۱۳۹۷/۰۵/۰۷
–
۶۰۶ بازدید
شیوه مریدپروی از دیدگاه اقا رو چه چیزهایی است. از کجا بفهمیم مجلس های که می ریم حالت مریدپروی است یا نه؟ چون مدام از خدا و اهل بیت گفته میشه …
پرسشگر گرامی، جهت دریافت پاسخ به نکات زیر توجه نمایید:
الف ) تعامل استاد و شاگرد لازم به یادآورى است که در نسبت و تعامل استاد و شاگرد، شاگرد و استاد در عرفان اسلامى شیعى توجه به حداقل چند نکته یک ضرورت اجتناب ناپذیر است:
1 . معیار معرفت و معنویت تنها قرآن و سنّت معصومین (علیه السلام) باشد که تنها « خط قرمز » محسوب شده و همه در برابر «ثقلین» تعهد و التزام داریم و هرگز مراد و پیر را فراتر از کتاب و سنّت ندانیم که کژاندیشى و کژروى محض است .
2 . در طول سلوک عملى از بدایت تا نهایت و آغاز تا انجام فقط «شریعت» ملاک است یعنى «شریعت محورى » در همه سطوح و ساحت هاى سلوکى مبنا و میزان عمل خواهد بود که شریعت از حدوث تا بقاء حضور داشته و به بهانه طریقت یا حقیقت ساقط نخواهد شد بلکه تکلیف در مراحل بالاتر و سطوح والاتر بیشتر و سنگین تر است.1
3 . معیار سنجش اعمال و میزان تشخیص کشف و شهود انسان کامل معصوم و صاحبان ولایت کلّیه الهیّه هستند و بس .
ب ) مختصات مراد و پیر راه
1 . علم او براى خدا باشد نه دنیا .
2 . گفتار و کردارش هم خوانى و وحدت داشته باشند .
3 . معتدل و میانه رو در سیر و سلوک عملى باشد .
4 . در دستگیرى مستعدان و مریدان کوشا، دلسوز و اهل هدایت و هدّیت (هدیه، پیشکشی) باشد .
5 . حضور در محضر او زبان را از بیهوده گویى و جسارت آمیزى باز دارد و نفس را به یاد خدا آرام نماید .
6 . اهل فکر ، ذکر و شیدایى درونى و شکستگى قلبى باشد.
7 . داراى علم عِنایى ولدّنى باشد .
8 . « عبد خدا » باشد .
9 . « قیام لله » در همه امور اعم از سخن و سکوت، قال و قدم و . . . باشد .
ج ) مختصات مرید و شاگرد
1 . اهل بصیرت ، فطانت ، و فراست بوده، اشارت شناس و رازیاب باشد .
2 . روشن دل باشد تا بزرگى و عظمت «پیر» را دریابد .
3 . صادق و مخلص باشد .
4 . اهل وفا، صفا و پایدار در پیمان ها باشد .
5 . آزادمرد و آزاده باشد .
6 . رازدار و سرّ نگه دار باشد .
7 . پندپذیر و نصیحت شنو باشد .
8 . تسلیم و مطیع پیر راه باشد .
9 . شریعت محور باشد .
10 . مراد را براى خدا باور داشته و دوست بدارد و ارادت ورزد .
11 . در صدد امتحان شیخ و مراد خویش بر نیاید .
12 . ولایت شناس و ولایت مدار باشد .
د ) آسیب شناسى رابطه مرید و مرادى
چنانکه اهل معرفت و سلوک قائده « الرفیق ثم الطریق » را در اهمیت ، منزلت ، ضرورت و میزان تأثیرگذارى استاد راه و پیر طریق مطرح کردند ، به همان اندازه نیز شناخت آفات درونى و برونى و آسیب هاى نظرى و عملى ساحت سلوکى و عرفان عملى مهم و حسّاس است به خصوص اگر به واقعیت هاى تلخ و شیرین عصر جدید پیرامون عرفان عملى و گرایش به سلوکِ عرفانى توجه نمائیم این اهمیت و حسّاسیت بیشتر خودنمایى مى کند .
واقعیت هاى عمومى در سطح جامعه اعم از وجود انسان هاى سالک حقیقى و راستین و در کنار آن باز شدن دکّان داعیه داران و مدّعیان سیر و سلوک و حتى درآمیختگى نامتجانس و بلکه ناجوانمردانه عرفان ناب با عرفان کاذب و دروغین به گونه ایى که عرفان هاى غیر دینى و سکولار و لیبرالیستى نیز با سوء استفاده از عرفان گرایى جامعه اسلامى انقلابى و استفاده ابزارى از عرفان و سیر سلوک در قالب عرفان درمانى ، انرژى درمانى ، تله پاتى ، هیپنوتیزم ، احضار روح ، تجربه هاى عرفانى شهودى ، دعا درمانى ، معناگرایى و . . . هسته ها ، حلقات و انجمن هاى ذهن خوانى ، تقویت اراده ، تسخیر طبیعت ، مثبت اندیشى و . . . را تشکیل داده و برخى نیز به نام مهدویت ، عرفان عملى و سیر و سلوک ، اجازه داشتن از بزرگان معرفت و معنا خواسته و ناخواسته ، با غرض و بى غرض عرفان ناب را دچار آفات و خطراتى کردند که به جاى راهنمایى ، رهزنى مى کنند و چون راه رفته و طىّ مقامات معنوى نکرده اند و زمام هدایت فکرى و معنوى نسل جوان را به دست گرفته اند یا آنها را خلوت گزیده و عزلت پیشه و در خود و خلسه فرو رفته و یا دچار توهّمات و تخیلات و پندارزدگى در حوزه عرفان مى نمایند و هنوز با الفباى معارف اسلامى و عرفان ناب آشنایى نداشته خود را عارف و استادان خویش را قطب و قدوه عارفان و سالکان مى نامند و مى دانند و تسلیم مطلق آنها گشته اند و یک جانبه گرایانه مى روند و مراد و استادان آنها نیز انحصارگرایانه دستورهاى ولایى صادر مى نمایند و خویش را نماینده اسلام و جانشین امام زمان ( عج ) معرفى مى کنند و از صفاى ذهنى و صدق درونى و گرایش هاى معنویت گرایانه نسل جوان استفاده هاى نادرست مى کنند پس :
اى بسا ابلیس آدم رو که هست # پس به هر دستى نشاید داد دست
* اینک به برخى از آسیب هاى رابطه مرید و مرادى اشاره مى شود :
1 . چون عرفان درونى و رازها و اسرار آن در سلوک عملى پنهان است شناخت صادق از کاذب ، صالح از طالح در حوزه مُرادشناسى و مریدى کردن بسیار دشوار مى نماید و خود سرچشمه آسیب هاى فراوانى خواهد شد .
2 . عارفان راستین و استادان عامِ ّ شایسته ، جامع و کامل معمولاً و غالباً مجهول ، در پرده ، و اهل خلوت هستند و از « شهرت » و شناخته شدن اجتناب مى نمایند و غیبت آنها در جامعه ، زمینه حضور نااهلان و ناواردان در عرصه سیر و سلوک خواهد شد .
3 . نبودن شاخص هاى ثابت و معیارهاى دقیق براى ارزیابى مدعیان راهبرى و ارشاد .
4 . وجود انحراف در فرقه هاى مختلف صوفیه به خصوص پس از قرن دهم و یازدهم به این طرف و وجود عناصر درس ناخوانده ، غیرمجتهد در اصول و فروع دینى و برپا داشتن حلقات ذکر و مجالس وعظ و اندرز و نماز جماعت هاى . . . که جامه چوپانى پوشیده و باطن درنّده خو و خون آشام دارند و خود را در میان گوسفندان رام و بى آزار پنهان سازى کردند و دنبال شکار مى گردند و شکارچى نامردى هستند . تا جایى که برخى ساده اندیشان مراد خویش را تا حد عصمت پیش برده و اطاعت محض و بى چون و چرا از آنها مى نمایند و اصل را با فرع اشتباه گرفته و فروع را به جاى اصول نشانده اند و عقل خویش را تعطیل کرده و چشم و گوش بسته دنباله روى مدّعیان دروغین سیر و سلوک هستند .
هـ )نشانه هاى مدعیان دروغین
1 . ریاست طلب است و این طلب را پنهان کرده و فریب کارانه متواضع مى نماید .
2 . حسادت دارد ( حسدورزى ) .
3 . براى خودش تبلیغ مى کند ( یا مستقیم و یا غیر مستقیم از طریق برخى مریدان غافل و . . . ) .
4 . مرید پرورى و جمع دوستانِ ارادتمند و مطیع محض که سخن هیچ احدى را گوش فرا نداده و تنها تسلیم محض افکار و اراده هاى او باشند و اگر انسان بهترى از حیث علمى و عملى پیدا شد آنها را به سوى آن فرانخوانده و بلکه به بهانه هاى مختلف از مراجعه به عالمان و وارستگان دیگر باز مى دارد در حالى که هر گلى یک بویى دارد و همه علم ها نزد یک نفر نیست . 2 در این صورت باید با هوشیارى رابطه خویش را با او قطع کرد و خود را نجات داد .
و ) ویژگى هاى استاد عرفان
1 . استاد و مُراد سعى و اهتمام نسبت به دارا شدن روح و روحیه اجتهادى در شاگرد و مرادش ورزد .
2 . شاگردان را نسبت به قرآن و عترت متعبد و اهل تسلیم تربیت کند .
3 . همواره تعادل و تعالى ، عقلانیت و معنویت را توأمان در سالک پرورش دهد .
4 . معیارهایى را در اختیار شاگرد قرار دهد که بر نفس و تجلّیات نفسانى اش اشراف پیدا کند .
5 . تنها انسان کاملِ معصوم و سنت و سیره آنها را ملاک ابدى و تغییرناپذیر براى سنجش همه چیز معرفى کند .
6 . خود هرگز از جاده توحید ، ولایت ، عبودیت ، و شریعت خارج نشود .
به هر حال در مکانیسم روابط راهرو و راهبر و فرایند تعلیم و تربیت مرید همواره آسیب هایى رخنه مى نماید که به تناسب زمان و زمینه ها نشانه هایى دارد و مرید باید اهل عقل و درایت ، بینش و بصیرت و فراست و فطانت باشد تا گرفتار دام هاى شیطانى و تلبیسات ابلیسى نشود و شرایط استاد ، راه هاى شناسایى استاد ، مختصات و ویژگى هاى استاد ، نوع و مکانیسم رابطه مرید و مراد ، ویژگى هاى سالک و مرید همه و همه ما را در شناخت آسیب ها و درمانهایش کمک و یارى مى نماید تا ضمن فهم و درک لزوم استاد خبیر و الهى و اهل ولایت و شریعت خویش را از خطرات این راه خطیر و خطرخیز مصون و معصوم ندانیم و سعى نمائیم اسلام شناسى ، عرفان شناسى و عارف شناسى همه جانبه داشته و محمّد و آل پاکش ( علیهم السلام ) را الگوى جاودانه و جامع قرار دهیم و تحت ولایت مطلقه و الهیّه حجت بالغه حقّ و ولىّ اللَّه الاعظم ( عج ) قرار گیریم که بیمه خواهیم شد :
{S رندان تشنه لب را آبى نمى دهد کس # گویى ولىّ شناسان رفتند از این ولایت S}
به تعبیر حضرت امام خمینى ( ره ) :
{S بگذارید که از بتکده یادى بکنم # من که با دست بتِ میکده بیدار شدم S}
{S یوسفم گر زند بر سَرِ بالینم سَر # همچو یعقوب دل آشفته بویش باشم S}
الف ) تعامل استاد و شاگرد لازم به یادآورى است که در نسبت و تعامل استاد و شاگرد، شاگرد و استاد در عرفان اسلامى شیعى توجه به حداقل چند نکته یک ضرورت اجتناب ناپذیر است:
1 . معیار معرفت و معنویت تنها قرآن و سنّت معصومین (علیه السلام) باشد که تنها « خط قرمز » محسوب شده و همه در برابر «ثقلین» تعهد و التزام داریم و هرگز مراد و پیر را فراتر از کتاب و سنّت ندانیم که کژاندیشى و کژروى محض است .
2 . در طول سلوک عملى از بدایت تا نهایت و آغاز تا انجام فقط «شریعت» ملاک است یعنى «شریعت محورى » در همه سطوح و ساحت هاى سلوکى مبنا و میزان عمل خواهد بود که شریعت از حدوث تا بقاء حضور داشته و به بهانه طریقت یا حقیقت ساقط نخواهد شد بلکه تکلیف در مراحل بالاتر و سطوح والاتر بیشتر و سنگین تر است.1
3 . معیار سنجش اعمال و میزان تشخیص کشف و شهود انسان کامل معصوم و صاحبان ولایت کلّیه الهیّه هستند و بس .
ب ) مختصات مراد و پیر راه
1 . علم او براى خدا باشد نه دنیا .
2 . گفتار و کردارش هم خوانى و وحدت داشته باشند .
3 . معتدل و میانه رو در سیر و سلوک عملى باشد .
4 . در دستگیرى مستعدان و مریدان کوشا، دلسوز و اهل هدایت و هدّیت (هدیه، پیشکشی) باشد .
5 . حضور در محضر او زبان را از بیهوده گویى و جسارت آمیزى باز دارد و نفس را به یاد خدا آرام نماید .
6 . اهل فکر ، ذکر و شیدایى درونى و شکستگى قلبى باشد.
7 . داراى علم عِنایى ولدّنى باشد .
8 . « عبد خدا » باشد .
9 . « قیام لله » در همه امور اعم از سخن و سکوت، قال و قدم و . . . باشد .
ج ) مختصات مرید و شاگرد
1 . اهل بصیرت ، فطانت ، و فراست بوده، اشارت شناس و رازیاب باشد .
2 . روشن دل باشد تا بزرگى و عظمت «پیر» را دریابد .
3 . صادق و مخلص باشد .
4 . اهل وفا، صفا و پایدار در پیمان ها باشد .
5 . آزادمرد و آزاده باشد .
6 . رازدار و سرّ نگه دار باشد .
7 . پندپذیر و نصیحت شنو باشد .
8 . تسلیم و مطیع پیر راه باشد .
9 . شریعت محور باشد .
10 . مراد را براى خدا باور داشته و دوست بدارد و ارادت ورزد .
11 . در صدد امتحان شیخ و مراد خویش بر نیاید .
12 . ولایت شناس و ولایت مدار باشد .
د ) آسیب شناسى رابطه مرید و مرادى
چنانکه اهل معرفت و سلوک قائده « الرفیق ثم الطریق » را در اهمیت ، منزلت ، ضرورت و میزان تأثیرگذارى استاد راه و پیر طریق مطرح کردند ، به همان اندازه نیز شناخت آفات درونى و برونى و آسیب هاى نظرى و عملى ساحت سلوکى و عرفان عملى مهم و حسّاس است به خصوص اگر به واقعیت هاى تلخ و شیرین عصر جدید پیرامون عرفان عملى و گرایش به سلوکِ عرفانى توجه نمائیم این اهمیت و حسّاسیت بیشتر خودنمایى مى کند .
واقعیت هاى عمومى در سطح جامعه اعم از وجود انسان هاى سالک حقیقى و راستین و در کنار آن باز شدن دکّان داعیه داران و مدّعیان سیر و سلوک و حتى درآمیختگى نامتجانس و بلکه ناجوانمردانه عرفان ناب با عرفان کاذب و دروغین به گونه ایى که عرفان هاى غیر دینى و سکولار و لیبرالیستى نیز با سوء استفاده از عرفان گرایى جامعه اسلامى انقلابى و استفاده ابزارى از عرفان و سیر سلوک در قالب عرفان درمانى ، انرژى درمانى ، تله پاتى ، هیپنوتیزم ، احضار روح ، تجربه هاى عرفانى شهودى ، دعا درمانى ، معناگرایى و . . . هسته ها ، حلقات و انجمن هاى ذهن خوانى ، تقویت اراده ، تسخیر طبیعت ، مثبت اندیشى و . . . را تشکیل داده و برخى نیز به نام مهدویت ، عرفان عملى و سیر و سلوک ، اجازه داشتن از بزرگان معرفت و معنا خواسته و ناخواسته ، با غرض و بى غرض عرفان ناب را دچار آفات و خطراتى کردند که به جاى راهنمایى ، رهزنى مى کنند و چون راه رفته و طىّ مقامات معنوى نکرده اند و زمام هدایت فکرى و معنوى نسل جوان را به دست گرفته اند یا آنها را خلوت گزیده و عزلت پیشه و در خود و خلسه فرو رفته و یا دچار توهّمات و تخیلات و پندارزدگى در حوزه عرفان مى نمایند و هنوز با الفباى معارف اسلامى و عرفان ناب آشنایى نداشته خود را عارف و استادان خویش را قطب و قدوه عارفان و سالکان مى نامند و مى دانند و تسلیم مطلق آنها گشته اند و یک جانبه گرایانه مى روند و مراد و استادان آنها نیز انحصارگرایانه دستورهاى ولایى صادر مى نمایند و خویش را نماینده اسلام و جانشین امام زمان ( عج ) معرفى مى کنند و از صفاى ذهنى و صدق درونى و گرایش هاى معنویت گرایانه نسل جوان استفاده هاى نادرست مى کنند پس :
اى بسا ابلیس آدم رو که هست # پس به هر دستى نشاید داد دست
* اینک به برخى از آسیب هاى رابطه مرید و مرادى اشاره مى شود :
1 . چون عرفان درونى و رازها و اسرار آن در سلوک عملى پنهان است شناخت صادق از کاذب ، صالح از طالح در حوزه مُرادشناسى و مریدى کردن بسیار دشوار مى نماید و خود سرچشمه آسیب هاى فراوانى خواهد شد .
2 . عارفان راستین و استادان عامِ ّ شایسته ، جامع و کامل معمولاً و غالباً مجهول ، در پرده ، و اهل خلوت هستند و از « شهرت » و شناخته شدن اجتناب مى نمایند و غیبت آنها در جامعه ، زمینه حضور نااهلان و ناواردان در عرصه سیر و سلوک خواهد شد .
3 . نبودن شاخص هاى ثابت و معیارهاى دقیق براى ارزیابى مدعیان راهبرى و ارشاد .
4 . وجود انحراف در فرقه هاى مختلف صوفیه به خصوص پس از قرن دهم و یازدهم به این طرف و وجود عناصر درس ناخوانده ، غیرمجتهد در اصول و فروع دینى و برپا داشتن حلقات ذکر و مجالس وعظ و اندرز و نماز جماعت هاى . . . که جامه چوپانى پوشیده و باطن درنّده خو و خون آشام دارند و خود را در میان گوسفندان رام و بى آزار پنهان سازى کردند و دنبال شکار مى گردند و شکارچى نامردى هستند . تا جایى که برخى ساده اندیشان مراد خویش را تا حد عصمت پیش برده و اطاعت محض و بى چون و چرا از آنها مى نمایند و اصل را با فرع اشتباه گرفته و فروع را به جاى اصول نشانده اند و عقل خویش را تعطیل کرده و چشم و گوش بسته دنباله روى مدّعیان دروغین سیر و سلوک هستند .
هـ )نشانه هاى مدعیان دروغین
1 . ریاست طلب است و این طلب را پنهان کرده و فریب کارانه متواضع مى نماید .
2 . حسادت دارد ( حسدورزى ) .
3 . براى خودش تبلیغ مى کند ( یا مستقیم و یا غیر مستقیم از طریق برخى مریدان غافل و . . . ) .
4 . مرید پرورى و جمع دوستانِ ارادتمند و مطیع محض که سخن هیچ احدى را گوش فرا نداده و تنها تسلیم محض افکار و اراده هاى او باشند و اگر انسان بهترى از حیث علمى و عملى پیدا شد آنها را به سوى آن فرانخوانده و بلکه به بهانه هاى مختلف از مراجعه به عالمان و وارستگان دیگر باز مى دارد در حالى که هر گلى یک بویى دارد و همه علم ها نزد یک نفر نیست . 2 در این صورت باید با هوشیارى رابطه خویش را با او قطع کرد و خود را نجات داد .
و ) ویژگى هاى استاد عرفان
1 . استاد و مُراد سعى و اهتمام نسبت به دارا شدن روح و روحیه اجتهادى در شاگرد و مرادش ورزد .
2 . شاگردان را نسبت به قرآن و عترت متعبد و اهل تسلیم تربیت کند .
3 . همواره تعادل و تعالى ، عقلانیت و معنویت را توأمان در سالک پرورش دهد .
4 . معیارهایى را در اختیار شاگرد قرار دهد که بر نفس و تجلّیات نفسانى اش اشراف پیدا کند .
5 . تنها انسان کاملِ معصوم و سنت و سیره آنها را ملاک ابدى و تغییرناپذیر براى سنجش همه چیز معرفى کند .
6 . خود هرگز از جاده توحید ، ولایت ، عبودیت ، و شریعت خارج نشود .
به هر حال در مکانیسم روابط راهرو و راهبر و فرایند تعلیم و تربیت مرید همواره آسیب هایى رخنه مى نماید که به تناسب زمان و زمینه ها نشانه هایى دارد و مرید باید اهل عقل و درایت ، بینش و بصیرت و فراست و فطانت باشد تا گرفتار دام هاى شیطانى و تلبیسات ابلیسى نشود و شرایط استاد ، راه هاى شناسایى استاد ، مختصات و ویژگى هاى استاد ، نوع و مکانیسم رابطه مرید و مراد ، ویژگى هاى سالک و مرید همه و همه ما را در شناخت آسیب ها و درمانهایش کمک و یارى مى نماید تا ضمن فهم و درک لزوم استاد خبیر و الهى و اهل ولایت و شریعت خویش را از خطرات این راه خطیر و خطرخیز مصون و معصوم ندانیم و سعى نمائیم اسلام شناسى ، عرفان شناسى و عارف شناسى همه جانبه داشته و محمّد و آل پاکش ( علیهم السلام ) را الگوى جاودانه و جامع قرار دهیم و تحت ولایت مطلقه و الهیّه حجت بالغه حقّ و ولىّ اللَّه الاعظم ( عج ) قرار گیریم که بیمه خواهیم شد :
{S رندان تشنه لب را آبى نمى دهد کس # گویى ولىّ شناسان رفتند از این ولایت S}
به تعبیر حضرت امام خمینى ( ره ) :
{S بگذارید که از بتکده یادى بکنم # من که با دست بتِ میکده بیدار شدم S}
{S یوسفم گر زند بر سَرِ بالینم سَر # همچو یعقوب دل آشفته بویش باشم S}