودسازی یعنی از بند شکم و شهوت خلاص شوی و اسیر علم و معرفت و عبودیت خدا گردی.
درباره روش خودسازی دو نوع برداشت محدود و فراگیر وجود دارد. منشا این برداشت حاکم بودن نوعی سیستم نفی و اثبات در خودسازی است. بر اساس روش توحید که الهام گرفته از کلمه لا اله الا الله است، راه کمال انسان از نفی هر گونه پرستش غیر خدا آغاز می شود و با تمرکز بر روی خداپرستی به سرانجام می رسد.
خودسازی نیز بر همین اساس دارای دو مرحله نفی و اثبات است. در مرحله اول که بیشتر تحت عنوان تزکیه نفس مطرح می شود، انسان طالب کمال باید خود را از صفات و عادت های مذموم پاکسازی نماید. در حقیقت موضوع این مرحله نفس و نفسانیات و غریزه شهوت و غضب انسان است که باید تعدیل شوند تا موانع حرکت سالک به سوی کمال رفع گردد. این مرحله در حقیقت مانع زدایی و زمینه سازی حرکت اثباتی به سوی کمال است.
در مرحله دوم که جنبه اثباتی دارد، بحث تخلق به صفات نیک و عادات پسندیده و موضوع بندگی خداوند و معاشرت با دیگران و خدمت به خلق خدا و مانند آن مطرح است.
بر همین اساس در منابع و آموزه های اخلاقی این دو برداشت هست، یعنی برخی منظورشان از واژه خودسازی، تنها مرحله نفی موانع و تزکیه نفس از رزایل عادات و صفات است و برخی نیز خودسازی را شامل هر دو مرحله می دانند.
در تعبیر اول هدف خودسازی تنها ایجاد آمادگی و رفع موانع سلوک و ایجاد تعادل در قوای نفسانی برای آسان شدن حرکت انسان به سوی خداوند است ولی در تعبیر دوم، هدف، قرب به خداوند است که در این صورت خودسازی شامل تمامی حرکت های نفیی و اثباتی انسان در مسیر کمال و قرب الهی می شود و بسیار فراگیر است.
بر اساس معنای فراگیر خودسازی، کسی در مسیر خودسازی قدم می زند که همواره در حال نفی نقاط منفی از اندیشه ،اخلاق و عمل خود و جایگزینی نقاط مثبت به جای آنها است.
ج ) مشکل خودپرستی و رفع موانع خودسازی:
برای موفقیت در این راه، یک مشکل اساسی بیشتر وجود ندارد و آن مشکل منیت و خودبینی انسان است. واقعا این مشکل وجود دارد و باید یک انسان خداشناس و خداخواه بتوانند از خودش بگذرند. این یک شرط اساسی است. بدون گذشتن از خود نمی توان به خدا رسید. مشکل ما در سیروسلوک این است که نمی توانیم از خودمان و از خواسته هایمان بگذریم؛ نمی توانیم از دوست داشتن های خودمان بگذریم؛ در خیلی از موارد خواسته های ما، دوست داشتن های ما با خواسته های خدا و دوست داشتن های او در تعارض است، نمی سازد. اگر در این موارد نتوانیم از خودمان بگذریم و خدا را حاکم کنیم، هیچ موفقیتی بدست نمی آید.
این راه تسلیم و توحید محض است. اگر کسی نتواند از خواسته های نفسانی خود بگذرد، نمی تواند تسلیم خدا شود. نمی تواند فانی در حق تعالی شود. این شرط اصلی و کلی به خدا رسیدن و وصول است. رفع حجاب خودیت و منیت!
حتی می توانیم بگوییم سیر و سلوک از نظر دین توحیدی اسلام، یک گام بیشتر نیست، همین که انسان از خود خواهی و خودپرستی و خواسته های خودش برای رضای خدا بگذرد، خدا و اراده خدا جایگزین خواهد شد، لذا گفته شده است: از خود بگذر به حق رسیدی. گذشتن از خود و به خدا پیوستن، در حقیقت، دو روی یک سکه اند.
در زندگی عرفا و اهل وصول که مطالعه می کنید این حالت را مشاهده می نمایید. مثلا زندگی ابراهیم ادهم نمونه بارزی از خود گذشتن است. ابراهیم ادهم سلطانی بود با مقام و منصب و قدرت و ثروت که در اثر هدایت الهی و اتفاقاتی که برایش افتاد، متنبه و بیدار شد و عاشق خدا گشت. بعد ناگهان تصمیم گرفت که از خودش بگذرد تا به محبوبش برسد. راه را خوب تشخیص داده بود. تصمیم گرفت خود را از هر چه غیر خدا است تخلیه کند، یعنی تصمیم گرفت حکومت و قدرت و ثروت همه را رها کند و به دنبال عبادت خدا و خالص شدن برای خدا از دیار خود مهاجرت نماید و این کار را هم کرد. همه چیز را رها کرد و رفت و در بقیه عمرش مانند یک انسان عادی و بلکه فقیر به عبادت خدا پرداخت و توانست در این راه موفق شود.
برای او حکومت و قدرت مانع وصول الی الله شده بود. توان این را نداشت که هم حاکم باشد و هم برای خدا حکومت کند و فانی در خدا باشد. البته این دو قابل جمع است. اولیای معصومین ع از پیامبران و امامان ع که برخی به حکومت رسیدند، ثروت و قدرت باعث دنیا گرایی آنها نشد. از خدا جدا نشدند. برای خدا حکومت کردند. این ممکن است، ولی برای فردی مثل ابراهیم ادهم حکومت حجاب بود. قدرت مانع حرکت بود. او باید از اینها فاصله می گرفت.
ابراهمی ادهم یک مثال بود. یک نمونه بود. تمامی عارفانی که به حق واصل شدند و فنا پیدا کردند، از همین طریق بوده است. عرفان با منیت اصلا قابل جمع نیست. نمی شود هم من باشم هم خدا باشد. اگر بخواهی خدا باشد، تو نباید باشی، یعنی تو خودت نباشی. بنده خدا باشی. اسیر و در بند محبوب هستی باشی.
در عرفان و سلوک، مرحله مهم همین مرحله نفی خود است. مهمترین خدا و بت برای انسان، خود او است، نفی خودپرستی و خودخواهی است که زمینه فنای فی الله و عرفان را فراهم می کند.
اگر کسی نمی تواند از خودش بگذرد، نباید در این راه وارد شود، چون فایده ای ندارد. سختی و ریاضتی ممکن است بکشد، اما نتیجه ای برایش حاصل نمی شود. چنین آدمی اصلا هوس توحید و سلوک را باید از سرش بیرون کند و مانند یک انسان عادی زندگی کند.
در توحید باید به این اعتقاد برسی که هیچ خالقی و ربی و مالکی و خدایی و روزی رسان و مدیری غیر از خدا در هستی وجود ندارد، همه چیز ما از او و به سوی او است، آنگاه در ادامه این اعتقاد، بکوشی تا در عمل همه چیزت را از خدا بخواهی و برای خدا باشی، فقط از او سوال کنی، فقط او را بپرستی، ستایش کنی و فانی در او شوی، دنبال اراده او باشی و همه اندیشه و اخلاق و عمل ات منحصر در خدا شود.اولیای خدا اینطور بودند، تمام فکر و ذکرشان خدا بود و به هیچ چیزی جز خدا فکر نمی کردند.
ما معمولا دنبال دوست داشتن های خودمان هستیم، هر کاری که دلمان بخواهد انجام می دهیم، دنبال این نیستیم که ببینیم خدا چه می خواهد همان را انجام دهیم، اینطوری انسان به جایی نمی رسد.
اگر یاد بگیریم هر طور که خدا می خواهد باشیم، هر گونه خدا می خواهد عمل کنیم و هر چه خدا دوست دارد، دوست داشته باشیم، آنگونه که او می پسندد زندگی کنیم، ازدواج کنیم و فرزندان خود را تربیت نماییم، درست مطابق اراده خداوند، آنگاه همه چیز درست می شود، امکان وصول و بلکه رویت خداوند هم فراهم می گردد. راه خدایی شدن انسان هموار می شود.
سیر وسلوک توحیدی، یعنی فقط خدا در زندگی ات حاکم باشد. بر ذهن و دلت بنشیند و اراده و اخلاق و رفتارت خدایی گردد. باید بتوانی خودت نباشی. دست و زبانت مال خودت نباشد، مال خدا باشد، چشمت مال خدا باشد، دستت برای خدا کار کند، مال و ثروت ات برای خدا خرج شود، از همان راهی تحصیل کنی که خدا می خواهد و در مسیری مصرف کنی که او راضی است.
مقام و شهرتی اگر داری در راه رضای خدا از آن استفاده کنی، دنبال اینکه از این امکانات برای خودت استفاده کنی نباشی. تا گفتی منم کسی هستم. مال من، مقام من، خراب می شوی.
شما ببینید تمام کسانی که مشکل سیاسی یا اقتصادی پیدا می کنند، اول مشکل اخلاقی پیدا می کنند. سیاست و حکومت و اقتصاد همه از اخلاق می گذرد، یعنی همین که انسان برای خودش سهمی قایل شود، خودش را ببیند، خودش را کسی بداند، بگوید من برای اسلام و انقلاب زحمت کشیدم. من زندان رفتم، امام به من علاقه داشت، ما بودیم که فلان کارها را انجام دادیم. اگه من نبودم مملکت اینقدر پیشرفت نمی کرد. مردم به من رای دادند، من چند میلیون رای دارم. تا انسان وارد این وادی که وادی خودخواهی و خودپرستی است می شود، تمام بدی ها در وجودش ریشه می دواند. این اصلی ترین عامل سقوط و ریشه گمراهی و نابودی یک سیاست مدار است. به چنین کسی دیگر نمی توان اعتماد کرد. او شایستگی خود را برای انتخاب شدن و قرار گرفتن در راس مناصب حکومت اسلامی و توحیدی از دست می دهد. یک سیاست مدار و مدیر مسلمان باید فانی در خدا و اسلام و امت اسلامی باشد. فقط برای خدا و پیشبرد کلمه الله کار کند، باید موحد باشد، باید خودش را فراموش کرده باشد. خودش را به حساب نیاورد و برای خودش جایگاه خاصی قایل نباشد. امام خمینی رض انقلاب کرد، رهبر بود، ولی خودش را طلبه ساده ای معرفی می کرد و چیزی برای خودش نمی خواست. دائم دم از اسلام و انقلاب اسلامی می زد. تمام فکر و ذکرش خدا و اصلاح جامعه اسلامی بود.
پس اگر دنبال خودت بودی و منافع خودت برایت مهم شد، سقوط می کنی، کوچک می شوی، چون تو و منافعت چیزی نیست، حقیر می شوی، اما اگر دنبال خدا بودی و خودت را فراموش کردی، دین خدا و خلق خدا برایت اهمیت داشت، بزرگ می شوی، عظمت می یابی، هم در چشم خلایق و هم در نظر خدا و اولیای خدا.
اگر اعضا و جوارح ات خدایی شد، به توحید می رسی، یعنی به خدا می رسی. اگر خدایی شوی، می دانی چه اتفاقی می افتد، اگر خدایی شدی، می توانی خدایی عمل کنی. دستت دست خدا می شود، ید الله می شوی، عین الله می شوی، اذن الله می شوی، لسان الله می شوی، دستی که خدایی شده و جز به خدا خدمت نمی کند را اگر به سر هر بیماری بکشی شفا پیدا می کند.
چشمت اگر خدایی شد، چیزهایی می بینی که آدم های معمولی نمی بینند. گوش ات اگر خدایی شد، چیزهایی می شنوی که همه نمی شنوند. زبانت اگر خدایی شد، حرف که می زنی، شنونده را زیر رو می کند، با سخنت می توانی انقلابی برپا کنی. کلامت تاثیر می کند. با یک جمله ممکن است مسیر زندگی یک ملت را تغییر بدهی. امام خمینی رض یک سخنرانی می کرد، روح و جان ملت را نورانی می کرد. عوض می کرد، دشمن را منکوب می نمود. الان رهبر انقلاب هم همین طور هستند. با یک سخنرانی کید و حیله دشمن را خنثی می کند و کشور را از خطر فتنه ها نجات می دهد. اینها آثار خدایی شدن انسان است.
اگر انسان تمام وجودش خدایی شد و به رنگ خدا درآمد، آنگاه می تواند کار خدایی کند، شبیه خدا شود، شبیه خدا عمل کند، مانند آهنی که در کنار آتش به رنگ و خاصیت آتش در می آمده، می تواند مانند آتش بسوزاند و نورافشانی کند، صبغه الله و من احسن من الله صبغه، رنگ خدا و چه نیکو است کسی که رنگ خدایی گرفته.
خودبینی، خودبزرگ بینی، خودخواهی بزرگترین شعبه های شرک به خداوند است. توحید اینجا یعنی شرک و خودبینی را به کلی فراموش کنی. خودت را شریک خدا نکنی. وقتی دنبال خواسته های خودت هستی، شریک خدا می شوی. از توحید خارج می شوی . از ولایت خدا خارج می شوی. برای سلوک به سوی خدا چاره ای جز این نیست که به وحدت برسی و از راهکار توحید و یکتا پرستی بهره بگیری. تو خودت نباشی خدایی باشی. خودت را با خدا معامله کنی. خدایا من همه چیزم را به تو فروختم و از تو غیر از خودت هیچ چیزی نمی خواهم!!
حالا حواست جمع باشد وقتی اذان می گویند الان خدا دوست دارد هر کاری داری رها کنی و نماز بخوانی، فقط نماز بخوانی، دوست دارد حتی الامکان به خانه اش بروی و آنجا با او سخن بگویی و فقط با او سخن بگویی و در او متمرکز شوی. ایاک نعبد و ایاک نستعین.
امر هم کرده و رضایت خود را در نماز اول وقت اعلام نموده است، ولی خوب گاهی تو دوست داری بخوابی، استراحت کنی، غذا بخوری، حرف بزنی، درس بخوانی، کار کنی. حال نماز خواندن نداری. حالت خراب است. غفلت داری. این کشش هم در وجود تو هست.
اگر توانستی از راحتی خودت بگذری، نماز خواندی و توانستی دوست داشتن خدا را به دوست داشتن های خود ترجیح بدهی، مطمئن باش که به همه جا می رسی، به هر مقامی که بخواهی می رسی، اولیای خدا تضمین داده اند. اما اگر دنبال خواسته های خودت رفتی و نتوانستی دنبال خواست خدا باشی، باید بدانی که به جایی نمی رسی. پس رسیدن و نرسیدن در اختیار خود ما است و بستگی به انتخاب ما دارد.
همین طور در تمام زمان ها و مکان ها، ما باید به این انتخاب بزرگ دست بزنیم. در بسیاری از انتخاب ها خواست ما با اراده خدا درگیر می شود. عارف و سالک ابن الوقت است. فرزند زمان و لحظه است. در هر زمان تو باید انتخاب کنی، خودت را یا خدا را. انسان میان خودخواهی و خداخواهی دائم درگیر است. اگر خدا را انتخاب کردی این می شود عرفان و سلوک، ولی اگر خودت را انتخاب کردی بدان که از راه خدا دور شده ای. از راه که دور شدی، صید شیطان می شوی.
شما می دانید یکی از مهمترین و والاترین ارزش های دین اسلام جهاد و شهادت است. ایثارگری است. کسی که نمی تواند از خودش بگذرد، چگونه می تواند به جبهه برود و خود را برای جهاد و شهادت آماده کند. می بینید که زیر بنای جهاد و شهادت در راه خدا هم این است که ابتدا انسان بتواند از خودش برای خدا بگذرد. بتواند از جان و مال اش برای حفظ دین خدا گذشت کند.
شهادت یعنی اینکه انسان از زندگی اش به خاطر خدا بگذرد. به خاطر همین هم ارزش پیدا می کند. بالاترین ارزش در اسلام ایثار است و شهادت ایثار جان است در راه خدا. البته ایثار مال و آبرو هم همین ارزش را دارد، ولی ایثار جان ارزش اش بیشتر است. کسی که نتوانسته خودش را کنار بگذارد و خودپرستی را رها کند، هرگز نخواهد توانست ارزش ایجاد کند. نمی توان ایثار کند نمی تواند جهاد کند، شهید شود. چنین کسی حتی نمی تواند انفاق کند و نمی تواند به واجبات مالی اش عمل کند. تمام این ارزش ها و توانایی ها ریشه در توحید و نفی خود دارد.
اگر کسی بخواهد مسلمان باشد، مومن باشد و به دین عمل کند اول باید از خودش و خواسته های خودش بگذرد. اگر کسی بخواهد توبه کند، بدون گذر از خواسته های خود، این کار ممکن نیست. این شرط اول دین داری و سلوک است.
برای اینکه بتوانی در این مسیر حرکت کنی، باید اهل معرفت باشی. باید خدا را آنچنان که هست در حد توان بشناسی. باید توحید نظری داشته باشی. معرفت است که به تو عشق می دهد. عشق اگر نباشد سرمایه ای برای حرکت نداری، موتور حرکت انسان عشق است. اگر عاشق خدا نشوی نمی توانی از خودت بگذری. انسان ابتدا عاشق خود است، اما وقتی خدا را شناخت و عاشق خدا شد، عشق به خود را فراموش می کند و محو جمال خدا می شود. سالک یعنی کسی که خدا را از خودش بیشتر دوست دارد.
البته علم دین هم لازم است، باید بدانی که در هر لحظه خدای عالم از تو چه می خواهد. دوست داشتن های محبوبت را بشناسی. اراده اش را بدانی و با مسیرش آشنا باشی. کسب علم دین از ضروری ترین شرایط حرکت در راه خدا است.
راهکار عملی عرفان و سلوک آن است که بتوانی یکی یکی از خواسته هایت برای رضای خدا بگذری. خودت را فدای محبوب کنی. خودت را فنای در محبوب سازی.
گاهی تو می خواهی ثروت مند و قدرتمند شوی، رفاه و آسایش داشته باشی، از دنیا بهره مند گردی، لذت ببری، اما فعلا خدا صلاح نمی داند و تو را در فقر و ضعف می پسندد، گاهی آسایش ات را می گیرد، بیمار می شوی، دچار سختی و امتحان و ابتلاء می گردی. حتی گاهی زندگی خیلی برایت سخت و دشوار می شود. باید بتوانی تحمل کنی. صبر برای همین است. اینکه صبر از مقامات مومنان و سالکان خدا است، برای این است که بتوانی از این گردنه ها عبور کنی. آدم کم تحمل و زودرنج بدرد راه عشق نمی خورد.
اگر می توانی مطابق میل خداوند زندگی کنی راه بیافت، ولی اگر نمی توانی از خودت بگذری، هوس خدا را از سرت بیرون کن. می دانم که نمی توانی و در دلت هوس خدا همیشه هست، دلت عرش خدا است و محبت خدا در قلبت موج می زند، پس چاره ای جز این نیست که راه بیافتی و قدرت تحمل خود را افزایش دهی و دلخواسته های خودت را فدای دلخواسته های مولایت کنی.
آری می توانی، چرا که نه، می توانی، فقط باید بخواهی و از خودش کمک بگیری و خودت را تحت ولایت اولیای او قرار دهی. شرط اصلی این راه ولایت است. بدون ولایت معصومین ع و رهبری امامان موفق نمی شوی. توکل به خدا و توسل به ولایت ائمه طاهرین ع برای این است که بتوانی در این راه که راه عشق است صحیح حرکت کنی. برای اینکه از خودت بگذری نیاز به توفیق الهی و مدد اولیای خدا داری. یا الله و یا علی دو رمز موفقیت در این مسیر است.
د ) راه بندگی خداوند:
بنده بودن و بندگی کردن بزرگترین افتخار یک انسان در عالم است و هیچ چیز بالاتر از بنده خدا شدن وجود ندارد. در تشهد نماز پیامبر را اول بنده و سپس فرستاده خدا می خوانیم و این عظمت بندگی را میرساند. خلاصه کلام آن است که انسان به خدا چشم بگوید و مطیع محض شود تا بنده باشد و راهی جز این وجود ندارد. هر نوع سرکشی و منیت مخالف اصول بندگی است.
در تبیین راه و روش بندگی خدا به چند نکته و راهکار اشاره می کنیم:
1. تفکر : مهمترین شرط مبارزه ی با نفس و قدم اول در راه بندگی، تفکر است. امام خمینی (رضوان الله تعالی علیه) می فرمایند : «بدان که اول شرط مجاهده ی با نفس و حرکت به جانب حق تعالی تفکراست …تفکر، در این مقام عبارت است از آنکه، انسان لااقل در هر شب و روزی مقداری ولو کم هم باشد فکر کند در اینکه آیا مولای او که او را در این دنیا آورده و تمام اسباب آسایش و راحتی را از برای او فراهم کرده و بدن سالم …. به او عنایت کرده، این همه بسط بساط نعمت و رحمت کرده، از طرفی این همه انبیا فرستاده و کتاب ها نازل کرده و راهنمایی ها نموده و دعوت ها کرده، آیا وظیفه ی ما با این مولای مالک الملوک چیست ؟… با خود خطاب کند: ای نفس شقی که سال های دراز و در پی شهوات، عمر خود را صرف کردی و چیزی جز حسرت نصیبت نشد، خوب است قدری به حال خود رحم کنی، از مالک الملوک حیا کنی و قدری در راه مقصود اصلی قدم زنی که آن موجب حیات همیشگی و سعادت دائمی است و سعادت همیشگی را مفروش به شهوات چند روزه ی فانی نکنی. (چهل حدیث حضرت امام خمینی (رضوان الله تعالی ) /ص 6)
2. شناخت خدا: امام رضا (علیه السلام) مى فرمایند: «اول عبادة الله معرفته؛ اولین مرتبه عبادت خدا، معرفت و شناخت خدا مى باشد.» بنابراین یک مسلمان اول باید در باره خدا، شناخت پیدا کند. در این باب اگر زمینه مطالعاتى شما کم است از کتاب هاى اعتقادى آقاى محسن قرائتى شروع کنید؛ ولى بعدا مسیر مطالعاتى شما در کتابهاى استاد مطهرى باشد.
3. شناخت دستورات خدا: دیگر از لوازم این راه، آشنایی با حلال و حرام الهی است. کسی که طالب رضایت محبوب است, می بایست بر اساس قوانینی که محبوب وضع می کند, زندگی کند. لذا لازم است که با احکام اخلاقی و عملی دین از طریق مطالعه و تحصیل کتب اخلاقی و رساله های عملیه آشنا باشید و راه عملی اطاعت خدای متعال را بدانید و از بایدها و نبایدهای این مسیر اطلاع کافی داشته باشید. به خصوص شناختن گناهان و پی آمدهای سوء دنیوی و اخروی آن، نقش و تأثیر بسیار سازنده ای در حصول تقوی و تحکیم آن در انسان مؤمن دارد.
پس یکی از مهم ترین امور در این راه , عمل دستورات فقهی, یعنی رساله ی مرجع تقلید است. با رجوع به رساله مى توان واجب و حرام الهى را شناخت.
4. عمل به دستورات خدا: بسیاری از افراد ممکن است با دستورات الهی کاملا آشنا بوده و از حرام و حلال الهی مطلع باشند ولی به هنگام بروز خواهش های نفسانی و وسوسه های شیطان از فرامین الهی سرپیچی نمایند. اما افراد خدا محور دستورات خدا را بر دستورات نفس و شیطان، در عمل ترجیح می دهند . امام سجاد (علیه السلام) مى فرمایند:« من عمل بما افترض الله علیه فهو من اعبد الناس؛ هر کس به آنچه خدا بر او واجب کرده عمل کند از عابدترین مردم مى باشد.» بنابراین انجام واجبات و ترک محرمات بر هر چیزى ترجیح دارد و از ویژگی های برجسته یک مسلمان حقیقی می باشد .
دوست عزیز؛ به طور قطع و یقین هیچ چیز به اندازه ی انجام واجبات و ترک محرمات انسان را به خدا نزدیک نمی کند.
5. استقامت در مسیر بندگى: در مسیر عبودیت، استقامت نقش کلیدی دارد. چه بسا ابتدای راه، شیطان و لشکریانش بسیج شوند تا انسان را از بندگی حق تعالی باز دارند اما وقتی استقامت بنده را ببینند شکست خورده و مغلوب می گردند. حصول هر مهارتی نیاز به تمرین، ممارست، مداومت و ایستادگی دارد. برای طالب تقوی نیز لازم است که در این مسیر از هر طریقی که ممکن است به تدریج عادت های بد خود را ترک و آنها را تبدیل به عادت های مثبت نماید. تمرین عملی و عادت نمودن به ترک گناهان و انجام واجبات الهی به تدریج زمینه جلب رضای الهی را در نفس آدمی فراهم خواهد آورد. خداوند تبارک و تعالى به پیامبر اکرم (صلی الله علیه و اله) در قرآن چنین خطاب مى کند: «فاعبده واصطبر لعبادته؛ او را عبادت کن و در راه پرستش او شکیبا باش»،( مریم، آیه 65). حضرت على (علیه السلام) مى فرمایند: «دوام العباده برهان الظفر بالسعاده؛ عبادت دوام دار و همیشگى، دلیل قاطع ظفر و دستیابى به سعادت و خوشبختى است. » (الغرر والدرر، باب العباده، ص 24 و 318)؛
6. شرکت در مجالس و محافل مذهبی: همراهی مؤمنان، همنشینی با عالمان ربانی، مطالعه سیره عملی رهبران معصوم)علیهم السلام) امامان هدایت و اسوه های تقوا و همچنین مطالعه زندگی و سیره عملی عالمان وارسته، اهل تقوی و سلوک، همچنین سرگذشت گناهکاران و سرانجام منحرفان از راه خدا و تقوی همگی راه هایی هستند که به تقویت بعد معنوی انسان خواهد انجامید.
7. شیطان شناسی: شناختن شیطان، حیله ها و وسوسه هایی که برای اهل تقوی دارد و دام هایی که در راه خدا گسترده است، ضرورتی است که نباید از آن غافل ماند.
8. همت و تلاش برای رسیدن به مقصود: هر قدر هدف انسان بزرگ باشد، همت و تلاش او نیز باید بیشتر باشد! چه هدفی بالاتر وبرتر از کسب سعادت ابدی؟ که این سعادت حاصل نمی شود، الا در مبارزه ی با نفس اماره و پیروز وغالب شدن بر تمایلات و خواهش های او.
بنابراین باید آستین همت را بالا زده، در راه رسیدن به مقصود, از خطر های راه نهراسیده و تصمیم بگیریم و تلاش کنیم تا موانع راه را کنار بزنیم.
9. جایگزینی لذت های مشروع به جای لذت های خلاف شرع وحرام: بسیاری از جوانان به دلیل مجرد بودن و تأخیر انداختن درامر ازدواج، به گناهانی که درارتباط با نیازهای جنسی است، گرفتار می شوند و همین گناهان, منشأ گناهان بسیار می گردد. لذا یکی از راه های مبارزه با نفس و گناهانی که از طریق نیاز جنسی انجام می گیرد، ازدواج و برطرف کردن این نیاز، از طریق مشروع است؛ ولی اگر به هر دلیل, ازدواج ممکن نباشد، چاره ای جز استفاده از روش های کنترلی و تقویت معنویت نیست. (روش های کنترل از قبیل: کنترل چشم، یعنی ندیدن صحنه های محرک، عدم تردد در مکان های تحریک آمیز، انتخاب دوستان متعهد ومؤمن، و…… روش های تقویت معنویت ازقبیل: روزه گرفتن، نماز خواندن، توسل به اهل بیت عصمت (علیهم السلام)، شرکت در جلسات مذهبی و..) اینها پاره اى از خصوصیات مهمی است که با عمل دقیق به آن مى توان یک مسلمان واقعی شد.
10- تقویت ارتباط عاشقانه با خداوند و اولیای معصومین(علیهم السلام) و مومنان اهل ولایت و محبت، از طریق انجام مستحبات و زیارات و مانند آن؛ چرا که اهل بیت عصمت و طهارت (علیهم السلام) واسطه های فیض الهی هستند؛ یعنی هر خیری از کانال آنها به بندگان می رسد.همچنین آنها باب الله هستند؛ یعنی راه رسیدن به قرب حق تعالی از طریق آنها حاصل می شود. بنابراین با تمام وجود به آن ذوات نورانی بویژه امام عصر (علیه السلام) توسل جویید و از آنها کمک بخواهید.
11- ارتباط عمیق با قرآن؛ قرآن نقشه ی راهی است که از طرف محبوب به سمت محب فرستاده شده است، تا بندگان، با خواندن آن و حرکت در مسیری که توسط قرآن راهنمایی شده، به خدای مهربان برسند. قرآن داروخانه ای است مجهز, که برای هر نوع بیماری دارویی ویژه تجویز کرده که محال است با استفاده ی از آن, مریض بهبودی نیابد.
بنابراین سعی کن حداقل روزی چند آیه را با دقت در معانی و تدبر بخوانی. قرائت و تلاوت پیوسته این کتاب مقدس همراه با فهم معانی آن به تدریج تأثیر بسیار سازنده ای در تقویت و تحکیم ایمان و عمل خواهد داشت.
12- اصلاح صفات شخصیتی و پاک سازی دل و درون از رذایل اخلاقی و آراسته شدن به فضایل اخلاقی از طریق راهکارهای علم اخلاق و تمرین آن ها در معاشرت با مردم و رعایت اخلاق اجتماعی.
13- هیچگاه خالی از مطالعه نباشید. اگر کسی بخواهد در این راه ثابت قدم بماند باید دائما بر آگاهی و ایمان خود بیافزاید. توصیه می کنیم که سیر مطالعاتی داشته باشید و در حوزه های ذیل مطالعه نمایید:
اعتقادی و اندیشه ای, اخلاق اسلامی, زندگی, سیاسی و اجتماعی, تاریخ و تمدن اسلامی, متون دینی.
در این زمینه می توانید از سیر مطالعاتی شهید مطهری استفاده نمایید.
14- چشم به کرم خدا نه عمل خود: بنده واقعى خدا همیشه خود را مقصر مى بیند و عمل خود را به هیچ مى انگارد براى عمل خود قدرى قائل نیست و پیوسته چشم به کرم کریم دوخته نه از غرور عمل باد در پوست انداخته. امام صادق(علیه السلام) مى فرمایند: «علیک بالجدولا تخرجن نفسک من حد التقصیر فى عباده الله تعالى و طاعته، فان الله تعالى لایعبد حق عبادته ؛ بر تو باد کوشیدن (و جد و جهد در عبادت) و نفس تو از حد تقصیر در عبادت و طاعت خداى تعالى خارج نشود (و خویش را مقصر بداند) زیرا خداوند تعالى آن گونه که شایسته پرستش است عبادت نمى شود.» (همان، ص 25، روایت 11407)
15- اخلاص در عمل بسیار مهم است. ممکن است کسی با یک عمل مخلصانه در راه خدا، مانند شهادت در راه خدا، این راه را طی نماید و به مقصد برسد و یا عارفی با چند سال تلاش و ریاضت به کمال خود نهایی خود واصل گردد و در مقابل کسی هم صدو بیست سال عبادت کند، نماز بخواند و روزه بگیرد ولی به کمال و رشد معنوی قابل قبولی نرسد. آنچه در این مسیر مهم است، اول، بودن در راه است و دوم، خلوص نیت و خالی بودن از هر شایبه ریا و انگیزه های غیر الهی. سرعت و کندی انسان در وصول به کمال بسته به مرتبه اخلاص او متفاوت خواهد بود. در این مسیر حتی ممکن است کسی همان گونه که در روایات هم آمده، با چهل روز رعایت اخلاص در نیت و عمل، چشمه هایی از حکمت از درونش بجوشد و به کمالات مهمی نایل گردد.
16- تفکر پیرامون آیات و نشانه های خداوند در گستره هستی: توجه به این نشانه ها، یاد خدا را در دل ها زنده می کند و لطف و رحمت او را به ما یادآور می شود و در نهایت بر دوستی و محبت ما به خدا می افزاید. (ر.ک: سوره یس، آیات 23 تا 40).
17- توجه دائم به خداوند و ذکر و یاد او: حضور خداوند در خاطر ما، در همه لحظات زندگی، ارتباط ما را با او افزایش می دهد و به تدریج به پیوندی استوار می انجامد. یکی از حکمت های نمازهای پنجگانه، زنده نگه داشتن یاد خدا در طول شبانه روز، در دل مؤمن است. A«یا ایها الذین آمنوا اذکروا الله ذکرا کثیرا؛ ای کسانی که ایمان آورده اید! خدا را بسیار یاد کنید» (احزاب، آیه 41). انجام برخی کارها مانند قرائت قرآن، دعا و زیارت، مطالعه سیره ائمه و همنشینی با نیکان و صالحان، ما را به یاد خدا می اندازد. برخی کارها نیز مانع توجه به خداوند است که باید این موانع را کنار زد تا غفلت بر آن حاکم نشود. قرآن کریم می فرماید:
18- انجام نیکی ها و دوری از بدی ها: هر عمل نیک دل را نورانی تر می کند و برعکس هر گناه صفحه دل را تیره و کدر می سازد. باید بکوشیم با عمل به نیکی ها، دل خود را نورانی تر کنیم و با دوری از گناهان رشته محبت خود را با خدا استوار سازیم.
مطالعه کنید: شهید مطهری، انسان و ایمان (ج 2 از مجموعه آثار)
19ـ مراقبه و محاسبه: در آغاز هر کارى, کمى مکث کنید. اگر واجب است حتما انجام دهید؛ اگر حرام است حتما ترک کنید و اگر نه حرام است نه واجب، در انجام و ترک آن مختارید. این سه مورد را قبل از انجام هر عملی مشخص کنید بعد از آن کار را انجام دهید.
اصل این توجه و مراقبه حد اقل سه فایده دارد: اولاً: انسان به حرام نمى افتد و نیز واجبى از او ترک نمى شود. ثانیاً: انسان را از غفلت شبانه روزى مى گیرد. ثالثا: ترک حرام و فعل واجب به قصد قربت, خود عبادت به حساب مى آید و مى توان انجام تمام واجبات و ترک تمام محرمات را به قصد قربت انجام داد. حتى افعالى که نه واجب هستند نه حرام مى توان با قصد قربت آنها را عبادى کرد.
مثلاً: خوابیدن با این قصد باشد که تجدید نیرو شود تا انسان عبادت خدا کند و… شب به محاسبه بنشیند که آیا مراقبه طول روز را خوب انجام داده یا نه. اگر خوب انجام داده, شکر خداى را حتی زبانى به جا آورد و اگر خوب انجام نداده علت یابى کند تا به مرور نقص ها و علت عدم موفقیت را کشف کند تا بعد از سال ها به جایى برسد که حتى یک گناه از او صادر نشود و خلاصه این که اصل در مراقبه و محاسبه شما انجام واجبات و ترک محرمات مى باشد.
امیر المؤمنین (علیه السّلام)مى فرمایند: «ان هذه النفس لامارة بالسوء فمن اهملها، جمحت به الى المآثم؛ همانا این نفس مدام به بدى و زشتى امر مى کند بنابراین هر کسى آن را مهمل به حال خود واگذارد(ولى او انسان را رها نمى کند) واو انسان را به سمت گناهان مى کشاند»، (الغرر والدرر، باب النفس به نقل از سرالاسراء، استاد على سعادت پرور، ج 1، ص 305، روایت20 )
بنابراین مراقبه و محاسبه را باید جدى گرفت که از اساسى ترین دستورات اخلاقى و سازنده مى باشد.
20ـ نماز اول وقت: اگر کار اهمى با نماز اول وقت در تعارض نباشد نماز اول وقت را ترک نکنید. روایات و نیز بزرگان نماز اول وقت را اکیدا سفارش کرده اند.
21- توسل به ائمه معصومین علیهم السّلام: به اقتضاى حال و اقبال قلب به ائمه معصومین (علیهم السلام)بخصوص امام حسین (علیه السلام) توسل جویید و توفیق و حاجات خود را از آن معادن کرم بخواهید.
22 ـ دائم الوضوء: سعى کنید همیشه وضودار باشید. وضو نور است و همنشینی دائمی با نور انسان را نورانی می کند.
23- مستحبات نشاط آور: از میان مستحبات از نمازهاى نافله گرفته تا دعاى کمیل و ندبه و… فقط و فقط آنهایى را انجام دهید که براى شما نشاط آور است و از تحمیل نفس بر مستحبات پرهیز کنید فقط به اقبال قلب بنگرید هر عمل مستحبى که قلب بدان اقبال داشت و برایتان نشاط بخش و حال آور بود به همان اکتفا کنید، حتى نسبت به نماز شب که سفارش زیادى شده است اگر نشاط نداشتید یا اصلاً نخوانید یا خیلى خیلى خلاصه در ظرف ده دقیقه تمام یازده رکعت را با حذف مستحبات بخوانید.
دوست عزیز، مطالعه کتب اخلاقی و هم چنین راهنمایی گرفتن از علمای اهل عمل، به شما بسیار کمک خواهد کرد.
منابعی جهت مطالعه: چهل حدیث حضرت امام خمینی ( رحمه الله علیه)، جهاد النفس، معراج السعاده ملا احمد نراقی ( رحمه الله علیه).