رویارویی امام سجاد(ع) با امویان
۱۳۹۷/۰۲/۰۶
–
۱۲۵۵ بازدید
پاسخ شبهه بیعت امام سجاد(ع) با یزید چیست؟
در این رابطه باید گفت همانگونه که پدر بزرگوارش امام حسین علیه السلام با یزید ملعون بیعت نکرد و به همین خاطر جان خود و اهل بیت و بهترین یارانش را فدا کرد امام سجاد (ع) و دیگر اهل بیت هم به هیچ وجه با یزید ملعون چه در زمانی که در شام و در اسارت بودند و چه زمانی که به مدینه باز گشتند بیعت نکردند و یزید هم در اثر فشارهای افکار عمومی امام و همراهانش را با احترام آزاد کرد.مورخان می نویسند: پس از شهادت امام حسین (ع ) و اعتراض ها و رسـوایى که به دنبال آن پیش آمد، یزید مایل نبود دستش دوباره به خون فرزند رسول خدا (ص ) آغشته شود لذا از هر گونه فشار و تحدیدی بر ضد امام سجاد بر حذر بود.همچنین تلاش های روشنگرانه امام سجاد علیه السلام و حضرت زینب سلام الله علیها در شام موجب شد که یزید نتواند بیش از چند روز خاندان پیامبر (ص) را در مرکز خلافت خود نگهدارد از این رو، پس از سخنرانی امام سجاد (ع) در حضور انبوه مردم، تغییر موضع داد و علاوه بر آنکه رفتار خود را نسبت به اسرا عوض کرد، گناه فاجعه ی کربلا را بر عهده «عبیدالله بن زیاد» انداخت و گفت: خدا لعنت کند ابن مرجانه را که (با ارتکاب چنین جنایتی) مرا نزد مسلمانان مبغوض گردانید و تخم دشمنی مرا در دل آنان کاشت. (تحقیق درباره ی اول اربعین، ص 43)یزید تا آنجا عقب نشینی کرد که حتی امام سجاد (ع) را بین ماندن و بازگشت به مدینه آزاد گذارد که امام (ع) بازگشت به مدینه را برگزید.
یزید «نعمان بن بشیر» را مأمور کرد تا همراه تعدادی دیگر خاندان پیامبر (ص) را با احترام به مدینه ببرد و به وی سفارش کرد: با آنان به نیکی رفتار کنید و با دیده ی احترام بنگرید. حرکت و توقف را بر عهده ی خود آنان بگذارید و به هنگام نزول از آنان فاصله بگیرید. (بحارالانوار، ج 45، ص166) روشن است که با وجود چنین عقب نشینی ای از جانب یزید دیگر جایی برای تحت فشار قرار دادن امام برای بیعت باقی نمی ماند و امام نیز به هیچ وجه به این امر اقدام ننمود.
پس از واقعه کربلا و برگشت به مدینه هم سیره امام به همین منوال بود، مسعودى مى نویسد : در واقعه حره، مسلم بن عقبه از مردم مدینه بیعت گرفت و هر که نپذیرفت او را کشت مگر، على بن الحسین (ع) را.
این نشان می دهد که حتی بعد از حضور امام در مدینه باز هم یزید از هرگونه بیعت گرفتن از امام بر حذر بوده است. و امام هم به این امر اقدامی ننموده است.
البته تنها در یکى از نقل هاى طبرى و در تاریخ یعقوبى به آمـادگـى امـام چـهارم (ع) براى بیعت با یزید اشاره شده است. تاریخ یعقوبى مى نویسد: على بن الـحـسـین (ع) به مسلم گفت: یزید مى خواهد با چه شرطى با وى بیعت کنم؟ مسلم پاسخ داد: بـیعت پسر عمو و برادر. حضرت فرمود: اگر بخواهى به شرط اینکه برده او باشم، بیعت کنم این کـار را خـواهـم کـرد. مسلم گفت: چنین تکلیفى به تو نخواهم کرد. چون مردم دیدند على بن الـحـسین (ع) چنین گفت، با خود گفتند : حال که فرزند رسول خدا (ص ) چنین مى گوید، ما چـرا بـه ایـن شـرط بـا وى بـیعت نکنیم. (ترجمه تاریخ یعقوبی, ج 2، ص 190)
البته مجعول و سـاخـتگى بودن این داستان واضح است چرا که اولا در نقل سندی که وجود دارد اشکالات فراوانی وجود دارد و ثانیا اینگونه رفتار امام اصلا با روحیات و اخلاق حضرت کاملا در تناقض است چرا که چطور می توان تصور کرد که امام در حالی که در مدینه و در مدت اسارت در زیر سخت ترین فشارهای روحی و روانی قرار داشت با یزید از سر سازش بر نیامد و با او بیعت نکرد حال بیاید و در مدینه و در حالی که شخص یزید برای وی امان نامه داده است با یزید بیعت کند. پس به یقین با شناختى که از شخصیت توحیدى آن حضرت داریم و ایستادگى جانانه اى که پس از حادثه کربلا در شام و در محضر یزید از خود نشان دادند، قطعا باید چنین نقلى ساخته و پرداخته افراد مغرضی باشد که برای همداستان کردن امام با خواسته های خود دست به چنین مجعولاتی زده اند.
یزید «نعمان بن بشیر» را مأمور کرد تا همراه تعدادی دیگر خاندان پیامبر (ص) را با احترام به مدینه ببرد و به وی سفارش کرد: با آنان به نیکی رفتار کنید و با دیده ی احترام بنگرید. حرکت و توقف را بر عهده ی خود آنان بگذارید و به هنگام نزول از آنان فاصله بگیرید. (بحارالانوار، ج 45، ص166) روشن است که با وجود چنین عقب نشینی ای از جانب یزید دیگر جایی برای تحت فشار قرار دادن امام برای بیعت باقی نمی ماند و امام نیز به هیچ وجه به این امر اقدام ننمود.
پس از واقعه کربلا و برگشت به مدینه هم سیره امام به همین منوال بود، مسعودى مى نویسد : در واقعه حره، مسلم بن عقبه از مردم مدینه بیعت گرفت و هر که نپذیرفت او را کشت مگر، على بن الحسین (ع) را.
این نشان می دهد که حتی بعد از حضور امام در مدینه باز هم یزید از هرگونه بیعت گرفتن از امام بر حذر بوده است. و امام هم به این امر اقدامی ننموده است.
البته تنها در یکى از نقل هاى طبرى و در تاریخ یعقوبى به آمـادگـى امـام چـهارم (ع) براى بیعت با یزید اشاره شده است. تاریخ یعقوبى مى نویسد: على بن الـحـسـین (ع) به مسلم گفت: یزید مى خواهد با چه شرطى با وى بیعت کنم؟ مسلم پاسخ داد: بـیعت پسر عمو و برادر. حضرت فرمود: اگر بخواهى به شرط اینکه برده او باشم، بیعت کنم این کـار را خـواهـم کـرد. مسلم گفت: چنین تکلیفى به تو نخواهم کرد. چون مردم دیدند على بن الـحـسین (ع) چنین گفت، با خود گفتند : حال که فرزند رسول خدا (ص ) چنین مى گوید، ما چـرا بـه ایـن شـرط بـا وى بـیعت نکنیم. (ترجمه تاریخ یعقوبی, ج 2، ص 190)
البته مجعول و سـاخـتگى بودن این داستان واضح است چرا که اولا در نقل سندی که وجود دارد اشکالات فراوانی وجود دارد و ثانیا اینگونه رفتار امام اصلا با روحیات و اخلاق حضرت کاملا در تناقض است چرا که چطور می توان تصور کرد که امام در حالی که در مدینه و در مدت اسارت در زیر سخت ترین فشارهای روحی و روانی قرار داشت با یزید از سر سازش بر نیامد و با او بیعت نکرد حال بیاید و در مدینه و در حالی که شخص یزید برای وی امان نامه داده است با یزید بیعت کند. پس به یقین با شناختى که از شخصیت توحیدى آن حضرت داریم و ایستادگى جانانه اى که پس از حادثه کربلا در شام و در محضر یزید از خود نشان دادند، قطعا باید چنین نقلى ساخته و پرداخته افراد مغرضی باشد که برای همداستان کردن امام با خواسته های خود دست به چنین مجعولاتی زده اند.