خانه » همه » مذهبی » شرح خطبه حضرت زینب(سلام الله) و نحوه دفاع ایشان از ولایت را بنویسید.

شرح خطبه حضرت زینب(سلام الله) و نحوه دفاع ایشان از ولایت را بنویسید.

مرورى بر خطبه حضرت زینب(س) (حجه الاسلام والمسلمین احمد صادقى اردستانى )
در کوفه, کاروان عزا چون گذار کرد دور ستیزهاى نهان, آشکار کرد
در پرده, سر حق چو ندیدند کوفیانبى پرده, جلوه حجت پروردگار کرد1
قبـل از آنکه بـه متن, ترجمه و شرح و تحلیل خطابـه حضرت زینب کبـرا(س)در ((کوفه)) بـپـردازیم, تـوجه بـه چند نکتـه لازم است.
1- این خطبه را عالمان و محدثانى چون: ((ابـن طیفور)) متوفاى 380ه, ((احمدبن على بن ابیطالب طبرسى)) متوفاى 620ه, ((سیدبن طاووس)) متـوفاى 664ه, و مورخان و محدثـان دیگرى در آثـار خود آورده اند.
2- جناب ابـن طیفور راوى خـطبـه را ((خـذیم اسدى)) ,2 طبـرسى ((خذیم بن شریک اسدى)) 3 و سیدبن طاووس4 و مجلسى ((بشیربن خزیم اسدى)) 5 دانستـه اند که بـا تـوجه بـه تـفاوت اندک موجود, نسخه ((بشیر بن خزیم اسدى)) صحیح تر بـه نظر مى رسد. ((شیخ طوسى)) 6 و ((سید محسن امین)) هم, در بـاره او مى نویسند: ((کان من اءصحـاب الامام السجاد(ع )) .7- بـا تـوجـه بـه اینکه حـضـرت زینب(س)دخـتـر على(ع)و فاطمه زهرا(س)در پنجم جمادى الاول سال پـنجـم هجـرت در مدینه بـه دنیا آمده8 و در محـرم سـال 61 هجـرت این خـطبـه را در کـوفـه ایراد فرموده, آن بزرگوار 56 سال سن داشته است.
4- اهمیت محتواى این خطبه آنگاه روشن تر مى شود که بـدانیم زنى 56 ساله, در حال اسارت, در محاصره دشمنان مسلح و سفاک و داغدار مرگ شش بـرادر, چـهار بـرادرزاده, دو فرزند و بـالاخره مرگ ده ها عزیز و یاور دیگر, آن را ایراد نموده و با بیان مطالب حساب شده خود به افشاگرى, پاسخگویى و تاءثیر گذارى انقلابـى پرداخته است.
5- بـا توجه بـه اینکه در نسخه هاى مختلف اندکى تفاوت لفظى در متن خطبه وجود دارد, ما متن خطبه ((ملهوف)) و ((بـحار الانوار))
که هم تـفـاوت کمتـرى دارند و هم کامل تـر بـه نظر مى رسـند مطرح مى کنیم و ملاک ارزیابى قرار مى دهیم.

ماجراى خطبه

کاروان اسـیران کـربـلا را بـه ((کـوفـه)) , مقـر فـرمانروایى ((عبیدالله بـن زیاد)) , حاکم منصوب ((یزیدبـن معاویه)) , وارد کرده اند. اسیران را در چهل کجاوه که بـالاى شترها قرار دارد حمل مى کنند.9 امام سجاد(ع)که هنوز بیمارى قبلى و رنجورى راه را بـه تن دارد, بـر بـالاى شترى سوار است. تعدادى کودک مثل: ((زید)) و ((عمر)) فرزندان امام حـسن(ع)در میان کاروان حـضور دارند. دشمن براى نشان دادن عمق خبـاثت و قدرت خویش و نیز جهت ایجاد جو رعب و وحشت, دستور داد تا سرهاى مقدس شهیدان و در جلو همه, سر مقدس حضرت امام حسین(ع)را بـر سر نیزه ها زده و از جلو کاروان اسیران حرکت دهند.10 از سوى دیگر, پـیرمردان و کـودکـان و زنان زیادى بـه تـماشـا آمده اند, زنان بـا مشـاهده آن وضـع دلخـراش, گـریه سـر مى دهند, گریبان چاک مى زنند, به سر مى کوبـند و فضاى کوفه را آه و ناله و شیون و فریاد سوزناک انباشته مى سازد!
بشیربن خزیم اسدى, مى گوید: ((نظرت الى زینب بنت على(ع)یومئذ, و لم اءر والله خـفره قط اءنطق منها کاءنها تـفرغ عن لسان اءمیر المومنین على بن اءبى طالب(ع )) .
در سال 61 هجرى که مصادف با شهادت حسین بن على(علیهما السلام)و اسارت اهل بـیت پیغمبـرعلیهم السلام بـود, من وارد کوفه شدم. آن روز زینب(س)دختر على(ع)را مشاهده کردم که در میان ازدحام جمعیت سخنرانى مى کرد. به خدا سوگند تا آن روز هرگز زن نجیب و باحیا و پـوشیده اى را ندیده بـودم که از زینب(س)شیواتـر و فصیح تـر سخـن بـگوید! گویا زینب(س)زبـان على(ع)را در کام داشت و سخن از دهان على(ع)فرو مى بارید!11 زینب(س)بـراى آغاز سخن, در حالى که امام زین العابـدین(ع)بـا سخنان کوتـاه خود تـا حدى مردم را آرام کرده بـود, بـا دست بـه جمعیت اشاره کرد که آرام گیرند و ساکت شوند تا وى بـتـواند سخن گوید. با اشاره زینب(س)جمعیت تماشاگر ساکت و کاروان متوقف شد و در نتیجه, سروصداى زنگ شترها هم آرام گرفت.

شروع خطبه

((الحمد لله, و الصـلاه عـلـى اءبـى محـمد(ص)و آلـه الـطیبـین الاخـیار)) خـداوند عالم را ستـایش مى کنم و بـر پـدرم محـمد(ص)و خاندان پاک و برگزیده وى درود مى فرستم.
زینب(س)در آغاز سخن, اقرار بـه تـوحـید و نبـوت را که دو رکن اعتـقادى است و هر مسلمانى بـاید چـنین بـاشد اعلام مى دارد و در مقابل مردم بهت زده و گریان, خود را فرزند پیامبـر اسلام(ص)معرفى مى کند تا از چهره تزویر و فریبکارى حاکمان اموى پرده بـر گیرد.
با تبـلیغات دروغین, ((بـنى امیه)) یزیدبـن معاویه را ((امیر المومنین)) معرفى کرده بودند! تا هرکس در برابـر قدرت و حاکمیت او اعـتـراض و اقـدامى صـورت دهد, این عـمل اقـدام عـلـیه امام مسـلمانان تـلقـى شـود و بـه آسـانى بـتـوان آن را سـرکوب کرد.
نسبت به قیام و ساحت مقدس حضرت حسین بن على(ع)هم چنین تبلیغات شومى صورت گرفته بود و بـا این فریبـکارى مسلمانان منفعت طلب را علیه آن حضرت شورانده بودند.
در صحنه نبـرد کربـلا هم, ((عمروبـن حجـاج)) یکى از فرماندهان لشکر ((عمر سعد)) , وقتى در برابـر سپاه حضرت امام حسین(ع)قرار گرفت, خطاب بـه نیروهاى تـحت فرمان خود گفت: ((یا اءهل الکوفه, اءلزموا طاعتکم و جماعتکم, و لاترتابـوا فى قتل من مرق من الدین و خالف الامام…)) 12 آرى, عمرو, یزید را ((امام)) معرفى مى کند و حسین(ع)را یاغى و خروج کننده علیه وى مى شمرد تا بـا این دروغ و اتـهام, بـتـوانند خون آن حضرت و یارانش را بـریزند! و اکنون زینب بـا معرفى خـویش و حـسین(ع)و سایر شهیدان کربـلا, بـه رسوا نمودن و افشاى چهره تزویر امویان پرداخته است.

با مردم کوفه

زینب(س)سخن با حاکمان و قدرت مندان مغرور و سرمست را بـه وقتى دیگر و جـایى دیگـر موکـول مى کـند. روان شـناسـى زمان و تـدبـیر کارشناسانه, این اقتـضا را دارد که مردم فریب خورده و منفعل را از پیکره حکومت پوشالى بنى امیه بـگیرد و قدرت او را درهم شکند.
بدین جهت, اینگونه به سرزنش و محاکمه آنان پرداخت:
((یا اءهل الکوفه, یا اءهل الخـتـل و الغـدر اء تـبـکون؟! فلا رقاءت العبره و لاهداءت الرنه…)) اى مردم کوفه, اى اهل حیله و مکر, آیا بـه حال ما گریه مى کنید؟ ! اشک بـریزید. اشک چـشم شما مخشکاد, که هنوز از چشم ما خونابـه روان است و شراره دل آتـشین ما, چهره هاى ما را گداخته است.
البـتـه, عموم یاران حضرت حسین(ع)که بـه یارى او رفتـند و در کربلا شربت شهادت نوشیدند, مثل: ((ابوثمامه صیداوى)) , ((بریربن خضیر همدانى)) , ((عابس بـن اءبـى شـبـیب شـاکرى)) , ((شـوزب بـن عبدالله)) , ((حبیب بن مظاهر اسدى)) , ((مسلم بن عوسجه)) , ((قیس بن مسهر صیداوى)) , ((عبدالرحمان بن عبدرب انصارى)) , ((زهیربن قیس بجلى)) و… اهل کوفه بـودند و بـه بـیعت و پیمان خویش عمل کرده بـودند. اما عـموم مردم کوفه چـنین نبـودند. بـدین خـاطر, زینب(س)آنان را اینگونـه مـورد مـلامـت و نـفـرین قـرار مـى دهد.
((انما مثـلکم کمثـل التـى نقضت غزلها من بـعد قوه اءنکاثـا, تتخذون اءیمانکم دخلا بینکم)) 13 وضع شما مردم, مانند داستان آن زنى است که رشته خود را با قوت بـسیار بـه هم مى تابـید و پس از پایان کار, آن را از هم مى گسیخت. شما هم رشته پـیمان و عهد خود را آنگونه بستید و اینگونه پاره کردید! چون عهد و پیمان خود را وسیله سـودجـویى قـرار دادید و از عـاقـبـت کار غـفـلت نمودید!
زینب(س), وضع مردم کوفه را بـه این آیه قرآن مسـتـند و مانند کرده و این آیه هم به یک داستان تاریخى نگران کننده و عبـرتآموز اشاره دارد.
داستان از این قرار است که ((ریطه)) , دختر ((عمروبن کعب بـن سعد)) تـمیمى مکى, ((امراءه من حمقاء قریش)) لقب گرفتـه بـود و بـراى هر عمل احمقانه اى ضرب المثل گردیده بـود. زیرا وى تعدادى کارگر داشت که از صبح تا ظهر آنان را به پشم ریسى وادار مى کرد و از ظهر به بعد به آنان دستور مى داد آنچه را تا ظهر رشته اند, از آن بـه بـعد پـاره کنند و درهم بـریزند و این عمل هر روز تکرار مى شد. قرآن هم وضع مردم نمک نشناس و پیمان شکن را بـه داستان این زن تشبیه نموده بود.14 و زینب(س)هم در سخنان خود به این داستان استشهاد کرد.

فریبکارى نکبت بار

((الا و هل فیکم الا الصـلف و النطف و ملق الاماء و غمز الاعداء, [اءو] کمرعى على دمنه, اءو کفضه على ملحـوده؟!)) 15 آیا از شما مردم, غیر از این خصلت ها که کار خود را در قالب خودستایى, فساد قرار داده اید, شما چون کنیزان چاپـلوس و دشمنان فریبـکار رفتار کردید و چـون گیاهى که روى پـهن روییده بـاشد کار دیگرى ساختـه نبـود و خـود را مانند سـکه هاى تـقلبـى خـوش ظاهر نشـان دادید!
حـضرت زینب(س)در این فراز از خطابـه خویش هم, عموم مردم کوفه را – خواه آنان که بـه حـکومت اموى پـیوستـه اند, یا راه گریز و بى وفایى را پیش گرفته اند, یا با سکوت و بـى تفاوتى از کنار دعوت و یارى حضرت حسین(ع)گذشتـه اند – سخت مورد تـحـقیر و سرزنش قرار داده است.
اکنون سال 61 هجرى است و سابقه بى وفایى, سست عنصرى و عدم وفا و استوارى آن مردم, تاریخ دیرینه اى دارد.
در اوایل سال 40 هجرى که امام على(ع), مردم کوفه را بـه جهاد و دفاع از شهر ((انبار)) دعوت کرد که مورد هجوم و غارت ((سفیان بن عوف غامدى)) از سوى ((معاویه بن ابى سفیان)) قرار گرفته بود و آن مردم گرفتـار ناخالصى و سست عنصرى شدند, طى خطبـه اى آنان را اینگونه مورد سرزنش قرار داد: ((یا اشباه الرجال ولا رجال! حلوم الاطفال و عقول ربـات الحـجـال… قاتـلکم الله لقد ملاتـم قلبـى قـیحـا… )) 16 اى مرد نمایان کـه روح مردانگى ندارید, راءى و اندیشه شـما کودکانه اسـت و فکر و عقل هاى شـما چـون راءى و عقل زنان پرده نشین مى باشد!… خدا شما را نابـود کند, که دل مرا پر از خون کردید!.
پس از آن, امام حسن(ع)به هنگام پذیرش ((صلح اجبـارى)) یا صلاح اندیشانه, در بـاره مردم کوفـه مى فـرماید: ((انهم لاوفـاء لهم و لاذمه فى قول و لافعل…)) 17
آن حضرت در مقایسه وضع مردم کوفه با روزگارى که در رکاب امیر مومنان در جنگ ((صفین)) پیروزى نسبـى بـه دست آوردند و در پاسخ بـه اعتراض یکى از ((خوارج)) مبـنى بـر پذیرش صلح, پرده از راز مهمى بـر مى دارد و مى فرماید: ((انکم لما صـرتـم الى صـفین, کان دینکم اءمام دنیاکـم, و قـد اءصـبـحـتـم الیوم و دنیاکـم اءمام دینکم…)) . 18
همچـنین, امام حـسن(ع)بـه هنگام تـرک ((کوفه)) بـعد از صلح و بـازگشت بـه ((مدینه)) وقتى ((مردم کوفه)) بـر آن وضع مظلومانه گریه مى کردند, فرمود: ((کرهت الدنیا و راءیت اءهل الکوفـه قوما لایثق بهم اءحد اءبـدا الا غلب, لیس منهم اءحد یوافق آخر فى راءى و لاهوى, مختلفین لانیه لهم فى خیر و لا شر)) .19
بـنابـراین, سابـقه مردمى که زینب(س)در سال 61 هجرى, و پس از حادثه غمبار کربلا به سرزنش آنان مى پردازد, بدین قرار بوده است.

عاقبت دردناک

دعوت مردم کوفه از حضرت امام حسین(ع)بـراى بـیعت و پـیروى از امامت او از یک طرف و پـیمان شـکنى آنان که علت عمده مظلومیت و شهادت آن بـزرگوار و عزیزانش گردید از طرف دیگر, گناهى نیست که بـه این سادگى ها قابـل جـبـران یا فراموش شدن بـاشد و عاملان آن اگرچه ((اشک تمساح)) هم بریزند, باید منتظر کیفر دنیوى و اخروى خود باشند.
بدین جهت, زینب(س)ادامه مـى دهد: ((اءلا سـاء مـا قـدمـت لـکـم اءنفسکم ان سخط الله علیکم و فى العذاب اءنتـم خالدون)) آرى اى مردم کوفه, این را بدانید که با دست خویش بد توشه اى بـراى آخرت پیش فرستادید, زیرا خشم و سخط خداوند را براى خود فراهم کردید.
و شـما در کام عـذاب ابـدى بـراى همیشـه گرفتـار خـواهید بـود.
((اء تبـکون و تـنتـحبـون! اى و الله فابـکوا کثیرا و اضحکوا قلیلا, فلقد ذهبتـم بـعارها و شنارها و لن تـرحضوا بـغسل بـعدها اءبـدا)) آیا گریه مى کنید و ضـجـه و شـیون سـر مى دهید آرى, بـه خداوند سوگند بـاید هم گریه کنید, چون واقعا شما سزاوار گریستن هستید پس بیشتـر گریه کنید و کمتـر بـخندید زیرا گرفتـار ننگ و نکبتى شده اید که, آثار آن هرگز پاک شدنى نیست و براى همیشه چهره شما در تاریخ بشریت, به بى وفایى و خیانت معروف خواهد ماند و از ننگ و رسوایى آن رهایى نخواهید داشت.
اکنون که زینب(س)فریادهاى خود را چون پـتـک بـر سر آن جـماعت فرود آورده و درون آنان را از هم گسیخته و آماده یک تحول درونى نموده اسـت, در عین حـالى که افراد زیادى از خـیانت خـویش آگاه شده اند, به سراغ افشاى ماجرا و عمق فاجعه مى رود:

مى دانید چه کرده اید؟

((و اءنى تـرحضون قتـل سلیل خاتـم الانبـیاء و سید شبـاب اءهل الجنه و ملاذ خیرتکم و مفزع نازلتکم و منار حجتکم و مدره سنتکم؟
اءلا ساء ما تزرون و بـعدا لکم و سحقا, فلقد خاب السعى, و تـبـت الایدى و خسرت الصفقه و بوتم بغضب من الله و ضربت علیکم الذله و المسکنه)) آه, مگر شما مى تـوانید ننگ کشتـن فرزند و نواده رسول خدا(ص)را از پـرونده خـود شسـت وشو دهید؟ هرگز چـنین کارى میسـر نیست, شما فرزند خاتم نبوت و معدن رسالت و سید جوانان بـهشت را کشته اید, کسى که در جنگ علیه کافران سنگرگاه شما و در جبـهه حق پناهگاه شما بـود, کسى را کشتید که کانون آرامش ما و پـشتیبـان سخـن شـما, مددکار فهم و دانایى شـما و مشـعل هدایت و پـیشـواى راستین زندگى شرافتمندانه شما بود.
آرى, شما با کشتن حسین(ع), ننگى بزرگ و توشه اى بـد بـراى خود فراهم کردید. شما خود را بـه هلاکت و نابـودى گرفتـار ساخـتـید.
زحمات شما بـه هدر رفت. دست تـجاوزکار شما قطع بـاد که اینگونه سرمایه دین خود را بـه خسران و زیان کشاندید, چون هرچه داشتـید از دست دادید و در عوض خشم و غضب الهى را خریدارى کردید و براى همیشه شـلاق ذلت و زبـونى, در زندگى و پـس از آن بـر پـیکر شـما نواخته خواهد شد!

با جگر گوشه پیامبر(ص)

گزارش پیامآور عاشورا از فاجعه کربـلا و نهضت الهى حسین(ع)اوج مى گیرد, تـا در کـانون قـدرت امویان و دسـتـیاران و همکـاران و موافقان آنان, بـه عنوان ظلم و ستم و امام کشى, بـا وحشیانه ترین شیوه ممکن در سینه ها و اوراق تاریک تاریخ ثبـت گردد و بـه مرور زمان با کنارزدن پرده تزویر و فریبـکارى, قدرت پوشالى و حاکمیت خودکامه اءموى را درهم فرو ریزد.
بدین خاطر, بانوى کربـلا وقایع دردناک عاشورا را که در آن عمق سـفـاکى دشـمن و اوج مظلومیت خـاندان پـیامبـر(ص)در قـیام الهى حسین(ع)نمودار گردیده بـود, این طور تشریح مى کند و دشمنان دژخیم را به محاکمه مى کشاند:
((ویلکم یا اءهل الکوفه اءتدرون اءى کبـد لرسول الله فریتم؟!
و اءى کریمه له اءبرزتـم؟! و اءى دم له سفکتـم؟! و اءى حرمه له انتهکتم؟[ !لقد جئتم شیئا ادا تکاد السماوات یتفطرن منه و تنشق الارض و تخر الجبـال هدا]20, لقد جئتـم بـها شوهاء صلعاء, عنقاء سواء, فقماء, خرقاء, کطلاع الارض و ملاء السماء.
اءفعجبتم اءن تمطر السماء دما؟ و لعذاب الاخره اءخزى, و اءنتم لاتـنصرون فلایستـخفنکم المهل فانه لایحـفزه البـدار و لا یخاف فوت الثـار, و ان ربـکم لبـالمرصـاد21)) 22 اى مردم کوفـه, راسـتـى نمى دانید چه کرده اید؟ مى دانید چه پاره جگرى را از محمد(ص)دریدید؟ چگونه پـیمانى را بـا رسول خدا شکستید؟ مى دانید چه زنان نازنین و پـرده نشینى را بـه اسارت و آوارگى کشاندید؟ و چـگونه حـرمت و کیانى را از پـیامبـر اسـلام ضایع نمودید؟ و چـه خون هاى مقدسى را به زمین ریختید؟!
زینب(س)با استناد به آیات قرآن مبنى بـر عکس العمل خداوند در بـرابـر کافران, ادامه مى دهد: بـه راستى شما اى مردم کوفه! عمل زشتى انجام دادید که بیم آن مى رود, آسمان ها بـشکافد و درهم فرو ریزد, زمین متـلاشى شود و خـراب گردد و کوه هاى محـکم و اسـتـوار پراکنده شود و بر دامنه بیابان روان گردد.
آرى, یقینا شما عملى زشت, کارى احمقانه, رفتارى تباه, شیوه اى نابخردانه و روشى شرمآور اعمال کردید که جا دارد زشتـى و سختـى آن زمین و آسمان را تنگ و انباشته سازد و فرو ریزد!
اى مردم کوفه, راستى اگر از خیانت شما آسمان خون ببـارد تعجب مى کنید؟! اما این را بدانید که علاوه بر نکبت و ذلت زندگى دنیا, عذاب دردناک و ذلیل کننده آخـرت هم در انتـظار شـماسـت و چـنان گرفتـار و دست بـه گریبـان مى شوید که هیچ کس شما را یارى و مدد نخواهد بخشید.
آرى, اى مردم کوفه, شما بـه این مهلت و فرصت چند روز دنیا دل خوش ندارید و آن را آسـان و سـاده نشمارید, زیرا خـداوند بـراى مجازات ستمگران عجله نمى کند و بیم آن را هم که وقت آن بـگذرد و انتقام خونها را نگیرد نداشتـه بـاشید, چون خداوند همیشه مراقب اعمال ماست و پیوسته در کمین ستمگران خواهد بود.
خـطابـه زینب(س)بـا آیه قرآن بـه پـایان رسید, اما بـا بـیان ((مى دانید چه جگرى از رسول خدا(ص)دریدید؟!)) عمق فاجعه کربلا را بـراى همگان بـه خوبـى روشن ساخت تا عظمت و مقام حسین(ع)را درک کنند و در مقام جبران برآیند.
زینب(س)براى مردم کوفه بـیان داشت که افراد و سردمداران آنان در کنار نهر فرات, حسـینى را بـه شهادت رسـانده اند که پـیامبـر اسلام(ص)او را, ((سـید شـبـاب اءهل الـجـنـه)) نـامـیده بـود23.
همچـنین بـه یاد آن مردم آورد که رسـول خـدا(ص)فـرموده بـود:
((حسین منى و اءنا منه, اءحب الله من اءحبه)) .24 چنانکه اعتراف تـعدادى از صحابـه رسول خدا(ص)را یادآور شد که مى گفتند, ((حسین اءحب اءهل الارض الى السماء)) .25 و اکنون, این مردم و مدعیان خلافت اسلامى, با سید امت, پاره تن پیغمبر(ص), محبوب خدا و بـرترین انسان روى زمین, اینگونه رفتار کرده است, اهل بیت او را بـه اسـارت گرفتـه و شعار پـیروزى سـر مى دهند!
به هر حال, زینب(س)ماجراى کربـلا را بـیان کرد. رفتار دشمن را با خاندان پیامبـر(ص)شرح داد. پیام عاشورا را اعلام نمود و پرده از چهره نفاق و تزویر بر گرفت. حال, نتیجه این خطابه شجاعانه و مبارزه قهرمانانه چه شد؟ اندکى به بـحث در بـاره آن مى پردازیم.

نتیجه خطابه

بـه هنگام ایراد سـخـنرانى زینب(س), که تـحـت مراقـبـت شـدید ماءموران دژخیم ((عبیدالله بن زیاد)) بـا کمال قوت قلب, فصاحت و بـلاغت متـین, محتـواى استـوار, لحن دردمندانه و آهنگ پـرطنین و کوبنده صورت گرفت, چه افراد بى خبر و چه افرادى که فریب خورده و بـراى تـماشا بـه حاشیه مسیرها, داخل غرفه ها, روى سکوها, بـالاى پشت بـام ها و بـالاخره در کوى و بـرزن قرار گرفته بـودند, بـیدار شدند, منقلب گردیدند و سرانجام, آه و ناله, ضجـه و گریه و شیون فوق العاده و بى سابقه اى فضاى کوفه را در کام خویش فرو برد; ورق عوض شد و شماره معکوس حاکمیت یزید آغاز گردید.
بشیربن خزیم مى گوید: ((فوالله راءیت الناس یومئذ حیارى یبکون و قد وضعوا اءیدیهم فى اءفواههم)) بـه خـدا سوگند, آن روز مردم را مشاهده کردم که بـا ناراحتـى و حیرت, سخت گریه مى کردند و از تاءثـر و تـاءسـف, دسـت و انگـشـت بـه دهان و دندان مى گـزیدند!
راوى ادامه مى دهد: ((و راءیت شیخا واقفا الى جنبى, یبـکى حتى اخضلت لحیته و یده مرفوعه الى السماء و هو یقول: باءبى اءنتم و اءمى! کهولکم خـیر الکهول, و شبـابـکم خـیر الشبـاب, و نسـائکم خیرالنساء و نسلکم خیر نسل, لایخزى و لایبـزى)) 26 پیرمردى را که در کنار من ایستاده بود مشاهده کردم, به طورى منقلب شده بـود و گریه مى کرد که چانه و محاسن او به شدت مى لرزید و دست خود را به سوى آسمان بـلند کرده بـود و مى گفت: پـدر و مادرم بـه فداى شما اسیران! سالخوردگان شما بهترین سالخوردگان, جوانان شما بـهترین جوانان, زنان شما بـهترین زنان و نسل شما بـهترین نسل ها هستند!
شما خاندانى هستـید که هرگز گرفتـار ذلت و زبـونى و شکست و جدا شدن از مردم نخواهید بود.
امام زین العابدین(ع)با استماع آن خطبـه و مشاهده انقلاب روحى مردم, خطاب به زینب(س)فرمود: عمه جان! آرام بگیر, زیرا در وجود بازماندگان گذشتگان, براى مردم درس عبـرتى وجود دارد. ((و اءنت بحمد الله عالمه غیرمعلمه و فهمه غیر مفهمه. ..)) 27 و تو نیز, الحمدلله دانشمندى هستـى که معلم بـه خـود ندیده اى, و خـردمندى هستى که استادى نداشته اى!
آرى, خطبـه حـضرت زینب(س)در کوفه و در حـال اسارت, از جـنایت ((بنى امیه)) در کربلا و شهادت حضرت سید الشهدا(ع)پرده بـرداشت.
عـمق فریبـکارى و تـزویر و ظلم و سـتـم امویان را آشـکار نمود.
بـى وفایى و پـیمان شکنى و آینده دردناک کوفیان را تـبـیین کرد.
آنان را منقلب و متـحول نمود. پـایه هاى کاخ قدرت حاکمان غاصب و ظالم و قاتـل را بـه لرزه افکند و بـالاخره, غیر از بـیان فاجعه کربلا و معرفى شخصیت و هدف حـضرت حـسین(ع)و یاران او, پـیام خون شهیدان را بـه غفلت زدگان و فریب خـوردگان ابـلاغ نمود تـا ادامه اسارت و خطابـه ها, پـیام شهادت و عاشورا را در مراحل دیگر نیز, استمرار بخشد….
اعلامیه از قتلگه کرب و بلا داد
با زینب و سجاد, سوى شام فرستاد
این جمله ز خون بود, در آن نشریه مسطور
باید بشر از قید اسارت بود آزاد28
——————————————–
پى نوشت :
1ـ وصال شیرازى, اشک شفق, ج1, ص 273
2ـ بلاغات النساء, ص 23
3ـ الاحتجاج, ج2, ص 23
4ـ الملهوف على قتل الطفوف, 192, چاپ اسوه
5ـ بحار الانوار, ج45, ص 108
6ـ رجال شیخ طوسى, ص88
7ـ اعیان الشیعه, ج14, ص 39
8ـ زینب قهرمان دختر على, ص 113
9ـ منتهى الامال, ج1, ص 295 و 296, چاپ اسلامیه
10ـ دمع السجوم, ترجمه نفس المهموم, ص 221
11ـ در جنگ هاى قبـیله اى, استفاده ابـزارى از زنان هتاک و بـى مبـالات سابـقه داشت. در جنگ ((احد)) هم ((هند)) , دختر عتبـه و همسر ابوسفیان, با تعدادى از زنان با دریدگى جلو سپاه کفر قرار مى گرفتـند و سـخـن و اشعار مهیج و محـرک مى خـواندند و از نطق و بیان, به منظور اهداف شوم بهره مى جستند. ر.ک: السیره النبـویه, ج3, ص 72. بـدین جـهت, بـشیر از سخنرانى زینب بـه صورت نجـیب و پوشیده دچار شگفتى شده است.
12- تاریخ الامم و الملوک, ج6, ص 249 ـ13 با تضمین از نحل, 92
14ـ مـجـمـع الـبـیان, ج3, ص 382, بـحـارالانـوار, ج45, ص 150
15ـ همان
16ـ نهج البلاغه دکتر صبحى صالح, ص 70, خ 27
17ـ الاحتجاج, ج2, ص 12
18ـ تاریخ ابن عساکر, ج2, ص 225 و کلمه الامام الحسن(ع), ص 98
19ـ الحسن و الحـسـین(علیهما السـلام)سـبـطا رسـول الله, ص31
20ـ مریم, 90 – 89
21ـ فجر, 14
22ـ الاحتجاج, ج2, ص 31 ـ الملهوف, ص 193, بحارالانوار, ج45, ص 109
23ـ کنز العمال, ج13, ص 622 و 621
24ـ همان.
25ـ الاصابه فى تمییز الصحابه, ج1, ص 333
26ـ الملهوف, ص 194ـ الاحتجاج, ج2, ص31, بحار الانوار, ج 45, ص 110
27ـ الاحتجاج, ج2, ص 31
28ـ استاد بصیر, حسین پیشواى انسان ها, ص 34

دیدگاهتان را ثبت کنید

آدرس ایمیل شما منتشر نخواهد شد