طلسمات

خانه » همه » مذهبی » شیخ مفید و سیدمرتضی

شیخ مفید و سیدمرتضی


شیخ مفید و سیدمرتضی

۱۳۹۷/۰۸/۰۹


۲۳۱۲ بازدید

در کتابی خواندم که شیخ مفید و سید مرتضی از ارکان امامیه به شمار می روند سوال اول : ارکان امامیه چیست؟ و نقش این دو بزرگوار چگونه بوده که از ارکان امامیه محسوب شده اند؟

این مطالب را در خصوص این استاد و شاگرد مطالعه کنید تا متوجه شوید چرا در بین شیعیان رکن حساب می‌شوند؟ارکان امامیه به کسانی گفته می‌شود که باعث رشد و حیات و ماندگاری و گسترش مکتب اهل بیت(ع) شده اند. جایگاه شیخ مفید در میان علمای امامیه جایگاهی بسیار عظیم و بلند است تو گویی خورشیدی است که سیاراتی گرد اگرد آن گردش می کنند. این استاد بزرگ شیعه از ویژگیهای خاصی برخوردار بوده که به گوشه‌ ای از آنها اشاره می کنیم.
الف: شیخ مفید در عصری زندگی می کرد که مکتبهای کلامی فراوانی ظهور کرده و فلسفه یونانی، هندی و ایرانی ترجمه شده و یا در دست ترجمه بود، در چنین محیط پر از جدل و مناقشه که هر کسی جامعه اسلامی را به گوشه ای می کشید، شیخ، قد علم کرده و عقاید امامیه را بر کتاب و سنت صحیح و براهین روشن عرضه نمود و اندیشه‌ های خلاف کتاب و سنت و عقل را به دور ریخت. هر چند قبل از شیخ، عقاید امامیه به وسیله پیشوایان معصوم یا یاران عزیز آنان به گونه ای تنظیم شده بود، مثلاً امام هشتم(ع) عقاید اسلامی را برای مأمون تحت عنوان «محض الاسلام» نگاشت و هم اکنون این رساله در اختیار ما قرار دارد. همچنین عبدالعظیم حسنی عقاید خود را بر امام هشتم(ع) عرضه کرد که به صورت رساله تنظیم گردیده است. استاد شیخ مفید، مرحوم صدوق نیز دو رساله در عقاید امامیه تنظیم کرده که یکی را خود شیخ مفید با عنوان «تصحیح الاعتقاد» شرح کرده و دیگری نیز به نام «رساله موجزه» در آخر امالی به عنوان مجلس شصت و هفتم به چاپ رسیده است.
با توجه به نگارش این رساله ها، عصر شیخ مفید چون عصر جدال عقاید و رو در رویی مکاتب کلامی و فلسفی بود، ناچار او باید عقاید امامیه را با توجه به این افکار تنظیم کند، او با ابتکار خاصی عقاید امامیه را به صورت موجز و گاهی مفصل مبرهن کرد و شیعه را از هر نوع هرج و مرج در عقاید نجات داد و همان خط کلامی شیخ است که پس از قرونی نیز حکمفرماست.
در ذیل این ویژگی باید گفت: شیخ مفید بزرگترین دانشمند کلامی شیعه است که در قرن چهارم قد علم کرد و دیگر برای او همتایی نیامد. گرچه مرحوم محقق طوسی و یا مرحوم علامه حلی از بزرگترین حکیمان و متکلمان شیعه بوده اند امّا تخصص محقق طوسی در فلسفه مشاء بود و علّامه حلّی مؤسس نبوده، بلکه بیشتر مقرر و بیانگر است. هر چند کتاب «نهایة الاحکام» او در علم کلام دُرّ شاهواری است که در میان کتابهای کلامی او می درخشد ولی کلام وی آمیخته به فلسفه بوده و کلام خالص نیست.
در حالی که شیخ مفید متکلمی تمام عیار بوده و کافی است که بدانیم تنها در نقد مکتب معتزله هفت کتاب و رساله نوشته است تا چه رسد به دیگر مکاتب. از این جهت ابن ندیم (م 388هـ ) می گوید: «من شیخ مفید را دیدم و او را در کلام و مناظره، بزرگ مرتبه یافتم».
ب: شیخ مفید هم از نعمت قلم برخوردار بوده و هم از نعمت بیان. در سایه قلم آثار فراوانی از او به یادگار مانده که فهرست آنها را شاگرد رجالی او «نجاشی» در کتاب «فهرست» خود آورده است. و در سایه بیان، شاگردان بیشماری را از شیعه و سنی تربیت کرده که هر یک استوانه ای علمی در عراق و خارج آن بوده اند. کافی است که بدانیم سید رضی (م 406) و سید مرتضی (م436) و شیخ طوسی (م460) از دست پروردگان شیخ بوده و خود، جهانی از علم و دانش بوده اند.
مورخان شیعه و سنی می نویسند: «پای منبر شیخ جمع زیادی از تمام ملل گرد آمده و بهره می بردند و کرسی تدریس او اختصاص به هم مذهبان خود نداشته و همگان از آن بهره می بردند».
در میان علما و اندیشمندان گاهی افرادی هستند دارای قلم، امّا فاقد بیان و گاهی دارای بیان و فاقد قلم، امّا کسانی که این دو ویژگی را جمع کنند، نسبت به دو گروه پیشین کمترند و به حق استاد شیعه، مفید دوران، از هر دو نعمت برخوردار بوده است. آثار قلمی و تربیت یافتگان مکتب او گواه برخورداری او از این دو شمشیر برند بوده است.
آیة الله جعفر سبحانی،سیمای فرزانگان ج 1

علی بن حسین بن موسی (۳۵۵-۴۳۶ق)، معروف به سیدِ مرتضی، شریف مرتضی و علم الهدی، فقیه و متکلم امامی و از شخصیت‌های پرنفوذ اجتماعی شیعه در دوره آل بویه. سید مرتضی مانند پدر و برادرش سید رضی، مدتی نقیب طالبیان بود و در بغداد زندگی می‌کرد و نزد خلفای عباسی و حاکمان آل بویه از احترام خاصّی برخوردار بود. وی همچنین مدتی امیر الحاج و نیز عهده‌دار دیوان مظالم بود.[۱]
سید مرتضی مانند استادش شیخ مفید گرایش‌های عقلانی داشت و به علم کلام علاقه‌مند بود و مهمترین دستاوردهای فکری او نیز در همین زمینه است. او در فقه نیز گرایش عقلانی داشت و کتابی در اصول فقه نوشت که آن را نخستین کتاب جامع و مستقل اصول فقه شیعه برشمرده‌اند. مشهورترین شاگرد سید مرتضی،شیخ طوسی است. سید مرتضی همچنین ادیبی ممتاز بود و در علوم تفسیر قرآن نیز آثاری نگاشت.

تولد، نسب و وفات
علی بن حسین بن موسی بن محمد بن موسی بن ابراهیم بن امام موسی کاظم(ع)، در سال ۳۵۵ق در بغداد به دنیا آمد. کنیه‌اش ابوالقاسم و مشهور به سید مرتضی بود.[۲] پدرش، حسین ‌بن موسى علوى، از علمای سرشناس شیعه بود و به دستگاه خلافت و حاکمان آل بویه نزدیک بود و نقیب علویان، رئیس دیوان مظالم و امیر حج بود.[۳]مادر سید مرتضی، فاطمه دختر حسن (یا حسین) بن احمد بن حسن بن علی بن عمر الاشرف بن علی بن حسین بن علی بن ابی طالب(ع) (متوفای ۳۸۵ق) بود.[۴]لقب‌ها: سید مرتضی القاب متعدد و مشهوری دارد. از آنجا که نسب او، هم از سوی پدر و هم از سوی مادر حسینی است، به او «شریف» می‌گویند. همچنین او به «علم‌الهدی» معروف است. بنابر گزارشی، یکی از بزرگان معاصر سید مرتضی امام علی(ع) را در خواب دید که سید مرتضی را با لقب علم الهدی خواند و آن شخص او را به این لقب خطاب کرد.[۵] از دیگر القاب او ذُوالمَجدَین است که به دستور بهاءالدوله بویه‌ای به او داده شد.[۶] او را همچنین ابوالثمانین و ذوالثمانین خوانده‌اند؛ زیرا هشتاد کتاب نوشت، مالک هشتاد روستا بود و هشتاد سال و هشت ماه زندگی کرد.[۷]
وفات: بنابر نقل نجاشی سید مرتضی در سال ۴۳۶ق درگذشت. پسرش بر او نماز خواند و در خانه خودش در محله کرخ بغداد (کاظمین) دفن شد.[۸] در برخی از منابع قرن دوازدهم و سیزدهم هجری آمده است که جسد سید مرتضی و برادرش سید رضی مدتی پس از دفن در کرخ بغداد، به کربلا منتقل شده و در حرم امام حسین(ع) به خاک سپرده شده است.[۹] ابن میثم بحرانی از علمای قرن هفتم نیز محل دفن دو برادر را در نزدیکی قبر امام حسین(ع) دانسته است.[۱۰]
امروزه در کاظمین بارگاهی منسوب به سید مرتضی وجود دارد ولی در کربلا نام و نشانی از قبری منسوب به وی مشاهده نمی‌شود.[۱۱]تحصیلات، استادان و شاگردان

سید مرتضی به همراه برادرش شریف رضی، در کودکی لغت و مبادی را نزد شاعر ادیب، ابن نباته سعدی آموخت، و فقه و اصول را نزد شیخ مفید. سید مرتضی در شعر و ادب شاگرد ابوعبیدالله مرزبانی بود و در کتاب امالی، روایات بسیاری را از او نقل می‌کند.[۱۲]
از دیگر اساتید و مشایخ او می‌توان به نام‌های زیر اشاره کرد:[۱۳]
حسین بن علی بن بابویه، برادر شیخ صدوق.
سهل بن أحمد دیباجی
أبوالحسن أحمد بن محمد بن عمران معروف به ابن جندی بغدادی
أبوالحسن أو (أبوالحسین) علی بن محمد کاتب
أحمد بن محمد بن عمران کاتب

شاگردان

سید مرتضی در زمان حیاتش شهرت زیادی داشت و گفته‌اند مجالس درس پر رونقی داشته است و برخی از مشاهیر دوران مانند ابوالعلاء معری و ابو اسحاق صابی و عثمان بن جنی به مجالس درسش می‌رفتند.[۱۴] بنابر برخی روایات وی خانه‌ای بزرگ داشت که آن را به مدرسه تبدیل کرده بود و طلاب فقه، کلام، تفسیر، لغت، شعر و دیگر علوم مانند علم فلک و حساب در آن به تحصیل مشغول بودند.[۱۵] برخی از شاگردان سید مرتضی از این قرارند:[۱۶]
شیخ الطائفة أبوجعفر محمد بن حسن طوسی
أبویعلی سلار (سالار) بن عبدالعزیز دیلمی
أبوالصلاح تقی الدین بن نجم حلبی
قاضی أبوالقاسم عبدالعزیز بن براج
أبوالفتح محمد بن علی کراجکی
عمادالدین ذوالفقار محمد بن معبد حسنی
أبوعبدالله جعفر بن محمد دوریستی
أبوالحسن سلیمان بن حسن صهرشتی
أبوالحسن محمد بن محمد بصروی
أبوعبدالله بن تبان تبانی
شیخ أحمد بن حسن نیسابوری
أبوالحسین حاجب
نجیب الدین أبومحمد حسن بن محمد موسوی
قاضی عزالدین عبدالعزیز بن کامل طرابلسی
قاضی أبوالقاسم علی بن محسن تنوخی
مفید الثانی أبومحمد عبدالرحمن بن أحمد بن حسین
فقیه تقی بن ابی طاهر هادی نقیب رازی
محمد بن علی حلوانی
سید أبویعلی محمد بن حمزة علوی
فقیه أبوالفرج یعقوب بن إبراهیم بیهقی

حیات اجتماعی و سیاسی

سید مرتضی رابطه نزدیکی با سلاطین آل بویه و خلفای عباسی داشت. او در اشعارش خلیفة القائم و تعداد دیگری از خلفای عباسی را مدح گفته است.[۱۷] شریف مرتضی از سال ۴۰۶ق از سوی سلطان آل بویه و خلیفه عباسی، نقیب علویان، امیر حاج و رئیس دیوان مظالم شد؛ مناصبی که پیش از او پدر و برادرش شریف رضی بر عهده داشتند.[۱۸]همکاری با سلاطین در اندیشه سیاسی سید مرتضی

سید مرتضی در رساله‌ای با عنوان «فی العمل مع السلطان» به پرسشی از مشروعیت همکاری با دستگاه حکومت پاسخ می‌دهد.[۱۹] همکاری با حاکم عادل که همان امام معصوم است جای بحثی ندارد و مسئله اصلی که برای فقهای شیعه و از جمله سید مرتضی مطرح بوده این است که ایا همکاری با سلطان ستمگر در عصر غیبت امام و پذیرش مسئولیت در چنین حکومتی صحیح است؟ به نظر سید مرتضی همکاری با حاکم ستمگر در صورتی که این همکاری فایده‌های عقلی و شرعی داشته باشد یعنی فرد بتواند در مسئولیت خود رفع ظلم و اقامه عدل کند یا حدود الهی را اجرا کند صحیح است.[۲۰]
برخی نویسندگان شیعه همکاری سید مرتضی با حکومت عباسیان و آل بویه را بر اساس همین مبنا تبیین می‌کنند و نزدیکی او به خلفا و ستایش آنها را در راستای هدف او برای ماندن در دستگاه حکومتی و خدمت به جامعه شیعی ارزیابی کرده‌اند.[۲۱]اندیشه و آثار

سید مرتضی از بزرگترین علمای شیعه امامی بود و در بسیاری از علوم عصر خویش چون کلام، فقه، اصول، تفسیر، فلسفه، فلک و انواع علوم ادبی به نگارش اثاری دست زد.[۲۲] مسئله محوری دراندیشه سید مرتضی پیروی او از مکتب عقل گرایی است که در جنبه‌های مختلف اندیشه کلامی و فقهی او تاثیر گذاشته و اندیشه‌های او را به افکار استادش شیخ مفید نزدیک کرده است.
نوشتار اصلی: فهرست آثار سید مرتضی
عقل گرایی و اندیشه کلامی

سید مرتضی متفکری عقل‌گرا بود. از دیدگاه سید مرتضی جستجوی عقلانی و استدلالی در مباحث مرتبط به خداشناسی واجب است چرا که شناخت خدا بدیهی نیست و در شناخت خدا نمی‌توان به شنیده‌ها و دلایل سمعی(روایات و متون دینی) استناد کرد چرا که حجیت متون دینی خود حاصل اعتقاد به وجود خداوند و شناخت اوست. به عقیده سید مرتضی اعتقاد به خداوند تنها بر مبنای تقلید و پذیرش سخن دیگری بدون هیچ حجت و استدلالی قابل قبول نیست.[۲۳]
سید مرتضی بر حجیت عقل در عرصه عقاید و مباحث کلامی تأکید داشته و هر چیزی را که مخالف عقل باشد باطل می‌شمرد. از این رو وی در هنگام تعارض روایات با عقل، جانب عقل را می‌گرفت و معتقد بود همه روایات وارد شده در متون صحیح نیستند. برای نمونه او روایاتی که مستلزم قول به تشبیه و جبر و رویت خداوند و قدیم بودن صفات اوست و نیز روایاتی را که برخی خرافات مانند ملک بودن رعد و برق را تأیید می‌کنند، نمی‌پذیرفت و به تاویل آیاتی که با اصول عقلی ناسازگار به نظر می‌رسند می‌پرداخت.[۲۴]
سید مرتضی و معتزله: اندیشه‌های سید مرتضی از نظر رویکرد عقل‌گرایانه، به معتزله نزدیک بود، چنان که برخی از اهل سنت او را از معتزله به حساب آورده‌اند. در عصر زندگی سید مرتضی معتزله در بغداد که محل زندگی سید بود رواج زیادی داشت و سید مرتضی از این شرایط تاثیر پذیرفت.[۲۵] با این حال او در مقام متفکری شیعی در برخی از مبانی فکری با معتزله مخالفت داشت و در کتاب الشافی به نقد اندیشه قاضی عبدالجبار معتزلی پرداخت و در عقایدی مانند امامت، عصمت پیامبران، منزله بین منزلتین و اراده الهی با معتزله هم رای نبود.[۲۶]
در موضوعات کلامی نیز نقل و روایات دینی کاملا بی‌استفاده نیست و در کنار عقایدی که تنها از طریق عقل به دست می‌آید، برخی از باورهای کلامی هم از طریق نقل و هم از طریق عقل قابل دریافت است مانند امامت و در پاره‌ای از اندیشه‌های کلامی نیز نقل تنها دلیل است. برای نمونه از نظر سید مرتضی جاودانه بودن ثواب و عقاب از راه عقل اثبات پذیر نیست و مرجع این اعتقاد تنها نقل است.[۲۷]
آثار کلامی:آثار کلامی سید مرتضی از مهم‌ترین تألیفات اوست:

الشافی فی الامامة که در نقد کتاب المغنی قاضی عبدالجبار در موضوع امامت
تنزیه الانبیاء| کتابی است در جهت اثبات عصمت مطلقه پیامبران
المخلص فی اصول الدین
الفصول المختاره بدنبال اثبات عقاید شیعه با بیانى استدلالى و با استناد به عقل، قرآن و روایات اهل بیت (ع)است.
الذخیره فی علم الکلام
الموضح عن جهه اعجاز القرآن
جمل العلم و العمل که دارای مباحث اعتقادی و فقهی است
المقنع فی الغیبه درباره امام زمان و مسئله غیبت.

اندیشه فقهی

سید مرتضی در عرصه اندیشه فقهی نیز رویکردی عقل‌گرایانه داشت و به حجیت عقل در کشف احکام – در صورت نبود قراین نقلی- باور داشت. او همچنین یکی از پیشگامان روش اجتهادی در فقه شیعه است.[۲۸] در استنباط احکام از ادله اصول لفظیه و عقلیه استفاده می‌کرد و با محدّثین و اخباریان موافق نبود.[۲۹] او در برخی مسایل فقهی که به گفته او با استناد به اصول عقلی قابل دریافت بود، استناد به دلایل سمعی را لازم نمی‌دانست با این حال به جواز استفاده از نقل در حیطه فروع دین اعتقاد داشت و اثبات برخی از احکام و حتی عقاید را تنها از طریق نقل ممکن می‌دانست. برای نمونه به اعتقاد او امر به معروف و نهی از منکر وجوب شرعی دارد و نه عقلی.[۳۰]
عدم حجیت خبر واحد: سید مرتضی مانند استادش شیخ مفید حجیت خبر واحد را نمی‌پذیرفت. به عقیده او استناد به خبر واحد نه تنها در موضوعات اعتقادی[۳۱] بلکه در فقه نیز جایز نیست.[۳۲] به نظر او عدالت راوی، در حجیت خبر واحد شرط است و یکی از شروط عدالت این است که راوی جزء فرقه‌های انحرافی شیعه نباشد؛ در حالی که بسیاری از روایات فقهی را این گروه از راویان (از جمله راویان واقفی یا غالی) نقل کرده‌اند، از این رو شرایط اعتماد به خبر واحد برآورده نمی‌شود.[۳۳] پژوهشگران معتقدند انکار حجیت خبر واحد، سید مرتضی را به استناد بیش از اندازه به اجماع برای دریافت احکام فقهی واداشته است.[۳۴]
از آثار فقهی سید مرتضی کتاب الانتصار شامل احکامی است که اختصاص به شیعه دارد. این اثر از نخستین نمونه‌های کتب فقهی است که به مسایل مورد اختلاف شیعه و اهل سنت می‌پردازد. دیگر اثر مهم فقهی سید مرتضی، کتاب الناصریات است. سید مرتضی این کتاب را در شرح نظریات فقهی جدّ خود حسن اطروش نگاشته است. بخش دیگری از آرای فقهی سید مرتضی، در رسالاتی بیان شده که او در پاسخ به نامه‌ها و پرسش‌ها نگاشته است.[۳۵]
سید مرتضی تألیفاتی در علم اصول فقه نیز داشته که مهمترین آنها الذریعة الی اصول الشریعة است. این اثر نخستین کتاب مفصل و جامع شیعیان در علم اصول است.[۳۶] سید مرتضی در این کتاب نظرات اهل سنت را بیان و درباره آنها داوری کرده و نظر خود را طرح کرده است. از این رو این کتاب را سرآغاز شکل‌گیری علم اصول شیعه و استقلال آن از علم اصول اهل سنت به شمار آورده‌اند.[۳۷]تفسیر قرآن
مرقد سید مرتضی در کاظمین.

سید مرتضی رسالات و کتاب‌هایی در موضوع مرتبط با علوم قرآن دارد؛ مانند کتابی که درباره اعجاز قران با عنوان الموضح عن وجه اعجاز القرآن نگاشته است. افزون بر آن مباحث متعددی در تفسیر قرآن کریم از سید مرتضی به صورت پراکنده در آثار گوناگون او به جای مانده است. افزون بر رسالات کوتاه سید مرتضی در تفسیر برخی آیات قرآن، بخش عمده‌ای از تفسیرهای او در کتاب الامالی جمع‌آوری شده است که در آن حدود ۱۴۰ آیه قرآن را شرح و تفسیر کرده است. او همچنین در کتاب تنزیه الانبیاء به تفسیر آیات قرآن در باب انبیای الهی می‌پردازد.[۳۸] در سایر آثار سید مرتضی از جمله آثار کلامی او مانند الشافی نیز برخی آیات مورد بررسی قرار گرفته است.[۳۹]
سید مرتضی در تفسیر قرآن نیز روشی عقلگرایانه دارد و بر اساس اصول عقلی به تاویل آیاتی می‌‌پردازد که در ظاهر با اصول عقلانی تعارض دارند.[۴۰] وی همچنین در تفسیر قرآن رویکردی کلامی دارد و بیشتر به تفسیر آیات اعتقادی پرداخته و تفسیر آیات در آثارش با هدف تقویت اندیشه‌های کلامی شیعه صورت می‌گیرد.[۴۱] ویژگی دیگر تفسیر سید مرتضی، رویکرد ادبی و زبانشناختی او و رجوع به قالب‌های زبان و بیان عربی و نیز مباحث گسترده لغت ‌شناسانه برای فهم معانی قرآنی است.[۴۲]آثار ادبی
سید مرتضی ادیبی ممتاز و سرشناس بود.[۴۳] از سید مرتضی آثار ادبی متعددی به جای مانده است. از جمله شعرهای او در شش جلد است. او همچنین کتاب مشهوری با عنوان «الدرر و الغرر» شامل مباحث ادبی و واژه‌شناختی و نحوی داشته است.[۴۴] افزون بر آن سید مرتضی رسالاتی در نقد آثار ادبی پیش از خود نگاشته است.[۴۵]به نقل ازپایگاه تبیان و ویکی شیعه
پی‌نوشت:
1. تهرانی، طبقات اعلام الشیعة، نشر اسماعیلیان، ج۲، صص۱۲۰-۱۲۱.
2. تهرانی، طبقات اعلام الشیعة، نشر اسماعیلیان، ج۲، ص۱۲۰-۱۲۱.
3. ابن اثیر، الکامل فی التاریخ، ۱۳۸۵ق، ج۹، ص۱۸۲؛ ذهبی، تاریخ الاسلام، ۱۴۱۳ق، ج۲۱، ص۱۹.
4. المحامی رشید الصفار، ترجمة الشریف المرتضی، در: شریف مرتضی، ۱۴۱۵ق، ص۱۱-۱۲.
5. خوانساری، روضات الجنات، ج ۴، ص ۲۹۵.
6. ابن جوزی، المنتظم، ج ۱۵، ص ۵۴.
7. خوانساری، روضات الجنات، ج ۴، ص ۲۹۶.
8. نجاشی، رجال، ۱۳۶۵ش، ص۲۷۱.
9. قزوینی، کتاب المزار، ۱۴۲۶ق، ص۲۵۳-۲۵۴
10. ابن میثم البحرانی، شرح نهج البلاغة، ۱۳۶۲ش، ج ۱، ص۸۹.
11. قزوینی، کتاب المزار، ۱۴۲۶ق، ص۲۵۴
12. تهرانی، طبقات اعلام الشیعة، نشر اسماعیلیان، ج۲، صص۱۲۰-۱۲۱.
13. المحامی رشید الصفار، ترجمة الشریف المرتضی، فی: شریف مرتضی، ۱۴۱۵ه‍.ق.، ص۲۴.
14. اسعدی، سید مرتضی، ص۵۲-۵۳.
15. المحامی رشید الصفار، ترجمة الشریف المرتضی، فی: شریف مرتضی، ۱۴۱۵ه‍.ق.، ص۲۲.
16. المحامی رشید الصفار، ترجمة الشریف المرتضی، فی: شریف مرتضی، ۱۴۱۵ه‍.ق، صص۴۷-۴۸.
17. نصر، تحلیل فقهی رابطه سلطان و علمای دین از دیدگاه علم الهدی، ص۱۷۲-۱۷۳.
18. ابن جوزی، المنتظم، ج ۱۵، ص ۱۱۲؛ ابن اثیر، الکامل فی التاریخ، ۱۳۸۵ق، ج ۹، ص ۲۶۳.
19. نک: شفیعی، رساله فی العمل مع السلطان.
20. علیخانی و همکاران، اندیشه سیاسی متفکران مسلمان، ج۲، ص۱۵۴-۱۵۵ ، ۱۶۰-۱۶۱.
21. نصر، تحلیل فقهی رابطه سلطان و علمای دین از دیدگاه علم الهدی، ص۱۷۳.
22. الطوسی، الفهرست، المکتبة الرضویة، ص۹۹؛ نجاشی، رجال، ۱۳۶۵ش، ص۲۷۰.
23. اسعدی، سید مرتضی٬(ص) .
24. نیاسر، معارف و شاهرودی، عقل و نقل در دیدگاه سید مرتضی، ص۷۶ و ۸۱- ۸۲ ، .
25. نیاسر، معارف و شاهرودی، عقل و نقل در دیدگاه سید مرتضی، ص۷۵.
26. اسعدی، سید مرتضی، ص۹۱-۹۴.
27. برنجکار و هاشمی، عقل گرایی در مدرسه امامیه بغداد و معتزله، ص۷۰-۷۱.
28. اسعدی، سید مرتضی، ص ۵۰ و ۹۰.
29. گرجی، تاریخ فقه و فقها، صص ۱۴۹-۱۴۸.
30. نیاسر، معارف و شاهرودی، عقل و نقل در دیدگاه سید مرتضی، ص ۸۴-۸۷.
31. جبرئیلی، سیر تطور کلام شیعه، ص ۱۰۰.
32. جعفری، مقایسه‌ای میان دو مکتب فکری شیعه در قم و بغداد، ص۲۲-۲۳.
33. ضمیری، دانشنامه اصولیان شیعه، ص ۱۵۲.
34. ضمیری، دانشنامه اصولیان شیعه، ۱۵۲-۱۵۳.
35. نک: گرجی، تاریخ فقه و فقها، ص ۱۶۵-۱۶۸.
36. ضمیری، دانشنامه اصولیان شیعه، ص۱۲۰.
37. گرجی، تاریخ فقه و فقها، ص۱۷۳ .
38. قربانی زرین، مبانی ادبی-کلامی سید مرتضی در تفسیر قرآن کریم، ص ۱۹.
39. شکرانی، مقدمه‌ای بر مباحث تفسیری سید مرتضی، ص۵۱ -۵۲.
40. شکرانی، مقدمه‌ای بر مباحث تفسیری سید مرتضی، ص ۵۸.
41. شکرانی، مقدمه‌ای بر مباحث تفسیری سید مرتضی، ص ۵۷؛ قربانی زرین، مبانی ادبی-کلامی سید مرتضی در قرآن کریم، ص ۲۲.
42. قربانی زرین، مبانی ادبی-کلامی سید مرتضی در قرآن کریم، ص ۲۰-۲۲.
43. ابن جوزی، المنتظم، ج ۱۵، ص ۲۹۴.
44. امین، اعیان الشیعه، ج ۸، ص ۲۱۳.
45. نک: محدثی، شخصیت ادبی سید مرتضی، ص ۶۱-۶۳.

ممکن است این مطالب هم برای شما مفید باشد:

دیدگاهتان را ثبت کنید

آدرس ایمیل شما منتشر نخواهد شد