۱۳۹۳/۰۷/۱۱
–
۲۲۳ بازدید
طواف کعبه و حاجی ناجی شدن
الهى، خانه کجا و صاحب خانه کجا ؟
طواف کعبه و حاجی ناجی شدن
الهى، خانه کجا و صاحب خانه کجا ؟
طائف آن کجا و عارف این کجا ؟ آن سفر جسمانى است و این روحانى. آن براى دولتمند است و این براى درویش. آن اهل و عیال را وداع کند و این ماسوا را. آن ترک مال کند و این ترک جان.
سفر آن در ماه مخصوص است و این را همه ماه و آن را یک بار است و این را همه عمر. آن سفر آفاق کند و این سیر انفس، راه آن را پایان است و این را نهایت نَبُوَد. آن می رود که برگردد و این می رود که از او نام و نشانى نباشد. آن فرش پیماید و این عرش. آن مُحرِم می شود و این مَحرَم. آن لباس احرام می پوشد و این از خود عارى می شود. آن لبّیک مى گوید و این لبّیک می شنود. آن تا به مسجد الحرام رسد و این از مسجد اقصى بگذرد.
آن اِستلام حجر کند و این انشقاق قمر.
آن را کوه صفا است و این را روح صفا. سعى آن چند مرّه بین صفا و مروه است و سعى این یک مرّه در کشور هستى. آن هروله می کند و این پرواز.
آن مَقام ابراهیم طلب کند و این مُقام ابراهیم. آن آب زمزم نوشد و این آب حیات.
الهى، خانه کجا و صاحب خانه کجا ؟
طائف آن کجا و عارف این کجا ؟ آن سفر جسمانى است و این روحانى. آن براى دولتمند است و این براى درویش. آن اهل و عیال را وداع کند و این ماسوا را. آن ترک مال کند و این ترک جان.
سفر آن در ماه مخصوص است و این را همه ماه و آن را یک بار است و این را همه عمر. آن سفر آفاق کند و این سیر انفس، راه آن را پایان است و این را نهایت نَبُوَد. آن می رود که برگردد و این می رود که از او نام و نشانى نباشد. آن فرش پیماید و این عرش. آن مُحرِم می شود و این مَحرَم. آن لباس احرام می پوشد و این از خود عارى می شود. آن لبّیک مى گوید و این لبّیک می شنود. آن تا به مسجد الحرام رسد و این از مسجد اقصى بگذرد.
آن اِستلام حجر کند و این انشقاق قمر.
آن را کوه صفا است و این را روح صفا. سعى آن چند مرّه بین صفا و مروه است و سعى این یک مرّه در کشور هستى. آن هروله می کند و این پرواز.
آن مَقام ابراهیم طلب کند و این مُقام ابراهیم. آن آب زمزم نوشد و این آب حیات.
آن عرفات بیند و این عرصات. آن را یک روز وقوف است و این را همه روز. آن از عرفات به مَشعَر کوچ کند و این از دنیا به محشر. آن درک مِنى آرزو کند و این ترک تمنّى را. آن بهیمه قربانى کند و این خویشتن را. آن رَمىِ جمرات کند و این رجم هَمَزات. آن حلقِ رأس کند و این ترک سر.
آن را « لاَ فُسُوقَ وَ لاَ جِدَالَ فِی الحَج » است و این را فِی العُمر.
آن بهشت طلبد و این بهشت آفرین.
لاجرم آن حاجی شود و این ناجی . خُنُک آن حاجی که ناجی است.
الهی نامه ی حضرت علاّمه حسن زاده ی آملی حفظه الله