۱۳۹۷/۰۴/۱۸
–
۲۱۰۱ بازدید
با سلام) منبع این حدیث تو سایتها نیامده!!!!لطفا منبع آن را بیان فرمایید. سوال:
چرا خداوند آب دهان را شیرین و اشک چشم را شور و آب گوش را تلخ و آب بینی را خنک قرار داده است؟
جواب :
امام صادق (ع) می فرمایند:
آب دهان شیرین است تا انسان از خوردن و آشامیدن لذت ببرد.
ابتدا خدمت شما سوال کننده محترم باید عرض شود نباید برای یافتن اسناد احادیث به سایت ها مراجعه کرد! هرچند در برخی سایت های معتبر وابسته به مرکز کامپیوتر علوم اسلامی کتاب های روایی همراه با اسناد قرار گرفته است.همچنین از این نکته نیز نباید غافل شویم که بیان این نکات در احادیث برخی اوقات از جنبه های پزشکی نبوده بلکه معصوم (علیه السلام) در مقام بیان مطالب مهم دیگری بودند که به این جور مطالب هم اشاراتی فرمودند.این مطلب در کتاب های روایی شیعیان نیز مانند:«عِلَل الشّرائع» شیخ صَدوق(رضوان الله تعالی عَلَیه) و برخی دیگر از کتاب های اهل سنت هم آمده است.اما باید توجه داشت که سایر کتاب ها از علل الشرایع نقل کرده اند.
اصل بحث در این جا یک بحث کلامی است که امام صادق (علیه السلام) با ابوحَنیفَه، پیشوای اهل سنّت در مذهب حَنَفی، انجام می دهند و این بخش که مربوط به فیزیولوژی (اندام شناسی) بدن انسان است در واقع بخشی از آن بحث کلامی است که اصل کلام امام و روایت ،کاملاً مرتبط با مبحث فیزیولوژی یا پزشکی نبوده و این نکته ها در خِلال یک بحثِ کلامی به عنوان شاهد مثال در ردّ مسئله «قیاس» بیان شده است.
در ادامه متن کامل و ترجمه حدیث را برای شما و سایر خوانندگان عزیز می نویسیم.
حضرت امام صادق(علیه السلام) در خِلال یک بحث کلامی در مورد موضوع «قیاس» به «ابوحَنیفَه» فرمودند :
وَ قَالَ أَحْمَدُ بْنُ أَبِی عَبْدِ اَللَّهِ وَ رَوَاهُ مُعَاذُ بْنُ عَبْدِ اَللَّهِ عَنْ بَشِیرِ بْنِ یَحْیَى اَلْعَامِرِیِّ عَنِ اِبْنِ أَبِی لَیْلَى قَالَ:
«دَخَلْتُ أَنَا وَ اَلنُّعْمَانُ عَلَى جَعْفَرِ بْنِ مُحَمَّدٍ فَرَحَّبَ بِنَا وَ قَالَ یَا اِبْنَ أَبِی لَیْلَى مَنْ هَذَا اَلرَّجُلُ قُلْتُ جُعِلْتُ فِدَاکَ هَذَا رَجُلٌ مِنْ أَهْلِ اَلْکُوفَةِ لَهُ رَأْیٌ وَ نَظَرٌ وَ نِقَادٌ قَالَ فَلَعَلَّهُ اَلَّذِی یَقِیسُ اَلْأَشْیَاءَ بِرَأْیِهِ ثُمَّ قَالَ لَهُ یَا نُعْمَانُ هَلْ تُحْسِنُ تَقِیسُ رَأْسَکَ قَالَ لاَ قَالَ فَمَا أَرَاکَ تُحْسِنُ تَقِیسُ شَیْئاً وَ لاَ تَهْتَدِی إِلاَّ مِنْ عِنْدِ غَیْرِکَ فَهَلْ عَرَفْتَ مِمَّا اَلْمُلُوحَةُ فِی اَلْعَیْنَیْنِ وَ اَلْمَرَارَةُ فِی اَلْأُذُنَیْنِ وَ اَلْبُرُودَةُ فِی اَلْمَنْخِرَیْنِ وَ اَلْعُذُوبَةُ فِی اَلْفَمِ قَالَ لاَ قَالَ فَهَلْ عَرَفْتَ کَلِمَةً أَوَّلُهَا کُفْرٌ وَ آخِرُهَا إِیمَانٌ قَالَ لاَ قَالَ اِبْنُ لَیْلَى فَقُلْتُ جُعِلْتُ فِدَاکَ لاَ تَدَعْنَا فِی عَمًى مِمَّا وَصَفْتَ لَنَا قَالَ نَعَمْ حَدَّثَنِی أَبِی عَنْ آبَائِهِ أَنَّ رَسُولَ اَللَّهِ صَلَّى اَللَّهُ عَلَیْهِ وَ آلِهِ قَالَ إِنَّ اَللَّهَ تَبَارَکَ وَ تَعَالَى خَلَقَ عَیْنَیِ اِبْنِ آدَمَ عَلَى شَحْمَتَیْنِ فَجَعَلَ فِیهَا اَلْمُلُوحَةَ وَ لَوْ لاَ ذَلِکَ لَذَابَتَا وَ لَمْ یَقَعْ فِیهِمَا شَیْءٌ مِنَ اَلْقَذَى إِلاَّ أَذَابَهُمَا وَ اَلْمُلُوحَةُ تَلْفِظُ مَا یَقَعُ فِی اَلْعَیْنَیْنِ مِنَ اَلْقَذَى وَ جَعَلَ اَلْمَرَارَةَ فِی اَلْأُذُنَیْنِ حِجَاباً لِلدِّمَاغِ فَلَیْسَ مِنْ دَابَّةٍ تَقَعُ فِی اَلْأُذُنَیْنِ إِلاَّ اِلْتَمَسَتِ اَلْخُرُوجَ وَ لَوْ لاَ ذَلِکَ لَوَصَلَتْ إِلَى اَلدِّمَاغِ وَ جَعَلَ اَلْبُرُودَةَ فِی اَلْمَنْخِرَیْنِ حِجَاباً لِلدِّمَاغِ وَ لَوْ لاَ ذَلِکَ لَسَالَ اَلدِّمَاغُ وَ جَعَلَ اَللَّهُ اَلْعُذُوبَةَ فِی اَلْفَمِ مَنّاً مِنَ اَللَّهِ عَلَى اِبْنِ آدَمَ لِیَجِدَ لَذَّةَ اَلطَّعَامِ وَ اَلشَّرَابِ وَ أَمَّا کَلِمَةٌ أَوَّلُهَا کُفْرٌ وَ آخِرُهَا إِیمَانٌ فَقَوْلُ لاَ إِلَهَ إِلاَّ اَللَّهُ أَوَّلُهَا کُفْرٌ وَ آخِرُهَا إِیمَانٌ ثُمَّ قَالَ یَا نُعْمَانُ إِیَّاکَ وَ اَلْقِیَاسَ فَإِنَّ أَبِی حَدَّثَنِی عَنْ آبَائِهِ أَنَّ رَسُولَ اَللَّهِ صَلَّى اَللَّهُ عَلَیْهِ وَ آلِهِ قَالَ مَنْ قَاسَ شَیْئاً مِنَ اَلدِّینِ بِرَأْیِهِ قَرَنَهُ اَللَّهُ مَعَ إِبْلِیسَ فِی اَلنَّارِ فَإِنَّهُ أَوَّلُ مَنْ قَاسَ حِینَ قَالَ خَلَقْتَنِی مِنْ نارٍ وَ خَلَقْتَهُ مِنْ طِینٍ فَدَعُوا اَلرَّأْیَ وَ اَلْقِیَاسَ وَ مَا قَالَ قَوْمٌ لَیْسَ لَهُ فِی دِینِ اَللَّهِ بُرْهَانٌ فَإِنَّ دِینَ اَللَّهِ لَمْ یُوضَعْ بِالْآرَاءِ وَ اَلْمَقَایِیسِ».(1)
ترجمه حدیث:
از ابن أبى لیلى که میگفت من و نعمان(أبو حنیفه) وارد شدیم بر حضرت صادق علیه السّلام،آن حضرت بمن فرمود:این کیست همراه تو، عرضکردم فدایت شوم این مردى است از اهل کوفه و داراى رأى و نظر و اجتهاد است (در احکام دین اسلام)فرمود:شاید این همان مردیست که چیزها را برأى خود قیاس میکند و بنظر خود حکم و فتوا میدهد. و سپس رو کرد بابى حنیفه و فرمود:اى نعمان آیا میتوانى بگوئى اسرارى که در سر خود تو است،عرضکرد نمیتوانم،فرمود:پس نمیبینم تو را که بتوانی در چیزهاى دیگر هم قیاس کنى براستى و درستى فتوا دهى و نمیتوانى دیگرى را هدایت نمائى. (آن حضرت براى آنکه جهل و نادانى ابو حنیفه بر خودش و بر دیگران واضح شود فرمود)آیا میدانى چرا آب چشم شور است و آب گوش تلخ و آب بینى سرد و غلیظ و آب دهان شیرین و گوارا،عرضکرد نمیدانم،فرمود آیا میدانى چه کلمهاى است که اولش کفر است و آخرش ایمان،عرضکرد نمیدانم.
ابن ابى لیلى گوید گفتم:فدایت شوم آنچه را که وصف فرمودى علتهاى آن را براى ما بیان و تشریح کنید.
فرمود:حدیث کرد مرا پدرم (علیه السّلام) از آباء خود (علیهم السّلام) از رسول خدا (صلّ اللّه علیه و آل) که میفرمود:
«خداوند چشم بنى آدم را در میان پیه قرار داده از این جهت اطراف آن را آب شور قرار داد تا گندیده نشود و هر چه داخل چشم گردد آن را ذوب نماید و بیرون اندازد. و آب گوش را تلخ گردانید تا حیوانى داخل در گوش نشود و اذیت بمغز برساند (زیرا انسان در حال خوابیدن در بیشتر اوقات گوش خود را روى زمین میگذارد) و در بینى آب غلیظ سرد(نیم بستهاى)قرار داد به جهت اینکه حجابى باشد براى دِماغ (که چیزى داخل آن نشود زیرا مرکز کلیۀ قواى فکرى و حواس انسانست که هر گاه بآن صدمه برسد آدمى دیوانه و أبله گردد)و حفظ مغز سر نماید و اگر این آب نمیبود مغز سر گداخته میشد و فرو میریخت.و آب دهان را شیرین گردانید تا درک کند بنى آدم طعم و مزۀ خوردنیها و آشامیدنیها را،و اینها منتى است از خداوند بر بنى آدم. و کلمهاى که اولش کفر است و آخرش ایمان کلمه «لا إله إلا اللّه». است.
سپس فرمود:اى نعمان به پرهیز از قیاس در دین، همانا شنیدم از پدرم (علیه السّلام) و او از آباء خود (علیهم السّلام) از حضرت رسول (صلّ اللّه علیه و آله و سلّم) که میفرموده هر که در چیزى از دین (و حکمى را بحکمى بدون مناسبت)قیاس کند خداوند او را با شیطان در جهنم همقرین نماید، زیرا شیطان اول کسى بود که قیاس کرد و گفت:سجده بر آدم نمیکنم زیرا من بهترم از او چون مرا از آتش خلق کردى و آدم را از خاک. اى أبو حنیفه هیچ وقت در برابر احکام(خدا و رسول و جانشینان بحق او) اظهار نظر و رأى و قیاس نکن،زیرا دین خدا برأى و قیاس(تو و امثال تو)واگذار نشده است.
پاورقی:
(1) کتاب علل الشرایع، ج1، ص88. « باب علة المرارة فی الأذنین و العذوبة فی الشفتین و الملوحة فی العینین و البرودة فی الأنف».
اصل بحث در این جا یک بحث کلامی است که امام صادق (علیه السلام) با ابوحَنیفَه، پیشوای اهل سنّت در مذهب حَنَفی، انجام می دهند و این بخش که مربوط به فیزیولوژی (اندام شناسی) بدن انسان است در واقع بخشی از آن بحث کلامی است که اصل کلام امام و روایت ،کاملاً مرتبط با مبحث فیزیولوژی یا پزشکی نبوده و این نکته ها در خِلال یک بحثِ کلامی به عنوان شاهد مثال در ردّ مسئله «قیاس» بیان شده است.
در ادامه متن کامل و ترجمه حدیث را برای شما و سایر خوانندگان عزیز می نویسیم.
حضرت امام صادق(علیه السلام) در خِلال یک بحث کلامی در مورد موضوع «قیاس» به «ابوحَنیفَه» فرمودند :
وَ قَالَ أَحْمَدُ بْنُ أَبِی عَبْدِ اَللَّهِ وَ رَوَاهُ مُعَاذُ بْنُ عَبْدِ اَللَّهِ عَنْ بَشِیرِ بْنِ یَحْیَى اَلْعَامِرِیِّ عَنِ اِبْنِ أَبِی لَیْلَى قَالَ:
«دَخَلْتُ أَنَا وَ اَلنُّعْمَانُ عَلَى جَعْفَرِ بْنِ مُحَمَّدٍ فَرَحَّبَ بِنَا وَ قَالَ یَا اِبْنَ أَبِی لَیْلَى مَنْ هَذَا اَلرَّجُلُ قُلْتُ جُعِلْتُ فِدَاکَ هَذَا رَجُلٌ مِنْ أَهْلِ اَلْکُوفَةِ لَهُ رَأْیٌ وَ نَظَرٌ وَ نِقَادٌ قَالَ فَلَعَلَّهُ اَلَّذِی یَقِیسُ اَلْأَشْیَاءَ بِرَأْیِهِ ثُمَّ قَالَ لَهُ یَا نُعْمَانُ هَلْ تُحْسِنُ تَقِیسُ رَأْسَکَ قَالَ لاَ قَالَ فَمَا أَرَاکَ تُحْسِنُ تَقِیسُ شَیْئاً وَ لاَ تَهْتَدِی إِلاَّ مِنْ عِنْدِ غَیْرِکَ فَهَلْ عَرَفْتَ مِمَّا اَلْمُلُوحَةُ فِی اَلْعَیْنَیْنِ وَ اَلْمَرَارَةُ فِی اَلْأُذُنَیْنِ وَ اَلْبُرُودَةُ فِی اَلْمَنْخِرَیْنِ وَ اَلْعُذُوبَةُ فِی اَلْفَمِ قَالَ لاَ قَالَ فَهَلْ عَرَفْتَ کَلِمَةً أَوَّلُهَا کُفْرٌ وَ آخِرُهَا إِیمَانٌ قَالَ لاَ قَالَ اِبْنُ لَیْلَى فَقُلْتُ جُعِلْتُ فِدَاکَ لاَ تَدَعْنَا فِی عَمًى مِمَّا وَصَفْتَ لَنَا قَالَ نَعَمْ حَدَّثَنِی أَبِی عَنْ آبَائِهِ أَنَّ رَسُولَ اَللَّهِ صَلَّى اَللَّهُ عَلَیْهِ وَ آلِهِ قَالَ إِنَّ اَللَّهَ تَبَارَکَ وَ تَعَالَى خَلَقَ عَیْنَیِ اِبْنِ آدَمَ عَلَى شَحْمَتَیْنِ فَجَعَلَ فِیهَا اَلْمُلُوحَةَ وَ لَوْ لاَ ذَلِکَ لَذَابَتَا وَ لَمْ یَقَعْ فِیهِمَا شَیْءٌ مِنَ اَلْقَذَى إِلاَّ أَذَابَهُمَا وَ اَلْمُلُوحَةُ تَلْفِظُ مَا یَقَعُ فِی اَلْعَیْنَیْنِ مِنَ اَلْقَذَى وَ جَعَلَ اَلْمَرَارَةَ فِی اَلْأُذُنَیْنِ حِجَاباً لِلدِّمَاغِ فَلَیْسَ مِنْ دَابَّةٍ تَقَعُ فِی اَلْأُذُنَیْنِ إِلاَّ اِلْتَمَسَتِ اَلْخُرُوجَ وَ لَوْ لاَ ذَلِکَ لَوَصَلَتْ إِلَى اَلدِّمَاغِ وَ جَعَلَ اَلْبُرُودَةَ فِی اَلْمَنْخِرَیْنِ حِجَاباً لِلدِّمَاغِ وَ لَوْ لاَ ذَلِکَ لَسَالَ اَلدِّمَاغُ وَ جَعَلَ اَللَّهُ اَلْعُذُوبَةَ فِی اَلْفَمِ مَنّاً مِنَ اَللَّهِ عَلَى اِبْنِ آدَمَ لِیَجِدَ لَذَّةَ اَلطَّعَامِ وَ اَلشَّرَابِ وَ أَمَّا کَلِمَةٌ أَوَّلُهَا کُفْرٌ وَ آخِرُهَا إِیمَانٌ فَقَوْلُ لاَ إِلَهَ إِلاَّ اَللَّهُ أَوَّلُهَا کُفْرٌ وَ آخِرُهَا إِیمَانٌ ثُمَّ قَالَ یَا نُعْمَانُ إِیَّاکَ وَ اَلْقِیَاسَ فَإِنَّ أَبِی حَدَّثَنِی عَنْ آبَائِهِ أَنَّ رَسُولَ اَللَّهِ صَلَّى اَللَّهُ عَلَیْهِ وَ آلِهِ قَالَ مَنْ قَاسَ شَیْئاً مِنَ اَلدِّینِ بِرَأْیِهِ قَرَنَهُ اَللَّهُ مَعَ إِبْلِیسَ فِی اَلنَّارِ فَإِنَّهُ أَوَّلُ مَنْ قَاسَ حِینَ قَالَ خَلَقْتَنِی مِنْ نارٍ وَ خَلَقْتَهُ مِنْ طِینٍ فَدَعُوا اَلرَّأْیَ وَ اَلْقِیَاسَ وَ مَا قَالَ قَوْمٌ لَیْسَ لَهُ فِی دِینِ اَللَّهِ بُرْهَانٌ فَإِنَّ دِینَ اَللَّهِ لَمْ یُوضَعْ بِالْآرَاءِ وَ اَلْمَقَایِیسِ».(1)
ترجمه حدیث:
از ابن أبى لیلى که میگفت من و نعمان(أبو حنیفه) وارد شدیم بر حضرت صادق علیه السّلام،آن حضرت بمن فرمود:این کیست همراه تو، عرضکردم فدایت شوم این مردى است از اهل کوفه و داراى رأى و نظر و اجتهاد است (در احکام دین اسلام)فرمود:شاید این همان مردیست که چیزها را برأى خود قیاس میکند و بنظر خود حکم و فتوا میدهد. و سپس رو کرد بابى حنیفه و فرمود:اى نعمان آیا میتوانى بگوئى اسرارى که در سر خود تو است،عرضکرد نمیتوانم،فرمود:پس نمیبینم تو را که بتوانی در چیزهاى دیگر هم قیاس کنى براستى و درستى فتوا دهى و نمیتوانى دیگرى را هدایت نمائى. (آن حضرت براى آنکه جهل و نادانى ابو حنیفه بر خودش و بر دیگران واضح شود فرمود)آیا میدانى چرا آب چشم شور است و آب گوش تلخ و آب بینى سرد و غلیظ و آب دهان شیرین و گوارا،عرضکرد نمیدانم،فرمود آیا میدانى چه کلمهاى است که اولش کفر است و آخرش ایمان،عرضکرد نمیدانم.
ابن ابى لیلى گوید گفتم:فدایت شوم آنچه را که وصف فرمودى علتهاى آن را براى ما بیان و تشریح کنید.
فرمود:حدیث کرد مرا پدرم (علیه السّلام) از آباء خود (علیهم السّلام) از رسول خدا (صلّ اللّه علیه و آل) که میفرمود:
«خداوند چشم بنى آدم را در میان پیه قرار داده از این جهت اطراف آن را آب شور قرار داد تا گندیده نشود و هر چه داخل چشم گردد آن را ذوب نماید و بیرون اندازد. و آب گوش را تلخ گردانید تا حیوانى داخل در گوش نشود و اذیت بمغز برساند (زیرا انسان در حال خوابیدن در بیشتر اوقات گوش خود را روى زمین میگذارد) و در بینى آب غلیظ سرد(نیم بستهاى)قرار داد به جهت اینکه حجابى باشد براى دِماغ (که چیزى داخل آن نشود زیرا مرکز کلیۀ قواى فکرى و حواس انسانست که هر گاه بآن صدمه برسد آدمى دیوانه و أبله گردد)و حفظ مغز سر نماید و اگر این آب نمیبود مغز سر گداخته میشد و فرو میریخت.و آب دهان را شیرین گردانید تا درک کند بنى آدم طعم و مزۀ خوردنیها و آشامیدنیها را،و اینها منتى است از خداوند بر بنى آدم. و کلمهاى که اولش کفر است و آخرش ایمان کلمه «لا إله إلا اللّه». است.
سپس فرمود:اى نعمان به پرهیز از قیاس در دین، همانا شنیدم از پدرم (علیه السّلام) و او از آباء خود (علیهم السّلام) از حضرت رسول (صلّ اللّه علیه و آله و سلّم) که میفرموده هر که در چیزى از دین (و حکمى را بحکمى بدون مناسبت)قیاس کند خداوند او را با شیطان در جهنم همقرین نماید، زیرا شیطان اول کسى بود که قیاس کرد و گفت:سجده بر آدم نمیکنم زیرا من بهترم از او چون مرا از آتش خلق کردى و آدم را از خاک. اى أبو حنیفه هیچ وقت در برابر احکام(خدا و رسول و جانشینان بحق او) اظهار نظر و رأى و قیاس نکن،زیرا دین خدا برأى و قیاس(تو و امثال تو)واگذار نشده است.
پاورقی:
(1) کتاب علل الشرایع، ج1، ص88. « باب علة المرارة فی الأذنین و العذوبة فی الشفتین و الملوحة فی العینین و البرودة فی الأنف».