۱۳۹۷/۰۳/۰۲
–
۱۷۰۴ بازدید
سوال دومم این است که در روایت داریم بزرگترین تفریح کار است.نظر من راجع به این حدیت این است که کار کردن باعت تمرکز فکر و ارامش است.حال ایابا کار کردن در همه ابعاد زندگی متلا کار بیرون و اشپزی و کارهای خانه و خلاصه با بیکار نماندن فکر و بدن، درست است که انسان ارام است و در لحظه زندگی میکند ولی ایا تفریح و شادی هم از زندگی میبرد؟ مگر شادی و ارامش بایکدیگر فرق ندارند؟شادی یعنی هیجان درونی متبت و ذوق و شوق و انرزی متبت، ولی ارامش یعنی حالت سکون فکر و انرزی خنتی. لطفا به دو سوالم بطور مجزا پاسخ دهید.
باسلام واحترام حضورپرسشگر گرامی؛
شادی و نشاط یک ضرورت و نیاز است. این پدیده هر چند از زوایای گوناگونی تعریف و تشریح شده؛ ولی به اتفاق اندیشمندان یک ضرورت و نیاز اساسی انسان به شمار می آید. چه کسی را می توان یافت که مدعی باشد نیازمند به شادی نیست؟ اساس جهان هستی و پدیده های آن به گونه ای طراحی شده است که در آدمی شادی ایجاد کند. بهار با طراوت، صبح پر لطافت، طبیعت با ظرافت، آبشارهای زیبا، گل های رنگارنگ، دیدار دوستان، ازدواج و پیوند دو انسان و … همه شادی آور و سرور انگیز است. از آنجا که شادی، ناکامی، ناامیدی، ترس و نگرانی را از آدمی دور می سازد، روان شناسان به ایجاد و تثبیت آن در انسان دستور اکید داده اند و این نشانگراین حقیقت است که شادی، نیاز اساسی و ضروری آدمی است. (نگا: روان شناسی شادی.) تا جایی شادی مورد اهتمام در اسلام قرار گرفته که برای انجام عبادت نیز باید از آن کمک گرفت، امام رضا(ع) در این مورد فرمودند: «کوشش کنید اوقات شما چهار زمان باشد: وقتی برای عبادت و خلوت با خدا، زمانی برای تأمین معاش، ساعتی برای معاشرت با برادران مورد اعتماد و کسانی که شما را به عیب هایتان واقف می سازند و در باطن به شما خلوص و صفا دارند و وقتی را هم به تفریحات و لذایذ خود اختصاص دهید و از شادی ساعت های تفریح، نیروی لازم برای عمل به وظایف وقت های دیگر را تأمین کنید».(بحارالانوار، ج 75، ص 321) – در سیره معصومان، عنصر شادی آن چنان اهمیت دارد که علاوه بر تأیید آن، به بسترسازی، زمینه سازی و ایجاد آن نیز توصیه شده است.(کافی، ج 2، ص 192) – در احادیث، علاوه بر دستورهای کلی در خصوص شادی و نشاط، دستورالعمل های خاصی نیز برای حفظ و پرورش این حالت ـ مانند پیاده روی، سوارکاری، غوطه وری در آب، نگاه کردن به سبزه ها، خوردن و نوشیدن، مسواک کردن، شوخی، خنده و …(وسائل الشیعه، ج 12، ص 112; بحارالانوار، ج 16، ص 298; حسین نوری، مستدرک الوسائل، ج 8، ص 418) بیان شده است.
تحقیقات نشان میدهد، شادی در واقع مجموع کیفیت دو احساس درونی ماست، یکی حس رضایت ما (مثلا وقتی معنای واقعی کار یا عملکردمان را درک میکنیم) و دیگری کیفیت احساسات خوبی است که در طول زندگی دریافت میکنیم، که هردوی اینها منجر به شادی میشوند و هردو پدیدههای نسبتا پایداری در زندگی هر فرد هستند. زندگی ما ممکن است تغییر کند و خلق و خوی ما شاید مدام در نوسان باشد، اما احساس شادی بهصورت ژنتیکی پایدارتر از هر حس دیگری عمل میکند. پس خبر خوب این است که با تلاش مداوم میتوان در این مورد تعادل برقرار کرد.
اگر به این قضیه هم مانند تنظیم وزنمان فکر کنیم: اگر هر چیزی که نیاز دارید بخورید و فعالیتتان در حد نیاز باشد، بدنتان در یک وزن معین، ثابت میماند. حالا اگر کمتر از نیاز بدنتان غذا بخورید و بیشتر ورزش کنید، خوب وزنتان بر همین مبنا تنظیم میشود. در صورتی که رژیم غذایی یا برنامهی ورزشی تازهی شما به بخشی از زندگی روزمرهتان تبدیل شود، وزن بدنتان در وضعیت جدید ثابت میماند و کم و زیاد نمیشود اما اگر دوباره شروع کنید به خوردن و ورزش کردن طبق برنامهی قبلی، سرجای اولتان برمیگردید. خوب شادی هم همینطور است. شما توانایی این را دارید که کیفیت، چگونگی و میزان شادیتان را در اختیار خودتان بگیرید و عملکردی متناسب با آن داشته باشید. میتوانید عاداتی بلندمدت در زندگیتان ایجاد کنید، عاداتی که زندگی و روزهای رضایتبخشتر، کاملتر و شادتری را برایتان به ارمغان بیاورند.
با بررسی نظریات دانشمندان و مطالعه متون معتبر، می توان موارد ذیل را در زمره عواملی بر شمرد که حالت شادی و نشاط را در انسان پدید می آورند: ایمان، رضایت و تحمل، پرهیز از گناه، مبارزه با نگرانی، تبسم و خنده، مزاح و شوخی، بوی خوش، خود آرایی، پوشیدن لباس های روشن، حضور در مجالس شادی، ورزش، امید به زندگی، کار و تلاش، سیر و سفر، تفریح، تلاوت قرآن، تفکر در آفریده های خداوند، صدقه دادن، نگاه کردن به سبزه ها و … . (شیخ حر عاملی، وسائل الشیعه، ج 5، باب ملابس; شیخ طوسی، امالی، ح 45; محمدباقر مجلسی، بحارالانوار، ج 71، ص 95; آیین زندگی، ص 34) رودکی چه زیبا سروده!: چهار چیز هر آزاده را ز غم بخرد- تن درست و خوی نیک و نام نیک و خرد هر آن که ایزدش این چهار روزی کرد- سزد که شاد زید شادمان و غم نخورد .
استاد مرتضی مطهری رحمه الله در تعریف شادی می نویسد:
سرور، حالت خوش و لذت بخشی است که از علم و اطلاع به اینکه یکی از اهداف و آرزوها انجام یافته یا انجام خواهد یافت، به انسان دست می دهد و غم و اندوه، حالت ناگوار و دردناکی است که از اطلاع بر انجام نشدن یکی از هدف ها و آرزوها به انسان دست می دهد.
در دنیای پراضطراب و پرتلاطم امروز، آرامش و داشتن خیالی آسوده، نعمتی است که همگان آرزوی آن را دارند. در واقع، یکی از نیازهای اساسی انسان، شادزیستن است که در پرتو آن، با رسیدن به تعادل روحی، خود و جامعه اش را به سلامت و پویایی رهنمون می شود.
انسان به طور فطری از غم گریزان و به سوی شادی در حرکت است. شادی و نشاط نه تنها بر روح و روان انسان، بلکه بر جسم او نیز تأثیر می گذارد. از نگاه اجتماعی، نیز شادمانی، قلب ها را به یکدیگر نزدیک و ترس، نگرانی، ناکامی و بدگمانی را بی اثر می کند. ارسطو می گوید: «شادی، بهترین چیزهاست و آن قدر اهمیت دارد که دیگر چیزها وسیله به دست آوردن آن هستند.» دین مقدس اسلام نیز که تأمین کننده صلاح دنیا و آخرت آدمی است، شادی های مناسب و حلال را تأیید می کند و پیروانش را از افسردگی و بی حالی برحذر می دارد.
البته این را نیز باید پذیرفت که هر انسانی در زندگی خود، صحنه هایی از غم و ناراحتی را در کنار شادی تجربه می کند، و اساسا وجود غم در زندگی انسان، موجب تعادل بخشی به زندگی است.
نمونه های شادی:
گروه های مختلف اجتماع، برداشت های گوناگونی از شادمانی دارند. ارسطو در این باره معتقد است:
مردم عادی، لذت را شادی فرض می کنند؛ افراد موفق، عملکرد خوب را برابر شادی می شمارند و دانشمندان، زندگی متفکرانه و جست وجوگرانه را معادل شادی می دانند.
برتراند راسل می نویسد: رغبت همگانی، نشانه انسان شاد است و برخی از مردم نیز خندیدن همیشگی و بگو و مگو نداشتن در زندگی را شادی می دانند.
موارد زیر از نمونه های شادی به شمار می روند: قدر زحمت ها و خوبی دیگران را به نیکی دانستن، از موهبت های الهی لذت بردن، مثبت عمل کردن و مثبت اندیشیدن، گشاده رو بودن، در زمان حال زندگی کردن، خودآرایی و آراستگی ظاهر و رضایت داشتن از زندگی، از نمونه های دیگر شادی هستند که می توان آنها را در زندگی تجربه کرد.
بزرگان دین در تقسیم بندی ساعت های روزانه، جایگاه ویژه ای برای شادی و تفریح در نظر می گرفتند. امام رضا علیه السلام در این باره می فرماید:
بکوشید اوقات شبانه روز شما چهار ساعت [بخش] باشد: ساعتی برای عبادت و مناجات با خدا؛ ساعتی برای تأمین معاش؛ ساعتی برای معاشرت با برادران مورد اعتماد و کسانی که شما را به عیب هایتان آگاه سازند و در باطن به شما خلوص دارند و ساعتی را هم به تفریحات و لذت ها اختصاص دهید و با این بخش از زندگی، قادر خواهید بود آن سه بخش دیگر را به خوبی انجام دهید.
امام علی علیه السلام ، شادی و نشاط را حالتی عاطفی می داند و آن را به «فرصت» تعبیر می کند: «مواقع شادمانی، فرصت است.» آن حضرت حتی برای زمان هایی که غم و اندوه به طور طبیعی به سراغ انسان می آید، سفارش می کند که گشاده رو باشیم، چنان که می فرماید: «شادی مؤمن در چهره اش و اندوهش در دلش است».
درست است که کار آرامش می آورد و گاهی فرح بخش است اما شادی منحصر به کار نیست و راه های فراوانی برای رسیدن به شادی و تفریح سالم وجود دارد که می شود به حسب نیاز از آنها بهره مند شد.
آرامش چیست؟
چون آرام گرفتن ضد خشمگین شدن و خشم ضد آرامش است، باید دید چه حالات روحی ای بر آرامش حاکم است، کدام اند کسانی که ما در برابر آنها آرام می گیریم و به چه دلایلی، بازگشت به آرامش را باید فرونشانی و تسکین خشم تعریف کنیم. هنگامی که در حالت روحی ای ضد حالت روحی خشم هستیم، بی گمان آرامیم، مثلا در بازی، در خنده و در جشن و شادی و کامیابی و خشنودی، و به طور کلی در فقدان رنج و در لذتی که ناشی از توهین به کسی نیست و در آرزویی که معقول و منطق است.
یکی از عوامل مهمی که شدیداً بر زندگی انسان و سلامت فرد، خانواده و جامعه تاثیر می گذارد اشتغال است. بیکاری بعنوان عامل اصلی و اساسی در پیدایش مفاسد معرفی شده است. بنابراین در این رهگذر سلامت فکری و روانی فرد از مخاطره دور مانده و در نتیجه خانواده وی و جامعه نیز از این سلامت برخوردار می گردند. در حالی که فرد بیکار فرصت فراوانی برای مشغول کردن خود به این قبیل اعمال در اختیار دارد. همچنین انسان ها از نظر اقتصادی و عاطفی نیازهایی دارند که باید ارضا شوند و از آنجا که آدم بیکار فاقد امکانات کافی برای رفع نیازهای خویش است، در موارد زیادی دست به اعمال فسادانگیز می زند و بدین طریق سلامت خانواده و جامعه را به خطر می اندازد. چه بسا خانواده هایی که در اثر فشارهای اقتصادی ناشی از بیکاری سرپرست خانوار و فقر موجود به فحشا روی آورده و سلامت روانی خود و جامعه را دچار اختلال می نمایند. یکی از مهم ترین پارامترهای موثر در دوام و بقاء خانواده تامین مخارج و مایحتاج آن خانواده است و اشتغال سرپرست خانواده علاوه بر این که موجب می شود درآمد لازم برای امرار معاش خانواده فراهم گردد از بروز مشکلاتی هم چون بزهکاری، سرقت، اعتیاد، فحشا و… که در اثر فقر و بیکاری بروز می نماید نیز جلوگیری گردد، علاوه بر این استقلال خانواده را در زمینه های مختلف به ارمغان می آورد که این استقلال بر افراد خانواده و مخصوصاً کودکان تأثیر بسزایی دارد تا بتوانند اعتماد به نفس و اتکاء به خود و سخت کوشی را بیاموزند. بعبارت دیگر کار کردن و داشتن شغل از ضروریات فردی و اجتماعی است و هر انسانی سرانجام باید عهده دار شغلی شود تا بتواند علاوه بر اداره زندگی خود به جامعه نیز خدمت نماید. از دیدگاه تمام ادیان، کار کردن از واجبات است. و هر کس مالک و صاحب نتیجه کارش می باشد. دوام جامعه نیز به میزان کار افراد بستگی دارد و جوامعی بیشتر پیشرفت می کنند که افراد آن در اشتغال و کارآفرینی کارآمدتر باشند.
علاوه بر این کار کردن وسیله ای برای صرف انرژی در راه مطلوب و در نتیجه حفظ تعادل فیزیولوژیکی بدن و همچنین وسیله ای برای برقراری و تحکیم روابط اجتماعی است. از طریق کار کردن فرد خود را جزیی از جامعه احساس می کند و مورد توجه دیگران واقع می شود. کار کردن موجب شناخت تواناییها و محدودیت ها در فرد می شود و هر فردی در مقایسه با دیگران می تواند به نقاط ضعف و قوت خود واقف شده و در جهت رفع محدودیت های خویش تلاش نماید و در رقابت با دیگران به موفقیت هایی نیز دست پیدا کند. پذیرش مسوولیت و سعی در سروسامان بخشیدن به کارها بعنوان یکی از عوامل کاهش استرس وکنترل فشارهای روانی کاربرد دارد (فوکمن و لازاروس ، 1988). استقلال از دیگر پیامدهای مثبت کار کردن است. از این طریق است که فرد موجودیت واقعی خویش را اعلام می دارد و تواناییها و امکاناتش را به دیگران می شناساند. همه این دستاوردها مستقیماً در کسب اعتماد به نفس، احساس ارزشمندی و افزایش سلامت روانی فرد در خانواده و جامعه و نهایتاً رسیدن به کمال انسانی نقش داشته و این تأثیر غیر قابل انکار است. میلزوهوارد ( Milles& Howard) تفاوت متغیرهای عملکرد مکنون بین افراد بیکار و افراد شاغل را مقایسه کردن و رابطه معنی داری بین سطوح عملکردهای مکنون و سلامت روانی به دست آوردند. آنها نشان دادند افرادی که دسترسی بهتری به این عملکردها دارند، دارای بهداشت روانی بهتری نیز هستند. اما نظریه دیگری که در توجیه تأثیر بیکاری و ترک تحصیل در سلامت روانی افراد ارائه شده، نظریه محدودیت عمل است ( 1986؛ Frayer). مطابق با این نظر از دست دادن کار سبب محدود شدن منابع فرد و به تبع آن محدودیت تجارب او می شود که پیامد آن بدین صورت است که افراد، آینده معنی داری برای خود ترسیم نکنند و بنابراین بهداشت روانی آنان تقلیل یابد (فرایر، 1995؛ به نقل از عریضی ، 1382). تا کنون مطالعات زیادی در زمینه ارتباط بین بیکاری و سلامت روانی صورت گرفته است و پژوهشها تاثیر بیکاری و عدم تعهد به کار بر سلامت روانی افراد را نشان داده اند. نتایج اکثر این پژوهشها حاکی از تاثیر بیکاری بر بهداشت روانی افراد است (عریضی، 1382). در واقع بیکاری و ترک تحصیل منجر به تخریب بیشتر سلامت روانی می شود. افراد فقیر با از دست دادن کار نه فقط از نظر اقتصادی بلکه به لحاظ روانی نیز دچار آسیب می گردند. ( 1981, ogers & Standin) هنوود و میلز (Henvood & Milles) در سال 1987 گزارش داده اند که در مقایسه با افراد شاغل، افراد بیکار سطوح بالاتری از اضطراب را تجربه می کنند. همچنین در سال 1993 مولر، هیکس و وینوکر ( Winocur& Muller, Hicks) نشان داده اند که اثرهای منفی افسردگی، اضطراب و کاهش عزت نفس به دلیل بیکاری افراد پدید می آید. نتایج تحقیقات دولت آبادی ( 1381) نشان می دهد که همبستگی معنی داری بین هویت شغلی جوانان واحساس رضامندی آنان از زندگی وجود دارد. تحقیقات همچنین نشان داده است که در افراد بیکار خطر ابتلا به اختلالات خلقی بیشتر از افرادی است که شاغل می باشند. بخصوص اختلال افسردگی اساسی، بویژه اگر این بیکاری مزمن باشد (حجاری ، 1383). بانکز ( 1983، 1980, Banksنشان داده است که دانش آموزان از طبقه اجتماعی اقتصادی پایین، تعهد بیشتری به اشتغال دارند زیرا نیاز بیشتری به کار دارند و بنابراین با از دست دادن کار، بیش از دانش آموزان طبقه اجتماعی اقتصادی بالا از نظر روانی آسیب می بینند. انتخاب یک راه برای رسیدن به حرفه ای معین، باعث شفاف شدن و قوت گرفتن خود انگاره نوجوان می شود. (1980, 1967, Super به نقل از لطف آبادی، 1381) داشتن یک شغل آبرومند در جامعه و انجام دادن درست این شغل باعث بالا رفتن عزت نفس و تقویت روند افزایش احساس ایمنی و احساس اثبات هویت می شود/(برگرفته از سایت راسخون) پرسشگر گرامی ، بنابراین همان گونه که نتایج پژوهش های مذکور و بسیاری از تحقیقات دیگر نیز نشان می دهد اشتغال رابطه مستقیم با سلامت روان فرد، خانواده و جامعه دارد.
موفق و مؤید باشید.
شادی و نشاط یک ضرورت و نیاز است. این پدیده هر چند از زوایای گوناگونی تعریف و تشریح شده؛ ولی به اتفاق اندیشمندان یک ضرورت و نیاز اساسی انسان به شمار می آید. چه کسی را می توان یافت که مدعی باشد نیازمند به شادی نیست؟ اساس جهان هستی و پدیده های آن به گونه ای طراحی شده است که در آدمی شادی ایجاد کند. بهار با طراوت، صبح پر لطافت، طبیعت با ظرافت، آبشارهای زیبا، گل های رنگارنگ، دیدار دوستان، ازدواج و پیوند دو انسان و … همه شادی آور و سرور انگیز است. از آنجا که شادی، ناکامی، ناامیدی، ترس و نگرانی را از آدمی دور می سازد، روان شناسان به ایجاد و تثبیت آن در انسان دستور اکید داده اند و این نشانگراین حقیقت است که شادی، نیاز اساسی و ضروری آدمی است. (نگا: روان شناسی شادی.) تا جایی شادی مورد اهتمام در اسلام قرار گرفته که برای انجام عبادت نیز باید از آن کمک گرفت، امام رضا(ع) در این مورد فرمودند: «کوشش کنید اوقات شما چهار زمان باشد: وقتی برای عبادت و خلوت با خدا، زمانی برای تأمین معاش، ساعتی برای معاشرت با برادران مورد اعتماد و کسانی که شما را به عیب هایتان واقف می سازند و در باطن به شما خلوص و صفا دارند و وقتی را هم به تفریحات و لذایذ خود اختصاص دهید و از شادی ساعت های تفریح، نیروی لازم برای عمل به وظایف وقت های دیگر را تأمین کنید».(بحارالانوار، ج 75، ص 321) – در سیره معصومان، عنصر شادی آن چنان اهمیت دارد که علاوه بر تأیید آن، به بسترسازی، زمینه سازی و ایجاد آن نیز توصیه شده است.(کافی، ج 2، ص 192) – در احادیث، علاوه بر دستورهای کلی در خصوص شادی و نشاط، دستورالعمل های خاصی نیز برای حفظ و پرورش این حالت ـ مانند پیاده روی، سوارکاری، غوطه وری در آب، نگاه کردن به سبزه ها، خوردن و نوشیدن، مسواک کردن، شوخی، خنده و …(وسائل الشیعه، ج 12، ص 112; بحارالانوار، ج 16، ص 298; حسین نوری، مستدرک الوسائل، ج 8، ص 418) بیان شده است.
تحقیقات نشان میدهد، شادی در واقع مجموع کیفیت دو احساس درونی ماست، یکی حس رضایت ما (مثلا وقتی معنای واقعی کار یا عملکردمان را درک میکنیم) و دیگری کیفیت احساسات خوبی است که در طول زندگی دریافت میکنیم، که هردوی اینها منجر به شادی میشوند و هردو پدیدههای نسبتا پایداری در زندگی هر فرد هستند. زندگی ما ممکن است تغییر کند و خلق و خوی ما شاید مدام در نوسان باشد، اما احساس شادی بهصورت ژنتیکی پایدارتر از هر حس دیگری عمل میکند. پس خبر خوب این است که با تلاش مداوم میتوان در این مورد تعادل برقرار کرد.
اگر به این قضیه هم مانند تنظیم وزنمان فکر کنیم: اگر هر چیزی که نیاز دارید بخورید و فعالیتتان در حد نیاز باشد، بدنتان در یک وزن معین، ثابت میماند. حالا اگر کمتر از نیاز بدنتان غذا بخورید و بیشتر ورزش کنید، خوب وزنتان بر همین مبنا تنظیم میشود. در صورتی که رژیم غذایی یا برنامهی ورزشی تازهی شما به بخشی از زندگی روزمرهتان تبدیل شود، وزن بدنتان در وضعیت جدید ثابت میماند و کم و زیاد نمیشود اما اگر دوباره شروع کنید به خوردن و ورزش کردن طبق برنامهی قبلی، سرجای اولتان برمیگردید. خوب شادی هم همینطور است. شما توانایی این را دارید که کیفیت، چگونگی و میزان شادیتان را در اختیار خودتان بگیرید و عملکردی متناسب با آن داشته باشید. میتوانید عاداتی بلندمدت در زندگیتان ایجاد کنید، عاداتی که زندگی و روزهای رضایتبخشتر، کاملتر و شادتری را برایتان به ارمغان بیاورند.
با بررسی نظریات دانشمندان و مطالعه متون معتبر، می توان موارد ذیل را در زمره عواملی بر شمرد که حالت شادی و نشاط را در انسان پدید می آورند: ایمان، رضایت و تحمل، پرهیز از گناه، مبارزه با نگرانی، تبسم و خنده، مزاح و شوخی، بوی خوش، خود آرایی، پوشیدن لباس های روشن، حضور در مجالس شادی، ورزش، امید به زندگی، کار و تلاش، سیر و سفر، تفریح، تلاوت قرآن، تفکر در آفریده های خداوند، صدقه دادن، نگاه کردن به سبزه ها و … . (شیخ حر عاملی، وسائل الشیعه، ج 5، باب ملابس; شیخ طوسی، امالی، ح 45; محمدباقر مجلسی، بحارالانوار، ج 71، ص 95; آیین زندگی، ص 34) رودکی چه زیبا سروده!: چهار چیز هر آزاده را ز غم بخرد- تن درست و خوی نیک و نام نیک و خرد هر آن که ایزدش این چهار روزی کرد- سزد که شاد زید شادمان و غم نخورد .
استاد مرتضی مطهری رحمه الله در تعریف شادی می نویسد:
سرور، حالت خوش و لذت بخشی است که از علم و اطلاع به اینکه یکی از اهداف و آرزوها انجام یافته یا انجام خواهد یافت، به انسان دست می دهد و غم و اندوه، حالت ناگوار و دردناکی است که از اطلاع بر انجام نشدن یکی از هدف ها و آرزوها به انسان دست می دهد.
در دنیای پراضطراب و پرتلاطم امروز، آرامش و داشتن خیالی آسوده، نعمتی است که همگان آرزوی آن را دارند. در واقع، یکی از نیازهای اساسی انسان، شادزیستن است که در پرتو آن، با رسیدن به تعادل روحی، خود و جامعه اش را به سلامت و پویایی رهنمون می شود.
انسان به طور فطری از غم گریزان و به سوی شادی در حرکت است. شادی و نشاط نه تنها بر روح و روان انسان، بلکه بر جسم او نیز تأثیر می گذارد. از نگاه اجتماعی، نیز شادمانی، قلب ها را به یکدیگر نزدیک و ترس، نگرانی، ناکامی و بدگمانی را بی اثر می کند. ارسطو می گوید: «شادی، بهترین چیزهاست و آن قدر اهمیت دارد که دیگر چیزها وسیله به دست آوردن آن هستند.» دین مقدس اسلام نیز که تأمین کننده صلاح دنیا و آخرت آدمی است، شادی های مناسب و حلال را تأیید می کند و پیروانش را از افسردگی و بی حالی برحذر می دارد.
البته این را نیز باید پذیرفت که هر انسانی در زندگی خود، صحنه هایی از غم و ناراحتی را در کنار شادی تجربه می کند، و اساسا وجود غم در زندگی انسان، موجب تعادل بخشی به زندگی است.
نمونه های شادی:
گروه های مختلف اجتماع، برداشت های گوناگونی از شادمانی دارند. ارسطو در این باره معتقد است:
مردم عادی، لذت را شادی فرض می کنند؛ افراد موفق، عملکرد خوب را برابر شادی می شمارند و دانشمندان، زندگی متفکرانه و جست وجوگرانه را معادل شادی می دانند.
برتراند راسل می نویسد: رغبت همگانی، نشانه انسان شاد است و برخی از مردم نیز خندیدن همیشگی و بگو و مگو نداشتن در زندگی را شادی می دانند.
موارد زیر از نمونه های شادی به شمار می روند: قدر زحمت ها و خوبی دیگران را به نیکی دانستن، از موهبت های الهی لذت بردن، مثبت عمل کردن و مثبت اندیشیدن، گشاده رو بودن، در زمان حال زندگی کردن، خودآرایی و آراستگی ظاهر و رضایت داشتن از زندگی، از نمونه های دیگر شادی هستند که می توان آنها را در زندگی تجربه کرد.
بزرگان دین در تقسیم بندی ساعت های روزانه، جایگاه ویژه ای برای شادی و تفریح در نظر می گرفتند. امام رضا علیه السلام در این باره می فرماید:
بکوشید اوقات شبانه روز شما چهار ساعت [بخش] باشد: ساعتی برای عبادت و مناجات با خدا؛ ساعتی برای تأمین معاش؛ ساعتی برای معاشرت با برادران مورد اعتماد و کسانی که شما را به عیب هایتان آگاه سازند و در باطن به شما خلوص دارند و ساعتی را هم به تفریحات و لذت ها اختصاص دهید و با این بخش از زندگی، قادر خواهید بود آن سه بخش دیگر را به خوبی انجام دهید.
امام علی علیه السلام ، شادی و نشاط را حالتی عاطفی می داند و آن را به «فرصت» تعبیر می کند: «مواقع شادمانی، فرصت است.» آن حضرت حتی برای زمان هایی که غم و اندوه به طور طبیعی به سراغ انسان می آید، سفارش می کند که گشاده رو باشیم، چنان که می فرماید: «شادی مؤمن در چهره اش و اندوهش در دلش است».
درست است که کار آرامش می آورد و گاهی فرح بخش است اما شادی منحصر به کار نیست و راه های فراوانی برای رسیدن به شادی و تفریح سالم وجود دارد که می شود به حسب نیاز از آنها بهره مند شد.
آرامش چیست؟
چون آرام گرفتن ضد خشمگین شدن و خشم ضد آرامش است، باید دید چه حالات روحی ای بر آرامش حاکم است، کدام اند کسانی که ما در برابر آنها آرام می گیریم و به چه دلایلی، بازگشت به آرامش را باید فرونشانی و تسکین خشم تعریف کنیم. هنگامی که در حالت روحی ای ضد حالت روحی خشم هستیم، بی گمان آرامیم، مثلا در بازی، در خنده و در جشن و شادی و کامیابی و خشنودی، و به طور کلی در فقدان رنج و در لذتی که ناشی از توهین به کسی نیست و در آرزویی که معقول و منطق است.
یکی از عوامل مهمی که شدیداً بر زندگی انسان و سلامت فرد، خانواده و جامعه تاثیر می گذارد اشتغال است. بیکاری بعنوان عامل اصلی و اساسی در پیدایش مفاسد معرفی شده است. بنابراین در این رهگذر سلامت فکری و روانی فرد از مخاطره دور مانده و در نتیجه خانواده وی و جامعه نیز از این سلامت برخوردار می گردند. در حالی که فرد بیکار فرصت فراوانی برای مشغول کردن خود به این قبیل اعمال در اختیار دارد. همچنین انسان ها از نظر اقتصادی و عاطفی نیازهایی دارند که باید ارضا شوند و از آنجا که آدم بیکار فاقد امکانات کافی برای رفع نیازهای خویش است، در موارد زیادی دست به اعمال فسادانگیز می زند و بدین طریق سلامت خانواده و جامعه را به خطر می اندازد. چه بسا خانواده هایی که در اثر فشارهای اقتصادی ناشی از بیکاری سرپرست خانوار و فقر موجود به فحشا روی آورده و سلامت روانی خود و جامعه را دچار اختلال می نمایند. یکی از مهم ترین پارامترهای موثر در دوام و بقاء خانواده تامین مخارج و مایحتاج آن خانواده است و اشتغال سرپرست خانواده علاوه بر این که موجب می شود درآمد لازم برای امرار معاش خانواده فراهم گردد از بروز مشکلاتی هم چون بزهکاری، سرقت، اعتیاد، فحشا و… که در اثر فقر و بیکاری بروز می نماید نیز جلوگیری گردد، علاوه بر این استقلال خانواده را در زمینه های مختلف به ارمغان می آورد که این استقلال بر افراد خانواده و مخصوصاً کودکان تأثیر بسزایی دارد تا بتوانند اعتماد به نفس و اتکاء به خود و سخت کوشی را بیاموزند. بعبارت دیگر کار کردن و داشتن شغل از ضروریات فردی و اجتماعی است و هر انسانی سرانجام باید عهده دار شغلی شود تا بتواند علاوه بر اداره زندگی خود به جامعه نیز خدمت نماید. از دیدگاه تمام ادیان، کار کردن از واجبات است. و هر کس مالک و صاحب نتیجه کارش می باشد. دوام جامعه نیز به میزان کار افراد بستگی دارد و جوامعی بیشتر پیشرفت می کنند که افراد آن در اشتغال و کارآفرینی کارآمدتر باشند.
علاوه بر این کار کردن وسیله ای برای صرف انرژی در راه مطلوب و در نتیجه حفظ تعادل فیزیولوژیکی بدن و همچنین وسیله ای برای برقراری و تحکیم روابط اجتماعی است. از طریق کار کردن فرد خود را جزیی از جامعه احساس می کند و مورد توجه دیگران واقع می شود. کار کردن موجب شناخت تواناییها و محدودیت ها در فرد می شود و هر فردی در مقایسه با دیگران می تواند به نقاط ضعف و قوت خود واقف شده و در جهت رفع محدودیت های خویش تلاش نماید و در رقابت با دیگران به موفقیت هایی نیز دست پیدا کند. پذیرش مسوولیت و سعی در سروسامان بخشیدن به کارها بعنوان یکی از عوامل کاهش استرس وکنترل فشارهای روانی کاربرد دارد (فوکمن و لازاروس ، 1988). استقلال از دیگر پیامدهای مثبت کار کردن است. از این طریق است که فرد موجودیت واقعی خویش را اعلام می دارد و تواناییها و امکاناتش را به دیگران می شناساند. همه این دستاوردها مستقیماً در کسب اعتماد به نفس، احساس ارزشمندی و افزایش سلامت روانی فرد در خانواده و جامعه و نهایتاً رسیدن به کمال انسانی نقش داشته و این تأثیر غیر قابل انکار است. میلزوهوارد ( Milles& Howard) تفاوت متغیرهای عملکرد مکنون بین افراد بیکار و افراد شاغل را مقایسه کردن و رابطه معنی داری بین سطوح عملکردهای مکنون و سلامت روانی به دست آوردند. آنها نشان دادند افرادی که دسترسی بهتری به این عملکردها دارند، دارای بهداشت روانی بهتری نیز هستند. اما نظریه دیگری که در توجیه تأثیر بیکاری و ترک تحصیل در سلامت روانی افراد ارائه شده، نظریه محدودیت عمل است ( 1986؛ Frayer). مطابق با این نظر از دست دادن کار سبب محدود شدن منابع فرد و به تبع آن محدودیت تجارب او می شود که پیامد آن بدین صورت است که افراد، آینده معنی داری برای خود ترسیم نکنند و بنابراین بهداشت روانی آنان تقلیل یابد (فرایر، 1995؛ به نقل از عریضی ، 1382). تا کنون مطالعات زیادی در زمینه ارتباط بین بیکاری و سلامت روانی صورت گرفته است و پژوهشها تاثیر بیکاری و عدم تعهد به کار بر سلامت روانی افراد را نشان داده اند. نتایج اکثر این پژوهشها حاکی از تاثیر بیکاری بر بهداشت روانی افراد است (عریضی، 1382). در واقع بیکاری و ترک تحصیل منجر به تخریب بیشتر سلامت روانی می شود. افراد فقیر با از دست دادن کار نه فقط از نظر اقتصادی بلکه به لحاظ روانی نیز دچار آسیب می گردند. ( 1981, ogers & Standin) هنوود و میلز (Henvood & Milles) در سال 1987 گزارش داده اند که در مقایسه با افراد شاغل، افراد بیکار سطوح بالاتری از اضطراب را تجربه می کنند. همچنین در سال 1993 مولر، هیکس و وینوکر ( Winocur& Muller, Hicks) نشان داده اند که اثرهای منفی افسردگی، اضطراب و کاهش عزت نفس به دلیل بیکاری افراد پدید می آید. نتایج تحقیقات دولت آبادی ( 1381) نشان می دهد که همبستگی معنی داری بین هویت شغلی جوانان واحساس رضامندی آنان از زندگی وجود دارد. تحقیقات همچنین نشان داده است که در افراد بیکار خطر ابتلا به اختلالات خلقی بیشتر از افرادی است که شاغل می باشند. بخصوص اختلال افسردگی اساسی، بویژه اگر این بیکاری مزمن باشد (حجاری ، 1383). بانکز ( 1983، 1980, Banksنشان داده است که دانش آموزان از طبقه اجتماعی اقتصادی پایین، تعهد بیشتری به اشتغال دارند زیرا نیاز بیشتری به کار دارند و بنابراین با از دست دادن کار، بیش از دانش آموزان طبقه اجتماعی اقتصادی بالا از نظر روانی آسیب می بینند. انتخاب یک راه برای رسیدن به حرفه ای معین، باعث شفاف شدن و قوت گرفتن خود انگاره نوجوان می شود. (1980, 1967, Super به نقل از لطف آبادی، 1381) داشتن یک شغل آبرومند در جامعه و انجام دادن درست این شغل باعث بالا رفتن عزت نفس و تقویت روند افزایش احساس ایمنی و احساس اثبات هویت می شود/(برگرفته از سایت راسخون) پرسشگر گرامی ، بنابراین همان گونه که نتایج پژوهش های مذکور و بسیاری از تحقیقات دیگر نیز نشان می دهد اشتغال رابطه مستقیم با سلامت روان فرد، خانواده و جامعه دارد.
موفق و مؤید باشید.