امروزه که بحث از تمدن، تمدن اسلامی و تمدن نوین اسلامی در کانون مطالعات و گفتگوهای افراد زیادی قرار گرفته، پرداختن ریشه ای به آن ها ضرورتی مضاعف یافته است، هر چند خشکی چنین مباحثی بر کسی پوشیده نیست. در این کوتاهه، به اختصار چیستی فلسفه تمدن اسلامی برای مفاهمه بیشتر مورد تأمل اجمالی قرار می گیرد.
پدیده ها از منظرهای مختلف یا حداقل از دو منظرمی توان به مطالعه گرفت؛ گاه به صورت خردنگرانه، جزیی و تجربی، و گاه فرانگرانه، کلی یا کلان و عقلی در حوزه حوزه پژوهیدن قرار می گیرد و به همین اعتبار دو نوع روش، نگرش و ابزار پژوهش را طلب می کند. این که صندلی داخل اتاق از چه ساخته شده، دارای چه جنسی است، چه مقاومتی دارد، چه جایی را اشغال می کند، چه کسی آن را ساخته است، چه میزان هزینه برده و تفاوتش با میز چیست و مباحثی از این قبیل در حوزه مطالعات تجربی، عینی و جزئی قرار دارد، اما گاه از سطحی کلان تر به آن نظر می شود. این که اساسا صندلی بر چه چیزهایی اطلاق می شود، چه فایده یا کاربردی در زندگی دارد، آثار آن بر حیات فردی و اجتماعی چیست، آیا برای انسان لازم است و مسائلی از این دست، تأملات و پاسخ های دیگری را طلب می کند، بنا بر این در باره این پدیده، دو دسته پرسش، مسأله و روش بررسی تعریف پذیر است.
در خصوص تمدن اسلامی نیز چنین از این منظرها می توان نظر داشت. این که در تاریخ، تمدنی با عنوان پیش گفته لباس وجود یافت و در مظاهر مختلفی نمود و ظهور پیدا کرد و مسلمانان و دیگران در پیدایی آن نقش داشتند و در مقاطعی از تاریخ به شکوفایی رسید و در دوره هایی دچار رکود یا انحراف گردید، نوعی از مطالعات علمی در خصوص آن است، اما این پدیده از منظر دیگری می تواند مورد مطالعه، مداقه و بررسی قرار گیرد.
تمدن اسلامی بر چه چیزی اطلاق می شود، تفاوت آن با دیگر تمدن های موجود یا مفقود چیست، از چه عناصر و مولفه هایی تشکیل شده و مبانی پیدایی آن چیست، چه هدفی را دنبال می کند و آیا امری ساختنی است یا چیزی است که تابع کردوکارهای آدمیان و تأثیر عوامل دیگر پدید می آید و نیز این تمدن چگونه خودنمایی می کند و تابع چه علل یا عواملی دچار مشکل می شود، پرسش هایی است که به طور جزئی و تجربی قابل پاسخ گویی نیست، بلکه در نگاهی کلان و از بیرون و با منظق عقل می توان به آن ها پاسخ گفت.
چنان که روشن است بررسی تمدن اسلامی از منظر اول می تواند توسط مورخان، جامعه شناسان و نیز آینده پژوهان انجام گیرد و متخصصان حوزه های پیش گفته یا تمدن اسلامی را در دوره های گذشته به مطالعه می گیرند که کار مورخان است یا در زمان حال و در زندگی اجتماعی مردم که وظیه علوم اجتماعی است یا در مطالعه ای آینده نگرانه بررسی یا پیش بینی می شود که آینده پژوهان عهده دار آن هستند، اما پژوهش و مطالعه از منظر دوم، در عهده کسانی است که دغده های فلسفی و کلان نگرانه داشته و از توان تحلیل عقلی برخوردارند. البته روشن است که چنین مطالعه ای بر عهده فلفه خوانان یا فلسفه دانان رسمی قرار نمی گیرد، بلکه عقل اندیشان تمدن پژوه یا تمدن اندیشان عقل نگر و به تعبیر امروزی تر فیلسوفان تمدن انجام آن را به دوش می کشند.
از میان پرسش های معطوف به تمدن اسلامی، سه مقوله اهمیت بنیادی تری دارد؛ اول آن که مراد از آن چیست و بر چه چیز یا چیزهایی این نام بار می گردد و با چه شاخص ها یا معیارهایی سنجیده می شود؟ این پرسش های بنیادین البته از سوی دسته ای از جزئی نگران پاسخ داده شد، اما واقعیت آن است که پاسخ دقیق و قابل دفاع تر آن را در نگاهی فلسفی باید جست و محققان تمدن پژوه با وام پیری از داه های آنان باید به پیش بروند. بی گمان، تمدن با جامعه، فرهنگ، دین، تکنولوژی، هنر، معماری، حکومت و حتی علم و دستاوردهای علمی متفاوت است و خود معنایی متفاوت دارد، هر چند از مجموعه آنها اتخاذ شده و آنها نیز برآیند آنند.
پرسش دوم به پیدایی آن برمی گردد که مباحث بسیار و عمیقی را در خود دارد؛ تمدن و به تبع آن تمدن اسلامی، امری اندیشیده و از پیش قابل برنامه ریزی و به بیان روشن تر، ساختنی است یا چیزی است که در گذر زمان و تابع علل و عوامل ارادی و غیر اردای، انسانی و غیر انسانی، فردی و اجتماعی و شناخته و ناشناخته پدید می آید، هر چند به دو معنا انسانی است؛ یکی از آن رو که در نهایت این انسان است که در تدابیر معطوف به آن نقش می آفریند و دیگر آن که برای انسان ها معنا می یابد.
اما پرسش دیگری که بایسته تأمل است، به آسیب شناسی تمدن/ تمدن اسلامی برمی گردد؛ چرا تمدنی دچار ناکارآمدی شده و در رتبه یا درجه فروتری طبقه بندی می شود؟ تمدن شکل گرفته چرا و چگونه در مسیر دیگری قرار گرفته و دچار انحراف می گردد؟ آیا برای پویایی و پایایی بیشتر آن می توان تدابیری اندیشی یا اقداماتی انجام یا این جبر و تقدیر است که سرنوشت آن را رقم می زند؟ پاسخ به این دغدغه ها، جستارهای دیگری را در این حوزه باز می کند که در نهایت به روشن سازی پدیده تمدن می یاری می رساند، بنا بر این فلسفه تمدن اسلامی، فراتر از مطالعات تاریخی، اجتماعی و نیز آینده پژوهی به مقوله تمدن اسلامی نظر می کند.
* عضو هیأت علمی پژوهشکده اسلام تمدنی