علی کریمی خائن نیست

این روز‌ها علی کریمی تمام قد کنار مردم ایستاده و این برایش کم حاشیه نساخته. عده‌ای او را وطن‌فروش و تجزیه‌طلب و اغتشاشگر نامیده‌اند و عده‌ای می‌گویند وقتی سواد سیاسی ندارد بهتر است مواظب حرف زدنش باشد و هیجانی برخورد نکند. درست همان‌طور که بستن مچ‌بند سبز در بازی ایران و کره جنوبی در ایام انتخابات ۸۸ برایش داستان درست کرد. البته اکثریت مردم از چنین حمایتی به وجد آمده‌اند و از اینکه ستاره‌ای مثل کریمی به جای کنار کشیدن، در بطن ماجراست، خوشحالند. افزایش دنبال‌کنندگان صفحه کریمی که از ده میلیون نفر فراتر رفته و او را تبدیل به پرمخاطب‌ترین سلبریتی ایران کرده، نشان می‌دهد که مردم چه احساسی نسبت به جادوگر دارند.

آن‌ها که می‌گویند کریمی به عنوان یک فوتبالیست بهتر است بیشتر سکوت کند تا مبادا با حرفی نسنجیده اوضاع را خراب نکند جوری برخورد می‌کنند که انگار هر کس نسبت به هر چیزی پیرامون مسائل مملکت معترض است یا انتقاد دارد باید دکترای علوم سیاسی یا اجتماعی داشته باشد. مگر بقیه مردم که تحت فشار هستند و نسبت به برخی رویه‌ها انتقاد دارند همه فیلسوف هستند؟ مگر آن فردی که زیر بار گرانی خمیده شده و از قیمت ماست و گوشت شاکی است، دکترای اقتصاد دارد؟

آدمی که در ایران امروز زندگی می‌کند به صورت طبیعی نسبت به برخی مسائل معترض است و اعتراضش را بیان می‌کند. اگر به آن کس که صدایش به جایی می‌رسد دستور سکوت بدهیم با این تز که نظریاتش تخصصی نیست و از آن طرف به‌طور طبیعی شخصی که تریبونی ندارد، خاموش شود پس چه جای انتقاد و اعتراض؟ چه کسی قرار است حرف بزند؟

از این دسته بدتر آن‌هایی هستند که کریمی را خائن و وطن‌فروش و تجزیه‌طلب می‌دانند، اما یک نفرشان نمی‌گوید انگیزه کریمی از تجزیه‌طلبی چیست؟ یا دقیقا وطنش را به چه چیزی فروخته است؟ آیا کسی هست که باور کند علی کریمی دنبال پول است یا به دنبال دیده شدن می‌گردد؟ آیا قرار است قدرتی را به دست آورد یا به مقامی سیاسی برسد؟ پاسخ همه این‌ها منفی است. پس اگر کسی بخواهد کریمی را بدون پیدا کردن هیچ انگیزه مشخصی به چنین چیز‌هایی متهم کند ناچار است بگوید او یک روز از خواب بیدار شده و تصمیم گرفته خائن بشود! همین قدر احمقانه.

علی کریمی یک انسان است مثل همه مردم ایران. او نسبت به برخی چیز‌ها معترض است. او کسی است که دلش می‌سوزد وگرنه می‌توانست با پول و شهرتی که دارد در بهترین شرایط ممکن به زندگی‌اش ادامه دهد و با چند اکت کوچک شبه‌سیاسی به محبوبیتش هم بیفزاید. از این اکت‌هایی که نه سیخ را می‌سوزاند و نه کباب. اما او با همه مخاطرات آمده وسط. دلیلش هم ساده است: علی کریمی از شرایطی که بر جامعه حاکم شده ناراحت است. عصبی است از اینکه می‌بیند بحران‌های اجتماعی و اقتصادی روی کشور سایه انداخته. غصه می‌خورد از اینکه خونی ریخته شود. از دیدن رنج مردم، همان‌هایی که سال‌ها او را روی سکو‌ها تشویق کردند دلش به درد می‌آید.

او همان‌طور که در سال‌های فوتبالش نشان داد آدمی نیست که سکوت کند و کنار بیاید. عصیانگر است و می‌رود توی دل ماجرا، چون هم به خودش اطمینان دارد هم به آن‌هایی که کنارش هستند. مردم هم همین چیز‌ها را می‌بینند که عاشقانه دوستش دارند که او را مثل پتک می‌کوبند سر عافیت‌طلب‌هایی که اگر دنیا را آب ببرد آن‌ها را خواب برده.

دیدگاهتان را ثبت کنید

آدرس ایمیل شما منتشر نخواهد شد