طلسمات

خانه » همه » مذهبی » مصرف خمس – اجر رسالت – مودت قربی – مزد پیامبر (ص)

مصرف خمس – اجر رسالت – مودت قربی – مزد پیامبر (ص)


مصرف خمس – اجر رسالت – مودت قربی – مزد پیامبر (ص)

۱۳۹۵/۱۲/۰۴


۷۱۶ بازدید

سلام علیکم.در قرآن تصریح شده که پیامبران مزدی نمی خواستند.اما برای پیامبر اکرم صل الله علیه وآله این طور آمده که مودت اهل بیتشون مزدشان بوده،که البنه قرآن تصریح میکند که آن هم برای هدایت مردم به سمت خداست.اما سوالم اینه که خمس هم یک مزد برای پیامبر حساب می شود .آیا این طور نیست؟ اما چرا در قرآن مزد رسالت را حصر می کند در مودت اهل بیت؟

خمس، مزد حساب نمی شود بلکه همچنانکه درقرآن فرموده قسمتی از خمس، حق خدا و قسمتی حق پیامبرخدا و قسمتی نیز حق ائمه هدی و یتیمان و مساکین و ابن سبیل از سادات است! خمس را باید دو قسمت کنند یک قسمت آن سهم سادات است که بنا بر احتیاط واجب باید آن را به مجتهد جامع الشرایط تسلیم کنند و یا با اذن او به سید فقیر یا سید یتیم یا به سیدی که در سفر مانده باشد بدهند و نصف دیگر آن را که سهم امام علیه السلام است که باید به مجتهد جامع الشرایط بدهند یا به مصرفی که او اجازه می دهد برسانند. در مورد سهم سادات گفتنی است؛ سیدی که فقیر نیست خمس به آن تعلق نمی گیرد و همچنین به سیدی که خمس را جهت کمک به معصیت به کار برد خمس تعلق نمی گیرد؛ (توضیح المسائل مراجع، ج 2، مسائل 1834 و 1838).
که البته خدا و پیامبرش نیز حق خود را به ائمه هدی می دهند که امروزه به نام سهم امام علیه السلام معروف است که همین سهم امام را هم مجتهدین برای پیشبرد اسلام و مقاصد آن مصرف می کنند و در واقع آنچه که به پیامبر صلوات الله علیه و آله می رسد همین ثمراتی است که از هزینه کردن قسمتی از خمس، برای پیشبرد مقاصد دینی استفاده می شود! یعنی حتی اگر فرض کنیم که خمس، مزد رسالت است(که چنین فرضی غلط است ) بازهم این مزد برای هدایت مردم به سمت خدا به کار می رود نه برای خود پیامبر وامام علیه السلام!
اما این که چرا قرآن مزد رسالت را محصور در مودت اهل بیت علیهم السلام کرده است ؟!
چون خدا می خواهد که مردم بدون مشقت و به سادگی به دین اسلام گرایش پیدا کنند و گرایش به اسلام مستلزم پرداخت هزینه برای ایشان نباشد!
لذا پیامبر اسلام صلى اللَّه علیه و آله نیز همانند سایر پیامبران، هرگز از مردم در قبال هدایت آنان پاداشى درخواست نکرد. زیرا توقع داشتن از مردم، پذیرش دعوت را سنگین مى کند. در سوره طور آیه 40 مى خوانیم: «أَمْ تَسْئَلُهُمْ أَجراً فَهُمْ مِنْ مَغْرَمٍ مُثْقَلُونَ» مگر از مردم مزدى درخواست کردى تا پرداخت آن برایشان سنگین باشد.
اگر در آیه دیگر مى بینیم که مزد رسالت را مودّت اهل قربى مى داند، «إِلَّا الْمَوَدَّةَ فِی الْقُرْبى » «1» براى آن است که پیروى و تبعیّت اهل بیت، براى خود مردم سودمند است نه پیامبر، زیرا در جاى دیگر مى خوانیم: «قُلْ ما سَأَلْتُکُمْ مِنْ أَجْرٍ فَهُوَ لَکُمْ» «2» آرى کسى که اهل بیت را دوست دارد از آنان اطاعت مى کند و اطاعت از آنان اطاعت از پیامبر و خداست.
مطلب رااز(تفسیر نور، ج 10، ص: 395) پی می گیریم: مزد رسالت پیامبر اسلام صلى اللَّه علیه وآله چیست؟
پیامبر اسلام نیز از مردم درخواست مزد مادى نداشت، ولى چندین مرتبه از طرف خداوند با کلمه «قُلْ» مأمور شد تا مزد معنوى را که به نفع خود مردم است، از مردم تقاضا کند. «قُلْ ما سَأَلْتُکُمْ مِنْ أَجرٍ فَهُوَ لَکُمْ» (3) این مزد معنوى نیز در دو تعبیر آمده است. یک بار مى فرماید: من هیچ مزدى نمى خواهم جز آنکه هر که خواست راه خدا را انتخاب کند، «إِلَّا مَنْ شاءَ أَنْ یَتَّخِذَ إِلى رَبِّهِ سَبِیلًا» (4) و یک بار در آیه مورد بحث که مى فرماید: «لا أَسْئَلُکُمْ عَلَیْهِ أَجراً إِلَّا الْمَوَدَّةَ فِی الْقُرْبى » بنا بر این مزد رسالت دو چیز است: یکى انتخاب راه خدا و دیگرى مودّت قربى . جالب آنکه در هر دو تعبیر کلمه «إِلَّا» مطرح شده است، یعنى مزد من تنها همین مورد است.
با کمى تأمل مى فهمیم که باید راه خدا و مودّت اهل بیت یکى باشد، زیرا اگر دو تا باشد، تناقض است، یعنى نمى توان گفت: من فقط تابستان ها مطالعه مى کنم و بار دیگر گفت: من فقط زمستان ها مطالعه مى کنم. زیرا محصور باید یک چیز باشد.
پیامبر اسلام از طرف خداوند یک بار مأمور مى شود که به مردم بگوید: مزد من تنها انتخاب راه خداست و بار دیگر مأمور مى شود که بگوید: مزد من فقط مودّت قربى است. در واقع باید این دو درخواست یکى باشد. یعنى راه خدا همان مودّت قربى باشد.
از طرفى مودّت با دو چیز ملازم است: یکى شناخت و معرفت، زیرا تا انسان کسى را نشناسد نمى تواند به او عشق بورزد. دوم اطاعت، زیرا مودّت بدون اطاعت نوعى تظاهر و ریاکارى و دروغ و تملّق است. پس کسانى که دستورات خود را از غیر اهل بیت پیامبر علیهم السلام مى گیرند، راه خدا را پیش نگرفته اند. این از دیدگاه قرآن. امّا از نظر عقل. پاداش باید همسنگ و هموزن عمل باشد. رسالت، جز امامت که ادامه آن است هم وزنى ندارد، مزد رسالت ادامه هدایت است، مزد یک معصوم، سپردن کار به معصوم دیگر است. مزد عادل آن است که زحمات او را به عادل دیگر بسپاریم.
عقل مى گوید: تا لطف هست باید تشکّر نیز باشد و اگر امروز لطف پیامبر شامل حال ما شده و ما به اسلام هدایت شده ایم باید مزد رسالتش را بپردازیم و اگر مزد رسالت، مودّت قربى است، امروز هم باید قُربایى باشد تا نسبت به او مودّت و اطاعت داشته باشیم. آرى، امروز هم باید نسبت به حضرت مهدى علیه السلام مودّت داشته و نسبت به او مطیع باشیم. مگر مى شود بگوییم مسلمانان صدر اسلام مأمور بودند مزد رسالت را بپردازند و نسبت به قربى مودّت داشته باشند، ولى مسلمانان امروز یا این وظیفه را ندارند و یا قربایى نیست تا به او مودّت بورزند و مزد رسالت را بپردازند. البتّه مودّت حضرت مهدى علیه السلام در زمان غیبت، عمل به پیام هاى او و رفتن در راه کسانى است که ما را به آنان سپرده است، یعنى فقهاى عادل و بى هوا و هوس.
عقل انسان از اینکه مودّت قربى پاداش پیامبرى قرار گرفته که صدها میلیون نفر را به هدایت و سعادت و فضل کبیر الهى رسانده مى فهمد که قربى و کسانى که مورد مودّت هستند، برترین افراد بشر و معصومند. زیرا هرگز مودّت گنهکار پاداش پیامبر معصوم قرار نمى گیرد. نمى توان باور کرد که مودّت افرادى گنهکار بر مسلمین جهان در طول تاریخ واجب باشد و هیچ فرقه اى از مسلمانان (غیر از شیعه) رهبران خود را معصوم نمى داند و هیچ فرد یا گروهى تا کنون نه براى امامان معصوم گناهى نقل کرده و نه براى آن بزرگواران استادى نام برده است.
عقل مى گوید: گذاشتن دست بشر در دست غیر معصوم نه تنها ظلم به انسانیّت است، بلکه ظلم به تمام هستى است. زیرا هستى براى انسان آفریده شده (تمام آیات «خَلَقَ لَکُمْ»،«سَخَّرَ لَکُمُ» و «مَتاعاً لَکُمْ» نشانه ى آن است که هستى براى انسان است) و انسان براى تکامل واقعى و معنوى و خدایى شدن و آیا سپردن این انسان با آن اهداف والا به رهبران غیر معصوم، ظلم به او و ظلم به هستى نیست؟
اگر در روایات، رهبر معصوم و ولایت او زیر بنا و پایه و اساس دین شناخته شده است، «بنى الاسلام على خمس … الولایة»(5) و اگر حضرت على علیه السلام تقسیم کننده مردم میان بهشت و دوزخ معرّفى شده است، «قسیم الجنة و النار» (6) و اگر نماز بى ولایت پذیرفته نمى شود، (7) و اگر مودّت اهل بیت حسنه است، (8) و اگر زیارت و توسّل به آنان سفارش شده، همه به خاطر همان جوهر کیمیایى مودّت است.
زمخشرى و فخر رازى که از بزرگان اهل سنّت هستند، در تفاسیر خود آورده اند که رسول خدا صلى اللَّه علیه و آله فرمودند:
«من مات على حب آل محمد مات شهیدا» هر که با دوستى آل محمّد از دنیا برود، شهید است.
«من مات على حب آل محمد مات تائبا» هر که با دوستى آل محمّد از دنیا برود، توبه کننده است.
«من مات على حب آل محمد مات مستکمل الایمان» هر که با دوستى آل محمّد از دنیا برود، با ایمان کامل از دنیا رفته است.
«من مات على حب آل محمد مات على السنة و الجماعة» هر که با دوستى آل محمّد از دنیا برود، طبق سنّت و سیره پیامبر از دنیا رفته است.
حال این سؤال پیش مى آید که آیا مودّت بدون اطاعت، مى تواند هم وزنِ شهادت، مغفرت و ایمان کامل قرار گیرد؟ در همین تفاسیر ذیل این آیه حدیثى از رسول اکرم صلى اللَّه علیه و آله آمده است که:
«ألا و من مات على بغض آل محمد جاء یوم القیامة مکتوب بین عینیه آیس من رحمة الله»،
هر که با کینه و بغض آل محمّد بمیرد، روز قیامت مى آید در حالى که میان دو چشم او نوشته شده: او از رحمت خداوند مأیوس و محروم است.
«ألا و من مات على بغض آل محمد مات کافرا» هر که با بغض آل محمّد بمیرد، کافر مرده است.
«ألا و من مات على بغض آل محمد لم یشم رائحة الجنة» هر که با بغض آل محمّد بمیرد، بوى بهشت را استشمام نمى کند.
فخر رازى در تفسیر خود آورده است: همین که آیه مودّت نازل شد از پیامبر اکرم پرسیدند: قربى چه کسانى هستند که مودّت آنها بر ما واجب است؟ حضرت فرمودند: علىّ و فاطمه و فرزندانش، سپس اضافه مى کند که حضرت فرمودند: «فاطمة بضعة منى یؤذینى ما یؤذیها» فاطمه پاره تن من است هر کس او را اذیّت کند مرا اذیّت کرده و کیفر کسانى که رسول خدا را اذیّت کنند، در قرآن چنین آمده است. «إِنَّ الَّذِینَ یُؤْذُونَ اللَّهَ وَ رَسُولَهُ لَعَنَهُمُ اللَّهُ فِی الدُّنْیا وَ الْآخِرَةِ وَ أَعَدَّ لَهُمْ عَذاباً مُهِیناً» (9) در حدیث مى خوانیم که امام حسن علیه السلام در ذیل جمله ى «وَ مَنْ یَقْتَرِفْ حَسَنَةً نَزِدْ لَهُ فِیها حُسناً» فرمود: «اقتراف الحسنة مودتنا اهل البیت» (10) کسب نیکى، مودّت ما اهل بیت است.
پی نوشتها :
(1). شورى، 23.
(2). سبأ، 47.
(3). سبأ، 47.
(4). فرقان، 57.
(5). کافى، ج 2، ص 18. […..](6). بحار، ج 7، ص 186.
(7). بحار، ج 27، ص 167.
(8). بحار، ج 43، ص 362.
(9). احزاب، 57.
(10). تفاسیر نمونه و صافى.

دیدگاهتان را ثبت کنید

آدرس ایمیل شما منتشر نخواهد شد