۱۳۹۶/۰۷/۲۲
–
۸۵۵ بازدید
برخی در جهت اثبات جدایی دین از سیاست چنین القا می کنند که قیام امام حسین(ع) صد در صد دموکراتیک و به خواست مردم انجام گرفته است و با این کار نفی حاکمیت خداوند را به امام(ع) نسبت می دهند:«خروج و حرکت سیدالشهدا از مدینه و مکه به کربلا و به قصد کوفه، بنا به اصرار و دعوت شفاهی و کتبی انبوه سران و مردم کوفه، برای نجات آنها از ظلم و فساد اموی و عهده دار شدن زمامداری و اداره امور آنان بود. دعوتی بود صد در صد مردمی و دموکراتیک …
واقعیات تاریخی و تحلیل سخنان امام حسین(ع) به خوبی بیانگر الهی – دینی بودن اقدامات سیاسی امام حسین(ع) و در نتیجه ردّ نظریه طرفداران سکولاریسم است. جهت تبیین این موضوع و اینکه اقدامات امام حسین(ع) در راستای چه نوع حکومتی بود، لازم است به تفاوت های مهم حکومت دینی با حکومت سکولار توجه شود؛ زیرا این دو در امور مهمی نظیر فلسفه و اهداف حکومت، نوع مشروعیت حکومت، شرایط حاکم اسلامی و … تفاوت های اساسی دارند. از این رو به اختصار به تبیین دیدگاه آن امام شهید درباره موضوعات یاد شده می پردازیم:
یک. فلسفه و اهداف حکومت
امام حسین(ع) – بر خلاف نظام های سکولار و مکاتب سیاسی رایج دنیا – اهداف حکومت را بسیار فراتر از تأمین رفاه و امنیت دنیوی و معیشتی مردم می داند.
آن حضرت به هنگام ترک مدینه – و قبل از اینکه مسأله دعوت و یا بیعت کوفیان مطرح باشد – یکی از اهداف قیام خویش را، اصلاح جامعه اسلامی و انجام فریضه امر به معروف و نهی از منکر اعلام می نماید: «انما خرجت لطلب الاِْصْلاحِ فِی امةِ جِدّی، ارید انْ امر بالْمعْروفِ و انْهی عنِ الْمنْکرِ»؛ بحارالانوار .
معنای این انگیزه این است که اگر امام از عدم تشکیل حکومت و نقض عهد مردم کوفه نیز مطمئن بود – بدون توجه به علم غیب ایشان – دست از خروج و قیام خود بر نمی داشت؛ چرا که انگیزه اصلی و اولی قیام حضرت، همان احیای دین بود و مسأله حکومت و زمامداری در مراحل بعدی قرار داشت.
سیدالشهدا(ع) در سخنرانی مهمی که در اواخر عمر معاویه در موسم حج و سرزمین منا و با حضور صدها تن از رجال و شخصیت های مذهبی و سیاسی عصر خویش ایراد کرد، اهداف خود را از تلاش برای به دست گرفتن حکومت چنین ترسیم فرمود:
«اللهم انک تعلم انه لم یکن ما کان منّا تنافساً فی سلطان و لا التماساً فی فضول الحطام و لکن لنزی المعالم من دینک و نظهر الاصلاح فی بلادک و یأمن المظلومون من عبادک و یعمل بفرائضک و سننک و احکامک»؛ تحف العقول، ص 243..
آن حضرت پس از بیان این نکته که نه به دنبال سلطنت و ریاست بر مردم هستم و نه در پی رسیدن به ثروت و مال دنیا، اهداف خود را چنین تعیین می کند:
1. آشکار کردن نشانه های دین الهی،
2. اصلاح در روی زمین،
3. ایجاد امنیت برای بندگان مظلوم،
4. عمل کردن به واجبات، سنت ها و احکام و قوانین الهی سید جواد ورعی، حکومت دین از دیدگاه امام حسین(ع)، (مجموعه مقالات همایش امام حسین(ع«، ص 288..
حضرت اباعبداللَّه(ع) در گفت و گویی که با فرزدق در مسیر مکّه به کوفه، در منزل صفاح دارد، می فرماید:
«یا فرزدق! ان هولاء قوم لزموا طاعة الشیطان و ترکوا اطاعة الرحمن و اظهروا الفساد فی الارض، و ابطلوا الحدود و شربوا الخمور و استأثروا فی اموال الفقرا و المساکین و انا اولی من قام بنصرة دین اللَّه و اعزاز شرعه و الجهاد فی سبیله لتکون کلمة اللَّه هی العلیاء»؛ موسوعه کلمات امام حسین(ع)، ص 336..
در این قسمت امام(ع) امویان را به عنوان نخستین سکولارهای واقعی در درون جامعه اسلامی – که در اندیشه کنار نهادن دین الهی هستند – معرفی می کند و هدف خویش را مقابله با آنان و برپایی دین الهی می داند. آن حضرت به روشنی فلسفه حکومت را «برتری کلمة اللَّه» بیان می نماید و روشن است که بر پایی دین اسلام به صورت کامل، سعادت دنیوی و اخروی افراد را تضمین خواهد نمود.
دو. مشروعیت الهی حکومت
بررسی سخنان امام حسین(ع) ثابت می کند که مشروعیت حکومت، فقط الهی است و حکومتی مشروع است که فقها از طرف خداوند منصوب باشند و رأی و بیعت مردم هیچ گونه تأثیری در مشروعیت حکومت ندارد – هر چند تأثیر آن در کارآمدی حکومت حائز اهمیت است – آن گونه که افراد ناآگاه و فریفته مکاتب سیاسی غرب و یا مغرض از سکولار بودن حکومت – حتی در زمان حضور امام معصوم(ع) – سخن می گویند و در صددند تا جنبه الهی و آسمانی حکومت را به هر نحوی انکار نمایند!
امام(ع) به فرماندار مدینه – که درخواست بیعت از آن حضرت برای یزید داشت – فرمود: «ایهاالامیر! انا اهل بیت النبوة و معدن الرسالة و مختلف الملائکة و محلّ الرحمة و بنا فتح اللَّه و بنا یختم و یزید رجل فاسق شارب الخمر و قاتل النفس المحرمة معلن بالفسق و مثلی لایبایع مثله»؛ بحارالانوار، ج 44، ص 325.. در این جمله امام حسین(ع) – ضمن برشمردن دلایل مشروعیت خویش برای حکومت بر جامعه اسلامی – به دلایل نامشروع بودن حکومت یزید اشاره می کند که به سبب فقدان نصب الهی، نه تنها هیچ گونه مشروعیتی برای تصدی و رهبری جامعه اسلامی ندارد؛ بلکه به دلیل ارتکاب محارم الهی و نادیده گرفتن حدود الهی، حتی هیچ مصلحتی در بیعت با او وجود ندارد.
عدم بیعت امام حسین(ع) با یزید – با اینکه اکثریت مردم او را پذیرفته بودند – و قیام علیه یزید، به خوبی دلالت بر لزوم مشروعیت الهی حاکم و همبستگی «دین و سیاست» و ردّ نظریه سکولاریسم دارد. هر چند حتی اگر آن حضرت(ع) قیام نمی کردند، باز هم عدم بیعت با یزید به تنهایی بر این موضوع دلالت داشت.
امام حسین(ع) در روایات متعدد، بر انتقال مشروعیت حکومت از طریق وحی و پیامبر(ص) به ائمه(ع) و خودش تأکید می کند: «ان مجاری الاُْمُوروالاَْحْکام عَلی اَیْدی الْعلَماء باللَّه الأمناء عَلی حَلاله وَ حَرامه»؛ همان، ص 278..
نکته روشن در این روایت این است که نه تنها امام(ع) مردم را متولّی زمامداری و حکومت ندانسته؛ بلکه حق حاکمیت را به عهده علما – و به طور متیقن خود ائمه – نهاده است.قدردانی قراملکی، محمد حسن، سکولاریسم در مسیحیت و اسلام، ص 317.
وقتی ابن زبیر از بیعت امام(ع) با یزید سؤال کرد، آن حضرت ضمن پاسخ منفی، علّت آن را انتقال حق حاکمیت جامعه اسلامی به خودش، بعد از شهادت امام حسن(ع) ذکر می کند: «انی لا أبایع له ابداً لان الامر انما کان لی من بعد اخی الحسن»؛ موسوعه کلمات امام حسین(ع)، ص 278..
امام همچنین در نامه به مردم بصره نوشت: «ما خاندان و اولیا و اوصیا و وارثان او (پیامبر(ص« و سزاوارترین مردم به جانشینی او هستیم که دیگران بر ما سبقت جستند و ما تسلیم شدیم. تفرقه نخواستیم و به وحدت پاسخ دادیم. این در حالی بود که می دانستیم ما بر امر ولایت از متولیان آن شایسته تریم»همان، ص 315.. و یا در نامه ای به اشراف کوفه می نویسد: «انّی احقّ بهذالامر لقرابتی من رسول اللَّه(ص)»؛ همان، ص 377..
سه. شرایط حاکم اسلامی
از دیدگاه امام حسین(ع) فلسفه و هدف حکومت، حاکمیت احکام و قوانین دینی است تا در پرتو آن سعادت دنیا و آخرت مردم تأمین گردد، و مشروعیت آن فقط به نصب الهی است. در این صورت بدیهی است که باید حاکم آن از شرایط ویژه ای برخوردار باشد:
1. علم به احکام الهی
یکی از محورهای مخالفت امام حسین(ع) با خلفا همین نکته بود. آن حضرت در یک گفت و گو خطاب به خلیفه دوم اظهار داشت: «صرت الحاکم علیهم بکتاب نزل فیهم لا تعرف معجمه و لا تدری تأویله الاّ سماع الا ذان»؛ همان، ص 117. ؛ «تو بر آنان حاکم شدی، آن هم حکومت با کتابی که در خاندان محمّد(ص) فرود آمد و تو از نکات سربسته و تأویل آن جز شنیدن به گوش ها چیزی نمی دانی».
آن حضرت در جمع رجال و شخصیت های مذهبی و سیاسی در سرزمین منا نیز فرمود: «امور باید به دست «عالمان باللَّه» باشد که امین حلال و حرام خدا هستند و در زمان حضور مصداق بارز آن امام معصوم(ع) است».
2. عامل به کتاب خدا و سنت پیامبر(ص)
امام در نامه خود به کوفیان در این زمینه می فرماید: «فلعمری ماالامام الا العامل باالکتاب، و الآخذ بالقسط، و الدائن بالحق، و الحابس نفسه علی ذات اللَّه»؛ موسوعه کلمات امام حسین(ع)، ص 313. که دلالت صریح بر «عمل به قرآن» و «وقف خود در راه خدا» به عنوان شرایط حاکم دارد.
3. بر پا کننده عدالت
از دیدگاه امام حسین(ع) عدالت و اقامه آن، از شرایط و وظایف بسیار مهم برای حاکم اسلامی است؛ چنان که در نامه خویش به کوفیان می فرماید: «والاخذ بالقسط» و یا در موارد متعدد دیگری یکی از دلایل عدم مشروعیت خلفا و حاکمان اموی را فقدان این موضوع می داند.
بنابراین از دیدگاه امام حسین(ع) و فرهنگ عاشورا، دین با سیاست پیوندی عمیق و ناگسستنی دارد و اهداف و فلسفه حکومت ها، مشروعیت و شرایط حاکم و زمامدار، کارکرد و کار ویژه های دولت، همه باید بر اساس احکام و آموزه های الهی و در راستای تحقق آن و تأمین سعادت دنیوی و اخروی بشر باشد.