محمد علی فروغی- شهید مطهری – علامه طباطبایی
۱۳۹۷/۰۶/۲۵
–
۱۵۶۰ بازدید
چرا در اثرهای اقایان مطهری و طباطبایی که روشن ضمیر بودند، نسبت به محمد علی فروغی که فراماسون بود و فرهنگ ایران را در مسیر غلط سوق داد، اگر نه خوشبین، احترام گذار از روی احساس واقعی به این شخص بودند؟
مطالبی که استاد شهید مطهری و علامه طباطبایی در مورد محمد علی فروغی در آثارشان دارند ناظر به مباحث وی در کتاب سیر حکمت در اورپاست و هیچ تمجیدی از وی نکرده اند و ضمن نقل مطالب این کتاب در مواردی نیز آن را مورد نقد قرار داده اند. این به این دلیل بود که حتی تا سال ها پس از انقلاب، تنها کتاب معتبر فارسی فلسفه غرب که در دانشگاه ها نیز تدریس می شد، «سیر حکمت در اروپا»ی محمد علی فروغی بود و شکی نیست که خوانش انتقادی استاد مطهری از این اثر ، برترین نمونه برای «فلسفه تطبیقی»است که امروز مرسوم و متداول گردیده است. بنابر این مباحث این دو بزرگوار ناظر به کتاب وی در فلسفه غرب و نقد آن بوده و ناظر به شخصیت وی و یا تأیید و تمجید از وی نمی باشد. در مباحث علمی نقل مطالب از کتب مختلف هیچگاه به معنای تمجید و قضاوت در مورد شخصیت افراد و افکار و عملکرد آنان در حوزه های دیگر نیست. و الا شخصیت محمد علی فروغی و افکار و اقدامات وی در تاریخ کشور بر این شخصیت های بزرگ پوشیده نبوده است. در ادامه نگاهی گذرا به زندگی ، افکار و اقدامات محمد علی فروغی خواهیم داشت.محمدعلی فروغی از جمله چهرههای فراماسونری مرموز در تاریخ ایران است. وی که فردی عالم، ادیب و مسلط به چندین زبان بود نقش اصلی را در به قدرت رساندن رضاخان به قدرت و همچنین جانشینی محمدرضا پهلوی عهدهدار بود. وی سیاست پرداز حکومت پهلوی بود و با تأسیس لژ بیداری به گسترش فرهنگ فراماسونری و مبارزه با ارزشهای اسلامی پرداخت. نقش وی را نه فقط در غالب نخستوزیری و مناصب دولتی، بلکه در چهره رهبر اصلی سیاسی و ایدئولوژیکی دوران خود باید نظاره کرد.محمدعلی فروغی، متولد 1254-ش، از جمله چهرههای مرموز تاریخ معاصر ایران است. پدربزرگ او حاجی محمد مهدی اصفهانی معروف به «ارباب» از تجار تریاک در دوران قاجار بود که برای تجارت به هندوستان میرفته است و نخستین فردی است که تریاک را در اطراف اصفهان معمول کرده است .(محمدی نیا ، جعفر ، زندگی سیاسی محمدعلی فروغی، تهران، پانوس، ص 14)
پدرش محمدحسین از ادباء و شعرا و مترجمین اواخر سلطنت ناصرالدین شاه تا اوایل دوران مشروطیت بود، هم چنین در زمینه های تاریخ، فلسفه و علوم سیاسی فردی آگاه و صاحب نظر بود.
محمد علی فروغی نیز که زیر نظر پدر تربیت شد و هیچگاه از چشمان تیزبین او دور نبود و همواره مداخله مستقیم در تعیین خط مشی مطالعاتی وی داشته است ادامه دهنده کوششهای علمی او بوده است. از اینرو هنگامی که در جوانی به تحصیل در رشته پزشکی در دارالفنون پرداخت پس از مدتی آن را مناسب حال خود نیافت و به تحصیل در رشته فلسفه و ادبیات مشغول شد. در سالهای آخر سلطنت ناصرالدین شاه عضو دارالترجمه سلطنتی شد، در دوران مظفری معلم یک مدرسه ملی بود و پس از آن به تدریس تاریخ در مدرسه عالی سیاسی مشغول شد.مدرسه علوم سیاسی در سال 1317-ه.ق توسط میرزا نصرالله خان مشیرالدوله بنیان نهاده شد. این مدرسه به منظور آموزش و پرورش فرزندان هیأت حاکمه کشور جهت تربیت رجال سیاسی آینده تأسیس شد و بذر فرهنگ و روانشناسی فراماسونری را در نسلهای متمادی تحصیل کردگان غربگرای ایران بنیان نهاد.
فروغی، حلقه وصل فراماسونهای قدیم و جدید
محمدعلی فروغی که تحت تأثیر ملکم خان و آموزههای فراماسونی او بود در سن 32 سالگی (1286-ش) «لژ بیداری» را تأسیس کرد و در این لژ به مقام استاد اعظم با عنوان خاص «چراغدار» نائل آمد.(فردوست ، حسین ، ظهور و سقوط سلطنت پهلوی ، موسسه مطالعات و پژوهش های سیاسی، ج 2 ، ص 36)
وی در کنار دیگر فراماسون هایی نظیر سید حسن تقی زاده، حسن پیرنیا، محمود جم، علی منصور و ابراهیم حکیم الملک در واقع حلقه وصلی بودند بین فراماسون های عهد قاجار و نسل بعد از آن؛ و از طریق اهرم سیاست و حکومت، روح فراماسونری را در کالبد جامعه دمیدند. این لژ و محمدعلی فروغی نقش بسیار مهمی در سیاست و حکومت دوران پهلوی داشتند.تنظیم آئین نامه دادرسی جزائی که در سال 1330-ق به پایان رسید زیر نظر این لژ و با همکاری چهار فراماسون انجام گرفت که از این عده سه فراماسون ایرانی (مشیرالدوله، تقوی، محمدعلی فروغی) و مسیو پرتی فرانسوی بودند.(محمدی نیا ، جعفر ، زندگی سیاسی محمدعلی فروغی، ص 12)
محمدعلی فروغی، مغز متفکر سلطنت پهلوی
فروغی در سه دوره حساس حکومت رضاخان پهلوی نخستوزیر بود و با اقدامات خود سبب تأسیس و تحکیم و تقویت پادشاهی استبدادی رضاخان و تثبیت پادشاهی فرزندش محمدرضا شد و همچنین تلاشهای بسیاری در جهت ضربه زدن به فرهنگ و ارزشهای غنی اسلامی انجام داد.وی ازجمله افرادی است که تلاش کرد تا رضاخان به پادشاهی برسد و پس از انجام این عمل نخستین رئیسالوزرای او شد.
فروغی از عوامل مهم تأسیس، تثبیت و تضمین سلسله پهلوی
بدون فروغی، تدین، داور، تیمورتاش و سیدحسن تقیزاده، رضاخان تبدیل به رضاشاه نمیشد و نمیتوانست نظام پهلوی را در ایران مستقر سازد. ساختاری که رضاشاه پهلوی خلق کرد بسیار بالاتر از تواناییهای فردی، جهانبینی و سواد رضاخان بود. او یک نظامی در هنگ قزاقها بود و دانش او فراتر از آنچه در هنگ قزاق آموزش داده میشد، نمیرفت. نباید فراموش کنیم که رضاشاه فاقد تحصیلات آکادمیک بود اما ساختاری که خلق کرد، مدرن بود. پس این نظام نمیتواند صرفاً زاییده فکر یک فرمانده قزاق باشد. این نظام به معنای دقیق کلمه بیش از اینکه مولود جهانبینی رضاشاه باشد، مولود اندیشه سیاسی روشنفکرانی چون داور، تیمورتاش، فروغی و… بود؛ اگرچه در رأس آن رضاشاه نشسته بود.
حسین مکی مینویسد:
«یکی از مهرههای شطرنج سیاسی ایران در دوران مشروطیت و انقراض سلسله قاجار و روی کار آوردن رضاخان پهلوی، میرزا محمدعلیخان فروغی (ذکاءالملک) بوده است. او یکی از فراماسونهای باهوش و تحصیلکرده و دانشمند و صاحب تألیفات در ادبیات و حکمت و فلسفه میباشد و از جمله سیاستمداران و افرادی است که همواره طرفدار سیاست انگلستان در ایران و موردحمایت و اعتماد آنها بوده است. به همینجهت هم مقامات و مشاغل مهمی را شاغل گردیده است. فروغی از بدو پیدایش رضاخان یا از جهت هوش فطری یا از لحاظ آگاهی به سیاست انگلستان در مورد تمرکز حکومت مرکزی و ایجاد دیکتاتوری همواره او را تقویت میکرده و در بسیاری از بازی های سیاسی مبتکر و در حقیقت یکی از تعزیه گردانان اصلی او بوده است. در بدو به سلطنت رسیدن رضاخان پهلوی و نیز آخرین روزهای سلطنت او رئیس الوزراء بوده است.»(مکی ، حسین ، تاریخ بیست ساله ایران ، ناشر ، صص 20 -21)
محمدعلی فروغی، نخستین و آخرین نخست وزیر رضاخان
در مراسم تاج گذاری رضاخان فروغی نطقی ایراد کرد که البته تملق آمیز به نظر میرسد؛ اما باید توجه داشت که فروغی نیازی به تملق شخصی مانند رضاخان نداشت؛ بلکه هدف او از این نطق این بود که به مردم بفهماند که باید چگونه به رضاخان بنگرند و همچنین خود رضاخان هم آگاه شود که باید چگونه به خود نظر کند. درواقع به نوعی سیاست بین حاکم و فرمانروای جدید را اعلام میکرد و در ضمن آن هم با زرنگی تمام به تخریب تاریخ و فرهنگ اسلامی ایران میپرداخت. این نطق به نوعی تمام عناصر شووینیسم شاهنشاهی و باستان گرایی را که بعدها توسط پیروان و شاگردان خودش به آن پرداخته شد شامل میشد. او در نطق خود رضاخان میرپنج را «پادشاهی پاکزاد و ایراننژاد» و «وارث تاجوتخت کیان» و ناجی ایران و احیاگر شاهنشاهی باستان خواند؛ و درواقع میخواست بفهماند که دیگر او رضا میرپنج نیست بلکه شاه شاهان و وارث و جانشین کوروش و داریوش است.
انتخاب نام پهلوی برای رضاخان نیز از ابتکارات فروغی بود و در این راستا تمامی کسانی که نام آنها پهلوی بود مجبور به تغییر نام خود شدند تا رضاخان در این زمینه یکتا و بی مانند باشد و البته تمام اینها هممعنای خاص خود را داشت. فروغی در مجموع سه بار به نمایندگی مجلس انتخاب شد که دو مرتبه از آن را به عنوان معاون برگزیده شد. 25 مرتبه پست های وزارت جنگ، خارجه، مالیه و عدلیه را در کابینههای مختلف عهدهدار بود و سه مرتبه نیز به نخست وزیری رسید.
مبارزه با فرهنگ و ارزشهای اسلامی
فروغی در سال 1305-ش در کابینه مستوفی الممالک وزیر جنگ شد. پس از آن مدتی به عنوان سفیر کبیر ایران در ترکیه مشغول به کار شد و توانست مناسبات نزدیکی با کمال آتاتورک و سایر مقامات ترکیهای ایجاد کند. هنگامی که در سال 1312-ش مجدداً به عنوان نخستوزیر انتخاب شد تلاش کرد تا فرهنگ اسلامی را در کشور از میان ببرد. در همین راستا مقدمات سفر چهل روزه رضاخان را در 12 خرداد 1313-ش فراهم کرد تا رضاخان از نزدیک با ظواهر تمدن اروپایی که به شدت در ترکیه رواج پیداکرده بود آشنا شود و آنها را بهعنوان سوغات به ایران آورد. مواردی نظیر کشف حجاب، تغییر کلاه، تأسیس دانشگاه، جشن هزاره فردوسی، تأسیس فرهنگستان زبان و پیمان سعدآباد از نتایج این سفر بود. بدین ترتیب پشت پرده اصلی جریان مبارزه با فرهنگ اسلامی از جمله حجاب محمدعلی فروغی بود که با دستان رضاخان این کار را عملی کرد.
فروغی، ذخیرهای برای حفظ منافع استعمار در روزهای سخت
فروغی تا سال 1314-ش در پست نخست وزیری قرار داشت اما هنگامی که واقعه گوهرشاد اتفاق افتاد رضاشاه او را از کار برکنار کرد و تا سال 1320 خانه نشین شد. علت این برکناری و مغضوب واقع شدن این بود که رضاخان حکم به دستگیری اسدی، نایب التولیه حرم رضوی، داد و از آن جایی که دختر فروغی عروس اسدی بود در جهت وساطت برآمد اما رضاخان قبول نکرد و بر او هم غضب کرد.
البته باید به این نکته توجه داشت که فروغی به ظاهر از حکومت خارج شد و این مغضوب واقع شدن در حقیقت پوششی بود برای فروغی تا چهره خود را از دیکتاتوری رضاخانی پاک نگه دارد تا بتواند در پس پرده به کارهای بزرگتر بپردازد. به راستی اگر وی چهره خود را به صورت فردی عالم و اهل فرهنگ که مغضوب رضاخان شده است حفظ نمیکرد چگونه میتوانست در روزهای سرنوشت ساز 1320-ش چنان نقش تاریخی ایفا کند. فروغی در این دوران هم چنان در تحولات مؤثر بود و رضاخان پنهانی با او در ارتباط بود؛ چراکه تنها کسی که به او اعتماد داشت و با او مشورت میکرد فروغی بود و این مشورتها هیچگاه قطع نشد.
فروغی در این شش سال خانه نشینی به شناسایی و تربیت عناصر مستعد پرداخت و با کمکهای بی دریغ مادی و سیاسی خود توانست بر مشاهیر فرهنگی زمان خود نفوذ قابل توجهی به دست آورد.از نظر خود فروغی این سالها پربارترین دوران زندگی او به شمار میآید زیرا آثاری مانند «سیر حکمت در اروپا» و «حکمت سقراط» و «آیین سخنوری» را تحریر کرد و به تصحیح گلستان و بوستان و شاهنامه و خمسه نظامی پرداخت.
محمدعلی فروغی عنصر مهم و اصلی سیاست انگلستان در ایران توانست دو دوره مهم روی کار آمدن رضاخان و هم چنین از بین بردن ارزش های اسلامی را از طریق هدایت و سکانداری سیاست کشور و در اختیار داشتن پست نخست وزیری پشت سر بگذارد و به وظایف خود عمل کند. با شروع جنگ جهانی دوم در سال 1320-ش نوبت به سومین مرحله میرسد و آن عزل رضاخان و تثبیت فرزندش به عنوان پادشاه جدید است. همین امر که در هنگام تغییر سلطنت و پادشاه (پادشاهی رضاخان و محمدرضا) لازم است تا فروغی اداره حکومت و سیاست را در کشور بر عهده داشته باشد نشان از اهمیت جایگاه او در سیاست انگلیس است.
هنگامی که متفقین ایران را مورد اشغال قرار میدهند رضاخان سریعاً فروغی را احضار میکند و او را به نخستوزیری منصوب کرده و به او میگوید تو که با انگلیسیها در ارتباط هستی بگو مگر من کاری کردهام که میخواهند مرا بردارند؟ و از او طلب کمک میکند. فروغی در پاسخ میگوید که گویا چارهای نیست و باید استعفا دهی ولی پادشاهی در خانواده تو باقی میماند.رضاخان هنگام خروج از کشور مقدار قابل توجهی از طلاها و جواهرات سلطنتی را همراه خود برمیدارد. هنگامیکه نمایندگان به فروغی اعتراض میکنند تا جلوی خروج این ثروت را بگیرد در پاسخ میگوید که در بندر همه آن ها از او گرفته میشود. پس از آن که رضاخان در بندر عباس وارد کشتی میشود در بین راه انگلیسیها کشتی را تغییر میدهند و او را با کشتی باری به آفریقای جنوبی میبرند و طلاها را به هندوستان منتقل میکنند.
فروغی در آذرماه 1321-ش، پیش از آن که به عنوان سفیر کبیر ایران عازم آمریکا شود، در سن 67 سالگی از دنیا رفت و در مقبره خانوادگی خود واقع در ابن بابویه شهرری دفن شد.(www.haadi.ir/News-439
پدرش محمدحسین از ادباء و شعرا و مترجمین اواخر سلطنت ناصرالدین شاه تا اوایل دوران مشروطیت بود، هم چنین در زمینه های تاریخ، فلسفه و علوم سیاسی فردی آگاه و صاحب نظر بود.
محمد علی فروغی نیز که زیر نظر پدر تربیت شد و هیچگاه از چشمان تیزبین او دور نبود و همواره مداخله مستقیم در تعیین خط مشی مطالعاتی وی داشته است ادامه دهنده کوششهای علمی او بوده است. از اینرو هنگامی که در جوانی به تحصیل در رشته پزشکی در دارالفنون پرداخت پس از مدتی آن را مناسب حال خود نیافت و به تحصیل در رشته فلسفه و ادبیات مشغول شد. در سالهای آخر سلطنت ناصرالدین شاه عضو دارالترجمه سلطنتی شد، در دوران مظفری معلم یک مدرسه ملی بود و پس از آن به تدریس تاریخ در مدرسه عالی سیاسی مشغول شد.مدرسه علوم سیاسی در سال 1317-ه.ق توسط میرزا نصرالله خان مشیرالدوله بنیان نهاده شد. این مدرسه به منظور آموزش و پرورش فرزندان هیأت حاکمه کشور جهت تربیت رجال سیاسی آینده تأسیس شد و بذر فرهنگ و روانشناسی فراماسونری را در نسلهای متمادی تحصیل کردگان غربگرای ایران بنیان نهاد.
فروغی، حلقه وصل فراماسونهای قدیم و جدید
محمدعلی فروغی که تحت تأثیر ملکم خان و آموزههای فراماسونی او بود در سن 32 سالگی (1286-ش) «لژ بیداری» را تأسیس کرد و در این لژ به مقام استاد اعظم با عنوان خاص «چراغدار» نائل آمد.(فردوست ، حسین ، ظهور و سقوط سلطنت پهلوی ، موسسه مطالعات و پژوهش های سیاسی، ج 2 ، ص 36)
وی در کنار دیگر فراماسون هایی نظیر سید حسن تقی زاده، حسن پیرنیا، محمود جم، علی منصور و ابراهیم حکیم الملک در واقع حلقه وصلی بودند بین فراماسون های عهد قاجار و نسل بعد از آن؛ و از طریق اهرم سیاست و حکومت، روح فراماسونری را در کالبد جامعه دمیدند. این لژ و محمدعلی فروغی نقش بسیار مهمی در سیاست و حکومت دوران پهلوی داشتند.تنظیم آئین نامه دادرسی جزائی که در سال 1330-ق به پایان رسید زیر نظر این لژ و با همکاری چهار فراماسون انجام گرفت که از این عده سه فراماسون ایرانی (مشیرالدوله، تقوی، محمدعلی فروغی) و مسیو پرتی فرانسوی بودند.(محمدی نیا ، جعفر ، زندگی سیاسی محمدعلی فروغی، ص 12)
محمدعلی فروغی، مغز متفکر سلطنت پهلوی
فروغی در سه دوره حساس حکومت رضاخان پهلوی نخستوزیر بود و با اقدامات خود سبب تأسیس و تحکیم و تقویت پادشاهی استبدادی رضاخان و تثبیت پادشاهی فرزندش محمدرضا شد و همچنین تلاشهای بسیاری در جهت ضربه زدن به فرهنگ و ارزشهای غنی اسلامی انجام داد.وی ازجمله افرادی است که تلاش کرد تا رضاخان به پادشاهی برسد و پس از انجام این عمل نخستین رئیسالوزرای او شد.
فروغی از عوامل مهم تأسیس، تثبیت و تضمین سلسله پهلوی
بدون فروغی، تدین، داور، تیمورتاش و سیدحسن تقیزاده، رضاخان تبدیل به رضاشاه نمیشد و نمیتوانست نظام پهلوی را در ایران مستقر سازد. ساختاری که رضاشاه پهلوی خلق کرد بسیار بالاتر از تواناییهای فردی، جهانبینی و سواد رضاخان بود. او یک نظامی در هنگ قزاقها بود و دانش او فراتر از آنچه در هنگ قزاق آموزش داده میشد، نمیرفت. نباید فراموش کنیم که رضاشاه فاقد تحصیلات آکادمیک بود اما ساختاری که خلق کرد، مدرن بود. پس این نظام نمیتواند صرفاً زاییده فکر یک فرمانده قزاق باشد. این نظام به معنای دقیق کلمه بیش از اینکه مولود جهانبینی رضاشاه باشد، مولود اندیشه سیاسی روشنفکرانی چون داور، تیمورتاش، فروغی و… بود؛ اگرچه در رأس آن رضاشاه نشسته بود.
حسین مکی مینویسد:
«یکی از مهرههای شطرنج سیاسی ایران در دوران مشروطیت و انقراض سلسله قاجار و روی کار آوردن رضاخان پهلوی، میرزا محمدعلیخان فروغی (ذکاءالملک) بوده است. او یکی از فراماسونهای باهوش و تحصیلکرده و دانشمند و صاحب تألیفات در ادبیات و حکمت و فلسفه میباشد و از جمله سیاستمداران و افرادی است که همواره طرفدار سیاست انگلستان در ایران و موردحمایت و اعتماد آنها بوده است. به همینجهت هم مقامات و مشاغل مهمی را شاغل گردیده است. فروغی از بدو پیدایش رضاخان یا از جهت هوش فطری یا از لحاظ آگاهی به سیاست انگلستان در مورد تمرکز حکومت مرکزی و ایجاد دیکتاتوری همواره او را تقویت میکرده و در بسیاری از بازی های سیاسی مبتکر و در حقیقت یکی از تعزیه گردانان اصلی او بوده است. در بدو به سلطنت رسیدن رضاخان پهلوی و نیز آخرین روزهای سلطنت او رئیس الوزراء بوده است.»(مکی ، حسین ، تاریخ بیست ساله ایران ، ناشر ، صص 20 -21)
محمدعلی فروغی، نخستین و آخرین نخست وزیر رضاخان
در مراسم تاج گذاری رضاخان فروغی نطقی ایراد کرد که البته تملق آمیز به نظر میرسد؛ اما باید توجه داشت که فروغی نیازی به تملق شخصی مانند رضاخان نداشت؛ بلکه هدف او از این نطق این بود که به مردم بفهماند که باید چگونه به رضاخان بنگرند و همچنین خود رضاخان هم آگاه شود که باید چگونه به خود نظر کند. درواقع به نوعی سیاست بین حاکم و فرمانروای جدید را اعلام میکرد و در ضمن آن هم با زرنگی تمام به تخریب تاریخ و فرهنگ اسلامی ایران میپرداخت. این نطق به نوعی تمام عناصر شووینیسم شاهنشاهی و باستان گرایی را که بعدها توسط پیروان و شاگردان خودش به آن پرداخته شد شامل میشد. او در نطق خود رضاخان میرپنج را «پادشاهی پاکزاد و ایراننژاد» و «وارث تاجوتخت کیان» و ناجی ایران و احیاگر شاهنشاهی باستان خواند؛ و درواقع میخواست بفهماند که دیگر او رضا میرپنج نیست بلکه شاه شاهان و وارث و جانشین کوروش و داریوش است.
انتخاب نام پهلوی برای رضاخان نیز از ابتکارات فروغی بود و در این راستا تمامی کسانی که نام آنها پهلوی بود مجبور به تغییر نام خود شدند تا رضاخان در این زمینه یکتا و بی مانند باشد و البته تمام اینها هممعنای خاص خود را داشت. فروغی در مجموع سه بار به نمایندگی مجلس انتخاب شد که دو مرتبه از آن را به عنوان معاون برگزیده شد. 25 مرتبه پست های وزارت جنگ، خارجه، مالیه و عدلیه را در کابینههای مختلف عهدهدار بود و سه مرتبه نیز به نخست وزیری رسید.
مبارزه با فرهنگ و ارزشهای اسلامی
فروغی در سال 1305-ش در کابینه مستوفی الممالک وزیر جنگ شد. پس از آن مدتی به عنوان سفیر کبیر ایران در ترکیه مشغول به کار شد و توانست مناسبات نزدیکی با کمال آتاتورک و سایر مقامات ترکیهای ایجاد کند. هنگامی که در سال 1312-ش مجدداً به عنوان نخستوزیر انتخاب شد تلاش کرد تا فرهنگ اسلامی را در کشور از میان ببرد. در همین راستا مقدمات سفر چهل روزه رضاخان را در 12 خرداد 1313-ش فراهم کرد تا رضاخان از نزدیک با ظواهر تمدن اروپایی که به شدت در ترکیه رواج پیداکرده بود آشنا شود و آنها را بهعنوان سوغات به ایران آورد. مواردی نظیر کشف حجاب، تغییر کلاه، تأسیس دانشگاه، جشن هزاره فردوسی، تأسیس فرهنگستان زبان و پیمان سعدآباد از نتایج این سفر بود. بدین ترتیب پشت پرده اصلی جریان مبارزه با فرهنگ اسلامی از جمله حجاب محمدعلی فروغی بود که با دستان رضاخان این کار را عملی کرد.
فروغی، ذخیرهای برای حفظ منافع استعمار در روزهای سخت
فروغی تا سال 1314-ش در پست نخست وزیری قرار داشت اما هنگامی که واقعه گوهرشاد اتفاق افتاد رضاشاه او را از کار برکنار کرد و تا سال 1320 خانه نشین شد. علت این برکناری و مغضوب واقع شدن این بود که رضاخان حکم به دستگیری اسدی، نایب التولیه حرم رضوی، داد و از آن جایی که دختر فروغی عروس اسدی بود در جهت وساطت برآمد اما رضاخان قبول نکرد و بر او هم غضب کرد.
البته باید به این نکته توجه داشت که فروغی به ظاهر از حکومت خارج شد و این مغضوب واقع شدن در حقیقت پوششی بود برای فروغی تا چهره خود را از دیکتاتوری رضاخانی پاک نگه دارد تا بتواند در پس پرده به کارهای بزرگتر بپردازد. به راستی اگر وی چهره خود را به صورت فردی عالم و اهل فرهنگ که مغضوب رضاخان شده است حفظ نمیکرد چگونه میتوانست در روزهای سرنوشت ساز 1320-ش چنان نقش تاریخی ایفا کند. فروغی در این دوران هم چنان در تحولات مؤثر بود و رضاخان پنهانی با او در ارتباط بود؛ چراکه تنها کسی که به او اعتماد داشت و با او مشورت میکرد فروغی بود و این مشورتها هیچگاه قطع نشد.
فروغی در این شش سال خانه نشینی به شناسایی و تربیت عناصر مستعد پرداخت و با کمکهای بی دریغ مادی و سیاسی خود توانست بر مشاهیر فرهنگی زمان خود نفوذ قابل توجهی به دست آورد.از نظر خود فروغی این سالها پربارترین دوران زندگی او به شمار میآید زیرا آثاری مانند «سیر حکمت در اروپا» و «حکمت سقراط» و «آیین سخنوری» را تحریر کرد و به تصحیح گلستان و بوستان و شاهنامه و خمسه نظامی پرداخت.
محمدعلی فروغی عنصر مهم و اصلی سیاست انگلستان در ایران توانست دو دوره مهم روی کار آمدن رضاخان و هم چنین از بین بردن ارزش های اسلامی را از طریق هدایت و سکانداری سیاست کشور و در اختیار داشتن پست نخست وزیری پشت سر بگذارد و به وظایف خود عمل کند. با شروع جنگ جهانی دوم در سال 1320-ش نوبت به سومین مرحله میرسد و آن عزل رضاخان و تثبیت فرزندش به عنوان پادشاه جدید است. همین امر که در هنگام تغییر سلطنت و پادشاه (پادشاهی رضاخان و محمدرضا) لازم است تا فروغی اداره حکومت و سیاست را در کشور بر عهده داشته باشد نشان از اهمیت جایگاه او در سیاست انگلیس است.
هنگامی که متفقین ایران را مورد اشغال قرار میدهند رضاخان سریعاً فروغی را احضار میکند و او را به نخستوزیری منصوب کرده و به او میگوید تو که با انگلیسیها در ارتباط هستی بگو مگر من کاری کردهام که میخواهند مرا بردارند؟ و از او طلب کمک میکند. فروغی در پاسخ میگوید که گویا چارهای نیست و باید استعفا دهی ولی پادشاهی در خانواده تو باقی میماند.رضاخان هنگام خروج از کشور مقدار قابل توجهی از طلاها و جواهرات سلطنتی را همراه خود برمیدارد. هنگامیکه نمایندگان به فروغی اعتراض میکنند تا جلوی خروج این ثروت را بگیرد در پاسخ میگوید که در بندر همه آن ها از او گرفته میشود. پس از آن که رضاخان در بندر عباس وارد کشتی میشود در بین راه انگلیسیها کشتی را تغییر میدهند و او را با کشتی باری به آفریقای جنوبی میبرند و طلاها را به هندوستان منتقل میکنند.
فروغی در آذرماه 1321-ش، پیش از آن که به عنوان سفیر کبیر ایران عازم آمریکا شود، در سن 67 سالگی از دنیا رفت و در مقبره خانوادگی خود واقع در ابن بابویه شهرری دفن شد.(www.haadi.ir/News-439