۱۳۹۷/۰۷/۲۰
–
۲۶۸ بازدید
چرا مأمون تصمیم گرفت امام رضا(علیه السلام) را به شهادت برساند؟
مأمون با مشکلات متعددی در آغاز خلافت خود مواجه بود؛ از جمله: 1. موضع گیری مخالف علویان در برابر مأمون و وجود برخی قیام های علوی؛
2. تفاوت نگاه عباسیان به امین و مأمون و ناخشنودی آنان از عملکرد مأمون؛
3. قتل امین و عوارض پس از آن؛
4. کسب اعتماد عمومی مردم و جلب محبت آنان؛
5. بیعت برخی عباسیان با ابراهیم عباسی در بغداد به عنوان خلیفه و خلع کردن مأمون از جانب آنان، از منصب خلافت.
خلیفه ی عباسی به اجبار، امام را از مدینه به مرو برد و با پیشنهاد تحمیلی ولایتعهدی به حضرت، در پی ترمیم و تثبیت موقعیت خود بود. ورای علل پذیرش این منصب از سوی امام، نوع عملکرد حضرت، سخنان، هشدارها و موضع گیری روشنگرانه ی ایشان به گونه ای بود که مأمون خود را در رسیدن به اهداف ناکام احساس کرد؛ لذا حضور امام را مانع و تهدیدی برای حکومت خویش دید. در نتیجه، به قتل امام تصمیم گرفت.[ نک: الإرشاد، ج2، ص 269. ]احمدبن علی انصاری گوید که از اباصلت هروی پرسیدم: «چگونه مأمون حاضر شد که حضرت رضا(علیه السلام) را به قتل برساند؟ با این که آن جناب را تعظیم و تکریم می کرد و ایشان را ولیعهد خویش ساخت.» اباصلت گفت: «مأمون او را به این سبب گرامی می داشت و احترام می کرد که امام فضل و علم داشتند. ایشان را ولیعهد خود قرار داد، برای این که به مردم بفهماند که حضرت اهل دنیاست و در نظر داشت موقعیت او را متزلزل کند و مقام او را در جامعه کاهش دهد. سپس مشاهده کرد که فعالیت هایش نتوانست مقام و موقعیت امام رضا(علیه السلام) را در انظار جامعه کاهش دهد؛ بلکه روزبه روز بر اعتبار و آبروی آن حضرت افزوده می شد. ازاین رو، متکلمان و دانشمندان را از شهرهای مختلف در مرو گرد آورد و در نظر داشت از نظر علمی آن حضرت را مُجاب کند و او را به پندار خود شکست دهد. متکلمان و دانشمندان از فِرَق مختلف در مرو گرد آمدند و با آن جناب گفت وگو کردند. علمای نصاری، یهود، مجوس، برهمنان، صابئان، مُلحدان و دهریه و همچنین علمای مسلمانان از هر فرقه، با حضرت رضا(علیه السلام) به مجادله و مباحثه پرداختند و امام همه ی آن ها را مجاب کردند و پیروز شدند.
در این هنگام، مردم گفتند: حضرت رضا(علیه السلام) از مأمون برای خلافت شایسته تر است. مأموران این اخبار را به مأمون می رسانیدند و او از شنیدن این مطالب به خشم می آمد و حسد می ورزید. امام رضا(علیه السلام) همواره کلمات حق را بر زبان جاری می ساختند و از مأمون و سَطوَت او نمی ترسیدند و او هم از سخنان آن جناب ناراحت می شد؛ لکن چیزی اظهار نمی کرد و در دل خود آن ها را حفظ می کرد؛ سرانجام، با حیله و تزویر حضرت رضا(علیه السلام) را مسموم کرد.»[ عیون أخبار الرضا(علیه السلام)، ج2، ص 239. ]بیان صریح حق و همچنین بی باکی امام رضا(علیه السلام) در برابر مأمون نیز یکی از علل شهادت آن حضرت ذکر شده است: و عادت امام رضا(علیه السلام) این بود که از بیان حق در برابر مأمون باک نداشت و در بسیاری از حالات، به او جواب هایی می داد که برای وی ناپسند می آمد. این ها موجب خشم مأمون می شد و در دل، حِقد و کینه می بست؛ اما بر امام رضا(علیه السلام) ظاهر نمی کرد، تا این که بالاخره تصمیم به مسموم کردن حضرت گرفت.[ بحار الأنوار، ج49، ص 290. ]
2. تفاوت نگاه عباسیان به امین و مأمون و ناخشنودی آنان از عملکرد مأمون؛
3. قتل امین و عوارض پس از آن؛
4. کسب اعتماد عمومی مردم و جلب محبت آنان؛
5. بیعت برخی عباسیان با ابراهیم عباسی در بغداد به عنوان خلیفه و خلع کردن مأمون از جانب آنان، از منصب خلافت.
خلیفه ی عباسی به اجبار، امام را از مدینه به مرو برد و با پیشنهاد تحمیلی ولایتعهدی به حضرت، در پی ترمیم و تثبیت موقعیت خود بود. ورای علل پذیرش این منصب از سوی امام، نوع عملکرد حضرت، سخنان، هشدارها و موضع گیری روشنگرانه ی ایشان به گونه ای بود که مأمون خود را در رسیدن به اهداف ناکام احساس کرد؛ لذا حضور امام را مانع و تهدیدی برای حکومت خویش دید. در نتیجه، به قتل امام تصمیم گرفت.[ نک: الإرشاد، ج2، ص 269. ]احمدبن علی انصاری گوید که از اباصلت هروی پرسیدم: «چگونه مأمون حاضر شد که حضرت رضا(علیه السلام) را به قتل برساند؟ با این که آن جناب را تعظیم و تکریم می کرد و ایشان را ولیعهد خویش ساخت.» اباصلت گفت: «مأمون او را به این سبب گرامی می داشت و احترام می کرد که امام فضل و علم داشتند. ایشان را ولیعهد خود قرار داد، برای این که به مردم بفهماند که حضرت اهل دنیاست و در نظر داشت موقعیت او را متزلزل کند و مقام او را در جامعه کاهش دهد. سپس مشاهده کرد که فعالیت هایش نتوانست مقام و موقعیت امام رضا(علیه السلام) را در انظار جامعه کاهش دهد؛ بلکه روزبه روز بر اعتبار و آبروی آن حضرت افزوده می شد. ازاین رو، متکلمان و دانشمندان را از شهرهای مختلف در مرو گرد آورد و در نظر داشت از نظر علمی آن حضرت را مُجاب کند و او را به پندار خود شکست دهد. متکلمان و دانشمندان از فِرَق مختلف در مرو گرد آمدند و با آن جناب گفت وگو کردند. علمای نصاری، یهود، مجوس، برهمنان، صابئان، مُلحدان و دهریه و همچنین علمای مسلمانان از هر فرقه، با حضرت رضا(علیه السلام) به مجادله و مباحثه پرداختند و امام همه ی آن ها را مجاب کردند و پیروز شدند.
در این هنگام، مردم گفتند: حضرت رضا(علیه السلام) از مأمون برای خلافت شایسته تر است. مأموران این اخبار را به مأمون می رسانیدند و او از شنیدن این مطالب به خشم می آمد و حسد می ورزید. امام رضا(علیه السلام) همواره کلمات حق را بر زبان جاری می ساختند و از مأمون و سَطوَت او نمی ترسیدند و او هم از سخنان آن جناب ناراحت می شد؛ لکن چیزی اظهار نمی کرد و در دل خود آن ها را حفظ می کرد؛ سرانجام، با حیله و تزویر حضرت رضا(علیه السلام) را مسموم کرد.»[ عیون أخبار الرضا(علیه السلام)، ج2، ص 239. ]بیان صریح حق و همچنین بی باکی امام رضا(علیه السلام) در برابر مأمون نیز یکی از علل شهادت آن حضرت ذکر شده است: و عادت امام رضا(علیه السلام) این بود که از بیان حق در برابر مأمون باک نداشت و در بسیاری از حالات، به او جواب هایی می داد که برای وی ناپسند می آمد. این ها موجب خشم مأمون می شد و در دل، حِقد و کینه می بست؛ اما بر امام رضا(علیه السلام) ظاهر نمی کرد، تا این که بالاخره تصمیم به مسموم کردن حضرت گرفت.[ بحار الأنوار، ج49، ص 290. ]