۱۳۹۷/۰۳/۰۷
–
۶۶۹ بازدید
اگرکسی بد باشد و از بدی هاش توی جمع دو یا چند نفره صحبت کنیم. غیب محسوب می شود؟ کلاً غیبت یعنی چه و چگونه؟
الف ) مفهوم غیبتغیبت؛ آگاهی دادن بر چیزی در مورد شخص غائب که خوشایندش نیست اما نزد مردم نقصان و یا مایه ی مذمت اوست. یعنی پشت سرکسی چیزی بگویی که اگر به گوشش برسد برایش ناخوشایند است.حال این نقصان ممکن است: نقص بدنی باشد ؛ فلانی کور است. نقص نسبی باشد؛ پدر فلانی حسین است. نقص صفت و اقول باشد؛ فلانی بدخلق است. نقص در متعلقات شخص باشد؛ لباس فلانی چرکین است. نقص در قالب حمد باشد ؛ الحمدلله که ما ریاست طلب نیستیم. نقص در قالب دعا باشد ؛ دعا می کنم که خداوند از سر تقصیرات فلانی بگذرد.
ب ) انواع غیبت
گفتاری-نوشتاری- اشاره ای
ما روی عن عائشه انها قالت : دخلت علینا امراة فلما ولت او مات بیدی ای قصیرة قال ( صلی الله علیه و آله ) اغتبتیها . [کشف الریبه ، ص14]روزی زنی بر عایشه وارد شد ، وقتی بیرون رفت عایشه با دست خود اشاره کرد که این کوتاه قد است . حضرت ( صل الله علیه وآله ) فرمودند که غیبت او را کردی.
ج) موارد جواز غیبت
گاهی عنوان ثانوی غیبت ، عنوان اولی را تحت الشعاع قرار می دهد و در موارد خاصی غیبت مجاز یا واجب می گردد و این در جایی است که پای مصلحت مهمتری در کار باشد به گونه ای که حفظ آن مصلحت بر مفاسد بزرگ غیبت غالب و چیره گردد. از جمله مواردی که داخل در این استثناء است موارد زیر است:
1- در مورد دادخواهی و رفع ظلم و گرفتن حق که اگر شخص مظلوم افشاگری نکند کسی به داد او نمی رسد و حق او پایمال می گردد. این همان چیزی است که قرآن کریم می فرماید: «لا یحب الله الجهر بالسوء من القول الا من ظلم و کان الله سمیعا بصیرا؛ خداوند دوست ندارد کسی با سخنان خود بدی ها را اظهار کند مگر آن کس که مظلوم واقع شده خداوند شنوا و دانا است» (نساء، آیه 148). {
V 2- در مورد بدعت گذاران و توطئه گران و کسانی که بر ضد مصالح مسلمین نقشه می کشند که اگر کار آنها برملا و آشکار گردد مردم به پا می خیزند و جلوگیری کامل یا نسبی می کنند، غیبت این گونه افراد نیز جایز بلکه واجب است.
3- در مورد مسلمانی که جان یا مال یا ناموسش از سوی دیگری در خطر قرار گرفته و او آگاه نیست، افشای این خطر نیز جایز بلکه گاهی واجب است.
4- در مورد مشورت؛ یعنی در آنجا که کسی می خواهد مثلا با دیگری ازدواج کند یا شرکتی تشکیل دهد یا مسافرت نماید و از انسان درباره شخص مورد نظرش سؤال می کند، در اینجا امانت در مشورت اقتضا می کند آنچه را می داند و در مورد آن برنامه تأثیری گذارد افشا کند چون پرده پوشی در این گونه موارد خیانت است و خیانت در مشورت جایز نیست.
5- در مورد شهادت دادن در جایی که از انسان تقاضای شهادت کنند، نیز غیبت کردن جایز است چون مصلحت شهادت قوی تر است.
6 – طرف متجاهر به فسق باشد؛ یعنى، هیچ گونه پروایى نداشته باشد که علناً به گناه و معصیتى دست بزند، که در خصوص گناه علنى او غیبت جایز است.
7 ـ ممکن است فردى را براى سمتى نظیر نمایندگى یا ریاست قسمتى خاص، نامزد نموده و مورد بحث قرار دهند. در اینجا انسان مى تواند اگر نقطه ضعفى را اطلاع دارد که خداى ناخواسته با پیدا کردن آن سمت، به اسلام و انقلاب ضربه مى زند، به مسؤولین گوشزد کند،
8 ـ فرض بفرمایید بیمارى است که نمى خواهد بعضى از اسرارش نزد طبیب فاش شود و از طرفى چاره اى نیست و طبیب براى معالجه باید بداند. در اینجا نیز مى توان على رغم خواست بیمار، پزشک معالج او را در جریان امر قرار داد. غیبت نسبت به گناهان پنهانى جایز نیست و در نتیجه اگر شخص مبتلا به ارتکاب گناهى است که دیگران از آن خبر ندارند، ذکر آن گناه حرام است.
9 ـ اگر در مورد خاصى احتمال منحرف شدن شخصى در اثر هم نشینى و عدم اطلاع از مفاسد وى وجود دارد، مى توانیم شخص مورد نظر را از معاشرت با آن گنه کار منع کنیم. در این راستا باید کمال احتیاط را رعایت نمود؛ یعنى، در مرحله اول تنها مى توانیم بگوییم که «این معاشرت به صلاح شما نیست» و حق بازگو کردن معایب و گناهان آن شخص را نداریم، پس باید این کار را مرحله به مرحله و به صورت تدریجى انجام دهیم.
10ـ کسی که ادعای منصبی را داشته باشد که صلاحیت آنرا ندارد مثلا شخص بی لیاقتی ادعای فقاهت می کند و متصدی اموری می شود که اهلیت و صلاحیت آنرا ندارد می توان مردم را به نواقص او توجه داد.
ج ) فرق انتقاد و غیبت :
هدف از غیبت بیان عیب و نقص افراد است و هدف از انتقاد اصلاح و بهبود شرایط و اوضاع است و میان این دو تفاوت بسیار است . غیبت مربوط به شخصیت حقیقی افراد است و انتقاد مربوط به شخصیت حقوقی ایشان می باشد.
غیبت از روی دشمنی و حسادت و اینگونه امور و با قصد خراب کردن فرد گفته می شود, در حالی که انتقاد گفت وگو راجع به عملکرد و موضع گیرى هاى یک فرد معروف یا مسؤول همراه با نقد و دید اصلاح طلبانه است. به عبارت دیگر جدا نمودن خوب و بد عملکرد شخص و شرح محاسن و معایب وى را انتقاد گویند.
و از آن جا که شخصیت های اجتماعی و مسئول مانند مدیران , هنرمندان و دولتمردان درقبال مردم و جامعه باید پاسخ گو باشند، انتقاد از آنان اشکالى ندارد؛ اما غیبت ذکر معایب شخصی انسان ها است که ربطى به شخصیت حقوقى یا عملکرد کارى آنها ندارد. بنابراین در رابطه با شخصیت حقیقی افراد نمی شود غیبت کرد و گناه محسوب می شود و صحبت در رابطه با مسائل شخصى آنان جایز نیست ,ولی بررسى و سنجش کارکرد اجتماعى آنان و نقد دقیق آن، بدون تکیه بر ظنیّات و افراط و تفریط ها و با هدف اصلاح امور جامعه اشکالى ندارد , زیرا اموری که مربوط به شخصیت حقوقی افراد است چون جنبه اجتماعی دارد و از جمله امور پنهان محسوب نمی شود, اصطلاحا به آن غیبت گفته نمی شود.
در نتیجه ،غیبت در مسائل شخصی آن هم مربوط به مطالبی است که موجب ناراحتی غیبت شونده باشد. اما اگر عیب ها و انتقادات در ارتباط با حوزه کاری و مسئولیت اجتماعی افراد بیان شود و هدفی جز اصلاح کارکرد اجتماع در میان نباشد، نه تنها جنبه غیبت نخواهد داشت، بلکه نقد و تحلیل منصفانه و به دور از هر گونه حب و بغض رفتار و گفتار مسئولین، یک امر لازم برای رشد و تعالی جامعه و کشور است و برکات زیادی برای فرد و جامعه دارد و موجب اصلاح عیب آنها و بر طرف شدن نواقص کارها و برنامه هایشان می شود.
در اسلام موضوعاتی چون نصیحت (امر به معروف و نهی از منکر) ائمه مسلمین، جرح و تعدیل (تکذیب و تأیید) راویان و گواهان، نُصح مستشیر و … وجود دارند که با کمی دقت در آنها درخواهیم یافت که امکان بروز و ظهور چنین موضوعاتی، جز با نقدها و تحلیل هایی که شاید برخی از آنها در نگاه اول، مشابه غیبت ارزیابی شوند، امکان پذیر نخواهد بود.
د ) راه های مقابله با شنیدن غیبت
1 . دفاع از شخصی که غیبت او انجام می گیرد.
2 . اگر به هیچ عنوان راهی برای دفاع نیافتید سریعا به هر بهانه ای بحث را عوض کنید .
3 . در صورت امکان از مجلس غیبت به بهانه ای خود ساخته دوری گزینید، همین مقدار که به آنها می فهمانید که به خاطر غیبت کردن آنها را ترک می کنید, می تواند بهترین نوع برخورد با غیبت کننده باشد .
4 . اگر تمامی راه ها برای انسان بسته بود آن گاه نوبت به کارگردانی درون می رسد بدین معنی که فرد شنونده باید از درون نسبت به این عمل نا خشنود بوده و ناراحت از شنیدن غیبت باشد.
در مورد شنیدن غیبت اگر شخصی که مورد غیبت واقع شدن قرار گرفته نشناسید شنیدن برای شما اشکال ندارد و اما از آن جهت که جلسه گناه محسوب است ضمنا بازگو کردن عیوب فردی که دیگران از آن باخبرند، جایز نیست و آگاه بودن دیگران از این عیب مجوز بیان آن نمی باشد، به خصوص اگر موجب ناراحتی آن فرد گردد. اگر چه حکم غیبت را ندارد اما حکم آزار مؤمن و متنفر کردن دیگران از مؤمن را به دنبال دارد.
اگر چه برخورد با غیبت گاه کاری سخت است و موجب مواجهه انسان با محذورات فراوان، اما این امر نمی تواند ساقط کننده تکلیف انسان در دفاع از غیبت شونده باشد.
بدیهی است بزرگی خدایی که ما را به این کار امر کرده و از غیبت نهی فرموده بسیار بیشتر از بزرگی آن بزرگی است که غافلانه و یا عامدانه در حال غیبت است.
یادمان باشد: از دست دادن اعتبار خویش در نزد خدا بسیار خسارت بار تر از از دست دادن اعتبار خود در نزد آن فرد بزرگ است
برای مطالعه بیشتر به کتب اخلاقی ذیل مراجعه شود:
1- چهل حدیث امام خمینی.
2 – نقطه های آغاز در اخلاق اسلامی , ص 157 3.
3- معراج السعاده» مرحوم احمد نراقی4.
4 – اخلاق الهی» حاج آقا مجتبی تهرانی .
5- گناهان کبیره، شهید دستغیب شیرازی، بحث غیبت.
ب ) انواع غیبت
گفتاری-نوشتاری- اشاره ای
ما روی عن عائشه انها قالت : دخلت علینا امراة فلما ولت او مات بیدی ای قصیرة قال ( صلی الله علیه و آله ) اغتبتیها . [کشف الریبه ، ص14]روزی زنی بر عایشه وارد شد ، وقتی بیرون رفت عایشه با دست خود اشاره کرد که این کوتاه قد است . حضرت ( صل الله علیه وآله ) فرمودند که غیبت او را کردی.
ج) موارد جواز غیبت
گاهی عنوان ثانوی غیبت ، عنوان اولی را تحت الشعاع قرار می دهد و در موارد خاصی غیبت مجاز یا واجب می گردد و این در جایی است که پای مصلحت مهمتری در کار باشد به گونه ای که حفظ آن مصلحت بر مفاسد بزرگ غیبت غالب و چیره گردد. از جمله مواردی که داخل در این استثناء است موارد زیر است:
1- در مورد دادخواهی و رفع ظلم و گرفتن حق که اگر شخص مظلوم افشاگری نکند کسی به داد او نمی رسد و حق او پایمال می گردد. این همان چیزی است که قرآن کریم می فرماید: «لا یحب الله الجهر بالسوء من القول الا من ظلم و کان الله سمیعا بصیرا؛ خداوند دوست ندارد کسی با سخنان خود بدی ها را اظهار کند مگر آن کس که مظلوم واقع شده خداوند شنوا و دانا است» (نساء، آیه 148). {
V 2- در مورد بدعت گذاران و توطئه گران و کسانی که بر ضد مصالح مسلمین نقشه می کشند که اگر کار آنها برملا و آشکار گردد مردم به پا می خیزند و جلوگیری کامل یا نسبی می کنند، غیبت این گونه افراد نیز جایز بلکه واجب است.
3- در مورد مسلمانی که جان یا مال یا ناموسش از سوی دیگری در خطر قرار گرفته و او آگاه نیست، افشای این خطر نیز جایز بلکه گاهی واجب است.
4- در مورد مشورت؛ یعنی در آنجا که کسی می خواهد مثلا با دیگری ازدواج کند یا شرکتی تشکیل دهد یا مسافرت نماید و از انسان درباره شخص مورد نظرش سؤال می کند، در اینجا امانت در مشورت اقتضا می کند آنچه را می داند و در مورد آن برنامه تأثیری گذارد افشا کند چون پرده پوشی در این گونه موارد خیانت است و خیانت در مشورت جایز نیست.
5- در مورد شهادت دادن در جایی که از انسان تقاضای شهادت کنند، نیز غیبت کردن جایز است چون مصلحت شهادت قوی تر است.
6 – طرف متجاهر به فسق باشد؛ یعنى، هیچ گونه پروایى نداشته باشد که علناً به گناه و معصیتى دست بزند، که در خصوص گناه علنى او غیبت جایز است.
7 ـ ممکن است فردى را براى سمتى نظیر نمایندگى یا ریاست قسمتى خاص، نامزد نموده و مورد بحث قرار دهند. در اینجا انسان مى تواند اگر نقطه ضعفى را اطلاع دارد که خداى ناخواسته با پیدا کردن آن سمت، به اسلام و انقلاب ضربه مى زند، به مسؤولین گوشزد کند،
8 ـ فرض بفرمایید بیمارى است که نمى خواهد بعضى از اسرارش نزد طبیب فاش شود و از طرفى چاره اى نیست و طبیب براى معالجه باید بداند. در اینجا نیز مى توان على رغم خواست بیمار، پزشک معالج او را در جریان امر قرار داد. غیبت نسبت به گناهان پنهانى جایز نیست و در نتیجه اگر شخص مبتلا به ارتکاب گناهى است که دیگران از آن خبر ندارند، ذکر آن گناه حرام است.
9 ـ اگر در مورد خاصى احتمال منحرف شدن شخصى در اثر هم نشینى و عدم اطلاع از مفاسد وى وجود دارد، مى توانیم شخص مورد نظر را از معاشرت با آن گنه کار منع کنیم. در این راستا باید کمال احتیاط را رعایت نمود؛ یعنى، در مرحله اول تنها مى توانیم بگوییم که «این معاشرت به صلاح شما نیست» و حق بازگو کردن معایب و گناهان آن شخص را نداریم، پس باید این کار را مرحله به مرحله و به صورت تدریجى انجام دهیم.
10ـ کسی که ادعای منصبی را داشته باشد که صلاحیت آنرا ندارد مثلا شخص بی لیاقتی ادعای فقاهت می کند و متصدی اموری می شود که اهلیت و صلاحیت آنرا ندارد می توان مردم را به نواقص او توجه داد.
ج ) فرق انتقاد و غیبت :
هدف از غیبت بیان عیب و نقص افراد است و هدف از انتقاد اصلاح و بهبود شرایط و اوضاع است و میان این دو تفاوت بسیار است . غیبت مربوط به شخصیت حقیقی افراد است و انتقاد مربوط به شخصیت حقوقی ایشان می باشد.
غیبت از روی دشمنی و حسادت و اینگونه امور و با قصد خراب کردن فرد گفته می شود, در حالی که انتقاد گفت وگو راجع به عملکرد و موضع گیرى هاى یک فرد معروف یا مسؤول همراه با نقد و دید اصلاح طلبانه است. به عبارت دیگر جدا نمودن خوب و بد عملکرد شخص و شرح محاسن و معایب وى را انتقاد گویند.
و از آن جا که شخصیت های اجتماعی و مسئول مانند مدیران , هنرمندان و دولتمردان درقبال مردم و جامعه باید پاسخ گو باشند، انتقاد از آنان اشکالى ندارد؛ اما غیبت ذکر معایب شخصی انسان ها است که ربطى به شخصیت حقوقى یا عملکرد کارى آنها ندارد. بنابراین در رابطه با شخصیت حقیقی افراد نمی شود غیبت کرد و گناه محسوب می شود و صحبت در رابطه با مسائل شخصى آنان جایز نیست ,ولی بررسى و سنجش کارکرد اجتماعى آنان و نقد دقیق آن، بدون تکیه بر ظنیّات و افراط و تفریط ها و با هدف اصلاح امور جامعه اشکالى ندارد , زیرا اموری که مربوط به شخصیت حقوقی افراد است چون جنبه اجتماعی دارد و از جمله امور پنهان محسوب نمی شود, اصطلاحا به آن غیبت گفته نمی شود.
در نتیجه ،غیبت در مسائل شخصی آن هم مربوط به مطالبی است که موجب ناراحتی غیبت شونده باشد. اما اگر عیب ها و انتقادات در ارتباط با حوزه کاری و مسئولیت اجتماعی افراد بیان شود و هدفی جز اصلاح کارکرد اجتماع در میان نباشد، نه تنها جنبه غیبت نخواهد داشت، بلکه نقد و تحلیل منصفانه و به دور از هر گونه حب و بغض رفتار و گفتار مسئولین، یک امر لازم برای رشد و تعالی جامعه و کشور است و برکات زیادی برای فرد و جامعه دارد و موجب اصلاح عیب آنها و بر طرف شدن نواقص کارها و برنامه هایشان می شود.
در اسلام موضوعاتی چون نصیحت (امر به معروف و نهی از منکر) ائمه مسلمین، جرح و تعدیل (تکذیب و تأیید) راویان و گواهان، نُصح مستشیر و … وجود دارند که با کمی دقت در آنها درخواهیم یافت که امکان بروز و ظهور چنین موضوعاتی، جز با نقدها و تحلیل هایی که شاید برخی از آنها در نگاه اول، مشابه غیبت ارزیابی شوند، امکان پذیر نخواهد بود.
د ) راه های مقابله با شنیدن غیبت
1 . دفاع از شخصی که غیبت او انجام می گیرد.
2 . اگر به هیچ عنوان راهی برای دفاع نیافتید سریعا به هر بهانه ای بحث را عوض کنید .
3 . در صورت امکان از مجلس غیبت به بهانه ای خود ساخته دوری گزینید، همین مقدار که به آنها می فهمانید که به خاطر غیبت کردن آنها را ترک می کنید, می تواند بهترین نوع برخورد با غیبت کننده باشد .
4 . اگر تمامی راه ها برای انسان بسته بود آن گاه نوبت به کارگردانی درون می رسد بدین معنی که فرد شنونده باید از درون نسبت به این عمل نا خشنود بوده و ناراحت از شنیدن غیبت باشد.
در مورد شنیدن غیبت اگر شخصی که مورد غیبت واقع شدن قرار گرفته نشناسید شنیدن برای شما اشکال ندارد و اما از آن جهت که جلسه گناه محسوب است ضمنا بازگو کردن عیوب فردی که دیگران از آن باخبرند، جایز نیست و آگاه بودن دیگران از این عیب مجوز بیان آن نمی باشد، به خصوص اگر موجب ناراحتی آن فرد گردد. اگر چه حکم غیبت را ندارد اما حکم آزار مؤمن و متنفر کردن دیگران از مؤمن را به دنبال دارد.
اگر چه برخورد با غیبت گاه کاری سخت است و موجب مواجهه انسان با محذورات فراوان، اما این امر نمی تواند ساقط کننده تکلیف انسان در دفاع از غیبت شونده باشد.
بدیهی است بزرگی خدایی که ما را به این کار امر کرده و از غیبت نهی فرموده بسیار بیشتر از بزرگی آن بزرگی است که غافلانه و یا عامدانه در حال غیبت است.
یادمان باشد: از دست دادن اعتبار خویش در نزد خدا بسیار خسارت بار تر از از دست دادن اعتبار خود در نزد آن فرد بزرگ است
برای مطالعه بیشتر به کتب اخلاقی ذیل مراجعه شود:
1- چهل حدیث امام خمینی.
2 – نقطه های آغاز در اخلاق اسلامی , ص 157 3.
3- معراج السعاده» مرحوم احمد نراقی4.
4 – اخلاق الهی» حاج آقا مجتبی تهرانی .
5- گناهان کبیره، شهید دستغیب شیرازی، بحث غیبت.