خانه » همه » مذهبی » سیره اجتماعی امام علی(ع)

سیره اجتماعی امام علی(ع)


سیره اجتماعی امام علی(ع)

۱۳۹۷/۰۱/۱۱


۴۳۶ بازدید

سیره اخلاقی و اجتماعی امام علی علیه السلام چگونه بود؟

سیره اخلاقی و اجتماعی امام علی علیه السلامــ شادی آن حضرت در چهره نمایان و اندوهش در دل نهان بود.ــ از همه گشاد سینه تر و در مهار نفس از همه تواناتر بود.ــ نه کین ورز بود، نه رشک بر.
ــ در گفتار نه حمله ور بود و نه ناسزاگو.
ــ نه عیب جو بود، نه غیبت گر.
ــ سرزنش را ناپسند می داشت.
ــ غم انجام رسالت همدم او بود و اندوهی دراز داشت.
ــ با وقار بود و پیوسته ذکر خدا بر لب داشت.
ــ شکیبا بود، عظمت وجود خویش را پنهان می کرد.
ــ بر بی نیازی خود شادمان بود.
ــ خوش خُلق بود و بهره بردن از وجودش سهل می نمود.
ــ آرام راه می رفت و وقاری استوار داشت.
ــ کم آزار بود. نه تهمت زن بود و نه پرده در.
ــ اگر لب به خنده می گُشود، از حد وقار فرا نمی رفت.
ــ چون خشمگین می شد، خشم از هیبتش چیزی نمی کاست و خشمش تنها برای ترک اوامر الهی بود.
ــ خنده اش تبسم، پرسشش تعلم، پی جویی اش تفهم بود.
ــ دانشش بی کران، بردباری اش بسیار و دلسوزی اش فراوان بود.
ــ بُخل نمی ورزید، [برای دنیا] تنگدل نمی شد و غم نهان آشکار نمی کرد.
ــ در داوری، از حق دور نمی افتاد و در بیان دانش از صواب فاصله نمی گرفت.
ــ پرصلابت بود و در همان حال، معاشرت با او شیرین تر از عسل می نمود.
ــ نه آزمند بود و نه ناشکیبا و نه درشت خو.
ــ سود نارسان نبود.
ــ نه درون انداز بود و نه برون پردازِ ظاهرساز.
ــ بی هیچ دُرشتخویی، پیوسته صله رحم می کرد.
ــ بی آنکه به اسراف گرید می بخشید.
ــ در پیوستن، نیکوکردار و در گُسستن بزرگ رفتار بود.
ــ به گاه خشم، از مدار عدل بیرون نمی رفت.
ــ اگر آهنگ مصاحبتش می کردی، رفیق شفیق بود.
ــ در دوستی خالص، در پیمان استوار و بر آن وفادار بود.
ــ پایمرد بود و پیونددهنده.
ــ بردبار بود و بی دردسر.
ــ از خدای ــ عَزَّوَجَلَّ ــ خشنود بود و برخلاف هوای خود گام می نهاد.
ــ بر آزاررسان خویش سخت نمی گرفت.
ــ در آنچه به او ربط نداشت، وارد نمی شد.
-در سلام کردن بر همه مقدم بود حتی بر کودکان سلام می نمود. سلام را نه آهسته و نه بسیار بلند بیان می فرمود و با دوستان مصافحه گرمی می کرد.
ــ فضلِ فراوان داشت و بیان راست.
ــ در خوراک به اندک اکتفا می کرد. گاهی نان و نمک، گاهی نان و شیر، و…
ــ در بهره بُردن از دنیا به کم ترین میل داشت.
ــ زیانش اندک و خیرش فراوان بود.
ــ اگر از او می خواستند، می بخشید.
ــ چون ستمی بر او می رفت، از آن درمی گذشت.
ــ اگر از او می بریدند، او می پیوست.
ــ دانشش را در اختیار مردم می نهاد.
ــ پیوسته با پروردگارش اُنس داشت.
ــ برخلافِ اهلِ دنیا که از بلا هراس دارند، خود را به بلا می افکند.
ــ پیوسته به حق امر می کرد و از سرِ راستی سُخن می راند.
ــ در آنچه به خدا مربوط می شد، شتابان بود.
ــ خود را می شناخت و نَفْسِ خویش را فرو می مالید.
ــ بالیدنِ نَفْس را می شکست و هر خواری و خِفّتی را بر آن تحمیل می کرد.
ــ یاورِ [دین] خدایِ ــ عَزَّوَجَلَّ ــ، حامیِ موءمنان و پناهگاهِ مسلمین بود.
ــ دمدمه زنان در او تأثیر نداشت.
ــ آز بر دلش مُهر نمی نهاد.
-از تمرینات نظامی غافل نبود و هم خودش تمرین می نمود و هم دیگران را سفارش به تمرین می کرد.
ــ هیچ چیز او را از اجرایِ حُکْمش باز نمی داشت.
ــ هماره به حق می خواند و عامل به خیر بود.
ــ دانا بود و دوراندیش.
ــ نه ناسزاگو بود و نه خشمگین.
ــ از بَدان دوری می گُزید.
ــ پاسدارِ حق بود، یاورِ ناتوان و فریادرسِ ستم رسیده.
ــ امر پوشیده یی را آشکار و رازِ نهانی را پدیدار نمی کرد.
ــ هدایتش مردمان را به حق راهبر بود.
ــ اگر خوبی می دید، از آن یاد می کرد و اگر با بدی برمی خورد، آن را می پوشاند.
ــ حفظِ غیب می کرد و از خطایِ مردم چشم می پوشید.
ــ پوزش را می پذیرفت و از لغزش درمی گذشت.
ــ سخنِ ناصح را می خرید.
ــ در هرکس ناتوانی می یافت به یاری اش می شتافت.
ــ از نعمت هایِ خداوند خشنود بود.
ــ پروا پیشه داشت.
ــ عذر را می پذیرفت.
ــ در راه خدا، مردم را به تذکر بهره مند می کرد.
ــ بر مردم گُمان نیک می بُرد و نفس را از گمان بد بردن بر مردم، سرزنش می کرد.
ــ در دوستیِ به خاطر خدا، با فهم و علم گام برمی داشت.
ــ در بریدنِ به خاطر خدا، به حزم و مدارا عمل می کرد.
ــ معاشرت با او جان را به وجد می آورد و دیدار او حجت را بر موحدان به کمال می برد.
ــ علم، او را آن سان صافی کرده بود که آتش آهن را.
ــ معاشرتش عالم را تذکر بود و جاهل را آموزش.
ــ هر کوششی را ستوده تر از کوشش خویش می پنداشت و هر نَفْسی را خالص تر از خود محسوب می داشت.
ــ از نهان ها خبر داشت و اندوه امت را در سر.
ــ جز برای پروردگار، سرِ کُرنش در پیشگاه کسی خم نکرد.
ــ خدا را دوست می داشت و در راه خشنودی او پیوسته مجاهدت می کرد.
ــ از کسی به خاطر خود انتقام نمی گرفت.
ــ به گاه خشم راندن، از هیچ کس سخن نمی پذیرفت. [یعنی، چون خشم آن بزرگوار برای خدا بود، سخن غیر را دخالت نمی داد تا شبهه ناک نشود.]ــ با بینوایان همنشین می شد.
ــ یاری رسان حق پرستان، یاور غریب، و [به سان] پدر برای یتیم و همسر برای بیوه زنان بود.
ــ رفیق بیچارگاه، پناه پناهجویان در هر ناگواری و امید بندگان خدا در هر پیشامد سخت بود.
ــ گشاده رو و متبسم بود، نه ترش رو و دیرجوش.
ــ استواراندیش بود و خطرپذیر.
ــ سستی به خود راه نمی داد و اگر در کاری به توان بیش تر نیاز داشت، خداوند مددش می رساند. [از خداوند برای اجرایِ آن مدد می جست.]ــ یقین را پنهان می کرد و از شک ها و شبهه ها دوری می جست.
ــ چراغ های هدایت در دل داشت.
ــ دور را [به مدد عزم استوار] نزدیک می کرد.
ــ کارهایِ دشوار را سهل می گرداند.
ــ نگاهش، نگاه بصیرت بود.
ــ اگر برای فهمِ امری عزم می کرد، آن سان به ژرفای آن می رسید که گویی از چشمه گوارای بینش سیراب شده و راه وصول برایش بس آسان شده است.
ــ از چشمه زلال علم الهی نوشید و راه آسان هدایت را پویید.
ــ تاریکستانی نبود که به مدد بصیرت او نورانی نشود و ابهامی نبود که به سرپنجه فهم تیزبین، به ژرفای آن پی نبرد.
ــ علقه های دنیادوستی را از دل برکند و فروع را در پرتو اصول می دید.
ــ سرزمینی که آن وجود گرامی را دربرگرفته بود، به نورش جلوه گر بود و به قضای او دل سپرده بود.
ــ چراغی درخشنده و زداینده گمراهی ها بود و خلق را از بیابان های تحیر راهنمای نجات بود.
ــ هر راهی که در خیر یافت به سویش شتافت و در آن تاخت.
ــ دانش میوه دل او بود.
ــ زمینی که او بر آن گام می نهاد، او را کوچک می نمود، و [بیش تر] مردمانی که در آن زمین در حوزه هدایت او بودند، از حق روگردان و در حیرت خود سرگردان بودند.
آری به خداوند سوگند که این اخلاق امیر موءمنان بود.

ممکن است این مطالب هم برای شما مفید باشد:

دیدگاهتان را ثبت کنید

آدرس ایمیل شما منتشر نخواهد شد