۱۳۹۸/۰۲/۱۹
–
۱۷۶۸ بازدید
در فضای مجازی اسنادی تاریخی اورده شده که طبق ان پیامبر ص پناه بر خدا راهزنی میکرده چه پاسخی برای ان وجود دارد؟
فهرستی از جنایات بزرگان قریش نسبت به تازه مسلمان شدهها در جایجای تاریخ مکتوب آمده :[قریشیان در همان سالهای اول طلوع اسلام] از برخی مسلمین کالا دریافت می کردند و پولش را نمی داده بالا می کشیدند!( ابن هشام -ج1-223٬224) قسمت های حساس بدن چون چشم و گوش مسلمانان را هدف ضربه های خود قرار میدادند!( ابن هشام -ج1-235)از شدت آزار و اذیت قریش برخی از مسلمین مکه فرار کردند و به اطراف ان گریختند!( ابن هشام -ج1-236) نه تنها مال مسلمین بلکه مال غیر مسلمانان را هم به زور غصب میکردند! رسول خدا ص در سر این امر با انها درگیر شد!( ابن هشام -ج1-246٬247) مسلمانان بی بضاعت را تمسخر میکردند تا انها را دلسرد نمایند و از دور رسول خدا ص پراکنده سازند(ابن هشام -ج1-250) سعد بن عباده بزرگ خزرج(مسلمان انصار مدینه) را که برای پیمان بستن با رسول خدا ص امده بود اسیر کرده دست بسته و سیلی زنان و گیسوکشان در مکه می چرخاندند و شکنجه میدادند! تا هنگامی بنی هاشم بداد او رسیدند رهایش نکردند!( ابن هشام -ج1-295٬296)جنایات قریش در هنگام هجرت پیامبر ص و مسلمین به مدینه:
[آنها در سال هجرت و پس از آن] تا اموال برخی از مسلمین را به زرو غصب نکردند به انها اجازهی خروج ندادند!(طبقات الکبری/ج3-195+ابن هشام ج1-311)در این راه حتی زن و کودک برخی از مسلمین را به زور و شلاق گرفتند و ربودند! تا شاید مانع هجرت آنها شوند(ابن هشام ج1-304) هجرت به مدینه از ترس قریشیان به صورت مخفیانه صورت میگرفت(ابن هشام ج1-307) مسلمانان هجرت کرده را به زور و حیله و نیرنگ تحت فشار قرار داده و به مکه باز میگرداندند و اسیر می کردند!(ابن هشام ج1-308)برخی از مسلمین را زندانی و حبس کردند تا مانع هجرت آنها به مدینه شوند(ابن هشام -ج1-309) زنان بازمانده از هجرت را کتک میزدند و آزار میرساندند(ابن هشام-ج 320:1-ج2 :272) خانه های مهر و موم شده ی گروهی از مسلمانان را به زور تصاحب کرده و فروختند!(ابن هشام-ج1-332) در هنگامهی هجرت تصمیم قاطع به قتل پیامبر ص گرفتند!(ابنهشام٬ج1-313) دراین راه جایزه برای کسانیکه رسولخدا را دستگیرکنند قراردادند! (خرج اموال در راه صدمهزدن به دینمبیناسلام) ( ابن هشام -ج 1،ص:321)
حال گرفتن حق مظلومان از چنین جنایتکارانی که مست قدرتند و جنایت برایشان امری عادی و روزمره است چگونه ممکن است؟
مصادره اموال دیگران که در پرسش از آن به راهزنی تعبیر شده به دو صورت متصور است:
1. اینکه کسی بدون هیچ حقی در مال دیگران تصرف کرده و آن را به ملکیت خود در آورد.
2. اینکه کسی در مال دیگری حقی داشته باشد، اما طرف مقابل حاضر به پرداخت حق وی نباشد، سپس شخص صاحب حق، با روشهای ممکنی که در اختیار دارد، حقش را از مال ظالم بگیرد.
با توجه به دو بخش بالا؛ بیگمان فرض اول، رفتاری ظالمانه و تصرفی عدوانی است و اگر در جادهها و مسیرهای ارتباطی رخ دهد از مصادیق آشکار راهزنی خواهد بود که نه عقل آنرا میپسندد و نه شرع، امّا در فرض دوم که در شرع از آن به «تقاص» نام برده میشود، چنین برداشتی از مال دیگران نه تنها رفتاری ظالمانه و تصرفی عدوانی نیست، بلکه در صورتی که نظم عمومی کل اجتماع را تهدید نکند، علاوه بر آنکه در دین اسلام حرام نیست، دیگر جوامع نیز آن را مخالف با عقل و اخلاق نمیدانند.
پیامبر اسلام(ص) و مسلمانان از طرف کفار قریش مورد ستم واقع شده و از خانه و کاشانه و وطنشان اخراج شده و اموالی که در آنجا داشتند از اختیارشان خارج شد. قرآن در این رابطه میفرماید: «آنهایى که به ناحق از دیارشان رانده شدهاند جز آن بود که میگفتند: پروردگار ما خداى یکتا است؟ و اگر خدا بعضى را به وسیله بعضى دیگر دفع نکرده بود، دیرها و کلیساها و کنشتها و مسجدهایى که نام خدا به فراوانى در آن برده میشود ویران میگردید. و خدا هر کس را که یاریش کند، یارى میکند و خدا توانا و پیروزمند است».[1]بدیهى است اقرار به توحید و یگانگى خدا افتخار است نه گناه، این اقرار چیزى نبود که به مشرکان حق دهد تا مسلمانان را از خانه و زندگیشان بیرون کنند. تعبیری که در قرآن آمده که گناهی جز این نداشتند، تعبیر لطیفى است که در اینگونه موارد استفاده میشود: «گناه ما این بود که به تو خدمت کردیم!».[2]این آیه مظلومیت مؤمنان را بیان میکند، و آن این است که کفار بدون هیچگونه حق و مجوّزى ایشان را از دیار و وطنشان مکه بیرون کردند. آن هم نه اینطور که دست ایشان را بگیرند، و از خانه و شهرشان بیرون کنند، بلکه آنقدر شکنجه و آزار کردند، و آنقدر براى آنان صحنهسازى نمودند، تا ناگزیر شدند با پاى خود شهر و زندگى را رها نموده در دیار غربت منزل کنند، و از اموال و هستى خود چشم پوشیده، با فقر و تنگدستى گرفتار شوند. عدهاى به حبشه رفتند و جمعى بعد از هجرت رسول خدا(ص) به مدینه.[3]بر این اساس، با توجه به اینکه، قریش پیامبر اسلام(ص) و مسلمانان را از وطنشان اخراج کرده و اموال آنان را مصادره و یا توقیف کردند. طبیعتاً برای افراد خسارت دیده این حق محفوظ است که خسارات وارده را از واردکنندگان خسارت (و یا احیاناً همپیمانان آنها) دریافت کند و جلوگیری از عبور آزادانه کاروانهای تجاری قریش هم در همین راستا ارزیابی میشود که تعبیر «راهزنی» واژهای مناسب برای آن نیست.
قسمتی از متن به نقل از پایگاه اسلام کوئست
پینوشت:
[1]. حج، 40.
[2]. مکارم شیرازی، ناصر، تفسیر نمونه، ج 14، ص 115، تهران، دار الکتب الاسلامیه، 1374ش.
[3]. طباطبائی، سید محمد حسین، المیزان فی تفسیر القرآن، ترجمه، موسوی، سید محمد باقر، ج 14، ص 543، قم، دفتر انتشارات اسلامى، چاپ پنجم، 1374ش.
[آنها در سال هجرت و پس از آن] تا اموال برخی از مسلمین را به زرو غصب نکردند به انها اجازهی خروج ندادند!(طبقات الکبری/ج3-195+ابن هشام ج1-311)در این راه حتی زن و کودک برخی از مسلمین را به زور و شلاق گرفتند و ربودند! تا شاید مانع هجرت آنها شوند(ابن هشام ج1-304) هجرت به مدینه از ترس قریشیان به صورت مخفیانه صورت میگرفت(ابن هشام ج1-307) مسلمانان هجرت کرده را به زور و حیله و نیرنگ تحت فشار قرار داده و به مکه باز میگرداندند و اسیر می کردند!(ابن هشام ج1-308)برخی از مسلمین را زندانی و حبس کردند تا مانع هجرت آنها به مدینه شوند(ابن هشام -ج1-309) زنان بازمانده از هجرت را کتک میزدند و آزار میرساندند(ابن هشام-ج 320:1-ج2 :272) خانه های مهر و موم شده ی گروهی از مسلمانان را به زور تصاحب کرده و فروختند!(ابن هشام-ج1-332) در هنگامهی هجرت تصمیم قاطع به قتل پیامبر ص گرفتند!(ابنهشام٬ج1-313) دراین راه جایزه برای کسانیکه رسولخدا را دستگیرکنند قراردادند! (خرج اموال در راه صدمهزدن به دینمبیناسلام) ( ابن هشام -ج 1،ص:321)
حال گرفتن حق مظلومان از چنین جنایتکارانی که مست قدرتند و جنایت برایشان امری عادی و روزمره است چگونه ممکن است؟
مصادره اموال دیگران که در پرسش از آن به راهزنی تعبیر شده به دو صورت متصور است:
1. اینکه کسی بدون هیچ حقی در مال دیگران تصرف کرده و آن را به ملکیت خود در آورد.
2. اینکه کسی در مال دیگری حقی داشته باشد، اما طرف مقابل حاضر به پرداخت حق وی نباشد، سپس شخص صاحب حق، با روشهای ممکنی که در اختیار دارد، حقش را از مال ظالم بگیرد.
با توجه به دو بخش بالا؛ بیگمان فرض اول، رفتاری ظالمانه و تصرفی عدوانی است و اگر در جادهها و مسیرهای ارتباطی رخ دهد از مصادیق آشکار راهزنی خواهد بود که نه عقل آنرا میپسندد و نه شرع، امّا در فرض دوم که در شرع از آن به «تقاص» نام برده میشود، چنین برداشتی از مال دیگران نه تنها رفتاری ظالمانه و تصرفی عدوانی نیست، بلکه در صورتی که نظم عمومی کل اجتماع را تهدید نکند، علاوه بر آنکه در دین اسلام حرام نیست، دیگر جوامع نیز آن را مخالف با عقل و اخلاق نمیدانند.
پیامبر اسلام(ص) و مسلمانان از طرف کفار قریش مورد ستم واقع شده و از خانه و کاشانه و وطنشان اخراج شده و اموالی که در آنجا داشتند از اختیارشان خارج شد. قرآن در این رابطه میفرماید: «آنهایى که به ناحق از دیارشان رانده شدهاند جز آن بود که میگفتند: پروردگار ما خداى یکتا است؟ و اگر خدا بعضى را به وسیله بعضى دیگر دفع نکرده بود، دیرها و کلیساها و کنشتها و مسجدهایى که نام خدا به فراوانى در آن برده میشود ویران میگردید. و خدا هر کس را که یاریش کند، یارى میکند و خدا توانا و پیروزمند است».[1]بدیهى است اقرار به توحید و یگانگى خدا افتخار است نه گناه، این اقرار چیزى نبود که به مشرکان حق دهد تا مسلمانان را از خانه و زندگیشان بیرون کنند. تعبیری که در قرآن آمده که گناهی جز این نداشتند، تعبیر لطیفى است که در اینگونه موارد استفاده میشود: «گناه ما این بود که به تو خدمت کردیم!».[2]این آیه مظلومیت مؤمنان را بیان میکند، و آن این است که کفار بدون هیچگونه حق و مجوّزى ایشان را از دیار و وطنشان مکه بیرون کردند. آن هم نه اینطور که دست ایشان را بگیرند، و از خانه و شهرشان بیرون کنند، بلکه آنقدر شکنجه و آزار کردند، و آنقدر براى آنان صحنهسازى نمودند، تا ناگزیر شدند با پاى خود شهر و زندگى را رها نموده در دیار غربت منزل کنند، و از اموال و هستى خود چشم پوشیده، با فقر و تنگدستى گرفتار شوند. عدهاى به حبشه رفتند و جمعى بعد از هجرت رسول خدا(ص) به مدینه.[3]بر این اساس، با توجه به اینکه، قریش پیامبر اسلام(ص) و مسلمانان را از وطنشان اخراج کرده و اموال آنان را مصادره و یا توقیف کردند. طبیعتاً برای افراد خسارت دیده این حق محفوظ است که خسارات وارده را از واردکنندگان خسارت (و یا احیاناً همپیمانان آنها) دریافت کند و جلوگیری از عبور آزادانه کاروانهای تجاری قریش هم در همین راستا ارزیابی میشود که تعبیر «راهزنی» واژهای مناسب برای آن نیست.
قسمتی از متن به نقل از پایگاه اسلام کوئست
پینوشت:
[1]. حج، 40.
[2]. مکارم شیرازی، ناصر، تفسیر نمونه، ج 14، ص 115، تهران، دار الکتب الاسلامیه، 1374ش.
[3]. طباطبائی، سید محمد حسین، المیزان فی تفسیر القرآن، ترجمه، موسوی، سید محمد باقر، ج 14، ص 543، قم، دفتر انتشارات اسلامى، چاپ پنجم، 1374ش.