۱۳۹۶/۰۶/۰۱
–
۷۹ بازدید
با عرض سلام و خدا قوت.هر وقت هر مطلبی دینی یا چیزی می شنوم فقط می نویسم فقط عادت کردم مکتوب کنم دایم می گویم من که نمی توانم به همه چیز همراه هم عمل کنم برای همین فقط می نویسم….الان به حدی این تفکر در من رشد کرده که پای هر درس و سخنرانی و منبری می روم با این پیش فرض می روم :من که عمل نمی کنم برم بنشینم گوش دهم…حرفهایی که میدانم ممکن است یک جمله اش زندگی یک ادم را عوض کند ولی من…..میدانم الان شاید یاد ایه سوره جمعه بیفتید که مثل الذین حملواالتورات……چون خودم هم خیلی به این ایه فکر میکنم که چقدر وصف حال من است….خلاصه خیلی خیلی خیلی حس بد و ازار دهنده ای است مخصوصا اگر جایی باشی که دایم از این حرفها بشنوی.مثل حوزه علمیه….یک سال درس خواندم درس اخلاق های زیادی رفتم ولی از عمل و تغییر خبری نبود…می ترسم سال جدید هم این مشکل باشد…اگر امکانش هست راه چاره ای بفرمایید…با تشکر.التماس دعا
عقلانیت حاصل بیداری از خواب غفلت و ایمان قوی و تحقیق و آگاهی فراوان دینی و توحیدی است که به مرور زمان در شما ایجاد می شود. بنابراین تمام این سخنان و درس ها در شما اثر دارد ولی ممکن است محسوس نباشد. در طول زمان اثر خود را می گذارد. در حال حاضر سعی کنید فقط به واجبات خود عمل کنید و همت خود را صرف مطالعه و تحقیق در موضوعات اساسی زندگی و دینی کنید.
توحید و ولایت و معاد سه محور استراتژیک و عمده دین اسلام است، بنابراین در راس تمام حقایقی که باید یک مسلمان بداند و درباره آنها تحقیق کند، توحید و ولایت و معاد است.
دین اسلام در قرائت شیعی آن دو محور اساسی دارد که عبارت است از توحید و ولایت. توحید راهبرد دین و ولایت مفسر و مجری و راهبر آن در زندگی فردی و اجتماعی انسان است.
دین بدون توحید، دین نیست و توحید بدون ولایت، کارآمد نیست و دچار افراط و تفریط می شود.
مشکلاتی که امروزه غربیان دچار آن هستند، ناشی از نفی توحید و کثرت گرایی است و انحراف و افراطی گری اهل سنت به خصوص وهابیت، حاصل نفی ولایت و درک غلط از توحید است.
بنابراین سه حقیقت کلان بیشتر بر جهان و دین و انسان حاکم نیست و آن حقیقت توحید و ولایت و معاد است.
اگر کسی این سه حقیقت مهم را مورد مطالعه و تحقیقات گسترده خود قرار دهد، به طور قطع به ساحت علم و کشف حقیقت نایل می شود و به درستی می توان او را اهل معرفت دانست.
1- حقیقت توحید:
توحید دو جهت دارد. 1- یگانگی خداوند و مبدا هستی 2- یگانه پرستی انسان و رابطه ای که انسان با خدای یگانه برقرار می کند.
توحیدی که قرآن کریم به عنوان راهبرد اسلام مطرح کرده است، همان یگانه پرستی است که به نظر می رسد راهبرد دین اسلام برای پرورش و کمال انسان است.
همه ما می دانیم که پیامبر خاتم (ص) دعوت خود را با توحید آغاز کرد و فرمود: قولوا لا اله الا الله تفلحوا؛ یعنی از طریق توحید و خداپرستی و نفی شرک و کفر است که به رستگاری می رسید.
به لحاظ فنی راهبرد راهی است که انسان را می برد و به مقصد مشخصی می رساند. راهبرد، مانند شاسی ماشین می ماند که همه چیز روی آن سوار می شود و بر محور آن شکلی می گیرد.
توحید همان راهبرد اسلام است، یعنی راهی است که انسان را می برد و به قرب خدا و کمال انسانی می رساند.
اعتقادات توحیدی، باورهایی هستند که رابطه انسان را با حقیقت توحید برقرار می کنند و به زندگی انسان جهت الهی می دهند و او را به صراط مستقیم هدایت می کنند.
انبیاء و امامان و عالمان دینی، راهبران این راه هستند و احکام و اخلاق توحیدی هم قوانین و مقررات راه اند که توسط راهبران آموزش داده شده و توصیه می شوند.
2- حقیقت ولایت:
حقیقت ولایت که مقام قرب الهی و شان انسان کامل است هم یکی از مهمترین حقایقی است که انسان را به معرفت نفس و معرفت رب می رساند.
ولایت، ریشه تمام مناصب و مقامات معنوی و دینی است و کمال نهایی انسان هم در وصول به مقام ولایت است.
خودسازی و رفتن در راه توحید و خدایی شدن بدون تمسک به ولایت و رهبری انبیاء و اولیای معصومین (ع) و علمای ربانی دین در زمان غیبت معصوم (ع) ممکن و شدنی نیست.
مهمترین دلیل حقانیت شیعه هم همین است. مذهب شیعه با وجود ولایت است که می تواند به عنوان یک مذهب کامل و راهگشا و نجات دهنده بشر باشد.
مقام ولایت خاص معصومین نیست. ولایت کمال انسان است و تمام انسان های طالب کمال برای رسیدن به این مقام تلاش می کنند.
ولایت یکی از موضوعات مهمی است که انسان طالب کمال و خودسازی باید مقداری از عمر خود را صرف تحقیق در آن نماید و به حقیقت واصل گردد.
3- حقیقت بقاء روح و معاد:
یک حقیقت هم مسئله بقاء روح و حیات پس از مرگ و موضوع معاد و جهان آخرت است که از حقایق کلان زندگی انسان است و اعتقاد به آن بسیار مهم و سرنوشت ساز می باشد.
اعتقاد به معاد و اینکه مرگ پایان زندگی نیست و روح انسان به عالم آخرت و برزخ منتقل می شود و زندگی ادامه دارد، تاثیر کلان در جهت گیری زندگی انسان و قرار گرفتن او در صراط مستقیم دارد.
ما معتقدیم که در قیامت رفتارهای دنیوی انسان مورد ارزیابی قرار می گیرد و هر کسی به سزای نیک و بد خود به صورت بهشت یا جهنم خواهد رسید.
الباقی حقایق تکوینی و تشریعی که در زندگی انسان مطرح هستند، همگی زیر مجموعه همین سه حقیقت مهم هستند و ذیل آن تحقیق می شوند.
ما دو نوع حقیقت در پیرامون خود داریم:
1- حقایق تکوینی که در عالم طبیعت و ماورای طبیعت وجود دارد، مانند خدا و توحید و روح انسان و شیطان و دنیا و آخرت و برزخ و قیامت
2- حقایق تشریعی که مراد حقایق دین توحیدی و دین شرک است.
علم، یعنی کشف حقیقت، همه علوم به دنبال کشف حقیقت اند، اما منظور ما از حقیقت در این مباحث، بیشتر حقایق کلان و استراتژیک زندگی است.
در زندگی انسان حقایق کلانی وجود دارد که تحقیق و پژوهش و وصول نظری به آنها بسیار سرنوشت ساز و سازنده است. سیر و سلوک نظری برای رسیدن به این حقایق است.
حقایق کلان عالم تکوین بیشتر در علوم عقلی و عرفانی مورد بحث قرار می گیرد. این علوم تبیین حقایق کلی عالم وجود را به عهده دارند.
حقایق خرد که بیشتر مربوط به عالم طبیعت و عالم تشریع و زندگی فردی و اجتماعی انسان است، در علوم جزئی تر مانند علم فقه و اخلاق و علوم طبیعی و ریاضی و انسانی و تاریخی و اجتماعی مورد بحث قرار می گیرند.
شناخت حقایق خرد هم لازم است اما شناخت حقایق کلان زندگی و اثبات حقانیت آنها با دلیل عقلی و نقلی به ما کمک می کند تا راه درست زندگی را بشناسیم و انتخاب کنیم.
بدون درک عمیق حقایق هستی و زندگی و دین نمی توانیم در خودسازی توحیدی موفق شویم و به کمال انسانی و سعادت جاودانی برسیم.
بیداری و آگاهی و ایمان و عقلانیت توحیدی و اراده قوی که شرایط و نیازهای ضروری خودسازی توحیدی هستند، محصول تحقیق و پژوهش در حقایق کلان زندگی اند.
در جستجوی حقیقت!
همه میدانیم که در نهان وجودمان، کشش مرموزی وجود دارد که ما را به کشف حقیقت، فرامیخواند. خدای متعال است که این کشش را در فطرت بشر قرار داده است.
اگر رنج تحصیل علم را به جان میخریم بدین جهت است که علم را ابزاری برای نیل به حقیقت می دانیم! اگر پی دلیل و مدرک میرویم و سخن بی دلیل را نمی پذیریم، از این رو است که طالب درک حقیقت ایم.
برای هر کاری که می خواهید انجام دهید نیاز به اطلاعات دارید. هر قدر این اطلاعات حقیقی تر باشد ضریب موفقیت شما در آن کار بالاتر می رود.
انسانیت و کمال انسان از درک حقیقت شروع می شود. افراد بی سواد و ناآگاه با کمال انسانی فاصله زیادی دارند. خودسازی با تحقیق و پژوهش شروع می شود، کسی که در مسیر علم آموزی و کشف حقیقت نیست، در راه خودسازی قرار ندارد.
بنابراین اولین گامی که خودسازی توحیدی باید برداری، جستجوی حقیقت است. تمام کسانی که به کمال انسانی رسیده اند از جستجوی حقیقت آغاز کرده اند. امکان ندارد کسی که با حقیقت رابطه ندارد، به کمال انسانیت برسد.
اگر زندگینامه عارفان و عالمان واصل را مطالعه کنید، متوجه می شوید که تمامی آنها حرکت سلوکی خود را با جستجوی حقیقت آغاز کرده اند.
بنابراین قبل از اینکه وارد گام های عملی خودسازی توحیدی شوید، باید در حقایق هستی و زندگی و دین، تحقیق کنید، ایمان و عمل صالح رابطه ای است که ما با حقیقت بر قرار می کنیم.
این گام همان سلوک نظری و حرکت فکری است که انسان به سوی حقیقت برمی دارد.
هرانسانی درفطرت خود حقطلب است و گرایش به حقیقت دارد، زیرا کمالگرایی و نقصگریزی در انسان، فطری و طبیعی است و از آنجایی که کمال تنها در حق یافت میشود و باطل چیزی جز نقص نیست، همه مردم به حق گرایش دارند و از باطل گریزان اند.
می توان گفت: تمام افراد بشر خواسته یا ناخواسته، در جستجوی حقیقت اند و این چیزی نیست که کسی آنرا به ما آموزش داده باشد، خداوند فطرت حقیقت جویی را از همان ابتدای خلقت در نهاد بشر قرار داده و او را از درون به جستجوی حقیقت فراخوانده است.
حقیقت مایه حیات فکری انسان است. جستجوی حقیقت دقیقا مانند جستجوی چشمه آب حیات می ماند. آدمی با حقیقت زنده و بیدار می شود، انسان با حقیقت به جاودانگی می رسد. العلماء باقون ما بقی الدهر.
بنابراین انسان، با توجه به ساختار فطریاش باید جویای حق و پیرو حقیقت باشد و به خاطر مسئولیت و هدفی که از خلقت، برایش تعریف شده، همواره راه درست را برگزیده و با حقیقت همراه و همدم گردد و همچنین با تمسک به حق و مصادیق تعریف شده آن، با باطل پیکار کند.
حدود پنجاه درصد خودسازی و سیر و سلوک انسان در مسیر تکامل، فکری و نظری است.
علم و تفکر و کشف حقیقت است که انسان را می سازد. به قول مولوی، ای برادر تو همه اندیشه ای – ما بقی تو استخوان و ریشه ای.
صفت علم نقش اساسی در ساخت انسان و جامعه و مدیریت زندگی دارد. حتی خدای متعال هم با صفت علم خدایی می کند.
در ترتیب امهات اسماء الهی (حیات، علم، قدرت، سمع و بصر)بعد از صفت حیات که بزرگترین صفت خداوند است، صفت علم قرار دارد.
بقیه صفات کمالی خداوند تحت تاثیر صفت علم هستند. این به این معنا است که خدای متعال هم از طریق علم جهان را آفریده و اداره می کند.
ریشه عصمت انبیای الهی و پیامبر اسلام (ص) و جانشینان بعد از ایشان (ع) هم در علم است، علم باعث می شود که آنها از هر خطا و اشتباه و گناهی مصون باشند. ریشه نبوت و رسالت و ولایت همه در علم به حقیقت نهفته است.
طلبه ها بیشترین کاری که انجام می دهند، علم آموزی و تفکر در حقایق تکوینی و تشریعی است و بیشتر از طریق صفت علم به خدا نزدیک می شوند.
ایمان، اخلاص، عمل صالح و عبادت در جای خود ضرورت دارد، ولی همه این امور وقتی ارزش پیدا می کند و تاثیر گذار می شود که مبتنی بر علم و سلوک نظری باشد.
کمیت، معیار ارزش عمل و عبادت انسان نیست، عمل کم از عالم پذیرفته می شود و در انسانیت و کمال و قرب او به خداوند تاثیر می گذارد، در حالی که عمل و عبادت زیاد، اما بدون آگاهی از فرد عامی، چندان ارزشی ندارد و تاثیر گذار نیست.
رسول گرامی فرمودند: من عمل علی غیر علم کان ما یفسده اکثر مما یصلح، کسی که عمل کند، ولی بدون علم و آگاهی، فساد اش بیشتر از صلاح اش است .
امام صادق (ع) نیز فرمودند: العامل علی غیر بصیره کالسائر علی غیر الطریق و لا یزیده سرعه السیر من الطریق الا بعدا – عمل کننده غیر بصیر و نا آگاه، مثل سیر کننده در بیراهه است که هر قدر سریعتر حرکت کند، از مقصد دورتر می شود.
جاهل وقتی زیاد عبادت می کند، دچار انواع مشکلات، همچون عجب، تکبر، بداخلاقی و ریا و مانند آن می شود، اما عالم با عبادت و بندگی، خشوع اش بیشتر می شود. انما یخشی الله من عباده العلماء.
پیامبر خدا (ص) فرمود: اطلبوا العلم من المهد الی الهد. زگهواره تا گور دانش بجوی. یعنی یکی از وظایف مهم انسان در تمام زندگی کشف حقیقت و آگاهی، در تمام زندگی است.
راه خودسازی با علم و آگاهی به حقیقت شروع می شود و با عرفان و کشف و شهود حقیقت به نتیجه می رسد.