۱۳۹۷/۰۲/۱۶
–
۱۹۳۱ بازدید
در سوره ی کهف ماجرایی وجود دارد که در آن حضرت موسی و خضر همراه می شوند . در جریان این همراهی ، حضرت خضر کودکی را به دلیل انکه در آینده مایه ی سرافکندگی خانواده خود شده به قتل می رساند . چگونه در اسلام این عمل توجیه می شود؟ آیا این عمل قصاص قبل از جنایت نیست؟
مقتضاى نظام تکوین خلقت و تدبیر و تصرف موجودات عالم از طریق علت و معلول بر مبناى حکمت الهى مىباشد؛ یعنى هر پدیدهاى در عالم است در اثر علتهاى خاص و با ضوابط مشخص ایجاد مىگردد.گروهى با استفاده از این قاعده چنین پاسخ دادهاند که خضر مأمور تشریعى خداوند نبوده؛ بلکه مأمور تکوینى بوده و از طرف خداوند بر اساس مصالح و حکمت الهى مأمور به انجام این کار شده است . اعتراض موسى (علیه السلام) بر اساس ظاهر و «نظام تشریع» صورت گرفته است.یعنى همان طور که خداوند از ملائکه و بقیه موجودات ؛ همانند: سیل، زلزله و … براى ایجاد یک امر خاص استفاده مىکند و تمام علتها و موجودات در جهان مأمور الهى هستند، خضر علیه السلام نیز در این جا مأمور انجام این امور خاص است؛ و شاید آیه شریفه 61 سوره انعام اشاره به همین مطلب باشد که مىفرماید:
«وَهُوَ الْقَاهِرُ فَوْقَ عِبَادِهِ وَ یُرْسِلُ عَلَیْکُمْ حَفَظَةً حَتَّى إِذَا جَاءَ أَحَدَکُمُ الْمَوْتُ تَوَفَّتْهُ رُسُلُنَا وَ هُمْ لَا یُفَرِّطُونَ.»
و اوست که بر بندگانش قاهر [و غالب] است و نگهبانانى بر شما مى فرستد تا هنگامى که یکى از شما را مرگ فرا رسد فرستادگان ما جانش بستانند در حالى که کوتاهى نمى کنند.
یعنى حضرت خضر( علیه السلام)، مانند یک فرشته که مأمور به قبض روح است، مأمور به قبض روح شده است ؛ و این که مىبینیم حضرت موسى علیه السلام تاب تحمل کارهاى خضر علیه السلام را نداشته به همین خاطر بوده که مأموریت آن دو با یکدیگر فرق داشته است . موسى علیه السلام مأمور به «ظاهر» و خضر مأمور به «باطن» بوده است.
( رک : مکارم شیرازی ، تفسیر نمونه ، ج 12، ص 507 و 508، تهران ، دارالکتب الاسلامیه، چاپ 6، 1368.)
شعرانى در این باره مىنویسد: لأن تلک الأفعال کانت من أحکام روح الإلهام الولائی؛ این اعمال، نشأت گرفته از احکام روح الهام ولائى بوده است .
(الشعرانی، أبو المواهب عبد الوهاب بن أحمد بن علی المعروف ( الوفاة: 973هـ)، الطبقات الکبرى المسماة بلواقح الأنوار فی طبقات الأخیار، ج 1، ص320 ، دار النشر : دار الکتب العلمیة – بیروت – 1418هـ-1997م ، الطبعة : الأولى ، تحقیق : خلیل المنصور.)
خضر (علیه السلام) در انتهاى این داستان مىگوید :« وَما فَعَلْتُهُ عَنْ أَمْری » ؛ من آن کار را از پیش خود نکردم. ( کهف/82 )
و روایات متعددى در منابع اهل سنت وجود دارد که این دیدگاه را تأیید مىکند که در ادامه به برخى از آنها اشاره مىگردد :
1. مسلم از أبى بن کعب نقل مىکند که پیامبر اسلام(صلى الله علیه وآله ) فرمودند: إِنَّ الْغُلَامَ الذی قَتَلَهُ الْخَضِرُ طُبِعَ کَافِرًا وَ لَوْ عَاشَ لَأَرْهَقَ أَبَوَیْهِ طُغْیَانًا وَکُفْرًا.
جوانی را که خضر به قتل رسانید، کفر بر دل او نقش بسته بود (دیگر اسلام نمیآورد) و اگر زنده میماند پدر و مادرش را درحالت طغیان و کفر به قتل میرسانید.
(النیسابوری ، مسلم بن الحجاج أبو الحسین القشیری (متوفاى261 )، صحیح مسلم، ج4، ص2050، ح2661، ناشر : دار إحیاء التراث العربی – بیروت ، تحقیق : محمد فؤاد عبد الباقی.)
2. احمد حنبل نیز از ابن عباس روایت را این گونه نقل مىکند که پیامبر اسلام (صلى الله علیه وآله ) فرمودند : «الْغُلاَمُ الذی قَتَلَهُ الْخَضِرُ طُبِعَ کَافِراً زَادَ أبو الرَّبِیعِ فی حَدِیثِهِ وَ لَو أَدْرَکَ لا رهق أَبَوَیْهِ طُغْیَاناً وَکُفْرا» جو انى را که خضر [علیه السلام] به قتل رسانید کفر بر دل او نقش بسته بود و ابو ربیع در حدیثش آورده که اگر بالغ مىشد درحالت طغیان وکفر پدر و مادر خود را به قتل مىرسانید .
(الشیبانی، أحمد بن حنبل ابوعبدالله (متوفای241هـ)، مسند أحمد بن حنبل، ج 5، ص274 ،رقم : 21159، ناشر: مؤسسة قرطبة – مصر.)
حال چه مصلحت و حکمتى موجب این عمل و این مأموریت شده است ؟ شاید بتوان از ظاهر آیه برداشت کرد که ایمان آن پدر و مادر در نزد خدا ارزش زیادى داشته است ؛ آن قدر که اقتضا داشته است فرزندى مؤمن و صالح در همین دنیا داشته باشند و این فرزند خلاف این اقتضا بود و خداوند امر فرمود او را بکشند تا فرزندى دیگر بهتر از او و صالح به آن ها عنایت نماید و با این عمل ایمان آنها نیز محفوظ بماند .
در حقیقت این کار لطفى بود که خداوند در حق این دو بنده صالح خود کرده است .
فخر رازى در این باره مىنویسد :
لأن بقاء ذلک الغلام حیاً کان مفسدة للوالدین فی دینهم و فی دنیاهم ، و لعله علم بالوحی أن المضار الناشئة من قتل ذلک الغلام أقل من المضار الناشئة بسبب حصول تلک المفاسد للأبوین، فلهذا السبب أقدم على قتله.
زنده ماندن غلام ، مفسده براى والدین در دین و دنیاى آنها داشته است ، شاید خضر [علیه السلام] از طریق وحى دانسته که ضرر ناشى از قتل غلام کمتر است از ضرر زنده ماندن او براى پدر و مادرش ، و به این سبب اقدام به قتل او کرد .
(الرازی الشافعی ، فخر الدین محمد بن عمر التمیمی (الوفاة: 604)، التفسیر الکبیر أو مفاتیح الغیب ، ج 21، ص136 ، دار النشر : دار الکتب العلمیة – بیروت – 1421هـ – 2000م ، الطبعة : الأولى.)
«وَهُوَ الْقَاهِرُ فَوْقَ عِبَادِهِ وَ یُرْسِلُ عَلَیْکُمْ حَفَظَةً حَتَّى إِذَا جَاءَ أَحَدَکُمُ الْمَوْتُ تَوَفَّتْهُ رُسُلُنَا وَ هُمْ لَا یُفَرِّطُونَ.»
و اوست که بر بندگانش قاهر [و غالب] است و نگهبانانى بر شما مى فرستد تا هنگامى که یکى از شما را مرگ فرا رسد فرستادگان ما جانش بستانند در حالى که کوتاهى نمى کنند.
یعنى حضرت خضر( علیه السلام)، مانند یک فرشته که مأمور به قبض روح است، مأمور به قبض روح شده است ؛ و این که مىبینیم حضرت موسى علیه السلام تاب تحمل کارهاى خضر علیه السلام را نداشته به همین خاطر بوده که مأموریت آن دو با یکدیگر فرق داشته است . موسى علیه السلام مأمور به «ظاهر» و خضر مأمور به «باطن» بوده است.
( رک : مکارم شیرازی ، تفسیر نمونه ، ج 12، ص 507 و 508، تهران ، دارالکتب الاسلامیه، چاپ 6، 1368.)
شعرانى در این باره مىنویسد: لأن تلک الأفعال کانت من أحکام روح الإلهام الولائی؛ این اعمال، نشأت گرفته از احکام روح الهام ولائى بوده است .
(الشعرانی، أبو المواهب عبد الوهاب بن أحمد بن علی المعروف ( الوفاة: 973هـ)، الطبقات الکبرى المسماة بلواقح الأنوار فی طبقات الأخیار، ج 1، ص320 ، دار النشر : دار الکتب العلمیة – بیروت – 1418هـ-1997م ، الطبعة : الأولى ، تحقیق : خلیل المنصور.)
خضر (علیه السلام) در انتهاى این داستان مىگوید :« وَما فَعَلْتُهُ عَنْ أَمْری » ؛ من آن کار را از پیش خود نکردم. ( کهف/82 )
و روایات متعددى در منابع اهل سنت وجود دارد که این دیدگاه را تأیید مىکند که در ادامه به برخى از آنها اشاره مىگردد :
1. مسلم از أبى بن کعب نقل مىکند که پیامبر اسلام(صلى الله علیه وآله ) فرمودند: إِنَّ الْغُلَامَ الذی قَتَلَهُ الْخَضِرُ طُبِعَ کَافِرًا وَ لَوْ عَاشَ لَأَرْهَقَ أَبَوَیْهِ طُغْیَانًا وَکُفْرًا.
جوانی را که خضر به قتل رسانید، کفر بر دل او نقش بسته بود (دیگر اسلام نمیآورد) و اگر زنده میماند پدر و مادرش را درحالت طغیان و کفر به قتل میرسانید.
(النیسابوری ، مسلم بن الحجاج أبو الحسین القشیری (متوفاى261 )، صحیح مسلم، ج4، ص2050، ح2661، ناشر : دار إحیاء التراث العربی – بیروت ، تحقیق : محمد فؤاد عبد الباقی.)
2. احمد حنبل نیز از ابن عباس روایت را این گونه نقل مىکند که پیامبر اسلام (صلى الله علیه وآله ) فرمودند : «الْغُلاَمُ الذی قَتَلَهُ الْخَضِرُ طُبِعَ کَافِراً زَادَ أبو الرَّبِیعِ فی حَدِیثِهِ وَ لَو أَدْرَکَ لا رهق أَبَوَیْهِ طُغْیَاناً وَکُفْرا» جو انى را که خضر [علیه السلام] به قتل رسانید کفر بر دل او نقش بسته بود و ابو ربیع در حدیثش آورده که اگر بالغ مىشد درحالت طغیان وکفر پدر و مادر خود را به قتل مىرسانید .
(الشیبانی، أحمد بن حنبل ابوعبدالله (متوفای241هـ)، مسند أحمد بن حنبل، ج 5، ص274 ،رقم : 21159، ناشر: مؤسسة قرطبة – مصر.)
حال چه مصلحت و حکمتى موجب این عمل و این مأموریت شده است ؟ شاید بتوان از ظاهر آیه برداشت کرد که ایمان آن پدر و مادر در نزد خدا ارزش زیادى داشته است ؛ آن قدر که اقتضا داشته است فرزندى مؤمن و صالح در همین دنیا داشته باشند و این فرزند خلاف این اقتضا بود و خداوند امر فرمود او را بکشند تا فرزندى دیگر بهتر از او و صالح به آن ها عنایت نماید و با این عمل ایمان آنها نیز محفوظ بماند .
در حقیقت این کار لطفى بود که خداوند در حق این دو بنده صالح خود کرده است .
فخر رازى در این باره مىنویسد :
لأن بقاء ذلک الغلام حیاً کان مفسدة للوالدین فی دینهم و فی دنیاهم ، و لعله علم بالوحی أن المضار الناشئة من قتل ذلک الغلام أقل من المضار الناشئة بسبب حصول تلک المفاسد للأبوین، فلهذا السبب أقدم على قتله.
زنده ماندن غلام ، مفسده براى والدین در دین و دنیاى آنها داشته است ، شاید خضر [علیه السلام] از طریق وحى دانسته که ضرر ناشى از قتل غلام کمتر است از ضرر زنده ماندن او براى پدر و مادرش ، و به این سبب اقدام به قتل او کرد .
(الرازی الشافعی ، فخر الدین محمد بن عمر التمیمی (الوفاة: 604)، التفسیر الکبیر أو مفاتیح الغیب ، ج 21، ص136 ، دار النشر : دار الکتب العلمیة – بیروت – 1421هـ – 2000م ، الطبعة : الأولى.)