۱۳۹۷/۱۰/۲۵
–
۱۷۱۴ بازدید
سلام در پاسخ به پرسش شماره ۳۰۰۵۶۹۷۴۳/۱ بنده خواستم از قران و روایات پاسخ دهید ولی شما مطالب شهید مطهری که با رویکرد فلسفی به بحث پرداخته را بیان کردید که جواب بنده نبود.
ایا عالمان از خود قران و حدیث برای این بحث پاسخی ندارند و ناچار باید سراغ مباحث فلسفی رفت که گاهی ساخته و بافته ذهن شخص است؟
در کدام دلیل نقلی امده یا میتوان این گونه برداشت کرد که عدل یعنی رعایت استحقاق در افاضه وجود.
کدام استحقاق؟
قرآن و روایات را باید اهل فن ترجمه و تفسیر نمایند. برداشتهای علما از منابع دینی بدون قاعده ودلیل برای هیچ شخصی قابل قبول نیست. از اهمیت آنها در فهم دین نباید غفلت نمود.
قرآن تصریح دارد نظام هستی و آفرینش، بر عدل و توازن و بر اساس استحقاقها و قابلیتها است.
آیات زیادی صریحاً ظلم را از ساحت کبریائی بشدت نفی می کند .
آیاتی که ابلاغ و بیان و اتمام حجت را از آن جهت از شؤون پروردگار می شمارد که بود اینها نوعی عدل و هلاک بشر با نبود آنها نوعی ظلم و ستم است .
آیاتی که اساس خلقت را بر حق که ملازم با عدل است معرفی می نماید؛ گذشته از همة اینها، در برخی از آیات، از مقام فاعلیّت و تدبیر الهی بعنوان مقام قیام به عدل یاد می کند:
«شَهِدَا اللهُ اَنَّهُ لا اِلهَ اِلّا هُوَ وَ الْمَلائِکَةُ وَ اُولُوا الْعِلْمِ قائِماً بِالْقِسْطِ» آل عمران/18
و یا عدل را ترازوی خدا در امر آفرینش می داند:
«وَ السَّماءَ رَفَعَهَا وَ وَضَعَ الْمیزانَ» الرحمن/7
در ذیل همین آیه است که رسول خدا فرمود:
«بِالْعَدْلِ قامَتِ السَّمواتُ وَ االاَرْض (تفسیر صافی2 / 638) ؛ آسمانها و زمین به عدل بر پا است».
عدل تشریعی ـ یعنی اینکه در نظام جعل و وضع و تشریع قوانین، همواره اصل عدل، رعایت شده و می شودـ نیز صریحاً مورد توجه قرآن قرار گرفته است. در قرآن کریم تصریح شده که حکمت بعثت و ارسال رسل این است که عدل و قسط بر نظام زندگانی بشر حاکم باشد:
«لَقَدْ اَرْسَلْنا رُسُلَنا بِالْبَیِّناتِ وَ اَنْزَلْنا مَعَهُمُ الْکِتابَ وَالْمیزانَ لِیَقوم النّاسُ بِالْقِسْطِ؛ حدید/25 همانا فرستادگان خویش را با دلائل روشن فرستاد یم و همراه آنها کتاب و مقیاس (قانون) فرستادیم تا مردم بدینوسیله عدل را بپا دارند».
بدیهی است که برقراری اصل عدل در نظامات اجتماعی، موقوف به این است که اولاً نظام تشریعی وقانونی، نظامی عادلانه باشد و ثانیاً عملاً به مرحلة اجرا درآید.
علاوه بر این اصل کلی که قرآن در مورد همة پیامبران بیان کرده است، در مورد نظام تشریعی اسلامی می گوید: «قُلْ اَمَرَ رَبّی بِالْقِسْطِ» اعراف/29 . یا در مورد برخی دستورها می گوید: «ذلِکُمْ اَقْسَطُ عِنْدَاللهِ» بقره/282
قرآن کریم، امامت و رهبری را «پیمان الهی» و مقامی «ضد ظلم» و «توأم با عدل» می داند. قرآن آنجا که دربارة شایستگی ابراهیم برای امامت و رهبری سخن می گوید، برداشتش چنین است: آنگاه که ابراهیم از همة کوره ها خالص در آمد به او ابلاغ شد که تو را به امامت و رهبری برگزیدیم. ابراهیم درخواست کرد ـ و یا استفهام نمود- که این موهبت الهی در نسل او ادامه یابد. به او پاسخ داده شد که: امامت و رهبری، پیمانی است الهی و ستمکاران را در آن نصیبی نیست: «لا یَنالُ عَهْدِی الظّالِمینَ». بقره/124
قرآن، انسان اخلاقی را به عنوان «صاحب عدل» نام می برد. در چند جای قرآن که سخن از داوری و یا گواهی انسانهایی است که از نظر تربیتی و اخلاقی و روحی قابل اعتماد باشند، آنها را به همین عنوان که گفتیم نام می برد؛ مثل اینکه می فرماید:
«یَحْکُمُ بِهِ ذَوا عَدْلٍ مِنْکُمْ» مائده/95 یا می فرماید: «وَ اَشْهِدوا ذَوَیْ عَدْلٍ مِنْکُمْ». طلاق/2
پس از ترجمة آثار یونانی در جهان اسلام، این جملة افلاطون معروف شد که «عدالت، مادر همة فضائل اخلاقی است» ولی در حدود دو قرن پیش از آنکه سخن افلاطون در میان مسلمین شناخته بشود، مسلمین از زبان قرآن این سخن را شنیده بودند.
بیشترین آیات مربوط به عدل، دربارة عدل جمعی و گروهی است اعم از خانوادگی، سیاسی، قضائی، اجتماعی. حدود 16 آیه در این زمینه است.
در قرآن، از توحید گرفته تا معاد و از نبوت گرفته تا امامت و زعامت و از آرمانهای فردی گرفته تا هدفهای اجتماعی، همه بر محور عدل استوار شده است. عدل قرآن، همدوش توحید، رکن معاد، هدف تشریع نبوت، فلسفة زعامت و امامت، معیار کمال فرد و مقیاس سلامت اجتماع است.
عدل قرآن، آنجا که به توحید یا معاد مربوط می شود، به نگرش انسان به هستی و آفرینش، شکل خاص می دهد و به عبارت دیگر، نوعی «جهان بینی» است؛ آنجا که به نبوت و تشریع و قانون مربوط می شود، یک «مقیاس» و «معیار» قانون شناسی است، و به عبارت دیگر جای پایی است برای عقل که در ردیف کتاب و سنت قرار گیرد و جزء منابع فقه و استنباط بشمار آید؛ آنجا که به امامت و رهبری مربوط می شود یک «شایستگی» است؛ آنجا که پای اخلاق به میان می آید، آرمانی انسانی است؛ وآنجا که به اجتماع کشیده می شود یک«مسؤولیت» است.
مجموعه آثار شهید مطهری ج1 – عدل الهی، شهید مطهری
به نقل از سایت تبیان
قرآن تصریح دارد نظام هستی و آفرینش، بر عدل و توازن و بر اساس استحقاقها و قابلیتها است.
آیات زیادی صریحاً ظلم را از ساحت کبریائی بشدت نفی می کند .
آیاتی که ابلاغ و بیان و اتمام حجت را از آن جهت از شؤون پروردگار می شمارد که بود اینها نوعی عدل و هلاک بشر با نبود آنها نوعی ظلم و ستم است .
آیاتی که اساس خلقت را بر حق که ملازم با عدل است معرفی می نماید؛ گذشته از همة اینها، در برخی از آیات، از مقام فاعلیّت و تدبیر الهی بعنوان مقام قیام به عدل یاد می کند:
«شَهِدَا اللهُ اَنَّهُ لا اِلهَ اِلّا هُوَ وَ الْمَلائِکَةُ وَ اُولُوا الْعِلْمِ قائِماً بِالْقِسْطِ» آل عمران/18
و یا عدل را ترازوی خدا در امر آفرینش می داند:
«وَ السَّماءَ رَفَعَهَا وَ وَضَعَ الْمیزانَ» الرحمن/7
در ذیل همین آیه است که رسول خدا فرمود:
«بِالْعَدْلِ قامَتِ السَّمواتُ وَ االاَرْض (تفسیر صافی2 / 638) ؛ آسمانها و زمین به عدل بر پا است».
عدل تشریعی ـ یعنی اینکه در نظام جعل و وضع و تشریع قوانین، همواره اصل عدل، رعایت شده و می شودـ نیز صریحاً مورد توجه قرآن قرار گرفته است. در قرآن کریم تصریح شده که حکمت بعثت و ارسال رسل این است که عدل و قسط بر نظام زندگانی بشر حاکم باشد:
«لَقَدْ اَرْسَلْنا رُسُلَنا بِالْبَیِّناتِ وَ اَنْزَلْنا مَعَهُمُ الْکِتابَ وَالْمیزانَ لِیَقوم النّاسُ بِالْقِسْطِ؛ حدید/25 همانا فرستادگان خویش را با دلائل روشن فرستاد یم و همراه آنها کتاب و مقیاس (قانون) فرستادیم تا مردم بدینوسیله عدل را بپا دارند».
بدیهی است که برقراری اصل عدل در نظامات اجتماعی، موقوف به این است که اولاً نظام تشریعی وقانونی، نظامی عادلانه باشد و ثانیاً عملاً به مرحلة اجرا درآید.
علاوه بر این اصل کلی که قرآن در مورد همة پیامبران بیان کرده است، در مورد نظام تشریعی اسلامی می گوید: «قُلْ اَمَرَ رَبّی بِالْقِسْطِ» اعراف/29 . یا در مورد برخی دستورها می گوید: «ذلِکُمْ اَقْسَطُ عِنْدَاللهِ» بقره/282
قرآن کریم، امامت و رهبری را «پیمان الهی» و مقامی «ضد ظلم» و «توأم با عدل» می داند. قرآن آنجا که دربارة شایستگی ابراهیم برای امامت و رهبری سخن می گوید، برداشتش چنین است: آنگاه که ابراهیم از همة کوره ها خالص در آمد به او ابلاغ شد که تو را به امامت و رهبری برگزیدیم. ابراهیم درخواست کرد ـ و یا استفهام نمود- که این موهبت الهی در نسل او ادامه یابد. به او پاسخ داده شد که: امامت و رهبری، پیمانی است الهی و ستمکاران را در آن نصیبی نیست: «لا یَنالُ عَهْدِی الظّالِمینَ». بقره/124
قرآن، انسان اخلاقی را به عنوان «صاحب عدل» نام می برد. در چند جای قرآن که سخن از داوری و یا گواهی انسانهایی است که از نظر تربیتی و اخلاقی و روحی قابل اعتماد باشند، آنها را به همین عنوان که گفتیم نام می برد؛ مثل اینکه می فرماید:
«یَحْکُمُ بِهِ ذَوا عَدْلٍ مِنْکُمْ» مائده/95 یا می فرماید: «وَ اَشْهِدوا ذَوَیْ عَدْلٍ مِنْکُمْ». طلاق/2
پس از ترجمة آثار یونانی در جهان اسلام، این جملة افلاطون معروف شد که «عدالت، مادر همة فضائل اخلاقی است» ولی در حدود دو قرن پیش از آنکه سخن افلاطون در میان مسلمین شناخته بشود، مسلمین از زبان قرآن این سخن را شنیده بودند.
بیشترین آیات مربوط به عدل، دربارة عدل جمعی و گروهی است اعم از خانوادگی، سیاسی، قضائی، اجتماعی. حدود 16 آیه در این زمینه است.
در قرآن، از توحید گرفته تا معاد و از نبوت گرفته تا امامت و زعامت و از آرمانهای فردی گرفته تا هدفهای اجتماعی، همه بر محور عدل استوار شده است. عدل قرآن، همدوش توحید، رکن معاد، هدف تشریع نبوت، فلسفة زعامت و امامت، معیار کمال فرد و مقیاس سلامت اجتماع است.
عدل قرآن، آنجا که به توحید یا معاد مربوط می شود، به نگرش انسان به هستی و آفرینش، شکل خاص می دهد و به عبارت دیگر، نوعی «جهان بینی» است؛ آنجا که به نبوت و تشریع و قانون مربوط می شود، یک «مقیاس» و «معیار» قانون شناسی است، و به عبارت دیگر جای پایی است برای عقل که در ردیف کتاب و سنت قرار گیرد و جزء منابع فقه و استنباط بشمار آید؛ آنجا که به امامت و رهبری مربوط می شود یک «شایستگی» است؛ آنجا که پای اخلاق به میان می آید، آرمانی انسانی است؛ وآنجا که به اجتماع کشیده می شود یک«مسؤولیت» است.
مجموعه آثار شهید مطهری ج1 – عدل الهی، شهید مطهری
به نقل از سایت تبیان