۱۳۹۶/۱۰/۰۶
–
۱۹۹۲ بازدید
نشانه های شرک، کفر و نفاق چیست؟ آیا درسته که بسیاری از مسلمانان شرک اخلاقی دارند؟
یک. کفر در قرآن
منشأ کفر از دیدگاه قرآن، یا علل روان شناختی دارد یا دلایل معرفت شناختی. در روایتی از امام باقر (ع) نقل شده است: «هر چیزی که به انکار و نفی منجر شود، کفر است».[ میزان الحکمه، ج 8، ص 399، ح 17391.] آیات قرآن، نیز دلالت بر این حقیقت دارد که:
«کافران یقین ندارند»[ طور (52)، آیه 36.] و «از عقل، برهان و تعقّل پیروی نمی کنند».[ المیزان، ج 15، ص 222.]
بعضی از آیات، عامل اصلی کفر کافران را «جهل و نادانی آنان» تلقی می کند[ توبه (9)، آیه 97؛ اعراف (7)، آیه 138؛ احقاف (46)، آیه 23.] و دسته ای از آیات، منشأ انکار آنها را «شک»[ ابراهیم (14)، آیه 10.] می داند. برخی از آیات نیز کافران را گروهی می داند که «از ظن و گمان» پیروی می کنند؛[ بقره (2)، آیه 78.] اما مهم ترین علل روان شناختی انکار کافران تکبّر، خودبزرگ بینی و غرور برشمرده شده است.[ نگا: اعراف (7)، آیه 77 – المیزان، ج 17، ص 402.]
از دیدگاه قرآن، کافران علاوه بر آنکه از برهان و دلیل پیروی نمی کنند؛ برای اثبات مدعای خود نیز دلیل و برهانی نمی آورند.[ مؤمنون (23)، آیه 117.]
گفتنی است در قرآن واژه «کفر» به معنای «فسق» نیز آمده است؛[ آل عمران (3)، آیه 97؛ المیزان، ج 2، ص 202.] چنان که انکار در مقام عمل هم گاهی کفر خوانده شده است.[ نحل (16) آیه 13؛ المیزان، ج 12، ص 315 و 316.] مانند انکار نعمت های خداوند:
(هذا مِنْ فَضْلِ رَبِّی لِیَبْلُوَنِی أَ أَشْکُرُ أَمْ أَکْفُرُ وَ مَنْ شَکَرَ فَإِنَّما یَشْکُرُ لِنَفْسِهِ وَ مَنْ کَفَرَ فَإِنَّ رَبِّی غَنِیٌّ کَرِیمٌ)[ نمل (27)، آیه 40 و نیز نگا: ابراهیم (14)، آیه 7؛ بقره (2)، آیه 152.] ؛
«[سلیمان گفت:] این از فضل پروردگار من است تا مرا بیازماید که آیا سپاسگزارم یا ناسپاسی می کنم و هر کس سپاس گزارد، تنها به سود خویش سپاس می گزارد و هر کس ناسپاسی[و کفران نعمت] کند، بی گمان پروردگارم بی نیاز و کریم است».
در قرآن کریم از هدایت ناپذیری کافران از تعابیری چون: «ختم»،[ بقره (2)، آیه 7.] «طبع»،[ نحل (16)، آیه 108.] «صرف»،[ توبه (9)، آیه 127.] «غلاف»،[ بقره (2)، آیه 88.] «رین»،[ متففین (83)، آیه 14.] «قفل»،[ محمد (47)، آیه 24.] «تقلیب»،[ انعام(6)، آیه 110.] «قساوت»[ بقره (2)، آیه 74.] و «مرض»[ بقره (2)، آیه 10.] استفاده شده است.
نتیجه آنکه کفر در قرآن، به معانی متعدد آمده که یک معنای آن انکار خداوند متعال و آموزه های الهی است. ریشه این انکار هم در ناحیه «معرفت شناختی» است -که به جهل، شک و ظن اشاره شد-و هم در ساحت روان شناختی است که مهم ترین آن تکبّر و غرور تلقی گشته است.
دو. شرک در قرآن
در یک برآیند کلی از دیدگاه قرآن، شرک به دو قسم اعتقادی و اخلاقی تقسیم می شود. امّا به یک نظر دقیق و ظریف، شرک اخلاقی نیز به شرک اعتقادی بر می گردد. از مجموع آیات قرآن، می توان نکات برجسته ذیل را در این باره برشمرد:
1. شرک ورزی، نشانه بی خردی است.[ بقره (2)، آیه 170.]
2. پندار وجودِ همانند برای خدا، برخاسته از جهل و نادانی است؛ چه اینکه برای خدا شریک و همانند پنداشتن، با علم و اندیشه صحیح ناسازگار است.[ بقره (2)، آیه 22.]
ازاین رو، از نظر قرآن ریشه شرک، «ندانستن» است و مشرکان مردمی جاهل و نادان اند.[ روم (20)، آیات 30 – 32؛ یوسف (12)، آیه 39 و 40؛ بقره (2)، آیه 118 و 113.]
3. بر اساس آیات قرآن، «توحید» شجره طوبایی است که برگ ها و شاخه های آن، اخلاق، عبادات و طاعت است؛ ولی «شرک» شجره خبیثه ای است که ریشه در جهنم دارد[ صافات (37)، آیه 64 و 65.] و همواره آتش به بار می آورد و تمام شاخه های آن، معصیت و تمام برگ های آن گناه است.
4. از دیدگاه آیات، روی آوردن به مظاهر شرک، زمینه ساز غفلت از یاد خدا و ترک نماز است[ مائده (5)، آیه 91.] و شرک به خداوند، آدمی را به دلهره و هراس گرفتار می سازد.[ بقره (2)، آیه 113.]
سه. نفاق در قرآن
در این خصوص، نکات فراوانی در قرآن آمده است که طرح تفصیلی آن ممکن نیست و در اینجا تنها به ذکر چند نکته اساسی، بسنده می شود:
1. از دیدگاه قرآن «نفاق» اظهار ایمان و پوشاندن کفر است؛ یعنی، منافقان شهادت ظاهری می دهند، ولی در باطن منکرند.[ منافقون (63)، آیات 1 – 3؛ آل عمران (3)، آیه 167 و المیزان، ج 9، ص 325 و ج 19، ص 278.]
2. از دیدگاه قرآن جهل عامل اصلی نفاق است.[ توبه (9)، آیه 97.]
3. شک نیز یکی از عوامل روی آوردن به نفاق است.[ ص (38)، آیه 8؛ ابراهیم (14)، آیه 9.]
4. قرآن کریم، همان طور که درباره کافران سخن از غرق شدن در گرداب خطاها دارد،[ بقره (2)، آیه 81.] درباره منافقان نیز سخن از غوطه ور شدن در گرداب طغیان و کوردلی دارد؛[ بقره (2)، آیه 15.] زیرا در جنگ «عقل و وهم»، اگر عقل به اسارت وهم درآمد، «وهم» میدان دار صحنه ادراکی نفس می شود و مجاری ادراک صحیح را می بندد. چنین انسانی هرگز به اندیشه صحیح راه نیافته، اندیشه های باطل، صحنه نفس او را آکنده می سازد و او در طغیان این اندیشه های واهی، با کوردلی حرکت می کند.[ نگا: تفسیر تسنیم، ج 2، ص 291.]
5. از دیدگاه بعضی از آیات قرآن، منافقان در برخی از احکام با کافران شریک اند؛ مثلاً سقوط در آتش قهر خدا، هم به منافقان نسبت داده شده و هم به کافران.[ نساء (4)، آیه 140.]
آن منافق، مشک بر تن می نهد روح را در قعر گلخن می نهد
بر زبان، نام حق و در جان او گندها از فکر بی ایمان او
ذکر با او همچو سبزه گلخنست بر سر مبرز گلست و سوسنست
آن نبات آنجا یقین عاریست جای آن گل مجلس ست و عشرتست[ مثنوی، دفتر دوم، ابیات 268 – 271.]
در برخی از آیات قرآن، منافقان از کافران بدتر تلقی شده اند.[ نساء (4)، آیه 145.] سرّ این واقعیت آن است که: «اولاً، منافقان از کافران و مشرکان زیان بارتراند. ثانیاً، منافقان هر چند مانند کافران در درون منکر دین اند؛ ولی اهل کتمان، دروغ، خدعه و استهزا نیز هستند».[ تفسیر تسنیم، ج 2، صص 246 – 250.]