از نظر علمی یک سری تأثیرات منفی در مورد طلا وجود دارد از جمله :
الف ) تحریکات عصبی ; (ر.ک : بهداشت در اسلام , دکتر احمد صبور اردوبادی )
ب ) ازدیاد بیش از حد گلبول های سفید (ر.ک : سالنامه پیام اسلام , سال 1357)
ج) بر اساس تحقیق دانشمندان طلا ونقره جزء فلزات سنگین می باشد که موجب انهدام ویتا مین ث میشود.( دکتر پاک نژاد،اولین دانشگاه واخرین پیامبر ج3)
به هر صورت استعمال ظروف طلاونقره از یک سو نشانه تکبربوده وجامعه طبقاتی راپدید می اورد وازسوی دیگرباعث رکوداقتصاد میشود. معقول نخواهد بود که طلاها به جای آن که به صورت سکه های رایج درآمده ودرجریان تولید وکار قرار گیرد به شکل ظروف کنار گذاشته شود.شاید اسلام باتوجه به همه این نکات استعمال ظروف طلا راممنوع دانسته باشد.
لذاباید به این نکته توجه داشت که انسان یک موجود ارزشی است نه خاکی و مادی، انسانیت انسان در گرو شکوفایی استعدادهایی است که خدای متعال به منظور نیل او به مقام شامخ خلافت الهی، به وی ارزانی داشته است. اما حقیقتا راه شکوفایی این استعدادها چیست؟ آفات و موانع این راه کدام است؟ تمام اینها در قالب احکام شرعی به عنوان یک لطف الهی بیان شده است. علم متکفل «تندرستی» است و به بعد ارزشی قضایا کاری ندارد در حالی که دغدغه اصلی من و شما باید ابعاد ملکوتی و معنوی مان باشد و به «تن» و «علم» در حد یک ابراز و مقدمه نگاه کنیم.
با در نظر گرفتن این اصل لابد توجه دارید که بدون شک احکام الهی دارای مصالح واقعی و فی نفسه می باشند; لیکن دریافتن فلسفه آنها توجه به چند نکته ضروری است :
1- آیا بشر می تواند به فلسفه همه احکام دست یابد؟ قطعا پاسخ این سؤال منفی است ; زیرا: الف) در متون دینی فلسفه همه احکام ذکر نشده است . ب) احکامی که فلسفه آنها بیان شده , معلوم نیست که همه فلسفه هایش ذکر شده است ; بلکه چه بسا فلسفه های بی شماری در مورد یک حکم وجود دارد; ولی شارع مقدس به طور گزینشی برخی از آنها را یادآور شده است . ج ) علوم بشری نیز قادر به کشف برخی از حکمت ها و فلسفه های احکام می باشند, نه همه آنها. بنابراین انتظار دانستن فلسفه همه احکام به طور جامع و کامل انتظاری فراتر از توان علمی و تنگناهای دانش بشری است .
2- فلسفه احکام محدود به حکمت های مادی و فیزیکی – که در قلمرو علوم تجربی قرار می گیرند – نیست ; بلکه در بسیاری از موارد علت یا حکم نهایی برتر و بالاتر دارند که از حوزه تحقیق و آزمون علمی و تجربی نیز بیرون است . در مثل علوم بشری از خواص بهداشتی روزه سخن به درازا گفته اند, ولی قرآن مجید بر نکته اساسی تری انگشت می گذارد و آن ((تقوایابی )) است و شاید علت این که قرآن به نکات بهداشتی آن اشاره نکرده است این باشد که اساسا امت اسلامی را متوجه اهداف فروتر و در سطح پایین نکند, بلکه همواره به سوی ارزش های متعالی و برین سوق دهد.
3- یکی از علل ناگفته نهادن فلسفه بخشی از احکام , این است که جامعه را از فلسفه گرایی افراطی و تعبدگریزی دور و پیراسته سازد; زیرا فلسفه گرایی و تعبد گریزی پرورش دهنده نوعی شرک خفی و خردبسندگی و دین ستیزی است , لذا باید توجه داشت که احکام الهی را به جهت انجام حکم خداوند انجام می دهیم , نه به خاطر فلسفه و حکمت نهفته آن , و این خود برترین حکمت حکم ها است .
بنا بر این، اولاً، فلسفه همه احکام و جزئیات آنها به طور تفصیلى روشن نیست و آگاهى از آن دانشى فراتر از تنگناهاى معارف عادى بشرى مى طلبد. لیکن به طور اجمالى روشن است که همه احکام الهى تابع مصالح و مفاسد واقعى در متعلق آنهاست. بنابراین در صورتى که فلسفه حکمى را بالخصوص ندانیم بنابر قاعده کلى فوق از آن باید پیروى کرد. زیرا یقین به وجود مصلحتى در آن هست هر چند بر ما ناشناخته باشد.
ثانیا، در جست و جوى فلسفه احکام نباید همیشه به دنبال علوم تجربى رفت و دلیلى مادى و فیزیولوژیک برایش جست و جو نمود. این فرایند که همواره در پى یافتن مصلحت یا مفسده اى طبى یا… باشیم برخاسته از نگرشى مادى گرایانه است. در حالى که بسیارى از احکام مصالحى معنوى دارند که در حوزه هیچ یک از علوم بشرى قابل تحقیق نیست و آنها با متد تجربى خود قادر به حکمى نفیا یا اثباتا پیرامون آن نیستند و یا اگر نظرى بدهند بسیار سطحى است و چه بسا مسأله، حکمتى برتر و بالاتر داشته باشد.
الف ) تحریکات عصبی ; (ر.ک : بهداشت در اسلام , دکتر احمد صبور اردوبادی )
ب ) ازدیاد بیش از حد گلبول های سفید (ر.ک : سالنامه پیام اسلام , سال 1357)
ج) بر اساس تحقیق دانشمندان طلا ونقره جزء فلزات سنگین می باشد که موجب انهدام ویتا مین ث میشود.( دکتر پاک نژاد،اولین دانشگاه واخرین پیامبر ج3)
به هر صورت استعمال ظروف طلاونقره از یک سو نشانه تکبربوده وجامعه طبقاتی راپدید می اورد وازسوی دیگرباعث رکوداقتصاد میشود. معقول نخواهد بود که طلاها به جای آن که به صورت سکه های رایج درآمده ودرجریان تولید وکار قرار گیرد به شکل ظروف کنار گذاشته شود.شاید اسلام باتوجه به همه این نکات استعمال ظروف طلا راممنوع دانسته باشد.
لذاباید به این نکته توجه داشت که انسان یک موجود ارزشی است نه خاکی و مادی، انسانیت انسان در گرو شکوفایی استعدادهایی است که خدای متعال به منظور نیل او به مقام شامخ خلافت الهی، به وی ارزانی داشته است. اما حقیقتا راه شکوفایی این استعدادها چیست؟ آفات و موانع این راه کدام است؟ تمام اینها در قالب احکام شرعی به عنوان یک لطف الهی بیان شده است. علم متکفل «تندرستی» است و به بعد ارزشی قضایا کاری ندارد در حالی که دغدغه اصلی من و شما باید ابعاد ملکوتی و معنوی مان باشد و به «تن» و «علم» در حد یک ابراز و مقدمه نگاه کنیم.
با در نظر گرفتن این اصل لابد توجه دارید که بدون شک احکام الهی دارای مصالح واقعی و فی نفسه می باشند; لیکن دریافتن فلسفه آنها توجه به چند نکته ضروری است :
1- آیا بشر می تواند به فلسفه همه احکام دست یابد؟ قطعا پاسخ این سؤال منفی است ; زیرا: الف) در متون دینی فلسفه همه احکام ذکر نشده است . ب) احکامی که فلسفه آنها بیان شده , معلوم نیست که همه فلسفه هایش ذکر شده است ; بلکه چه بسا فلسفه های بی شماری در مورد یک حکم وجود دارد; ولی شارع مقدس به طور گزینشی برخی از آنها را یادآور شده است . ج ) علوم بشری نیز قادر به کشف برخی از حکمت ها و فلسفه های احکام می باشند, نه همه آنها. بنابراین انتظار دانستن فلسفه همه احکام به طور جامع و کامل انتظاری فراتر از توان علمی و تنگناهای دانش بشری است .
2- فلسفه احکام محدود به حکمت های مادی و فیزیکی – که در قلمرو علوم تجربی قرار می گیرند – نیست ; بلکه در بسیاری از موارد علت یا حکم نهایی برتر و بالاتر دارند که از حوزه تحقیق و آزمون علمی و تجربی نیز بیرون است . در مثل علوم بشری از خواص بهداشتی روزه سخن به درازا گفته اند, ولی قرآن مجید بر نکته اساسی تری انگشت می گذارد و آن ((تقوایابی )) است و شاید علت این که قرآن به نکات بهداشتی آن اشاره نکرده است این باشد که اساسا امت اسلامی را متوجه اهداف فروتر و در سطح پایین نکند, بلکه همواره به سوی ارزش های متعالی و برین سوق دهد.
3- یکی از علل ناگفته نهادن فلسفه بخشی از احکام , این است که جامعه را از فلسفه گرایی افراطی و تعبدگریزی دور و پیراسته سازد; زیرا فلسفه گرایی و تعبد گریزی پرورش دهنده نوعی شرک خفی و خردبسندگی و دین ستیزی است , لذا باید توجه داشت که احکام الهی را به جهت انجام حکم خداوند انجام می دهیم , نه به خاطر فلسفه و حکمت نهفته آن , و این خود برترین حکمت حکم ها است .
بنا بر این، اولاً، فلسفه همه احکام و جزئیات آنها به طور تفصیلى روشن نیست و آگاهى از آن دانشى فراتر از تنگناهاى معارف عادى بشرى مى طلبد. لیکن به طور اجمالى روشن است که همه احکام الهى تابع مصالح و مفاسد واقعى در متعلق آنهاست. بنابراین در صورتى که فلسفه حکمى را بالخصوص ندانیم بنابر قاعده کلى فوق از آن باید پیروى کرد. زیرا یقین به وجود مصلحتى در آن هست هر چند بر ما ناشناخته باشد.
ثانیا، در جست و جوى فلسفه احکام نباید همیشه به دنبال علوم تجربى رفت و دلیلى مادى و فیزیولوژیک برایش جست و جو نمود. این فرایند که همواره در پى یافتن مصلحت یا مفسده اى طبى یا… باشیم برخاسته از نگرشى مادى گرایانه است. در حالى که بسیارى از احکام مصالحى معنوى دارند که در حوزه هیچ یک از علوم بشرى قابل تحقیق نیست و آنها با متد تجربى خود قادر به حکمى نفیا یا اثباتا پیرامون آن نیستند و یا اگر نظرى بدهند بسیار سطحى است و چه بسا مسأله، حکمتى برتر و بالاتر داشته باشد.