از ایرانشناسان سده های هجدهم و نوزدهم میلادی نیز میتوان كسانی چون كارستن نیبور، یوهان گرتفرید، هاینریش هاینه (۱۷۹۷ـ۱۸۵٦م.)، كارل هاینریش گراف (۱۸۱۵ـ۱۸٦۹م.) هامر، روكرت (ت. ۱۷۸۸م.) فریدریش روزن (ف. ۱۹۳۵م.) تئودر نلدكه (۱۸۳۷ـ۱۹۱۳م.) هلموت ریتر (۱۸۹۲ـ۱۹۷۲م.)، فریدریش فن اشپیگل (ف. ۱۹۰۵م.)، كارل بروكلمان، برتولد اسپولر(ف. ۱۹۹۰م.)، فریتس ولف (۱۸۸۰ـ۱۹۴۳م.)، هرمان اته (۱۸۴۴ـ۱۹۱۷م.) را نام برد كه هركدام از آنان در زمینه ی زبان و ادب فارسی كارهای ارزندهای كردهاند.
از كارهای ایرانپژوهی در آلمان، میتوان به مولویشناسی، حافظ شناسی، عطارشناسی و پژوهشهایی در باره ی شاهنامه، آثار ناصرخسرو، جامی، عمرخیام، نظامی، غزالی، سعدی، حلاج، و ابوسعید ابوالخیر اشاره كرد. سفرنامههایی كه آلمانیها نوشتهاند و آثار فارسی كه ترجمه كردهاند نیز آثاری در خور توجهاند. هم اكنون نیز در بیش از بیست دانشگاه و مؤسسه ی آلمانی، كار پژوهش و تدریس زبان و ادبیات فارسی ادامه دارد و بیش از هشتاد نفر از استادان و اندیشمندان آن را پی میگیرند. نظر به طولانی شدن سخن، از پرداختن به انجمنها و مؤسساتی كه به طور پراكنده درباره ایران و آثار فارسی كار میكنند، خودداری میشود.
زبان فارسی در اتریش
روابط سیاسی، فرهنگی و بازرگانی بین ایران و اتریش نیز به زمان صفویان باز میگردد كه در آن زمان شماری از ایرانیان در اتریش و بسیاری از اتریشیها در ایران به ویژه در جلفای اصفهان اقامت داشتند. كتاب “چهلستون” كه پیتر بدیك به زبان لاتین نوشت و به سال ۱٦۷۸م در وین به چاپ رسید، از نخستین سفرنامههایی است كه در اتریش به زبان فارسی منتشر شده است. و از نسخههای نادر موجود در كتاب خانه ی ملی اتریش است. از دیگر كتابهای چاپ شده در اتریش، یكی هم كتاب “شیوه ی معماری ایرانی” اثر فیشر فن ارلاخ است. كتابهای زیادی از آثار ادبی ایران در مراكز اسناد خطی و كتاب خانههای اتریش موجود است كه مهمترین آن ها كتاب “الابنیه عن حقایق الادویه” اثر ابومنصور موفق هروی به خط اسدی توسی (نوشته شده به سال ۴۴۷ ق.) است كه از آن به عنوان قدیمترین نسخه ی فارسی موجود یاد كردهاند. این كتاب در كتاب خانه ملی اتریش نگهداری میشود، میگویند در كتاب خانه ی دانشگاه وین، چهل هزار نسخه ی خطی فارسی از آثار شاعران و دانشمندان ایرانی وجود دارد.
از ایرانشناسان و پژوهشگرانی كه در اتریش به ترجمه و چاپ آثار فارسی اقدام كردهاند، یكی فریدریش روكرت است كه خدمات فراوانی در این باره انجام داده است. ترجمه ی چهل و چهار غزل از دیوان شمس، شعرهای حافظ، شاهنامه فردوسی، شعرهایی از سعدی و جامی، و كتاب “هفت قلم” از كارهای او است. هامر پورگشتال دیگر ایرانشناس اتریش بود كه دیوان حافظ، خسرو و شیرین نظامی، گلشن راز شیخ محمود شبستری، تذكره الشعرای دولتشاه سمرقندی و تاریخ وصاف را به زبان آلمانی ترجمه كرد و كتاب “گلچینی از شعرهای دویست شاعر ایرانی” نیز از تألیف های اوست. در اتریش آثاری فراوان از زبان فارسی، به ویژه متنهای پهلوی ترجمه و چاپ شده است كه ذكر آن ها در این گفتار نمیگنجد.
زبان فارسی در ایتالیا
از زمانی كه كراسوس، سردار بزرگ رومی، در سال ۵۳ پیش از میلاد از ایرانیان شكست خورد، روابط بین دو كشور نیز رو به گسترش نهاد و در نمایش نامههای آن روزگار، وصف كمان داران پارتی و حیلههای جنگی آنان، نمود پیدا كرد و به آثار و شعرهای هراسیوس، ویرژیل و سیدونیو آپولیناروس راه یافت. از سوی دیگر در شعرهای ایرانی هم اشاره هایی به رومیان شده است و تقریبن رومیان همیشه مظهر زیبایی به شمار رفتهاند.
در زمان حكومت انوشیروان ساسانی و ژوستی نیانوس، امپراتور روم، معاهدهای بین دو كشور به امضا رسید و یكی از مواد آن، بازگشت هفت تن از فیلسوفان یونانی بود كه به دلیل اعتقادهای فلسفی اشان به ایران پناهنده شده بودند.
فرهنگ ایرانی نیز توسط حكم رانان مسلمانان به سرزمین روم وارد شد و پس از فتح سیسیل (در جنوب ایتالیا) كه مركز فرمان روایی مسلمانان شد، بسیاری از عنصرهای هنر ایرانی هم در آثار معماری آن جا نفوذ كرد. یكی از پادشاهان آن جا، روژه دوم، پوشاك ایرانی بر تن میكرد و رفتاری مشابه بزرگان ایرانی در پیش میگرفت.
در سده ی دوازدهم میلادی، یكی از دانشمندان ایتالیایی به نام گراردو داكرمونا به قصد آشنایی با نسخههای خطی آثار ابن سینا به اندلس رفت و عربی را فرا گرفت و ۷۴ اثر عربی را در زمینههای طب، نجوم، منطق و ریاضیات به لاتین ترجمه كرد كه مهمترین آن ها “قانون” ابن سینا بود.
نخستین فرهنگ فارسی هم در سال ۱۳۰۳م. توسط كشیشهای فرقه فرانسیسكن در شهر رم تدوین شد كه در سال ۱۸۲۸م. در پاریس تصحیح و چاپ شد. فرانچسكو پترارك شاعر ایتالیایی نیز فرهنگی فارسی ـ لاتین ـ رومی تنظیم و به کتاب خانه ی شهر ونیز اهدا كرده است. (گفتهاند كه وی نزدیک به بیست سال پیش از مرگ حافظ درگذشته است.) در كتاب “كمدی الاهی” دانته هم میتوان جای پای “سیر العباد الی المعاد” سنایی غزنوی، و مهمتر از آن، تأثیر “ارداویراف نامه” را دید كه هزار سال پیش از كمدی الهی نگاشته شده است. در سفرنامه ی ماركوپولو هم جایگاهی ویژه به ایران داده شده است.
در دوره ی صفویه هم كشیشان ایتالیایی آثاری به زبان فارسی نوشتند و یكی از آنان به نام ژروم اگزاویه كتابهای داستان مسیح، داستان پیدرو، پطر مقدس و آیینه حقنما، را به كمك عبدالصمد قاسم در لاهور نوشت. در سال ۱٦۴۰ م. ایگناس دوژزو كتاب دستور فارسی را نوشت و در سال۱٦٦۱م. در رم به چاپ رساند. در اواخر سده ی دهم هجری یك ایتالیایی به نام تیگزیرا به جزیره ی هرمز رسید و مدتی در آن جا زندگی كرد. وی زبان فارسی را آموخت و نسخهای از روضه الصفای میرخواند را دراختیار داشت و نام شاهان ایران از آغاز تا شاه عباس را استخراج كرده بود.
نخستین پژوهشگری كه ادبیات علمی فارسی را كشف كرد، جووان باتیستا رایموندی (ناپل ۱۵۳٦ـ۱٦۱۴م.) بود. وی ترجمه ی شماری از متن های فارسی (ریاضی، اخترشناسی، پزشكی، دستور زبان و فرهنگ لغات) را در برنامه ی کار خود گنجانده بود. وی زبان فارسی را زیباترین زبان جهان میدانست و معتقد بود كه این زبان برای بیان مفهوم ها در قالب شعر، از فرّ ایزدی غریبی برخوردار است.
افزون بر این میتوان از تدوین رساله درباره ایران از سده ی هفدهم میلادی، مطالعات ایرانشناسی، ترجمههای آثار ادبی، به ویژه شاهنامه و آثار عطار، سفرنامههای ایرانیان دیداركننده از ایتالیا، كرسیهای ادبیات فارسی و … در ایتالیا یاد كرد.
انگلستان و ادبیات فارسی
دانشمندان انگلیسی از سده یهای پنجم و ششم هجری با ترجمه ی آثاری از زكریای رازی، فارابی، ابوعلی سینا، امام محمد غزالی و… آشنا شدند و از سده ی هفتم هجری میان ایران و انگلستان رابطه وجود داشته است. نخستین سفیر انگلیس در سال ۱۵٦۲م. در قزوین به خدمت شاه طهماسب صفوی میرسد، اما شاه طهماسب به این دلیل كه وی (آنتونی جنكینسن) كافر است و ایران نیازی به کسانی چون او ندارد، او را به خواری میراند.
از زمانی كه اروپاییان، به ویژه انگلیسیها، در هند مستقر شدند، به سبب نیاز آنان به زبان فارسی، آموختن آن را آغاز كردند و انگیزه ی آنان هم سودجویی از هند بود. یكی از برنامهها و اقدام های انگلیسیها برای آشنایی با احوال فوم ها و زبان های دیگر، تشكیل ” انجمن سیاسی بنگال” بود كه در سال ۱۷۸۴م. توسط شخصی به نام وارن هستنیگز و به ریاست ویلیام جونز (۱۷۴٦ـ۱۷۹۴م.) در كلكته پایهگذاری شد. این انجمن از باپیشینه یترین و مهمترین انجمنهای علمی و ادبی انگلیس است و در کتاب خانه آن هزاران كتاب چاپی و خطی به زبان های مختلف از جمله زبان فارسی وجود دارد.
ویلیام جونز از فارسیدانان و ایرانشناسان انگلیسی بود كه كار خود را در هند پی گرفت. او كتاب دستور زبان فارسی را درانگلستان انتشار داد و در مقدمه ی آن نوشت: «فارسی زبانی است توانمند و لطیف، و با غنای ویژه خود در گستره ی فرهنگ جهان، برای بیان معانی تازه و تعبیرهای نو، از بسیاری از زبان های عالم، آمادگی بیش تری دارد.» وی مطالعه ی گلستان سعدی را برای درك لطایف و زیباییهای زبان فارسی لازم میشمرد و درباره زبان و ادبیات فارسی، شش رساله تألیف كرد.
از كتابهایی كه در انجمن آسیایی بنگال به چاپ رسید، دیوان حافظ بود (به سال ۱۷۹۱م.)، و سپس كلیات سعدی كه در چاپ خانه كمپانی هند شرقی به زیور طبع آراسته شد.
از ایرانشناسان انگلیسی در سده ی نوزدهم به بعد، میتوان اینان را نام برد: ویلیام اوزلی (۱۷٦۷ـ۱۸۴۲م.)، سرجان ملكم (۱۷٦۹ـ۱۸۳۳م .) ، ادوارد فیتز جرالد (۱۸۰۹ـ۱۸۸۳م.)، ادوارد براون (۱۸٦۲ـ۱۹۲٦م.)، سرپرسی سایكس (۱۸٦۷ـ ۱۹۴۵م.) از همه مهمتر نیكلسن بود كه در زمینههای گوناگون ادب فارسی كاركرده است. هماكنون نیز در دانشگاههای آكسفورد، كمبریج، منچستر، ادینبورو، دورهام و لندن (مدرسه ی مطالعات شرقی)، زبان و ادبیات فارسی به صورت اصلی یا فرعی تدریس میشود.
فارسی در چین
در باره ی فارسی در چین شاید همین گفته ی ابن بطوطه كفایت كند كه در باره ی شهر هانگچو مینویسد:
امیر قورتی فرمان روای چین است. امیر در كاخ خود از ما پذیرایی كرد و ضیافتی برپا داشت كه به آن طوی میگویند. در این میهمانی عدهای از بزرگان شركت داشتند. امیر آشپزهای مسلمان آورده و گوسفندان را به طریقه ی اسلامی ذبح كرده و غذا پخته بودند. امیر با وجود بزرگی مقامش شخصن به ما غذا تعارف میكرد و قطعه های گوشت را پس از تكه تكه كردن در ظرف ما میگذاشت. سه روز مهمان او بودیم. سپس به بندرگاه رفتیم و پسرش ما را همراهی كرد سوار كشتیای شدیم كه شباهت به جهاز جنگی داشت و پسر امیر با تعدادی خواننده و نوازنده سوار كشتی دیگری شد. آنان شروع به خواندن آواز چینی، عربی و فارسی كردند. امیرزاده آواز ونغمه های ایرانی را بیش تر دوست داشت. هنگامی كه شعری فارسی میخواندند، دلشاد میشد و نوازندگان و خوانندگان را تشویق میكرد كه آن آهنگ را تكرار كنند و شعر فارسی را دوباره بخوانند. شعر و آهنگ چندین بار نواخته و خوانده میشد، به طوری كه من هم آن شعر را حفظ كردم شعرهای با آهنگ دلنشین خوانده میشد و چنین بود:
تا دل به محنــت دادهام در بحـــر فكر افتادهام / چون در نماز ایستادهام گویی به محراب اندری (۱)
شب هنگام به كاخ امیر برگشتیم و شب را در آن جا سپری كردیم، نوازندگان و خوانندگان در كاخ بودند و آهنگهای دل نشین و زیبا اجرا كردند.
به نزدیك سلطان رسیدم، دست مرا گرفت و با گرمی آن را فشرد و با حالتی خوش و به فارسی گفت: آمدن شما به این مكان موجب خرسندی و خوشبختی است، خیالتان آسوده باشد، به نحوی با ملاطفت ومهربانی با شما رفتار كنم كه آواز خوش آن به گوش تمام كسان و همشهریان شما برسد به طوری كه به این ولایت بیایند و در خدمت شما باشند.
یكی از نكته های بسیار مهم، اصطلاح ها و واژه های زبان فارسی است كه وارد زبان چینی شده است و برعهده پژوهشگران و زبانشناسان ایرانی و چینی است كه درباره ی آن به کاوش و پژوهش بپردازند. در این جا با استفاده از سفرنامه ابن بطوطه و سایر منابع و ماخذ به چندین مورد از آن ها اشاره خواهیم كرد.
یك لغت آن كلمه ” پاسوان” است كه با اندكی تغییر از لغت پاسبان گرفته شده و ابن بطوطه موارد کاربرد آن را در شهر كنجنفو شنیده است.
ابن بطوطه وقتی درباره ی قوانین چینی سخن میگوید، درباره ی “آب حیات” چنین اطلاعاتی میدهد:
رودخانه هایی از این مكان عبور میكند كه آب حیات نامیده میشود و رودخانه ی دیگر را رود سرو میگویند (به این نام رودخانه هایی هم درهند وجود دارد) كه از كوههای نزدیك شهر خانبالغ سرچشمه میگیرد كه به آن كوه بوزینه میگویند.
” آب حیات” و ” كوه بوزینه” عبارت هایی ایرانی هستند. مسلمن این اسامی را روزگاری بر روی متصرفات ایران گذاشته بودهاند. برخی ممكن است چنین برداشت كنند كه ابن بطوطه این واژه ها و اصطلاح ها را از چینیها اقتباس كرده است كه مسلمن درست نیست، زیرا زبان مادری ابن بطوطه عربی بوده و ترجمه ی آن از چینی به عربی صحیح به نظر نمیرسد. چون ضبط این واژه ها به فارسی است بنابراین هیچ گونه شكی در اصالت آن ها به فارسی نیست.
” جُنگ” در فارسی به معنی گلچین ادبی به كار برده میشود، در چینی این كلمه معنی كشتی بزرگ را میدهد. لغت جنگ در فارسی معنای كشتی یا قایق نیز میدهد كه برابر عربی آن سفینه است. هم چنین معنای دیگر آن كتاب یا بیاض بزرگ است. وصاف الحضره این واژه را به معنای كشتی در عبارت های ذیل به كار برده است:
«ملك معظم فخرالدین احمد از حكم ویرلیغ پادشاه عادل غازان در سته سبع و تسعین وستما یا نامزد حضرت تیمور قاآن شد… و منتهی اسباب سفر ومرتب مصالح جهازات و جنگها گشت.»
در جای دیگر مینویسد:
«و پیوسته طرایف اقصای چین و ماچین و روائع یضائع بلاد هند و سند به سفائن بزرگ كه آن را جنگ گویند امثال الجبال تجری بجناح الریاح علی سطوح المیاه بدانجا متواصل باشد.»
زبان فارسی در فرانسه
از روزگاری كه ایرانیان فراری از ترس مسلمانان راهی اروپا شده بودند، فارسی نیز به آن سرزمین رسید و نخستین نامی كه از ایرانیان به جا ماند، ” جهان” بود كه بعدها به “جان” تغییر پیدا كرد. ساراسنها مبارزانی از خطه ی خراسان بودند كه با لشكر اسلام تا قلب فرانسه تاختند. آثاری از آن ها بر جای مانده كه به پارسی است. از سوی دیگر چون حرف “خ” در زبان های اروپایی در آغاز کلمه وجود ندارد، “خ” به “س”، و خراسان به ساراسن تبدیل شده است.
در روزگار صفویان نیز روابط با فرانسه ادامه یافت و در زمان شاه عباس (سده ی شانزدهم میلادی) روابط نسبتن گستردهای با هانری كبیر فرانسوی پی افكنده شد و گروههای بسیاری از فرانسویان عازم ایران شدند. كشیشان فرانسوی در اثر اقامت طولانی در ایران، با فرهنگ و ادب غنی فارسی آشنا شدند و به یادگیری فارسی پرداختند و برای رفع نیاز خود، واژهنامههایی هم ترتیب دادند.
گابریل دوپاری، كشیش فرانسوی، در سال ۱٦۲٦م. به دربار ایران آمد و ماندگار شد و صومعه كاپوسنها را پی افكند. وی در مدت اقامت خود زبان فارسی را آموخت و داستآن هایی چون جودیت، خواب دیدنی بخت النصر، داستان مسیح یا مرآت القدس، داستان احوال حواریان، و كتاب انتخاب دین الهی را به فارسی تألیف یا ترجمه كرد.
در سده ی هفدهم میلادی فرهنگهای فارسی به فرانسه تدوین شد و در سال ۱٦۳۵م. نخستین دستور زبان فارسی را لویی دودیو، كشیش فرانسوی، نوشت و آندره دوریه درسال ۱٦۳۴م. گلستان را به فرانسه برگرداند. ده سال بعد نیز كتاب انوار سهیلی یا كلیله و دمنه واعظ كاشفی ترجمه شد.
فرانسوا سلواری كه سفیر فرانسه در تركیه بود، در سال ۱٦۰۸م. چاپ خانه ای چند زبانه را بنیاد نهاد كه در آن زبان فارسی با خط نستعلیق چاپ میشد. افزون بر این، از لغت نامههایی كه پس از سده ی هفدهم میلادی نگاشته شد و سفرنامههایی كه فرانسویان نوشتند (تاورنیه، شاردن، لابولای لوگوز، پولیه، دولیه دوسلان، پل لوكا، سانسن، و…) میتوان نام برد. در ۱٦٦۹م. هم مدرسهای در فرانسه بنیاد گذاشته شد كه در آن زبان های فارسی، عربی و تركی را یاد میدادند.
لافونتن در سال ۱٦۹۴م. به تقلید از گلستان و كلیله و دمنه كتاب نوشت و حتا به كلیله و دمنه اشاره كرد.
از سال ۱۸٦۷م. كسانی چون ژان باتیست نیكلا، ارنست زنان، تئوفیل گوتیه، موریس بوشور، ژان لاهور، ارمان نو، آندره ژید، شارل گرولو، فرنان هانری، و شمار بسیاری از شاعران و نویسندگان فرانسه، با آثارجامی، خیام، عطار، مولوی، و… آشنا بودند و از آثار ایشان ترجمه میكردند یا این كه تحت تأثیر آن ها بودند. مقدمهای هم كه بارون سیلوستر دوساسی، مستشرق فرانسوی در سال ۱۸۱۹م. بر كتاب پندنامه عطار نوشته، بیانگر قدرت وی، در نگارش زبان فارسی است كه پس از حمد خداوند و ذكر شعرهایی چند، گوید: «اما بعد، چنین میگوید ضعیفترین بندگان رحمان و كم ترین خدمت كاران مستعان، فقیر حقیر مسكین بیتمكین، مطمورهنشین نادانی و ناتوانی، بارون سلوستر دوساسی، مرید طریقه حقشناسی كه از خزینه الطاف خفیه، التماس راهنمایی میكند.»
در روزگار معاصر هم از خاورشناسان فرانسوی میتوان نام برد كه درباره ی ایران و زبان فارسی بسیار كار كردهاند، از جمله گدار، لویی ماسینیون، ژان آرتورگی، هانری ماسه، و هانری كربن. گفتنی است كه ماسه شصت و دو اثر درباره ی ایران نوشته كه این تعداد نیمی از آثار قلمی وی را تشكیل میدهند. از هانری كربن هم نزدیک به سی اثر پژوهشی در باره ی ایران و بزرگان ایرانی باقی است.
مصر و زبان فارسی
زبان فارسی در مصر یكی از زبان های درسی بود و افزون بر تدریس فارسی، در نخستین چاپ خانه ی مصر به نام چاپ خانه بولاق كه در آغاز سده ی نوزدهم پایه گذاری شد، شماری از كتابهای فارسی به چاپ رسید كه از آن ها گلستان، بوستان، مثنوی و آثار عطار را میتوان نام برد. در مصر حتا از واژههای “بوسه”، “خوشاب” (خیسانده با آب)، “آفرین”، “بیمارستان” و “بخشش” نیز استفاده میشود و لفظ “كماج” را در روستاهای شمال مصر “كماخ” میگویند. در محلی به نام “رأس الحسین” در مصر، جواهرفورشیها و دكآن هایی است كه منحصرن به دست خراسانیها و یزدیها اداره میشود.
دكتر ابراهیم الدسوقی شتا در باره ی زبان فارسی میگوید: «اصولن فارسی، زبانی دوست داشتنی است و هر كسی كه زبان فارسی را یاد میگیرد، آن را دوست دارد. به ترین ویژگی زبان فارسی آن است كه پیچیدگیهای دستوری ندارد. آسانترین دستور زبان، دستور زبان فارسی است و كسی كه هوش متوسطی داشته باشد، در مدت سه یا چهار هفته میتواند این دستور زبان را یاد بگیرد. دومین ویژگی ادبیات فارسی شعر آن است كه خیلی احساساتی است.»
زبان فارسی در شبه قاره ی هند
فارسی بین تا ببینی نقشهای رنگ رنگ / بگذر از مجموعه اردو كه بیرنگ من است (غالب)
اگرچه با ورود سپاهیان اسلام به شبه قاره ی هند، زبان فارسی هم به آن جا وارد شد، ولی گسترش راستین آن مربوط به زمان غزنویان و پادشاهان غوری است. رواج زبان فارسی، بر همه ی زبان های هندی تأثیر گذاشت.
تأسیس نظامیهها در ملتان و لاهور تأثیری شگرف بر فرهنگ و مذهب های هندی گذاشت و از لشكركشیهای محمود (۳۹۲ـ۴۱٦ق.) تا سال ۱۲۷۴ق. كه هند رسمن به تصرف انگلیسیها درآمد، حدود سی سلسله ی ایرانی یا فارسیزبان در هند به سلطنت رسیدند. در این نه سده، زبان رسمی حكومتهای هند، فارسی بود و حتا بومیان هند هم به فارسی مینوشتند و سخن میگفتند.
حضور دانشمندان و شاعرانی پارسیگو چون بیرونی، عوفی، ابوالفرج رونی و مسعود سعد سهمی بزرگ در گسترش زبان و ادب پارسی داشت در این میان امیرخسرو دهلوی (٦۵۲ـ۷۲۵ق.) جای ویژه ی خود را دارد.
از شاعران و بزرگان و عارفان پارسیگوی هند، میتوان از این افراد نام برد: خواجه نظامالدین اولیا، فریدالدین گنج شكر، امیرحسن سجزی، فخر قواس (محمد فخرالدین مباركشاه)، ابوالفضل دكنی، غزالی مشهدی، فیضی دكنی، طالب آملی، ظهوری ترشیزی، بیدل دهلوی، غالب دهلوی. رشید یاسمی گوید:
از بس سخن سرای از ایران به هند رفت / دهلی و اگره گشت ری و اصفهان هند
سخن آن زن هندو، هنگامی كه میخواستند او را بسوزانند، و او به فارسی بدان ها خطاب كرد و در سفرنامه ی ابن بطوطه آمده، درخور تأمل است كه گفت: «ما را میترسانید از آتش؟ من میدانم این آتش است.»
انگلیسیها پس از آن كه تسلط خود را بر هند تثبیت كردند، مدت بیست و پنج سال در حفظ زبان فارسی به شیوه ی گذشته كوشیدند. وان هستینگز، استاندار كلكته، برای آموزش زبان فارسی، به سال ۱۷۸۱م. مدرسهای در كلكته بنا كرد و پس از آن دانشكدهها و مدرسههایی در آگره (۱۸۲۲م.)، بریلی، بنارس (۱۸۱۱م.)، كانپور (۱۸۲۰م.) و دهلی (۱۸۲۷م.) ایجاد شد. اما از سال ۱۸۳٦م. انگلیسیها با صدور اطلاعیهای كاربرد زبان فارسی را در اداره های دولتی ممنوع كردند و درصدد برآمدند تا ریشههای این درخت كهنسال را از میان بركنند. اما با همه ی کوششها و با آن كه بیش از یكصد و شصت سال از آن ممنوعیت میگذرد، امروزه در بیست دانشگاه در مقطع كارشناسی و در سی و شش دانشگاه در مقطع كارشناسی ارشد تا دكتری فارسی تدریس میشود و شصت و شش دانشگاه هند، دارای كرسی تدریس زبان و ادبیات فارسی هستند. هر تقریبن دویست دانشكده ی دیگر هند نیز درسطح لیسانس عمومی
(B.A.) یا لیسانس خصوصی (B.A. Honours) زبان فارسی تدریس میشود.
برخی از دانشگاههایی كه زبان و ادبیات فارسی را در سطوح عالی تدریس میكنند عبارتاند از: دهلی، جواهر لعل نهرو (دهلی)، جامعه اسلامی (دهلی)، علیگره، اللهآباد، لكهنو، بنارس، پتنا، كلكته، بهوپال، عثمانیه (حیدرآباد)، كشمیر (سرینگر)، بمبئی، پونا، گجرات (احمدآباد)، سورت، ناگپور، پنجابی (پاتیالا)، پنجاب (بیهار)، مگدبودگیا، بهاگلپور، (بیهار)، گوهاتی، آسام، شیوابهارتی (شانتی نكیتن)، و تاگور (بنگال).
فارسی در لهستان
در لهستان نیز پیشینه ی زبان و ادبیات فارسی به دوران صفویان برمیگردد. در سده ی دوازدهم میلادی كورزینسكی كه كشیش بوده، تاریخ آخرین انقلابهای ایران را نگاشت. اوت وینوسكی خاورشناس و دانشمند لهستانی، كتاب گلستان را به زبان لهستانی ترجمه كرد و در سال ۱۸۷۹م. در ورشو به چاپ رساند. هماكنون نیز مراكز ایرانشناسی و شرقشناسی در لهستان دایر است؛ از جمله در دانشكده زبانشناسی لهستان و دانشكده شرقشناسی دانشگاه كراكف (در این دانشكده موارد ذیل تدریس میشود: مكالمه ی زبان فارسی، دستور زبان فارسی، ادبیات فارسی، دستور تاریخی فارسی، سنن و فرهنگ ایران باستان، وضعیت امروز ایران، و . . .)
در دانشكده ی ایرانشناسی ورشو پنج هزار جلد كتاب مربوط به ایرانشناسی هست كه ۱۰۵۰ جلد آن درباره زبان و ادبیات فارسی است. هماكنون نیز استادان بسیاری در كشور لهستان در زمینه ی فرهنگ و ادب و زبان فارسی، پژوهش و کاوش میكنند.
بوسنی و هرزگوین
در سده ی گذشته، در بخش “ترك و كراواتی” و نیز در محافل اشرافی بوسنی و هرزگوین ادبیات فارسی فرا گرفته میشد و آن ها كه به فارسی مسلط نبودند، دست كم گلستان سعدی، بهارستان جامی، مثنوی مولوی، و… را میشناختند.
درویش پاشا كه مجموعهای غزل تركی و فارسی از خود به یادگار گذاشته است، در سال ۱۵۹۲م. کتاب خانه و مسجدی در شهر موستار بنا كرد. بر مهر او عبارت “توكلی علی الخالق” حك و با این بیت مزین شده بود:
یا رب كریمی تو و بحر مواج / درویش و غنی به توست محتاج
در پایان وقفنامه ی درویش پاشا این دو رباعی فارسی آمده است:
دارم گنهـی ز قطره باران بیش / از شرم گنه بماندهام سـر در پیـش
آواز آمد كه سهـل باشد درویش / تو در خور خود كنی و ما در خور خویش
یا
یا رب ز كرم بر من درویش نگر / بــر حال من خسته دلریش نگر
هــر چنــد نیم لایق بخشایش تــو / بر من منگر، بر كرم خویش نگر
در جای جای كشورهای جهان، به ویژه خاوردور، خاور نزدیك، خاورمیانه، اروپای شرقی و آسیای میانه میتوان جای پای زبان و ادب فارسی و فرهنگ فارسی را دید و در این خلاصه قطرهای از این دریای پرگهر نیز نیامده است.
محمدكاظم كهدویی
پی نوشت:
۱- در غزلیات سعدی چنین آمده است:
تا دل به مهرت دادهام در بحر فكر افتادهام چون در نماز ایستادهام گویی به محرابم دری
(كلیات، فروغی، برگ ۴۴۳)
از: شورای گسترش زبان فارسی