خانه » همه » مذهبی » معنا و حقیقت و انواع عشق -معنای عشق

معنا و حقیقت و انواع عشق -معنای عشق


معنا و حقیقت و انواع عشق -معنای عشق

۱۳۹۷/۰۷/۱۰


۱۴۳۱ بازدید

زندگی چیه این که باید زندگی کرد چرا عشق در اینجا چه کار است اصلا عشق چیه لطفا برام ابن دو رو روشن کنین

دوست گرامی. مکاتبه شما با این مرکزبازگو کننده گرایش های فکری و عقیدتی پاک و تحسین برانگیز و گویای حُسن اعتماد به این مرکز است . زندگی کردن برای رسیدن به کمال و قرب الهی است و عشق بزرگترین موتور محرک انسان در این سفر الهی است. یکی از ابعاد مهم انسان بعد عاطفی او است. انسان از انس و دوست داشتن است. اگر دوست داشتن و عشق نبود زندگی انسان بی روح می شد و انگیزه حرکت و تحمل سختی های زندگی در انسان وجود نداشت. در راه سلوک هم عشق حرف اول را می زند و انسان با عشق به خدا می رسد و عقل در این راه نقش ابتدایی را دارد.
انسان آمیزه ای از عقل و عشق است و راه کمال و سعادت او هم با پیموده راه عقل و عشق تامین می شود. هدف زندگی انسان بندگی خدا است و بندگی نیز دو مرحله عقلانی و عرفانی دارد که راه عرفانی آن همان راه عشق است. بنابراین عشق یک نیاز عمیق انسانی است و انسان نهایتا در آستانه عشق به کمال نهایی خود می رسد. البته عشق مراتبی دارد که مرتبه بالای آن عشق به خداوند و ائمه اطهار علیهم السلام و است و مراتب پایین تر آن شامل انسان های خوب و همسر و دوست و مانند آن است.
براى عشق اسبابى چند مطرح کرده اند که از همه مهم تر دو سبب است و هر دو ریشه در فطرت هستى دارد:
یک. کمال جویى ؛ همه هستى میل به کمال دارد؛ کمال طلبى آمیخته با «حبّ بقا». همه موجودات در پى آنند که چیزهایى را به دست آورند و بهره وجودى شان را بیشتر کنند. هر موجودى در پى کمال متناسب با خود است. دانه گندمى که روى زمین قرار گرفته و با شرایط مساعدى شکافته شده و به تدریج مى روید؛ بى شک متوجه آخرین مرحله (بوته گندم) است که رشد خود را تکمیل کند، سنبل دهد و دانه هاى زیادى بار آورد. انسان نیز مى خواهد سعه وجودى بیشترى بیابد و علم، قدرت، اراده و حیاتش نامحدود و مطلق باشد. امام خمینى«رحمه الله» مى فرماید: «انسان اگر قدرت مطلق جهان باشد و عالم را در اختیار داشته باشد و به او بگویند که جهان دیگرى هم هست، فطرتاً مایل است آن جهان را در اختیار داشته باشد، یا مثلاً هر اندازه دانشمند باشد و گفته شود علوم دیگرى هم هست، فطرتاً مایل است آن علوم را هم بیاموزد». چهل حدیث، صص 155 – 163. دستگاه آفرینش با تربیت تکوینى خود کمال خواه و کمال جو است و به همین سبب است که با وجود تمام سختى ها و موانع، عاشق کمال است و براى رسیدن به آن، از هیچ کوشش و تلاشى فروگذار نمى کند. به بیان دیگر این فطرت کمال خواهى است که موجودات را عاشق ساخته است. محمد غزالى، احیاء علوم الدین، ج 4، ص 276.
دو. جمال خواهى ؛ جمال عبارت است از حضور کمال لایق و ممکن یک شى ء نزد انسان. بنابراین کمال هر شى ء به قابلیت کمال پذیرى آن بستگى دارد. از طرفى اگر تمام کمالات لایق یک شى ء نزد انسان باشد، آن شى ء در غایت جمال و زیبایى است و اگر تنها بعضى از آن کمالات حاضر باشد، شى ء به اندازه آن کمالات متصف به حسن و جمال مى شود. به عنوان مثال اگر خطى تمام کمالات لایق خط (متوازى، متناسب و منتظم بودن) را دارا باشد، آن خط در اوج زیبایى است. هر چه این کمالات کمتر باشد، از زیبایى کمترى برخوردار خواهد بود. این جمال خواهى در انسان موجب پیدایش شاخه هاى گوناگون هنر و فرهنگ در تمدن بشرى شده است و اسلام نیز آن را پذیرفته و حتى بخشى از اعجاز قرآن کریم، بر اساس هنر و زیبایى پى ریزى شده است. باید توجه کرد که زیبایى و جمال، منحصر به محسوسات نیست؛ بلکه در غیر آنها نیز وجود دارد؛ زیرا زیبایى را به علم، اخلاق و دیگر مفاهیم غیر حسى نیز نسبت مى دهیم. در حالى که هیچ یک از این موارد با حواس پنج گانه ظاهرى درک نمى شود؛ بلکه با بصیرت باطن و چشم دل – که همان نور عقل است – درک مى گردد. جمال و زیبایى عامل مهمى در تحقّق و سریان عشق است. سرّ اینکه برخى، کسانى را دوست دارند که در زیبایى آنان تردید است، این است که عاشق در معشوق، جمالى را مى بیند که دیگران نمى بینند.
در نگنجد عشق در گفت و شنید
عشق، دریایی ست قعرش ناپدید

عشق به معناى شدت محبت و دوست داشتن و در واقع مرتبه عالى محبت است، در قرآن کریم و روایات در مورد آن مطالبى ذکر شده است. مثلاً در قرآن کریم مى خوانیم: والذین آمنوا اشدّ حبّا لله؛ بالاترین محبتى که اهل ایمان دارند، محبت و علاقه به خداوند است.
واژه «عشق» مشتق از «عشقه» به معناى میل مفرط است و «عشقه» گیاهى است که هرگاه به دور درخت مى پیچد، آب آن را مى خورد؛ در نتیجه درخت زرد شده، کم کم مى خشکد.
امّا در اصطلاح، «عشق» عبارت است از: «محبت شدید و قوى». به عبارت دیگر، عشق مرتبه عالى محبت است.
امّا حقیقت آن است که تعریف حقیقى این واژه، ممکن نیست. محى الدین ابن عربى مى گوید: «هر کس عشق را تعریف کند، آن را نشناخته که عشق شرابى است که کسى را سیراب نکند».
« ماسینیون» مى گوید: نخستین عارفان، واژه عشق را به کار نمى بردند؛ شاید از عشق زمینى و جسمانى هراس داشتند و از این رو، بیشتر از محبّت یاد مى کردند. عطار گفته است:
پرسى تو ز من که عاشقى چیست؟
روزى که چو من شوى، بدانى
در عرف عرفان، عشق، بار معنایی خاصی دارد و برخی نیز معتقدند,عشق قابل تعریف علمى نیست؛ زیرا نه محسوس است و نه معقول، در حالى که در دو قلمرو «حس و عقل» تأثیر دارد. اگر تعریف کننده، خود عشق مى ورزد، مسلماً تعریف او صحیح نخواهد بود؛ زیرا این پدیده غیر عادى به تمام اندیشه و مشاعر او مسلّط است؛ به عنوان مثال اگر عاشق بخواهد عشق را تعریف کند، مفاهیم موجود در تعریف، با وضع روانى عاشق رنگ آمیزى مى شود و به اصطلاح «مولوى»، بوى عشق مى دهد.
هرچه گویم عشق را شرح و بیان چون به عشق آیم خجل باشم ز آن
گرچه تفسیر زبان روشن گر است لیک عشق بى زبان روشن تر است
چون قلم اندر نوشتن مى شتافت چون به عشق آمد، قلم برخود شکافت
عقل در شرحش چو خر در گل بخفت شرح عشق و عاشقى هم عشق گفت
آفتاب آمد دلیل آفتاب گر دلیلت باید از وى رو متاب
گذشته از این معانی لغوی واصطلاحی که برای عشق ذکر شد در یک تقسم بندی کلی عشق دو گونه است:
الف) عشق هاى مجازى:
در این گونه عشق ، موضوع عشق ورزی همانا صفات ظاهری و کمالات مشهود و محسوس محبوب است .یعنی کمالات ظاهری محبوب موجب جذب عاشق می شود. عشق مجازی خود دو گونه است.
1-عشق حیوانی که در آن عاشق تنها از روی شهوت و هوس معشوق خود را می خواهد و به جنبه های جنسی او نظر دارد امروزه در عرف کوچه وبازار این معنا طیف گسترده ای دارد تا آنجا که رندی گفته است : به دنیا هر کجا درد دلی بود به هم کردند و عشقش نام کردند. تا آنجا که دیده می شود برخی از جوانان اشعار عرفانی عرفا را تا آنجا پایین می آورند که آنرا برای جنس مخالفی که تازه با آنها آشنا شده اند می نویسند هر چند برخی سعی بر این دارند که این نوع کشش های طبیعی به جنس مخالف را عشق مجازی تعبیر کنند ولی واقعیت این است که اکثر آنها چیزی جز میل جنسی و یا هیجانات زود گذر نیست.
2-عشق پاک که اگر چه نظر او به ظاهر محبوب است، ولی چون ظاهر نماد باطن است و نشان از ذات الهی دارد، خود زمینه ساز عشق حقیقی می شود و مانند پلی عاشق را به سوی عشق حقیقی رهنمون می گردد.
ب ) عشق حقیقى و الهى:
عشق حقیقى عبارت است از قرار گرفتن موجودى کمال جو در مسیر جاذبه کمال مطلق، یعنى خداوند متعال، پروردگارى که جمیل مطلق، بى نیاز، یگانه، داناى اسرار، توانا، قاهر و معشوق است که همه رو به سوى او دارند و او را مى طلبند .
عشق مجازى همچون پل و نردبان به عالم عشق حقیقى است. از آن جا که تمام عوالم هستى و موجودات آن، حضرت حق را نشان مى دهند، امورى مجازى به شمار مى روند. به همین جهت عشق به آیات الهى، عشقى مجازى قلمداد مى شود.
عشق مجازى باید به عشق حقیقى بر گردد تا ارزش پیدا کند و عاشق از رهگذر کمالات محسوس به کمال مطلق رهنمون گردد و اگر در همان متوقف گردد جز انحراف هیچ نخواهد بود و سد راه کمال آدمی می گردد. زیرا عشق ما بر معشوق راستین متمرکز است و به هر آن چه که از اوست و بوى او را مى دهد و نشانه اوست عشق مى ورزیم. ازاین رو توقف در این عشق هر چند بهتر از نداشتن عشق است، ولى نتایج عشق حقیقى و راستین را ندارد.
هر عشق و محبتى که از این دو مقوله خارج باشد عشق نیست بلکه شهوت و غریزه زیستی است در واقع آفتى است که به رنگ عشق درآمده و زایل شدنى است. به طورى که در برهه اى از عمر انسان(عشق کاذب شهوانى بیشتر در سنین جوانى رخ داده و گاهى همچون آتشفشان، جلوه می کند که بایستى از آن به خاطر اثرات مخرب و ویرانگرش پرهیز نمود) این عشق بعد از سپرى شدن آن دوره رخت برمى بندد و بر زیر خاکسترهاى آن خرابى و فساد شدیدى باقى خواهد ماند..
تنها آن عشق مجازى که در دل جاى دارد، مى تواند پلى براى رسیدن به عشق الهى باشد. عاشق باید به منشأ کمال و حسن معشوق توجّه کند و دیدگاه خود را به آن معطوف دارد و معشوق مجازى را «نمادى» از معشوق حقیقى خویش تلقى کند و او را جلوه اى از جمال و کمال او بداند.
اگر در عشق مجازى، عاشق همواره به این حقیقت واقف شود که معشوق او «مجازى» است و تنها براى راهبرى او به «عشق برتر و برین» است، مى تواند از این عشق گذر کرده و به عشق حقیقى و الهى برسد؛ امّا اگر نگاه خویش را بر همان معشوق مجازى محدود سازد و جان و دلش محدود و مسخر و مقید وى گردد، هیچ گاه نمى تواند از او گذر کند و به معشوق حقیقى دست یابد. علاوه بر این؛ همواره بکوشد و دقّت نماید که هنگام برخورد با معشوق مجازى، به یاد معشوق حقیقى افتد و با نگاه او، هجران معشوق اصلى را یاد آورد.
عشق حقیقی، عشقی است که معیار آن براساس شناخت باشد و آن عشق حاصل شناختی درست نسبت به فرد باشد نه احساسات.

ممکن است این مطالب هم برای شما مفید باشد:

دیدگاهتان را ثبت کنید

آدرس ایمیل شما منتشر نخواهد شد