مراحل خودشناسی-معنای خودشناسی-جدید-
۱۳۹۶/۱۱/۰۵
–
۱۶۲۰ بازدید
سلام و وقت به خیر. من دختری ۲۴ ساله هستم که هوش درون فردی و هوش معنوی نسبتا بالایی دارم و منطق اصول تفکر منه. البته اینم باید که منطقم مانع شهود و ارتباط دلیم نمیشه… به شدت خودمو دوست دارم و تمام مدت مشغول تفکر در باره خودم و حتی طبیعت و خلقتم. و چون به ارزش وجودی انسان پی بردم، به مرور زمان به عزت نفس تقریبا بالایی رسیدم. از طرفی نگرشم به این صورته که هر انسانی رو که میبینم به جای اینکه به ظاهر و جایگاهش اهمیت بدم، به عزت نفس ادم ها اهمیت میدم. به همین خاطر طوری باهاشون رفتار میکنم که در شان انسانیته. همچنین از طرفی حواسم به عزت نفس خودمم هست. و از این قضیه خیلی ارامش دارم و راضی ام. اما یه سوال خیلیییی بزرگی ذهنمو مشغول کرده. مگه حضرت علی نمیگه اگه میخای خدارو بشناسی خودتو بشناس؟ خب من تمام مدت همین کار رو میکنم… اما حضور خدا رو تو زندگیم کمرنگ تر میبینم. نه اینکه حسش نکنم.. میدونم هست.. ولی درگیر شناختنش نیستم! انقدر درگیر خودشناسی شدم که انگار تمام مدت از خدا غافلم! این عجیب نیست؟!! ئه!!! چی شد پس؟ مگه از خود شناسی به خدا نمیرسدیم؟ پس چرا نمیشه برای من؟ جالبه بدونید که نماز هم میخونم اما فقط در حد انجام وظیفست انگار… اصلا این طور بپرسم: ایا این قانون همیشگی نیست که اگر خودتو بشناسی خدارو میشناسی؟ حدیث مگه نیست؟
حقیقت خودشناسی!سلام دوست گرامی. اولین نکته ای که در خودشناسی مهم است این است که بدانیم انسان ظهور خدا است و اگر خود را به عنوان ظهور خدا بشناسد خدا را که ظاهر کننده و مربی او است را نیز خواهد شناخت.
خدای متعال در انسان ظهور چشم گیری دارد و با تمام اسماء و صفات و کمالات خود در انسان ظهور کرده است و انسان بالقوه مظهر تمام کمالات الهی است. بنابراین هر قدر انسان خودش را بیشتر بشناسد خدا شناسی اش هم قوی تر می شود.
دومین نکته ای که در خودشناسی باید توجه کنیم این است که باور کنیم ما روحیم نه بدن و توجه خود را از بدن به سمت روح متمایل نماییم و به روح بپردازیم.
ما عادت داریم به بدن خود توجه کنیم و نیازهای بدن را بشناسیم و توجهمان به روح خیلی کم است. باید از این عادت دست برداریم و توجه مان را به روح زیاد کنیم.
تا می گویند سلامتی ذهن ما به سلامتی بدن متوجه می شود و اصلا ما متوجه روح و حقیقت خود نیستیم.
خودشناسی، یعنی متوجه روح شویم و بدانیم که انسان یک موجود رواحانی و فراطبیعی است و بدن تنها مرکب و ابزار او برای زندگی و سیر و سلوک روحانی است.
خودشناسی، یعنی بیشتر به سلامتی روح و کمال روح بیاندیشیم و همه حواسمان به بدن نباشد.
در حال حاضر متاسفانه ما بیشتر بدنی شده ایم و فقط توی بدن سیر می کنیم و از روح که حقیقت ما است غافل ایم. غفلت از روح چالش اصلی زندگی انسان در این دنیا است.
حتی قرآن هم که می خوانیم بدنه قرآن را می خوانیم، بدنه قرآن را می شناسیم، به عبارات و الفاظ و تجوید و قرائت و مانند آن می پردازیم و به روح قرآن که توحید است کاری نداریم.
فرهنگ ما به صورت یک فرهنگ بدنی در آمده است. روح و معنویت و روحانیت در فرهنگ ما فراموش شده است.
ما آنقدر به بدن خود اهمیت می دهیم و دائم به راحتی و آسایش و نیازهای آن فکر می کنیم که گویا بدن شده ایم.
در صورتی که ما روح هستیم نه بدن، باید روی روح متمرکز شویم و به بدن نگاه ابزاری کنیم.
این تفکر مبتنی بر نگاه اصولی تر و جامع تری است که انسان باید به طبیعت و فراطبیعت داشته باشد.
انا لله و انا الیه راجعون. ما و تمام طبیعت از ماورای طبیعت به این دنیا و طبیعت آمده ایم و به سوی ماورای طبیعت و خداوند باز خواهیم گشت.
جهان هستی باطنی دارد و ظاهری. ما الان در ظاهر هستی هستیم و در طبیعت زندگی می کنیم، ولی طبیعت نیستیم. ما از باطن هستی آمده ایم و روزی که چندان دور نیست به جایگاه اصلی خود که ماورای طبیعت و باطن هستی است، بازخواهیم گشت.
این بازگشت ممکن است همین امروز اتفاق بیافتد. هیچ کسی تضمین ندارد که فردا یا یک ساعت دیگر زنده باشد.
در روایات داریم که – صلوا صلاه مودع – هر نمازی که می خوانید فکر کنید که نماز آخر خود است و آنرا به صورت نماز وداع بخوانید.
یعنی شما مسافر ماورای طبیعت هستید و باطن هستی شما را دائم به سوی خود فرا می خواند و در حال جذب شما است. کافی است یک لحظه قلب شما از کار بایستد، فورا به سوی باطن هستی کشیده می شوید.
شما از عالم خاک نیستید، پس روح خود را برای مسافرت به عالم آخرت و ماورای طبیعت آماده کنید.
مرغ باغ ملکوتم نیم از عالم خاک چند روزی قفسی ساخته اند از بدنم.
من عرف نفسه فقد عرف ربه. یعنی کسی که خود را شناخت که او روح است نه بدن، رب خود را هم خواهد شناخت.
یعنی می فهمد که طبیعت رب او نیست، طبیعت قادر نیست روح را پرورش دهد. روح انسان ماورایی است و باید توسط ماورای طبیعت ربوبیت شود.
کار دین و روحانیت تربیت روح است. موضوع علوم دینی دنیا و طبیعت نیست. موضوع دین روح انسان و بعد ماورای طبیعی انسان است.
دین سفر انسان به ماورای طبیعت را مدیریت می کند و او را برای ملاقات با خداوند آماده می سازد و به سمت خدا هدایت می کند.
حقیقت خودشناسی آن است که متوجه روح شوی و بدانی که تو از عالم خاک نیستی و از ماورای طبیعت به این دنیا آمده ای و به زودی به جایگاه اصلی خود سفر خواهی کرد، بنابراین خود را برای این سفر آماده کنی.
خودشناسی باعث می شود که تو بیدار شوی و غرق در خواسته ها و آرزوهای دینوی نشوی و آگاهانه زندگی کنی و در مسیر صحیح زندگی قرار بگیری.
خودشناسی حب دنیا را در دل تو ضعیف می کند و علاقه به حقایق ماورای طبیعت و عالم آخرت را در تو تقویت می نماید و هدف زندگی ات را اصلاح می نماید.
کسی که خود را به درستی می شناسد وقت خود را برای رسیدن به دنیا تلف نمی کند، چون می داند که این دنیا برای او ماندنی نیست و از زمان عمر خود برای پرورش روح و آماده شدن برای آخرت بهره می برد.
فهرست مسایل خودشناسی!
خودشناسی علم بسیار نافع و در عین حال تا حدودی دشوار است زیرا به تحقیقات وسیع و احیانا فلسفی نیاز دارد.
در صورتی که بخواهید در این علم وارد شوید و خود را به درستی بشناسید لازم است در موضوعات زیر تحقیق و مطالعه داشته باشید.
اولین موضوع تعریف انسان است . اهل معرفت انسان را ظهور کامل خداوند می دانند و کون جامع هستی معرفی می کنند در این زمینه جداگانه باید تحقیقات و مطالعات مفصلی داشته باشد و بعد به موارد زیر گفته بپردازید.
1- ابعاد انسان شامل روح و بدن.
2- پیدایش و آفرینش روح .
3- اصالت روح انسان به معنای اینکه انسان روح است نه بدن.
4- تجرد روح به این معنا که روح انسان از سنخ ماده نیست و از سنخ مجردات و ماوراء طبیعت است.
5- بقای روح به این معنا که روح انسان با مرگ تن از بین نمی رود و به زندگی خود در عالم برزخ ادامه می دهد.
6- کمال و سعادت روح انسان، مقام ولایت و خلافت انسان. انسان خلیفه خدا در روی زمین است.
7- قدرت و توانایی و استعداد مظهری روح انسان از نظر علمی و عملی. به عبارت دیگر قدرت تسلط علمی و عملی انسان بر طبیعت و ماورای طبیعت.
8- عظمت و ارزش روح انسان. جامعیت و شرافت و برتری انسان بر تمام مخلوقات خداوند.
9- شناخت ابعاد روح انسان شامل قوای نفس و عقل و قلب.
10- رابطه روح و بدن.
11- مراتب نفس انسان.
12- شناخت فطرت و غریزه.
13- راه رشد و کمال روح.
14- بیماری و سلامت قلب.
خدای متعال در انسان ظهور چشم گیری دارد و با تمام اسماء و صفات و کمالات خود در انسان ظهور کرده است و انسان بالقوه مظهر تمام کمالات الهی است. بنابراین هر قدر انسان خودش را بیشتر بشناسد خدا شناسی اش هم قوی تر می شود.
دومین نکته ای که در خودشناسی باید توجه کنیم این است که باور کنیم ما روحیم نه بدن و توجه خود را از بدن به سمت روح متمایل نماییم و به روح بپردازیم.
ما عادت داریم به بدن خود توجه کنیم و نیازهای بدن را بشناسیم و توجهمان به روح خیلی کم است. باید از این عادت دست برداریم و توجه مان را به روح زیاد کنیم.
تا می گویند سلامتی ذهن ما به سلامتی بدن متوجه می شود و اصلا ما متوجه روح و حقیقت خود نیستیم.
خودشناسی، یعنی متوجه روح شویم و بدانیم که انسان یک موجود رواحانی و فراطبیعی است و بدن تنها مرکب و ابزار او برای زندگی و سیر و سلوک روحانی است.
خودشناسی، یعنی بیشتر به سلامتی روح و کمال روح بیاندیشیم و همه حواسمان به بدن نباشد.
در حال حاضر متاسفانه ما بیشتر بدنی شده ایم و فقط توی بدن سیر می کنیم و از روح که حقیقت ما است غافل ایم. غفلت از روح چالش اصلی زندگی انسان در این دنیا است.
حتی قرآن هم که می خوانیم بدنه قرآن را می خوانیم، بدنه قرآن را می شناسیم، به عبارات و الفاظ و تجوید و قرائت و مانند آن می پردازیم و به روح قرآن که توحید است کاری نداریم.
فرهنگ ما به صورت یک فرهنگ بدنی در آمده است. روح و معنویت و روحانیت در فرهنگ ما فراموش شده است.
ما آنقدر به بدن خود اهمیت می دهیم و دائم به راحتی و آسایش و نیازهای آن فکر می کنیم که گویا بدن شده ایم.
در صورتی که ما روح هستیم نه بدن، باید روی روح متمرکز شویم و به بدن نگاه ابزاری کنیم.
این تفکر مبتنی بر نگاه اصولی تر و جامع تری است که انسان باید به طبیعت و فراطبیعت داشته باشد.
انا لله و انا الیه راجعون. ما و تمام طبیعت از ماورای طبیعت به این دنیا و طبیعت آمده ایم و به سوی ماورای طبیعت و خداوند باز خواهیم گشت.
جهان هستی باطنی دارد و ظاهری. ما الان در ظاهر هستی هستیم و در طبیعت زندگی می کنیم، ولی طبیعت نیستیم. ما از باطن هستی آمده ایم و روزی که چندان دور نیست به جایگاه اصلی خود که ماورای طبیعت و باطن هستی است، بازخواهیم گشت.
این بازگشت ممکن است همین امروز اتفاق بیافتد. هیچ کسی تضمین ندارد که فردا یا یک ساعت دیگر زنده باشد.
در روایات داریم که – صلوا صلاه مودع – هر نمازی که می خوانید فکر کنید که نماز آخر خود است و آنرا به صورت نماز وداع بخوانید.
یعنی شما مسافر ماورای طبیعت هستید و باطن هستی شما را دائم به سوی خود فرا می خواند و در حال جذب شما است. کافی است یک لحظه قلب شما از کار بایستد، فورا به سوی باطن هستی کشیده می شوید.
شما از عالم خاک نیستید، پس روح خود را برای مسافرت به عالم آخرت و ماورای طبیعت آماده کنید.
مرغ باغ ملکوتم نیم از عالم خاک چند روزی قفسی ساخته اند از بدنم.
من عرف نفسه فقد عرف ربه. یعنی کسی که خود را شناخت که او روح است نه بدن، رب خود را هم خواهد شناخت.
یعنی می فهمد که طبیعت رب او نیست، طبیعت قادر نیست روح را پرورش دهد. روح انسان ماورایی است و باید توسط ماورای طبیعت ربوبیت شود.
کار دین و روحانیت تربیت روح است. موضوع علوم دینی دنیا و طبیعت نیست. موضوع دین روح انسان و بعد ماورای طبیعی انسان است.
دین سفر انسان به ماورای طبیعت را مدیریت می کند و او را برای ملاقات با خداوند آماده می سازد و به سمت خدا هدایت می کند.
حقیقت خودشناسی آن است که متوجه روح شوی و بدانی که تو از عالم خاک نیستی و از ماورای طبیعت به این دنیا آمده ای و به زودی به جایگاه اصلی خود سفر خواهی کرد، بنابراین خود را برای این سفر آماده کنی.
خودشناسی باعث می شود که تو بیدار شوی و غرق در خواسته ها و آرزوهای دینوی نشوی و آگاهانه زندگی کنی و در مسیر صحیح زندگی قرار بگیری.
خودشناسی حب دنیا را در دل تو ضعیف می کند و علاقه به حقایق ماورای طبیعت و عالم آخرت را در تو تقویت می نماید و هدف زندگی ات را اصلاح می نماید.
کسی که خود را به درستی می شناسد وقت خود را برای رسیدن به دنیا تلف نمی کند، چون می داند که این دنیا برای او ماندنی نیست و از زمان عمر خود برای پرورش روح و آماده شدن برای آخرت بهره می برد.
فهرست مسایل خودشناسی!
خودشناسی علم بسیار نافع و در عین حال تا حدودی دشوار است زیرا به تحقیقات وسیع و احیانا فلسفی نیاز دارد.
در صورتی که بخواهید در این علم وارد شوید و خود را به درستی بشناسید لازم است در موضوعات زیر تحقیق و مطالعه داشته باشید.
اولین موضوع تعریف انسان است . اهل معرفت انسان را ظهور کامل خداوند می دانند و کون جامع هستی معرفی می کنند در این زمینه جداگانه باید تحقیقات و مطالعات مفصلی داشته باشد و بعد به موارد زیر گفته بپردازید.
1- ابعاد انسان شامل روح و بدن.
2- پیدایش و آفرینش روح .
3- اصالت روح انسان به معنای اینکه انسان روح است نه بدن.
4- تجرد روح به این معنا که روح انسان از سنخ ماده نیست و از سنخ مجردات و ماوراء طبیعت است.
5- بقای روح به این معنا که روح انسان با مرگ تن از بین نمی رود و به زندگی خود در عالم برزخ ادامه می دهد.
6- کمال و سعادت روح انسان، مقام ولایت و خلافت انسان. انسان خلیفه خدا در روی زمین است.
7- قدرت و توانایی و استعداد مظهری روح انسان از نظر علمی و عملی. به عبارت دیگر قدرت تسلط علمی و عملی انسان بر طبیعت و ماورای طبیعت.
8- عظمت و ارزش روح انسان. جامعیت و شرافت و برتری انسان بر تمام مخلوقات خداوند.
9- شناخت ابعاد روح انسان شامل قوای نفس و عقل و قلب.
10- رابطه روح و بدن.
11- مراتب نفس انسان.
12- شناخت فطرت و غریزه.
13- راه رشد و کمال روح.
14- بیماری و سلامت قلب.