فرق کرامت عارفان و قدرت مرتاضان
۱۳۹۸/۰۵/۰۵
–
۱۲۷۶ بازدید
نقد شمابه افرادی که در خارج از مسیر اسلام باریاصت وسختی روح خود را تقویت کنندتا بتواننددر جهان دخل تصرف کنندچیست اسلام چه راهی راپیشنهادمیکند
پرسشگر گرامی ، نقد اصلی بر ریاضتهای غیر شرعی که موجب به دست آوردن بعضی از تواناییها می شود این است که یک انسان مؤمن – که در قالب عمل به احکام الهى به کمالاتى دست مى یابد هرگز حاضر نیست از این کمالى که به دست آورده، سوء استفاده کند و در راه حرام، آن را به کار گیرد. اما مرتاض ممکن است در اثر ریاضت، توانمندى هایى به دست آورد و در راه غیرصحیح و غیرمشروع از آن استفاده کند. به توضیحات زیر توجه کنید:
کرامت و خرق عادت اولیاء:
انسان داراى روحى است که اگر تقویت شود، قدرت تصرف در امور و اشیاى دیگر را به دست مى آورد و کرامت در اصطلاح همان قدرت تصرف در اشیاء و انجام کارهای خارق العاده است. بر این اساس کار مرتاضان و سایر کسانى که کارهاى خارق العاده انجام مى دهند، تا حدودی شبیه کرامت عارفان و صاحبان ولایت تکوینی است.
البته این تصرف اگر چه خرق عادت حساب می شود، ولی در عین حال خارج از نظام علی و معلولی حاکم بر جهان نیست؛ البته علت برخى امور روشن و واضح است، چنان که علت عادى توقف قطار ترمز لکوموتیوران است؛ اما علت برخى از کارها خلاف عادت است، مثل این که کسى با قدرت روحى خود قطار را متوقف مى کند.
روح انسان فرمانده بدن است و کلیه کارهاى بدن سالم تحت فرمان او انجام مى شود. برخى از نفوس به دلیل تمرین ها و ریاضت هاى خاص چنان قوى مى شوند که مى توانند افزون بر بدن خود، در انسان ها و اشیاى دیگر نیز حالت تدبیر داشته باشند.
تقویت اراده و تاثیرگذاری بر اشیاء، جزئى از نظام علت و معلول جهان و نشانه قدرت نفس انسان است؛ زیرا نفس انسان مظهر خداوند است و در صورتى که تقویت شود، توان تصرف و انجام کارهاى خلاف عادت را به دست مى آورد.
تقویت نفس با تمرین هایى که اصطلاحاً ریاضت خوانده مى شود، حاصل مى گردد. ریاضت دو گونه است: ریاضت شرعى که مطابق با شرع و با راهنمایى معنوى ولى الله الاعظم – سلام الله علیه – انجام مى شود؛ و ریاضت هاى غیر شرعى.
پویندگان راه شریعت به مدارج قرب الاهى و ولایت تکوینى نائل مى آیند؛ اما آنان که از روش هاى غیر شرعى بهره مى برند، تنها توان تصرف در برخى امور را به دست مى آورند.
عرفا و مرتاضان از جهت بروز کرامت با هم تشابه دارند و هر دو کارهاى خارق العاده انجام مى دهند، ولی آن که به مقام قرب وارد شد و از خود فانى گردید، در صدد بروز کرامت و کارهاى خارق العاده نیست، و آنچه از وى عیان مى شود، امورى است که از وسعت وجودى اش ریزش مى کند. مرحوم ملاصدرا مى فرماید: و لیس عندنا من شرط الولایة ظهور الکرامة و خوارق العادة.[1]آرى، برخى انسان ها به واسطه قدرت روحى خود مى توانند کارهاى خارق العاده انجام دهند؛ زیرا نظام عالم براساس علت و معلول است، برخى از علت ها براى ما روشن است و آن ها را علت هاى عادى مى خوانیم و برخى براى ما آشکار نیست و آن ها را خلاف عادت مى پنداریم. کارهاى خلاف عادت این افراد به نفس انسانى ریاضت کشیده منتسب است.
تفاوت قدرت تصرف عارفان و مرتاضان:
1. عارف به مقام قرب بار یافته، براساس دستورهاى شرعى به مقامى رسیده است که مى تواند کارهاى خدایى انجام دهد. امام صادق (ع) مى فرماید: العبودیة جوهرة کنهُ ها الربوبیة، فما فُقد فى العبودیة وُد فى الربوبیّة و ما خفى عن الربوبیّة أُصیب فى العبودیة؛[2] بندگى گوهرى است که حقیقت آن مقام ربوبیت [تصاحب در امور] است. پس آنچه در بندگى پنهان است، در مقام ربوبیت یافت مى شود و هر آنچه در مقام ربوبیت پنهان باشد، با بندگى حاصل مى شود.[3] رب به معناى مالک و صاحب است که در آنچه تحت تصرفش است، قدرت تصرف دارد. بدین اعتبار یکى از اسماى حسناى حضرت حق رب (صاحب اختیار تمام موجودات) است.
مقام ربوبیت، یعنى مقام تصرف در امور و اشیا. روایت شریف مى گوید: آن که به مقام بندگى راه یافت، داراى گوهرى مى شود که مى تواند در امور و اشیا تصرف داشته باشد؛ به عبارت دیگر، حقیقت و کنه بندگى مقام ربوبیت است و آن که بنده شد، آقاى جهان و مظهرى از اسم رب خداى جهانیان مى گردد.
ظاهر بندگى در دنیا اظهار و ابراز ذلت و عجز است و باطن آن آقایى. بنابراین، آن که به مقام قرب الاهى راه یافت، توان تصرف در امور و اشیاى بیرون از خود را به دست مى آورد. عرفا براساس همین مقام کارهاى خارق العاده انجام مى دهند؛ اما مرتاضان باتمرین هاى خلاف شرع نفس خود را تقویت مى کنند.
2. هدف عرفا بروز کرامت نیست. هدف آن ها بندگى خدا و دعوت مردم به توحید و بندگى خداوند متعال است و کراماتشان در جهت دعوت مردم به ماوراى طبیعت و حقایق معنوى یا کمک به رفع مشکلات مردم تحقق مى یابد. در حقیقت مَثَل آن ها مَثَل ظرف لبریز از آب است که گاه آب از آن سرازیر مى شود؛ اما هدف مرتاضان رسیدن به شهرت یا تقویت نفس است.
3. عرفا بسته به درجه قربشان داراى قدرت تصرف و کارهاى خارق العاده متنوع و گسترده اند؛ زیرا آن ها خدایى شده اند وخداى عالم نامحدود است. پس هر چه بهره آن ها از فیض الاهى بیش تر باشد، قدرت بیش ترى دارند. در حالى که مرتاضان از قدرت محدود و کارهایى با تنوع اندک بهره مى برند؛ مثلاً آن ها نمى توانند مرده زنده کنند، ولى عارف بالله با اجازه الاهى مرده زنده مى کند.
4. تمام کارهاى عارفان با توجه به اجازه و رضایت الاهى براساس شرع و فضائل اخلاقى است؛ بدون اجازه الاهى به هیچ کارى دست نمى زنند و در همه حال بنده اویند. مقام آن ها مقام فناى فى الله و بقاى بالله است؛ برخلاف مرتاضان که براساس خواهش نفس کار مى کنند و چه بسا کارهاى خلاف اخلاق نیز انجام مى دهند.
5. کارهاى مرتاضان بر آموزش وتمرین استوار است و انجام هر کارى با آموزش و تمرین و پشتکار فرد میسر مى شود؛ اما عارف بر اساس بندگى و مقام قرب داراى قدرت تصرف مى شود و در این جهت از کسى آموزش خاصى نمى بیند.
نکته پایانی:
در زمان امام صادق(ع) شخصى مدّعى بود که قادر است از اشیایى که دیگران پنهان کرده اند، خبر دهد. مردم برای سرگرمى و تفریح، از راه هاى مختلف وى را امتحان کردند و او برخلاف انتظار حاضران، به خوبى از پس امتحانات برآمد. خبر به امام صادق(ع) رسید.
حضرت دست خود را مشت کردند و از او پرسیدند: در دست من چیست؟ او بعد از لحظاتى تأمل و تفکر، با حالت تحیّر به امام خیره شد. امام پرسید: چرا جواب نمى دهى؟ گفت: جواب را مى دانم؛ ولى در تعجبّم شما از کجا آن را آورده اید! آن شخص ادامه داد: در تمام کره زمین، همه چیز مسیر طبیعى خود را مى پیماید؛ فقط در یک جزیره، مرغى دو عدد تخم گذاشته که یکى از آن ها مفقود شده؛ آنچه در دست تو است، باید همان تخم باشد! حضرت او را تصدیق کردند. آنگاه از او پرسیدند: چگونه به اینجا رسیدى؟ جواب داد: با مخالفت با هواى نفس؛ هر چه دلم خواست، خلافش را انجام دادم.
حضرت از او خواست که مسلمان شود. جواب داد: دوست ندارم. امام فرمود: مگر قرار نبود با هواى نفست مخالفت کنى؟ تو طبق عهد خودت، الآن باید مسلمان شوى؛ چون دوست ندارى مسلمان شوى. او که هم به قدرت معنوى امام پى برد و هم در مقابل استدلال امام، پاسخى نداشت، مسلمان شد.
چندی نگذشت که قدرت روحى خود را از دست داد. به سراغ امام آمد و زبان به شکوه گشود: قبلاً که مسلمان نبودم این قدرت را داشتم و الآن که خدا را پذیرفتم، قدرتم را از دست داده ام! این چه دینى است؟! امام فرمود: تاکنون متحمّل زحمتى شده بودى و خداوند در همین عالم، مزد زحمت تو را مى داد و بعد از دریافت مزد، طلبى از خدا نداشتى؛ چون با خدا بیگانه بودى.
هنری نیست که صبح تا شب از گاو و گوسفند گم شده مردم خبر دهی و بدین کار تعجّب آنها را برانگیزی. از حالا، آنچه را عمل مى کنى، خداوند براى جایى که به آن نیازمندى، ذخیره مى کند و آنچه قبلاً داشتى، براى رسیدن به سعادت ابدى، سودى به تو نمى رساند.[4]
در این زمینه داستان های فراوانی از کرامت اولیای خدا اعم از معصومین (ع) و غیر معصومین وجود دارد که در این مقال نمی گنجد.
[1] (مفاتیح الغیب، ص 488)
[2] مصباح الشریع، ص 597، باب صدم
[3] شرح فارسى مصباح الشریعة و مفتاح الحقیقة، عبدالرزاق گیلانى، تصحیح دکتر سید جلال الدین محدث(ارموى)، ج 2، ص 537-536.
[4] (مصباح یزدى، عرفان اسلامی، ص 241)
کرامت و خرق عادت اولیاء:
انسان داراى روحى است که اگر تقویت شود، قدرت تصرف در امور و اشیاى دیگر را به دست مى آورد و کرامت در اصطلاح همان قدرت تصرف در اشیاء و انجام کارهای خارق العاده است. بر این اساس کار مرتاضان و سایر کسانى که کارهاى خارق العاده انجام مى دهند، تا حدودی شبیه کرامت عارفان و صاحبان ولایت تکوینی است.
البته این تصرف اگر چه خرق عادت حساب می شود، ولی در عین حال خارج از نظام علی و معلولی حاکم بر جهان نیست؛ البته علت برخى امور روشن و واضح است، چنان که علت عادى توقف قطار ترمز لکوموتیوران است؛ اما علت برخى از کارها خلاف عادت است، مثل این که کسى با قدرت روحى خود قطار را متوقف مى کند.
روح انسان فرمانده بدن است و کلیه کارهاى بدن سالم تحت فرمان او انجام مى شود. برخى از نفوس به دلیل تمرین ها و ریاضت هاى خاص چنان قوى مى شوند که مى توانند افزون بر بدن خود، در انسان ها و اشیاى دیگر نیز حالت تدبیر داشته باشند.
تقویت اراده و تاثیرگذاری بر اشیاء، جزئى از نظام علت و معلول جهان و نشانه قدرت نفس انسان است؛ زیرا نفس انسان مظهر خداوند است و در صورتى که تقویت شود، توان تصرف و انجام کارهاى خلاف عادت را به دست مى آورد.
تقویت نفس با تمرین هایى که اصطلاحاً ریاضت خوانده مى شود، حاصل مى گردد. ریاضت دو گونه است: ریاضت شرعى که مطابق با شرع و با راهنمایى معنوى ولى الله الاعظم – سلام الله علیه – انجام مى شود؛ و ریاضت هاى غیر شرعى.
پویندگان راه شریعت به مدارج قرب الاهى و ولایت تکوینى نائل مى آیند؛ اما آنان که از روش هاى غیر شرعى بهره مى برند، تنها توان تصرف در برخى امور را به دست مى آورند.
عرفا و مرتاضان از جهت بروز کرامت با هم تشابه دارند و هر دو کارهاى خارق العاده انجام مى دهند، ولی آن که به مقام قرب وارد شد و از خود فانى گردید، در صدد بروز کرامت و کارهاى خارق العاده نیست، و آنچه از وى عیان مى شود، امورى است که از وسعت وجودى اش ریزش مى کند. مرحوم ملاصدرا مى فرماید: و لیس عندنا من شرط الولایة ظهور الکرامة و خوارق العادة.[1]آرى، برخى انسان ها به واسطه قدرت روحى خود مى توانند کارهاى خارق العاده انجام دهند؛ زیرا نظام عالم براساس علت و معلول است، برخى از علت ها براى ما روشن است و آن ها را علت هاى عادى مى خوانیم و برخى براى ما آشکار نیست و آن ها را خلاف عادت مى پنداریم. کارهاى خلاف عادت این افراد به نفس انسانى ریاضت کشیده منتسب است.
تفاوت قدرت تصرف عارفان و مرتاضان:
1. عارف به مقام قرب بار یافته، براساس دستورهاى شرعى به مقامى رسیده است که مى تواند کارهاى خدایى انجام دهد. امام صادق (ع) مى فرماید: العبودیة جوهرة کنهُ ها الربوبیة، فما فُقد فى العبودیة وُد فى الربوبیّة و ما خفى عن الربوبیّة أُصیب فى العبودیة؛[2] بندگى گوهرى است که حقیقت آن مقام ربوبیت [تصاحب در امور] است. پس آنچه در بندگى پنهان است، در مقام ربوبیت یافت مى شود و هر آنچه در مقام ربوبیت پنهان باشد، با بندگى حاصل مى شود.[3] رب به معناى مالک و صاحب است که در آنچه تحت تصرفش است، قدرت تصرف دارد. بدین اعتبار یکى از اسماى حسناى حضرت حق رب (صاحب اختیار تمام موجودات) است.
مقام ربوبیت، یعنى مقام تصرف در امور و اشیا. روایت شریف مى گوید: آن که به مقام بندگى راه یافت، داراى گوهرى مى شود که مى تواند در امور و اشیا تصرف داشته باشد؛ به عبارت دیگر، حقیقت و کنه بندگى مقام ربوبیت است و آن که بنده شد، آقاى جهان و مظهرى از اسم رب خداى جهانیان مى گردد.
ظاهر بندگى در دنیا اظهار و ابراز ذلت و عجز است و باطن آن آقایى. بنابراین، آن که به مقام قرب الاهى راه یافت، توان تصرف در امور و اشیاى بیرون از خود را به دست مى آورد. عرفا براساس همین مقام کارهاى خارق العاده انجام مى دهند؛ اما مرتاضان باتمرین هاى خلاف شرع نفس خود را تقویت مى کنند.
2. هدف عرفا بروز کرامت نیست. هدف آن ها بندگى خدا و دعوت مردم به توحید و بندگى خداوند متعال است و کراماتشان در جهت دعوت مردم به ماوراى طبیعت و حقایق معنوى یا کمک به رفع مشکلات مردم تحقق مى یابد. در حقیقت مَثَل آن ها مَثَل ظرف لبریز از آب است که گاه آب از آن سرازیر مى شود؛ اما هدف مرتاضان رسیدن به شهرت یا تقویت نفس است.
3. عرفا بسته به درجه قربشان داراى قدرت تصرف و کارهاى خارق العاده متنوع و گسترده اند؛ زیرا آن ها خدایى شده اند وخداى عالم نامحدود است. پس هر چه بهره آن ها از فیض الاهى بیش تر باشد، قدرت بیش ترى دارند. در حالى که مرتاضان از قدرت محدود و کارهایى با تنوع اندک بهره مى برند؛ مثلاً آن ها نمى توانند مرده زنده کنند، ولى عارف بالله با اجازه الاهى مرده زنده مى کند.
4. تمام کارهاى عارفان با توجه به اجازه و رضایت الاهى براساس شرع و فضائل اخلاقى است؛ بدون اجازه الاهى به هیچ کارى دست نمى زنند و در همه حال بنده اویند. مقام آن ها مقام فناى فى الله و بقاى بالله است؛ برخلاف مرتاضان که براساس خواهش نفس کار مى کنند و چه بسا کارهاى خلاف اخلاق نیز انجام مى دهند.
5. کارهاى مرتاضان بر آموزش وتمرین استوار است و انجام هر کارى با آموزش و تمرین و پشتکار فرد میسر مى شود؛ اما عارف بر اساس بندگى و مقام قرب داراى قدرت تصرف مى شود و در این جهت از کسى آموزش خاصى نمى بیند.
نکته پایانی:
در زمان امام صادق(ع) شخصى مدّعى بود که قادر است از اشیایى که دیگران پنهان کرده اند، خبر دهد. مردم برای سرگرمى و تفریح، از راه هاى مختلف وى را امتحان کردند و او برخلاف انتظار حاضران، به خوبى از پس امتحانات برآمد. خبر به امام صادق(ع) رسید.
حضرت دست خود را مشت کردند و از او پرسیدند: در دست من چیست؟ او بعد از لحظاتى تأمل و تفکر، با حالت تحیّر به امام خیره شد. امام پرسید: چرا جواب نمى دهى؟ گفت: جواب را مى دانم؛ ولى در تعجبّم شما از کجا آن را آورده اید! آن شخص ادامه داد: در تمام کره زمین، همه چیز مسیر طبیعى خود را مى پیماید؛ فقط در یک جزیره، مرغى دو عدد تخم گذاشته که یکى از آن ها مفقود شده؛ آنچه در دست تو است، باید همان تخم باشد! حضرت او را تصدیق کردند. آنگاه از او پرسیدند: چگونه به اینجا رسیدى؟ جواب داد: با مخالفت با هواى نفس؛ هر چه دلم خواست، خلافش را انجام دادم.
حضرت از او خواست که مسلمان شود. جواب داد: دوست ندارم. امام فرمود: مگر قرار نبود با هواى نفست مخالفت کنى؟ تو طبق عهد خودت، الآن باید مسلمان شوى؛ چون دوست ندارى مسلمان شوى. او که هم به قدرت معنوى امام پى برد و هم در مقابل استدلال امام، پاسخى نداشت، مسلمان شد.
چندی نگذشت که قدرت روحى خود را از دست داد. به سراغ امام آمد و زبان به شکوه گشود: قبلاً که مسلمان نبودم این قدرت را داشتم و الآن که خدا را پذیرفتم، قدرتم را از دست داده ام! این چه دینى است؟! امام فرمود: تاکنون متحمّل زحمتى شده بودى و خداوند در همین عالم، مزد زحمت تو را مى داد و بعد از دریافت مزد، طلبى از خدا نداشتى؛ چون با خدا بیگانه بودى.
هنری نیست که صبح تا شب از گاو و گوسفند گم شده مردم خبر دهی و بدین کار تعجّب آنها را برانگیزی. از حالا، آنچه را عمل مى کنى، خداوند براى جایى که به آن نیازمندى، ذخیره مى کند و آنچه قبلاً داشتى، براى رسیدن به سعادت ابدى، سودى به تو نمى رساند.[4]
در این زمینه داستان های فراوانی از کرامت اولیای خدا اعم از معصومین (ع) و غیر معصومین وجود دارد که در این مقال نمی گنجد.
[1] (مفاتیح الغیب، ص 488)
[2] مصباح الشریع، ص 597، باب صدم
[3] شرح فارسى مصباح الشریعة و مفتاح الحقیقة، عبدالرزاق گیلانى، تصحیح دکتر سید جلال الدین محدث(ارموى)، ج 2، ص 537-536.
[4] (مصباح یزدى، عرفان اسلامی، ص 241)