خانه » همه » مذهبی » منافقان در زمان پیامبر(ص)

منافقان در زمان پیامبر(ص)

شاید نتوان بسان یک تشکیلات سازمان یافته اجتماعی از نحوه شکل‌گیری منافقان در صدر اسلام و با ظهور اسلام حرفی زد اما چون نفاق افراد از جهات مختلف و دارای رویکردهای گوناگون است اما می‌توان با توجه به آیات قران و عملکرد پیامبر(ص) در مواجهه با آنها مطالبی را به‌دست آورد:
مدیریت پیامبر اعظم(ص); در برابر فتنه های منافقان
مقدمه
تاریخ اسلام سرشار از وقایعی است که بررسی دقیق و همه جانبه و عبرت آموزی از آنها بسیار ضروری به نظر می رسد و در این میان دست مایه قرار دادن سنت و سیرة پیامبر اعظم… به عنوان اسوه حسنه (احزاب: 21) و الگوی عینی، راهگشای بسیاری از مصائب و مشکلات فردی و اجتماعی مسلمانان خواهد بود.
پایداری و مقاومت پیامبر اسلام در برابر دشمنان داخلی و دفع فتنه آنها مسئله بسیار مهمی است[i] که بایستی به طور جدی مورد تحلیل قرار گیرد چرا که خطر مخالفان داخلی همواره وجود داشته و اختصاص به صدر اسلام و دوران پیامبر… ندارد. اطلاعات جامع و روشنی که از برخوردها و موضعگیریهای پیامبر… با دشمنان داخلی و رهنمودها و راهبردهای ایشان در این زمینه حاصل می شود از سویی ما را با شخصیت بی بدیل رسول الله… بیش تر آشنا ساخته و از سوی دیگر می توان از آن به عنوان میراثی گرانبها و تجربه ای ارزشمند فراروی آینده استفاده کرد.
* منافقان
منافقان جریانی سیاسی ـ اجتماعی بودند که حدود یک سوم از اجتماع مدینه را شامل می شدند.[ii] آنان مدعی ایمان به خدا بودند و در ظاهر به رسالت پیامبر… اقرار داشتند اما ایمانشان ظاهری بود و تظاهر به اسلام می کردند. (ر.ک. آل عمران: 167)
در قرآن به موضوع نفاق[iii] و جریانهای مربوط به منافقان به صراحت و به طور مفصل اشاره شده است؛ از این رو قرآن از مهمترین منابع برای شناخت منافقان و آگاهی از اوصاف و ویژگیهای آنان است. اهتمام کتاب الله بر رسوا ساختن منافقین و افشاگری اهداف و اعمال پلیدشان، نشان از خطر جدی نفاق و آسیبهای آن بر دین اسلام و پیروان آن دارد. تاریخ گواه است که منافقان چگونه با توطئه های پنهان و پیدا بر مکتب حیاتبخش اسلام و سیره انسان ساز نبوی حمله برده و نسبت به مسلمانان عناد ورزیدند.
از ریشه یابی نفاق و رفتار منافقان و همدستان آنها چنین برمی آید که اهل نفاق انگیزه های مختلف و اهداف گوناگون داشتند. گروهی از آنها در پی دنیاطلبی و به طمع مال و منال به اعمال منافقانه دست می زدند. برخی نیز به انگیزة جاه طلبی و ریاست خواهی و به قصد به چنگ آوردن حکومت به گروه نفاق پیوستند؛ اما رفتار منافقانه بیش تر آنها به جهت ترس و واهمه و نداشتن شهامت رویارویی و مخالفت صریح با جریان مقتدر حاکم بر مدینه بود.[iv] منافقان در کلام امام علی(ع)
مولای متقیان علی†در نهج البلاغه منافقان را چنین توصیف می نماید:
«… آنان گمراه و گمراه کننده اند، خطاکار و به خطاکاری تشویق کننده اند، به رنگهای گوناگون ظاهر می شوند، از ترفندهای گوناگون استفاده می کنند… قلبهایشان بیمار و ظاهرشان آراسته است. .. به رفاه و آسایش مردم حسد می ورزند، و بر بلا و گرفتاری مردم می افزایند و امیدواران را ناامید می کنند.»[v]از منظر دین مبین اسلام، نفاق بدترین نوع کفر و منافقان دورترین مردم از رحمت الهی هستند. (احزاب: 61) اثر نفاق در تباه ساختن جامعه از کفر صریح و دشمنی آشکار عمیق تر بوده و بر همین اساس خطری که از ناحیه منافقان متوجه مسلمانان می گشت بسیار افزون تر و جدّی تر بود.[vi] منافقان ماهیت و چهرة واقعی خویش را با نقاب اسلام می پوشاندند و در پرده تزویر علیه مسلمانان فعالیت می کردند و اسلام را با حربة اسلام (دروغین) می کوبیدند. پیامبر بزرگوار اسلام نیز در یکی از سخنان گرانبهای خود، حزب منافق را دشمن منحصر به فرد اسلام و خطرناک ترین دشمن معرفی کرده و می فرماید:
انّی لا أتَخَوَّفُ علی اُمّتی مؤمناً و لا مُشرکاً، أمّا المُؤمنُ فَیحجُرُهُ ایمانُهُ، و أمّا المشرکُ فَیقَمْعُهُ کُفْرُهُ ولکنْ أتَخَوّفُ علیکُم منافقاً عالِمَ اللِّسانِ؛ یقُولُ ما یعرفونَ و یعْمَلُ ما تُنکِرونَ.[vii]من برای امت خود از مؤمن و مشرک نمی ترسم، زیرا مؤمن را ایمانش مانع (از لطمه زدن به جامعه اسلامی) می شود و مشرک را نیز همان کفرش سرکوب می کند. اما ترس من برای شما از منافقان زبان بازی است که حرفهایی می زند که شما بدان اعتقاد دارید و کارهایی می کند که شما به آنها اعتقاد ندارید.[viii] دسیسه های منافقین
مطالعه تاریخ اسلام نشان می دهد که منافقان تاب مشاهدة حیات و پیشرفت دین اسلام را نداشتند چرا که شریعت محمدی… تمام آمال و امیال آنها را به باد فنا داده بود. بر این اساس آنها با عناوین و شگردهای گوناگون کوشیدند دین اسلام را به کام نیستی سپارند و رسول الله… را از نشر تعالیم عالیة اسلام باز دارند. منافقان برای تأمین اهداف شوم خویش هر روز طرحهای جدید و نقشه های خطرناک نوینی بر خاموش ساختن مشعل اسلام کشیدند و به مرحله اجرا گذاشتند. آنان در هر دسیسه ای که به منظور برچیدن موجودیت نهضت اسلام برانگیخته می شد، شرکت جسته و هر روز به اقدام خطرناکی علیه رهبر نهضت (پیامبراعظم…) دست می یازیدند که به چند مورد از آنها اشاره می کنیم:
الف ـ نیرنگ و فریبکاری
اعتماد بر مکر و حیله و تزویر از خصوصیات ذاتی منافقین بود. (بقره: 9) این گروه چون تاب و توان رویارویی با فکر و اندیشه جهان شمول رسول الله… را نداشتند، در پس پرده نفاق به خدعه و نیرنگ پرداختند. آنان هرگاه مجال می یافتند افراد سطحی نگر و ظاهربین را با سخنان دروغ می فریفتند و جامعه را از درون به انحراف و گمراهی می کشاندند.
خداوند متعال با نزول آیات حق، آنچه را از نیرنگ و فریب دردلهای منافقین بود، برای پیامبر آشکار کرده و زبونی آنان را شرح می دهد.(بقره: 15ـ 8)
ب ـ تحقیر و تمسخر پیامبر… و مسلمانان
یکی از شگردهای منافقین در پیشبرد اهداف پلید خویش، که بسیار نیز بر آن اصرار می ورزیدند، عیب جویی و استهزاء رسول خدا …، امّت و دین وی بود.[ix]منافقان با راه اندازی جنگ تبلیغاتی بر ضد پیامبر… از طریق پخش اخبار دروغین و شایعات بی اصل و اساس (احزاب: 60) سعی کردند احساسات و عواطف عمومی را علیه رسول خدا… تحریک نمایند و بدین وسیله در پی تحقیر و مخدوش ساختن شخصیت پیامبر… برآمدند. منافقان بی حیا با شماتت و خرده گیری بر پیامبر عظیم الشأن اسلام، ایشان را آزردند. (توبه: 61) آنان که دلهایشان در تسخیر کامل شیطان بود، در تقسیم غنایم بر پیامبر عیب می گرفتند. (توبه: 58) ومسلمانانی را نیز که صدقه می دادند مورد تمسخر قرار داده و بر آنان تهمت ناروا می بستند.[x]شکست احد زمینه مناسبی را برای فعالیت تخریبی منافقان کینه توز فراهم آورده بود. عبدالله ابن ابّی[xi] و هواداران منافقش از اینکه چنین مصیبتی گریبان گیر مسلمانان، شده بود در پوست خویش نمی گنجیدند و با تحقیر و تمسخر مسلمانان، دل پیامبر… را به درد آوردند.
در غزوة خندق نیز زمانی که نبی مکرّم اسلام به مؤمنان بشارت پیروزی داد،[xii] منافقان سیاه دل استهزاء کرده و بر پیامبر… تهمت زدند که می خواهد آنها را فریب دهد.[xiii] نمونه دیگر این دسیسه منافقان در نبرد تبوک رخ داد. در این جنگ پیامبر اسلام برای تجهیز قوا و مقابله با دشمن به کمک مالی نیاز داشت. حضرت مسئله را با مسلمانان مطرح کرد و کسانی که قدرت مالی داشتند مقدار قابل توجهی به سپاه اسلام مساعدت نمودند، برخی هم که از بضاعت مالی چندانی برخوردار نبودند با کار کردن کمک کردند.[xiv] اما منافقان در این گرفتاری و مشکل نه تنها کوچک ترین همکاری و مساعدتی ننمودند بلکه به عیب جویی و کارشکنی پرداختند. آنان کسانی را که کمک مالی زیادی پرداخته بودند متهم به ریاکاری نموده و افرادی را هم که کمک مالی کمتری کرده بودند به باد تمسخر گرفتند.
در قبال این گستاخی اهل نفاق پیامبر عظیم الشأن اسلام آیاتی از کلام الله مجید را قرائت فرمود که در مذمت و نکوهش روش غیرانسانی منافقان نازل شده و مسلمانان را به عقوبت و مجازات دردناک گروه نفاق نوید می داد. (احزاب: 61 ـ60) خداوند متعال در جای دیگر به مؤمنان دستور می دهد که اگر منافقان را در حال استهزای مؤمنان دیدند با آنها ننشینند تا به سخنی غیر از آن درآیند. (ر.ک:نساء: 140)
ج ـ تفرقه افکنی
ایجاد اختلاف و دودستگی در بین مسلمانان از حربه های محوری حزب نفاق بود که آن را در رأس برنامه های خودشان قرار دادند. پس از حضور پیامبر… در مدینه، در پرتو ایمان و تعالیم والای اسلام و تدابیر خردمندانة ایشان، اختلافات قبیله ای روبه خاموشی گراییده و کینه های دیرینه از میان رفته بود. در چنین فضایی منافقان قدرت عرض اندام نداشتند و باید در حالت انزوا به سر می بردند. در نتیجه آنان در پی از هم گسستن همبستگی عمومی و اتحادی برآمدند که رسول خدا… با اعمال سیاستی سنجیده بنیان آن را با پیمانهای برادری استحکام بخشیده بود.
منافقان بیمار دل (انفال: 49) با پاشیدن بذر فتنه و اختلاف در دل مسلمانان و ایجاد جوّی مملو از کینه، آتش دشمنی های کهنه و قدیمی را دوباره مشتعل می ساختند. آنان همواره تلاش می کردند با بزرگ نمایی مشکلات جامعه در صفوف فشرده مسلمانان گسست ایجاد نمایند تا بدین وسیله ضمن به چالش کشاندن وحدت اجتماعی، حاکمیت اسلامی را نیز تضعیف کنند.[xv]فعالیت های تخریبی اهل نفاق برای مسموم ساختن فضای مدینه و ایجاد تشتت بین مسلمانان به طور مستمر تا رحلت رسول اکرم… تداوم داشت. شواهد تاریخی بسیاری در این زمینه وجود دارد که این خصلت پست منافقان را به تصویر می کشد. نقش منافقان در شایعه پراکنی و ترویج ماجرای افک[xvi] و تفرقه افکنی در آستانه جنگ بنی مصطلق (منافقون: 8) نمونه ای از آنهاست.
این دسیسة منافقان بسیار خطرآفرین بود و هر لحظه بیم آن می رفت وحدت سیاسی و ثبات شهر مدینه با چالشی اساسی روبه رو گردد؛ در نتیجه نبی مکرّم اسلام همواره با استناد به آیات الهی، مسلمانان را به وحدت و پرهیز از مناقشه فرا می خواند و آفت تفرقه و بروز تنش را به امت خویش گوشزد می نمود.
د ـ خیانت
منافقان شیطان صفت در عین بهره مندی از مزایای اجتماعی و حقوق مسلمانان، بزرگ ترین خیانتها را نسبت به رسول خدا… و پیروانش روا داشتند. (مائده: 13) آنان با تشکیل انجمن های سری به جاسوسی و جمع آوری اخبار برای دشمن پرداخته (توبه: 47) و با پخش اسرار جنگی میان دشمن (نساء: 83) بزرگ ترین لطمات را به سپاه اسلام وارد می ساختند. خصلت پست خیانت چنان در ذات منافقین ریشه دوانده بود که برای نیل به مقاصد شومشان از خیانت به هم پیمانان و همفکران خود نیز ابا نمی ورزیدند. (حشر: 12ـ11) البته این مسئله به سود مسلمانان بود و سبب می شد سایر دشمنان به اقدام مشترک با منافقان امیدوار نباشند.
از خیانتهای بارز منافقان، کارشکنی و توطئه در بحبوحة سرایا و غزوات بود. منافقان به بهانه های واهی از رفتن به جبهه خودداری می ورزیدند و اگر در جنگ نیز شرکت می جستند جز تفرقه اندازی و آشوب هنری نداشتند. خیانت منافقان گاه جلوه بیشتری می یافت؛ آنان نه تنها در سخت ترین شرایط جنگ، پیامبر… را تنها می گذاشتند بلکه به همراهی و همکاری با دشمن پرداخته و با موضعگیری منفی دشمنان را روحیه می بخشیدند.
خیانت منافقین در غزوه احد[xvii] چهرة پلید آنها را بر بسیاری از مسلمانان آشکار ساخت.[xviii] اما منافقان فاسق (توبه: 67) دست از توطئه افکنی برنداشتند. به هنگام غزوه خندق نهضت اسلام در مقطع حساس قرار گرفته بود؛ از یک سو سپاه عظیم کفار و مشرکان با تمام امکانات و تسلیحات در مقابل مدینه اردو زده بودند و هر لحظه ممکن بود با عبور از خندق مرکز حکومت اسلامی را عرصه تاخت و تاز خویش قرار دهند و از سوی دیگر خطر حملات ایذایی یهودیان بنی قریظه به زن و بچه های بی دفاع در شهر نیز بسیار جدی بود.[xix] در این وضعیت منافقان خیانت پیشه به بهانه بی دفاع بودن خانه هایشان مواضع خویش را ترک گفتند. آنان به این امر بسنده نکرده و با نیشخند و طعنه به تضعیف روحیه مسلمانان پرداختند و مردم را به تسلیم در برابر دشمن و فرار از شهر فرا خواندند.[xx] پیامبر… برای برون رفت از این اوضاع وخیم و دفع فتنه دشمنان با سخنانی شور انگیز به تقویت روحیه رزمندگان اسلام پرداخت و وظایف خطیر آنان را یادآور گردید. همچنین حضرت پانصد تن از سپاهیان لشکر اسلام را در داخل شهر به گشت زنی مأمور نمود و بدین گونه فرصت غافلگیری را از دشمن گرفت و خطر حمله آنان به مدینه را خنثی ساخت.[xxi]خیانت و کارشکنی منافقان در جنگها شدت بیشتری می یافت. بهانه جویی منافقان در آستانه غزوه تبوک[xxii] برای عدم شرکت در جنگ و نیرنگ بنای مسجد ضرار (توبه: 107) نمونه بارز این مسئله بود.[xxiii] فزونی یافتن خیانت منافقان سبب گردید که خداوند متعال پیغمبرش را از شرکت دادن آنان در نبردها نهی فرماید. (توبه: 83)
هـ تحریک و ترغیب دشمنان و مخالفین
از دیگر فعالیت های تخریبی منافقان، همبستگی با دشمنان اسلام و تشویق و ترغیب آنان برای یورش بر حاکمیت اسلامی مدینه بود. آنان با ایجاد جنگ روانی ضمن عظیم شمردن قوای دشمن، نیروهای مسلمانان را ناچیز جلوه داده و به تقویت روحیه مخالفان می پرداختند.
پس از پیروزی جنگاوران دلاور اسلام در غزوه شورآفرین بدر، منافقان همنوا با یهودیان بر فتح مسلمانان رشک می بردند و از پیشرفت مسلمانان به شدت بیمناک شده بودند؛ در نتیجه با اعزام گروه هایی قریش را به انتقام از مسلمانان فرا خواندند.
در غزوه بنی نضیر نیز هنگامی که لشکریان اسلام قلعه های یهودیان را مورد محاصره قرار داده بودند، سرکردة منافقان، عبدالله ابن ابّی ضمن وعده یاری به قوم یهود، آنان را به مقاومت، استواری و ثبات قدم در برابر مسلمانان دعوت نمود.[xxiv] عملکرد رسول الله… در برابر منافقان
سیره و روش پیامبر… در برخورد با این گروه فتنه انگیز حائز اهمیت بسیار است. رسول الله… در برابر هر یک از نیرنگ های خائنانه و دسیسه های منافقان تدابیر خاصی اتخاذ می نمود.
بدیهی است که منطق اصولگرایانه و راهکارهای کارآمد پیامبر اعظم… در برابر گروه نفاق از منبع فیض الهی گرفته شده بود. خداوند متعال ابتدا از پیامبرش خواست که از آزارهای منافقین درگذرد و صبر و استقامت پیشه سازد. (احزاب: 48) بر همین اساس پیامبر عظیم الشأن اسلام… نیز پیوسته تلاش می کرد تا با حفظ آرامش در مقابل منافقان، از پیدایش تشنج و اضطراب در جامعه جلوگیری نماید. حضرت محمّد… در راستای هدف مزبور تا جای ممکن از خشونت پرهیز می کرد و هر چند بارها مسلمانان پیشنهاد کردند که با منافقان برخوردی خشن داشته باشند لیکن آن حضرت آنان را به مدارا و خویشتنداری فرا می خواند؛ چرا که می دانست دشمنان اسلام در خارج از مدینه برای اغتشاش داخلی حکومت اسلامی لحظه شماری می کردند. بر همین اساس رسول خدا… قبل از هر اقدامی به شناسایی ریشه انحراف منافقین می پرداخت و دشمن شناسی را بر دشمن ستیزی مقدم می دانست.[xxv]نبی مکرّم اسلام در مرحله اول با تکیه بر اصل امر به معروف و نهی از منکر سعی نمود کسانی را که هنوز نفاق در وجودشان ریشه ندوانیده بود و ناآگاهانه به دام نفاق افتاده بودند، با منطق و استدلال و روشنگری و براساس رأفت اسلامی به مسیر حقیقت رهنمون ساخته و به آغوش اسلام راستین بازگرداند. (نساء: 63)
در مرحله بعد پیامبر… به افشاگری و برملا ساختن ماهیت خائنانه آنها پرداخت. رسول خدا… در فرصت های مناسب حالات روحی و عملکرد این گروه را برای امت خویش تشریح می کرد و مسلمانان را به دوری از آنها فرا می خواند.
آخرین شیوة برخورد با حزب نفاق، مبارزة قهر آمیز و سرکوب قاطع آنان بود و این زمانی بود که منافقان اساس دین اسلام و حاکمیت اسلامی را مورد تهدید قرار می دادند؛ در اینجا خداوند متعال به پیامبر… وحی نمود که با آنان همانند کفار با صلابت و قاطعیت تمام برخورد نماید. (تحریم: 9)
جمع‌بندی و نتیجه
پس از شکل گیری حاکمیت اسلامی در مدینه، مصائب و مشکلات فراوانی پیامبر… و امتش را تهدید می کرد که از جدی ترین آنها فتنه گری و آشوب منافقان به عنوان دشمنان داخلی مدینه بود. آنان که تحمل اشاعه و فراگیری شریعت محمد… را نداشتند و تعالیم آن را در تعارض با تمایلات و مقاصد ناسالم خویش می دیدند، همگام با هم، عناد و کارشکنی پیدا و پنهان خویش را نسبت به مکتب حیاتبخش اسلام و سیره انسان ساز نبوی آغاز کردند.
اگر رسول الله با درایت و خردورزی دسیسه ها و توطئه های آنان را خنثی نمی ساخت، پیامدهای جبران ناپذیری برای حکومت مدینه در پی داشت و چه بسا دین مبین اسلام را در همان گام نخست از پیشرفت و رشد و تعالی باز می داشتند. کارکرد موفق پیامبر… در ارتباط با دفع فتنه دشمنان داخلی بسیار مهم است. ایشان جهت حفظ وحدت اجتماعی در مرحله اول به اصل همزیستی مسالمت آمیز توجه نموده و قبل از هر اقدامی با مهربانی و سعة صدر به روشنگری و هدایت آنان می پردازند اما انعطاف پذیری رسول الله… مانعی برای قاطعیت ایشان نبود؛ هر جا حریم و قانون الهی توسط این گروه مورد تعرض قرار می گرفت و کیان نظام اسلامی به خطر می افتاد پیامبر… قاطعانه با آنان برخورد می نمود و دسیسه های شوم آنان را برملا می ساخت.
بی شک اگر دشمنان داخلی از چارچوب نظامنامة مدینه خارج نمی گشتند و با فتنه افکنی و توطئه چینی برای پیامبر… مانع نمی تراشیدند، دولت مدینه به زعامت رسول خدا… از چند جانب مورد تهدید قرار نمی گرفت و قریش و بدویان توانایی و جسارت هجوم پیاپی به مدینه را نمی یافتند. به طور قطع در این فضا، اسلام و آموزه های اسلامی بسیار سریع تر از آنچه اتفاق افتاد، گسترش می یافت و پیامبراعظم… نیز اصول اعتقادی خویش را براساس دعوت، تبلیغ و تبشیر استوار می ساخت و ناگزیر به انجام سرایا و غزوات بی شمار نمی گشت.
برگرفته پایگاه اطلاع‌رسانی حوزه به نقل از مجله حصون خرداد و تیر ماه 1390 ، شماره 30
پی‌نوشت:
[i] . مقام معظم رهبری در دیدار عمومی بسیجیان می‌فرمایند: «امروز درس پیغمبر اسلام برای امتش و برای همه بشریت درس عالم شدن، قوی شدن، درس اخلاق و کرامت، درس رحمت، درس جهاد و عزت و درس مقاومت است.» 1/1/85 ـ مشهد مقدس.
[ii] . طباطبایی، سیدمحمد حسین، المیزان فی تفسیر القرآن، (قم: منشورات جامعهْْ‌‌المدرسین فی الحوزه‌ْْ العلمیهْْ، بی‌تا) ج5، ص288.
[iii] . نفاق برگرفته از کلمه «نفق» به معنای شکاف موجود در زمین است. (ر.ک. ابن‌منظور، بی‌تا، ج10، ص357)
[iv] . علی، صالح احمد، دولت رسول خدا…، ترجمة هادی انصاری، (قم: پژوهشکدة حوزه و دانشگاه، 1381)، ص146.
[v] . نهج‌البلاغه (ترجمة: محمد دشتی، 1379) خطبه 194.
[vi] . مطهری، مرتضی، آشنایی با قرآن، (قم: صدرا،، بی‌تا) ص98.
[vii] . امام علی† در نامة 28 نهج‌البلاغه این حدیث را از قول پیامبر… ذکر کرده‌اند.
[viii] . ر.ک. محمدی‌ری‌شهری، محمد، میزان‌الحکمه، ترجمه: حمیدرضا شیخی، (قم: دارالحدیث، چاپ دوم: 1379) ص6422.
[ix] . علی، صالح احمد، دولت رسول خدا…، ص143.
[x] . آیتی، محمدابراهیم، تاریخ پیامبر اسلام، (تهران: مؤسسه انتشارات چاپ دانشگاه تهران، 1361) ص90.
[xi] . عبدالله ابن ابّی ابن سلول سر دسته منافقان بود. وی در میان قوم خویش از جایگاهی بزرگ برخوردار بوده و ساکنان یثرب پیش از ایمان به اسلام و بیعت با رسول‌الله… بر رهبری و ریاست او اجماع کرده بودند؛ اما ورود پیامبر… به مدینه کاخ آمال او را واژگون ساخت و بر همین اساس وی کینه شدیدی نسبت به پیامبر… و دین اسلام بر دل گرفت.
[xii] . ابن‌کثیر، عماد‌الدین ابی‌الفداء اسماعیل، السبرهْْ النبویهْْ، تحقیق مصطفی عبدالواحد، (بیروت: دار احیاء التراث العربی، بی ‌تا) ج3، ص210.
[xiii] . یعقوبی، احمدبن‌ابی‌یعقوب، تاریخ یعقوبی، ترجمة محمدابراهیم آیتی، (تهران: بنگاه ترجمه و نشر کتاب، چاپ سوم) 2536، ج2، ص410.
[xiv] . ابن‌هشام، سیرت رسول‌الله…، ترجمة‌رفیع‌الدین اسحاق‌بن محمد همدانی، (تهران: خوارزمی، چاپ دوم: 1361) ص964.
[xv] . خاتمی، سیداحمد، سیمای نفاق در قرآن، (قم: شفق، 1379)، ص203.
[xvi] . ابن‌هشام، سیرت رسول‌الله…، ترجمة‌رفیع‌الدین اسحاق‌بن محمد همدانی، ص786.
[xvii] . برای آگاهی کامل در این زمینه ر.ک. ابن‌هشام، 1361، ص65.
[xviii] . صفایی‌حائری، عباس، پیامبر بزرگ اسلام…، (قم: مسجد مقدس جمکران، چاپ دوم: 1384)، ج2، ص458.
[xix] . حمیدالله، محمد، رسول‌اکرم… در میدان جنگ، ترجمه سیدغلامرضا سعیدی، (تهران: کانون انتشارات محمدی، 1363)، ص119.
[xx] . احزاب: 13؛ ر.ک. سهیلی، عبدالرحمان، الروض الانف فی شرح السیرهْْ النبویهْْ لابن‌هشام، تحقیق عبدالرحمان وکیل، بیروت: دارالاحیاء التراث العربی، بی ‌تا)، ج6، ص270.
[xxi] . واقدی، محمد بن عمر، المغازی، ترجمة: محمود مهدوی دامغانی، (تهران: مرکز نشر دانشگاهی، 1361)، ج2، ص460.
[xxii] . منافقین در هیچ غزوه‌ای مانند غروه تبوک دسیسه‌افکنی ننمودند و کلمات نفاق بر زبان نیاوردند. دور از حقیقت نیست که بگوئیم اوج تحرّک منافقان در این نبرد بوده است. آنان حتی نقشه ترور و قتل رسول‌الله… را طرح‌ریزی نمودند (صفایی‌حائری، 1384، ج2، ص490) که خداوند متعال با نزول وحی پیامبرش را از این نقشه خائنانه منافقان آگاه می‌سازند. (توبه: 65 ـ64)
[xxiii] . ر.ک. ابن‌هشام، سیرت رسول‌الله…، ترجمة‌رفیع‌الدین اسحاق‌بن محمد همدانی، ص979.
[xxiv] . یعقوبی، احمدبن‌ابی‌یعقوب، تاریخ یعقوبی، ترجمة محمدابراهیم آیتی، 2536، ج1، ص408.
[xxv] . صفایی‌حائری، عباس، پیامبر بزرگ اسلام…، ج2، ص498 ـ500.
برای اطلاعات بیشتر می‌توانید به مقاله:
ویژگی های جریان نفاق در عصر نبوی(صلی الله علیه وآله) نوشته‌ی محمد موسی نوری در مجله معرفت 1385 شماره 108 مراجعه کنید.

دیدگاهتان را ثبت کنید

آدرس ایمیل شما منتشر نخواهد شد