خانه » همه » مذهبی » شخصیت زدگی و اخلاق مناظره

شخصیت زدگی و اخلاق مناظره


شخصیت زدگی و اخلاق مناظره

۱۳۹۶/۰۹/۱۹


۱۸۴۲ بازدید

ا.شخصیت زدگی چیست

۲.چه کنیم تا مناظرات اخلاقی تر شود

«شخصیت زدگی »
پرسشگر گرامی، در رابطه با پرسش شما باید عرض نمایم که در روانشناسی بالینی اختلالی به نام اختلال شخصیت خودشیفته (narcissistic) وجود دارد. اختلال شخصیت خودشیفته یک نوع اختلال فراگیر است که مشخصه آن خود محوری، کمبود احساس همدلی با دیگران، و حس مبالغه‌آمیز خود را مهم پنداری است. همانند دیگر اختلالات شخصیت، این اختلال نیز باعث به وجود آمدن یک الگوی پایدار رفتاری می‌گردد که بر روی بسیاری از جنبه‌های مختلف زندگی مانند روابط اجتماعی، خانوادگی و کاری تأثیر منفی می‌گذارد.
لغت «خود شیفته» ترجمه لغت Narcissism (نارسیسم) است که از یک افسانه یونانی گرفته شده است. در این افسانه مرد جوانی به نام «نارسیوس» عاشق عکس خود که در آب افتاده بود شد. و وقتی به آب پرید تا آن را که فکر می‌کرد حوری دریایی است بگیرد، غرق شد. بعدها با استعمال عمومی ، این اصطلاح در روانشناسی برای توصیف طبقه‌ای از اختلالات شخصیت مورد استفاده قرار گرفت.
اختلال شخصیت خود شیفته و شخصیت خود شیفته: خودشیفتگی عبارتی است که برای توصیف کسانی که بیشتر به خودشان توجه می‌کنند تا دیگران به کار می‌رود. تشخیص بین کسانی که دارای شخصیت خودشیفته هستند و آن‌هایی که دچار اختلال شخصیت خودشیفتگی می‌باشند اهمیت دارد. کسانی که شخصیت خودشیفته دارند غالباً خودپسند، متکبر، مطمئن و خودمحور به نظر می‌آیند امّا همانند کسانی که به اختلال شخصیت خودشیفتگی دچارند، دارای تصورات مبالغه آمیز و بلند پروازانه نسبت به توا نائی‌های خود نیستند.
افرادی که به اختلال شخصیت خود شیفتگی دچارند، نوعاً دارای شرایط زیر هستند:
حس مبالغه‌آمیزی نسبت به توانائی‌ها و دستاوردهای خود.
نیاز مداوم به توجه، تأیید و تحسین دیگران.
تخیلات ماندگار درباره کسب موفقیت و قدرت.
بهره‌کشی و به خدمت گرفتن دیگران برای کسب موفقیت شخصی.
خود را مستحقق برخورد ویژه دانستن.
کمبود احساس همدلی نسبت به دیگران.
حساسیت زیاد نسبت به انتقاد شدن و در نظر گرفتن انتقاد به عنوان حمله شخصی.
مشخصه افرادمبتلابه شخصیت خودشیفته این است که خودبزرگ بینانه احساس می کنند آدم بسیارمهمی هستند وازجهتی نظیر ندارند.
خصایص بالینی خود شیفته:
افراد مبتلا به اختلال شخصیت خودشیفته، احساس خودبزرگ بینی می کنند وخود را آدم مهمی می پندارند. فکرمی کنند شخص منحصربه فردی هستند وباید دیگران به طرز خاصی با آنها تاکنند. احساس استحقاق وبرتری آنها کاملا چشمگیر است. تاب تحمل انتقاد را ندارند وازاینکه هرکسی به خود اجازه انتقاد کردن ازآنها را می دهد، عصبانی می شوند یا ممکن است بی اعتنایی کامل به انتقاد ها ازخود نشان دهند. آنها فقط نظرخود راقبول دارندواغلب در طمع کسب شهرت وثروت باد آورده اند.روابط آنهاشکننده استوچون به قواعد مرسوم تن درنمی دهند،ممکن است خون دیگران را به جوش آورند. رفتار استثمارگرانه در روابط بین فردی آنها چیزکاملا پیش پا افتاده ورایجی است. اینها نمی توانند همدلی ازخود نشان دهند وتنها برای دستیابی به اهداف خودخواهانه خودشان تظاهر به همدردی می کنند. اعتمادبه نفس این بیماران شکننده است وآنها مستعد افسردگی اند. مشکلات بین فردی، مشکلات شغلی، طرد واز دست دادن محبت دیگران ازجمله فشارهای روانی شایعی است که خودشیفته ها با رفتارشان برای خودشان ایجاد می کنند وهمین فشارها نیز همان هایی است که اینها به هیچ نمی توانند با آن مقابله کنند.
درمان: رواندرمانی که توسط روانشناس بالینی صورت می گیرد، البته درمان اختلال شخصیت خودشیفته دشوار است. چون اگر قراراست پیشرفتی درکار حاصل شود، بیمار باید ازخودشیفتگی خود دست بردارد. برخی از روانشناسان بالینی رویکرد های روانتحلیل گرانه را برای اصلاح این بیماران پیشنهاد می کنند. برخی از روانشناسان بالینی که در حوزه ی گروه درمانی کار می کنند، گروه درمانی را برای بیماران خود توصیه می کنند تا آنها بتوانند چگونگی مشارکت با دیگران را یاد گرفته وتحت شرایط ایده آل، واکنشی توام با همدلی نسبت به دیگران نشان دهند.
دارودرمانی: ازآنجا که بیماران مبتلا به اختلال شخصیت خودشیفته نمی توانند طرد را تحمل کنند ومستعد افسردگی هستند، داروهای ضدافسردگی می تواند مفید واقع شود که توسط روانپزشک و با ارجاع رواندرمانگر به وی تجویز می شود.
تشخیص: خودبزرگ بینی(درخیال یا رفتار)، نیازبه مقبولیت وفقدان حس همدلی به صورت الگویی نافذ وفراگیر که ازاوایل بزرگسالی شروع شده باشد ودرزمینه های گوناگون به چشم آید.که علامتش وجود لااقل پنج تا ازموارد زیر است:
1. احساس خود بزرگ بینانه ای به صورت مهم پنداشتن خود (self-importance) داشته باشد (مثلا درموفقیت ها واستعدادهای خود اغراق کند یا بدون آنکه به موفقیت شایسته ای دست یافته باشد، انتظار داشته باشد که اورا آدم بزرگ ومهمی بدانند).
2. مشغولیت ذهنی اش خیالاتی ازقبیل موفقیت، قدرت، استادی وذکاوت، زیبایی یا محبوب ودوست داشتنی بودن درحد نامحدود باشد.
3. معتقد باشد که استثنایی است وتنها سایر افرادیا موسسات استثنایی یا رده بالا می توانند اورا درک کنند یا اوباید تنها بااین افراد رابطه داشته باشد.
4. احتیاج داشته باشد که به شکل افراطی تحسین شود.
5. احساس محق بودن بکند، یعنی به شکل نامعقولی انتظار داشته باشد برخوردی رضایتبخش واختصاصی با اوصورت گیرد یا افراد خودبه خود تسلیم خواسته هایش شوند.
6. در روابط بین فردی استثمارگر باشد، یعنی ازامتیازات دیگران برای رسیدن به مقاصد خود استفاده کند.
7. فاقد حس همدلی باشد، یعنی تمایلی به درک یا شناخت احساسات ونیازهای دیگران نداشته باشد.
8. اغلب به دیگران حسودی کند یا معتقد باشد که دیگران به او حسادت می کنند.
9. رفتارها ونگرش هایش پرافاده وتکبرآمیز باشد.
« اخلاق مناظره »
مناظره دارای دو گونه اصول و قواعد می باشد ؛ که عبارتند از:
الف ـ اصول و قواعد فنّی جدل و مناظره
این گونه قواعد ، مثل فرمولهای ریاضی ، اموری عامّ و فرا دینی می باشند ، که اهل منطق آنها را در بخش جدلِ کتب منطقی به تفصیل بیان نموده اند. این گونه قوائد عامّ را می توانید در کتابهایی چون « آموزش منطق ، تالیف محسن غرویان » و « منطق صوری ، تالیف دکتر خوانساری » ملاحظه فرمایید. البته این قسم قواعد نیز در آیات و روایات وجود دارند ، لکن استخراج آنها کاری طاقت فرساست و شاید لزومی هم نداشته باشد ؛ چون آن مقدار که در کتب منطقی و کتب فنّ مناظره بیان کرده اند برای هر کسی کافی است.
ب ـ اصول و قواعد اخلاقی مناظره
فنّ مناظره افزون بر قواعد خاصّی که انسان را در راه غلبه بر طرف مقابل کمک می کنند ، قواعد دیگری نیز دارند که هر انسان حقیقت جو و حقیقت شناس و مبلّغ حقیقت باید آنها را رعایت نموده ، از آنها عدول نکند ؛ اگر چه رعایت این اصول او را در مناظره محدود نماید. با استفاده از آیات قرآن کریم به پاره ای از این اصول اشاره می شود.
1ـ « وَ لا تُجادِلْ عَنِ الَّذینَ یَخْتانُونَ أَنْفُسَهُمْ إِنَّ اللَّهَ لا یُحِبُّ مَنْ کانَ خَوَّاناً أَثیما : و از آنها که به خود خیانت کردند، دفاع مکن! زیرا خداوند، افراد خیانت پیشه گنهکار را دوست ندارد. » (النساء:107)قاعده: در ضمن مناظره ، نباید از شخص یا قول باطل دفاع نمود ؛ اگر چه انسان از راه چنین دفاعی به مطلوب خود برسد و بر طرف مقابل غالب شود. به تعبیر دیگر ، هدف وسیله را توجیه نمی کند
2ـ « قَدْ سَمِعَ اللَّهُ قَوْلَ الَّتی تُجادِلُکَ فی زَوْجِها وَ تَشْتَکی إِلَى اللَّهِ وَ اللَّهُ یَسْمَعُ تَحاوُرَکُما إِنَّ اللَّهَ سَمیعٌ بَصیرٌ : خداوند سخن زنى را که درباره شوهرش با تو مجادله می کرد و از او به خدا شکایت می کرد شنید ؛ و خداوند گفتگوى شما را با هم مى شنود؛ همانا خدا شنوای بیناست.» ( المجادلة:1)قاعده: بهتر آن است که در مناظره ی بین دو شخص یا دو گروه ، داور عادلی نیز باشد که فصل الخطاب با او باشد و او بین سخنان هر دو طرف داوری عادلانه نماید. قاعده : در مناظره همواره باید به خاطر داشته باشیم که خداوند سمیع و بصیر ، شنوا و بینا به اعمال و گفتار ماست. پس باید مطابق رضای او سخن بگوییم و نه مطابق میل خود و با هدف غلبه بر دیگری.
3ـ « وَ لا تُجادِلُوا أَهْلَ الْکِتابِ إِلاَّ بِالَّتی هِیَ أَحْسَنُ إِلاَّ الَّذینَ ظَلَمُوا مِنْهُمْ وَ قُولُوا آمَنَّا بِالَّذی أُنْزِلَ إِلَیْنا وَ أُنْزِلَ إِلَیْکُمْ وَ إِلهُنا وَ إِلهُکُمْ واحِدٌ وَ نَحْنُ لَهُ مُسْلِمُونَ : با اهل کتاب جز به روشى که از همه نیکوتر است مجادله نکنید، مگر کسانى از آنان که ستم کردند؛ و(به آنها) بگویید: «ما به تمام آنچه از سوى خدا بر ما و شما نازل شده ایمان آورده ایم، و معبود ما و شما یکى است، و ما در برابر او تسلیم هستیم.» (العنکبوت:46)قاعده: در مناظره باید ببینیم طرف مقابل ما چه موقعیّت فکری و مذهبی نسبت به ما دارد. به هنگام مناظره ، کافر با اهل کتاب یکی نیست و مسلمانی که با ما مذهب متفاوت دارد ، از اهل کتاب نیز نزدیکتر است ؛ و آنکه با ما هم مذهب است ، از آن هم نزدیکتر است. پس هر چه طرف مقابل با ما نزدیکتر بود به همان اندازه باید با او محترمانه و با رأفت بیشتر مناظره کنیم. چرا که هدف از مناظره هدایت شخص ، یا دفاع از حقّ است نه اثبات خود و غلبه بر طرف مقابل. قاعده: در مناظره باید بیشتر بر مشترکات تکیه نمود و سعی در ایجاد وحدت کرد نه در ایجاد تفرقه. باید تا آنجا که ممکن است ، موحّد بودن مدّعیان پیروی از انبیاء را خدشه دار نکرد و تا حدّ ممکن به تکفیر و تفسیق طرف مقابل نپرداخت.قاعده: رعایت اصول جدال احسن با کسانی است که قصد ظلم و تخریب ندارند. امّا اگر کسی با علم به حقیقت ، با ابزار مناظره بخواهد عقائد حقّه را تخریب نماید اینجا دیگر جای تکیه بر اشتراکات نیست و باید او را مغلوب ساخت.
4 ـ « قالَ قَدْ وَقَعَ عَلَیْکُمْ مِنْ رَبِّکُمْ رِجْسٌ وَ غَضَبٌ أَ تُجادِلُونَنی فی أَسْماءٍ سَمَّیْتُمُوها أَنْتُمْ وَ آباؤُکُمْ ما نَزَّلَ اللَّهُ بِها مِنْ سُلْطانٍ فَانْتَظِرُوا إِنِّی مَعَکُمْ مِنَ الْمُنْتَظِرینَ : گفت: پلیدى و غضب پروردگارتان، شما را فرا گرفته است ؛ آیا با من در مورد نامهایى مجادله مى کنید که شما و پدرانتان به عنوان معبود و خدا، بر بتها گذارده اید، در حالى که خداوند هیچ دلیلى درباره آن نازل نکرده است؟! پس شما منتظر باشید، من هم با شما انتظار مى کشم! » ( الأعراف:71)
قاعده: گاه طرف مقابل از اموری دفاع می کند که هیچ دلیل و برهانی پشتش نیست ، ولی برای اینکه مشتش باز نشود ، با روشهای تهاجمی ، قول حقّ را به چالش می کشد ؛ در چنین حالتی نباید در مقام دفاع بر آمده اصرار بر دفاع از قول حقّ نمود ؛ چون با این کار نزاع هیچگاه پایان نخواهد یافت ؛ بلکه باید مدام از طرف مقابل خواست که نخست ادّعای خود را برای ما اثبات نماید آنگاه باهم مناظره کنیم. به تعبیر دیگر ، مناظره را مشروط به این کنیم که نخست ، هر دو طرف دلیل ادّعاهای خود را علناً اعلام کنند آنگاه بر سر دلائل هر دو طرف بحث شود.
5 ـ « ادْعُ إِلى سَبیلِ رَبِّکَ بِالْحِکْمَةِ وَ الْمَوْعِظَةِ الْحَسَنَةِ وَ جادِلْهُمْ بِالَّتی هِیَ أَحْسَنُ إِنَّ رَبَّکَ هُوَ أَعْلَمُ بِمَنْ ضَلَّ عَنْ سَبیلِهِ وَ هُوَ أَعْلَمُ بِالْمُهْتَدینَ : با حکمت و اندرز نیکو، به راه پروردگارت دعوت نما! و با آنها به روشى که نیکوتر است، استدلال و مناظره کن! پروردگارت، از هر کسى بهتر مى داند چه کسى از راه او گمراه شده است؛ و او به هدایت یافتگان داناتر است. » ( النحل:125) قاعده: در منطق اسلام ، مناظره و جدال احسن ، آخرین راه حلّ است ؛ لذا ابتدا باید از راه حکمت و برهان محکم ، حقّ را بیان و به دفاع از آن پرداخت ؛ و اگر در شخص مقابل ، پذیرش اولیّه وجود دارد نباید با او به گونه ای رفتار نمود که جبهه گیری نماید ؛ بلکه باید به زبان خطابه و تحریک عواطف و فطریّات و اعتقادات ، او را برانگیخت که خود به سوی حقیقت حرکت نماید. امّا اگر این راهها در مورد کسی مثمر ثمر واقع نشد و شروع به جدال کرد باید با او مناظره نمود ، لکن به روش نیکو و با صبغه ی اسلامی و برای هدایت او نه برای مغلوب ساختنش ؛ مگر در موردی که ببینیم آن شخص حقیقتاً دنبال حقیقت نبوده بلکه قصد تخریب دارد.
6ـ « لِکُلِّ أُمَّةٍ جَعَلْنا مَنْسَکاً هُمْ ناسِکُوهُ فَلا یُنازِعُنَّکَ فِی الْأَمْرِ وَ ادْعُ إِلى رَبِّکَ إِنَّکَ لَعَلى هُدىً مُسْتَقیمٍ (67) وَ إِنْ جادَلُوکَ فَقُلِ اللَّهُ أَعْلَمُ بِما تَعْمَلُونَ (68) اللَّهُ یَحْکُمُ بَیْنَکُمْ یَوْمَ الْقِیامَةِ فیما کُنْتُمْ فیهِ تَخْتَلِفُونَ : براى هر امّتى عبادتى قرار دادیم، تا آن عبادت را(در پیشگاه خدا) انجام دهند؛ پس نباید در این امر با تو به نزاع برخیزند. به سوى پروردگارت دعوت کن! که بر هدایت مستقیم قرار دارى. (67) و اگر آنان با تو به جدال برخیزند، بگو: «خدا از کارهایى که شما انجام مى دهید آگاهتر است.(68) و خداوند در روز قیامت، میان شما در آنچه اختلاف مى کردید، داورى مى کند.» (البقرة:197)قاعده: مناظره در جایی رواست که موضوع مناظره امر تعبّدی ، از جهت تعبّدی بودنش ، نباشد ؛ چرا که این گونه امور ، اعتبارات الهی می باشند و جایی برای بحث ندارند. عقل انسان ، حقّانیّت این گونه امور را به واسطه ی اثبات حقّانیّت مبانی آن امور اثبات نموده است. لذا اگر کسی در چنین مواردی با دیگری اختلاف دارد باید به مبانی آنها رجوع کرده اختلافات موجود در آن حیطه را حلّ نمایند.
7ـ « الْحَجُّ أَشْهُرٌ مَعْلُوماتٌ فَمَنْ فَرَضَ فیهِنَّ الْحَجَّ فَلا رَفَثَ وَ لا فُسُوقَ وَ لا جِدالَ فِی الْحَجِّ وَ ما تَفْعَلُوا مِنْ خَیْرٍ یَعْلَمْهُ اللَّهُ وَ تَزَوَّدُوا فَإِنَّ خَیْرَ الزَّادِ التَّقْوى وَ اتَّقُونِ یا أُولِی الْأَلْباب : حج، در ماه هاى معینى است ؛ و کسانى که حج را بر خود فرض کرده اند ، (باید بدانند که) در حج ، آمیزش جنسى با زنان، و گناه و جدال نیست ؛ و آنچه از کارهاى نیک انجام دهید، خدا آن را مى داند. و زاد و توشه تهیه کنید، که بهترین زاد و توشه، پرهیزکارى است! و از من بپرهیزید اى خردمندان.» (البقرة:197)قاعده: جدال ، حتّی جدال احسن ، در جایی که مساله وحدت مسلمین یا بشریّت مطرح است جایز نیست ؛ چرا که جدال ، حتّی اگر جدال احسن باشد ، نمود اختلافات می باشد ؛ و با پر رنگ شدن اختلافات ، وحدت رنگ می بازد. از اینرو اهل بیت (ع) هر جا مساله ی وحدت مطرح بود حتّی از حقّ مسلّم خویش نیز می گذشتند.
8 ـ « وَ لا تَأْکُلُوا مِمَّا لَمْ یُذْکَرِ اسْمُ اللَّهِ عَلَیْهِ وَ إِنَّهُ لَفِسْقٌ وَ إِنَّ الشَّیاطینَ لَیُوحُونَ إِلى أَوْلِیائِهِمْ لِیُجادِلُوکُمْ وَ إِنْ أَطَعْتُمُوهُمْ إِنَّکُمْ لَمُشْرِکُون : و از آنچه نام خدا بر آن برده نشده، نخورید! این کار گناه است؛ و شیاطین به دوستان خود مطالبى مخفیانه القا مى کنند، تا با شما به مجادله برخیزند؛ اگر از آنها اطاعت کنید، شما هم مشرک خواهید بود.» (الأنعام:121)قاعده: گاه مناظره کننده در صدد حقیقت یابی یا اثبات سخن خود نیست بلکه مناظره را برپا می کند تا از طریق خودِ مناظره ، نه محصول مستقیم آن ، به اهداف شیطانی نائل شود ؛ مثل برخی افراد جامعه ی خودمان که گاه سخن کفرآمیزی را پشت تریبونهای عمومی مطرح می کنند تا دولت اسلامی اقدام به دستگیری آنها کند و به این وسیله کشورهای استعمارگر به بهانه دفاع از حقوق بشر بر ضدّ کشور اسلامی اقداماتی انجام دهند.روشن است که در چنین مناظراتی یا نباید شرکت نمود تا ترفند دشمن خنثی شود یا باید به گونه ای با او مناظره کرد که پرده از هدف شیطانی او برداشته شود ؛ یا باید تدبیری اندیشید که او به هدف شیطانی خود نرسد.
9ـ « وَ مِنَ النَّاسِ مَنْ یُجادِلُ فِی اللَّهِ بِغَیْرِ عِلْمٍ وَ یَتَّبِعُ کُلَّ شَیْطانٍ مَرید : گروهى از مردم، بدون هیچ علم و دانشى، به مجادله درباره خدا برمى خیزند؛ و از هر شیطان سرکشى پیروى مى کنند.» (الحج :3) « وَ مِنَ النَّاسِ مَنْ یُجادِلُ فِی اللَّهِ بِغَیْرِ عِلْمٍ وَ لا هُدىً وَ لا کِتابٍ مُنیر : و گروهى از مردم، بدون هیچ دانش و هیچ هدایت و کتاب روشنى بخشى، درباره خدا مجادله مى کنند.» (الحج:8)
قاعده: کسی که می خواهد مناظره نماید باید در موضوع مورد مناظره آگاهی لازم را داشته باشد و الّا حقّ مناظره ندارد. و منابع آگاهی سه چیزند:
الفـ ابزارهای عمومی ادراک که عمده ی آنها حسّ و عقل هستند.ب ـ راه هدایت قلبی و شهودی که در اثر تقوا حاصل می شود ؛ «إِنْ تَتَّقُوا اللَّهَ یَجْعَلْ لَکُمْ فُرْقانا » و « وَ اتَّقُوا اللَّهَ وَ یُعَلِّمُکُمُ اللَّهُ » ج ـ نقل معتبر که عبارت است از کتاب روشنگر الهی که حاوی وحی قطعی است و احادیث صحیح انسان معصوم که تفسیر کتاب خدا هستند.
10 ـ « ما یُجادِلُ فی آیاتِ اللَّهِ إِلاَّ الَّذینَ کَفَرُوا فَلا یَغْرُرْکَ تَقَلُّبُهُمْ فِی الْبِلادِ ــــ تنها کسانى که در آیات ما مجادله مى کنند که کافر شده اند؛ پس مبادا رفت و آمد آنان در شهرها تو را بفریبد! » (غافر:4)قاعده: گاه طرف مقابل مناظره ، اهل برو و بیاست و طرفداران فراوانی دارد ؛ یا با متفکّرین مختلف جهان نشست و برخاست دارد ؛ و با مجامع علمی و فکری دنیا ارتباط مداوم دارد و … . این گونه افراد ، آنگاه که بر سر عقیده ی باطلی مناظره می کنند ، از وجهه ی عمومی خود یا از افکار عمومی بهره می گیرند تا در مناظره غالب شوند. لذا طرف حقّ باید مواظب باشد که این وجهه ی شخص مقابل ، در او اثر منفی نگذارد و مرعوب او نگردد.
11ـ « وَ عِبادُ الرَّحْمنِ الَّذینَ یَمْشُونَ عَلَى الْأَرْضِ هَوْناً وَ إِذا خاطَبَهُمُ الْجاهِلُونَ قالُوا سَلاما : بندگان خداوند رحمان، کسانى هستند که با آرامش و بى تکبّر بر زمین راه مى روند؛ و هنگامى که جاهلان آنها را مخاطب سازند ، به آنها سلام مى گویند.» (الفرقان:63)
قاعده: مناظره با هر کسی جایز نیست ؛ بلکه باید با کسی مناظره نمود که حرفی برای گفتن داشته باشد. لذا با افراد جاهل که مناظره با آنان جز افروختن آتش کینه ی آنان هیچ ثمری ندارد نباید مناظره نمود و باید با سلم و سلامت از آنان گذشت. در سیره ی برخی علمای بزرگ دیده شده که وقتی افراد جاهل با آنها مناظره می کردند با اظهار بی اطّلاعی از حقیقت مطلب و گفتن « الله اعلم » از ادامه ی بحث شانه خالی می کردند.

ممکن است این مطالب هم برای شما مفید باشد:

دیدگاهتان را ثبت کنید

آدرس ایمیل شما منتشر نخواهد شد