مهارتهای اجتماعی در یک زندگی دخترانه – بخش چهارم
۱۳۹۶/۱۰/۰۷
–
۸۷۵ بازدید
مهارتهای اجتماعی در یک زندگی دخترانه
شیوه صحیح ارتباطات اجتماعی
نویسنده: مهتاب رضاپور
>>>مهارتهای اجتماعی در یک زندگی دخترانه – بخش اول
>>>مهارتهای اجتماعی در یک زندگی دخترانه – بخش دوم
>>>مهارتهای اجتماعی در یک زندگی دخترانه – بخش سوم
باورهای نادرست
در زمینه روابط آزاد دختر و پسر، مجموعه پنداشتهای اشتباهی در جامعه رواج دارد و هر چند یک بار به عنوان درمان یا راهکار یا سبک زندگی به جوان ما توصیه میشود. این توصیه ها، تردیدهایی را برای نسل جوان ما ایجاد میکند، و در صورت اجرا، در اندک زمانی او را دچار دردسرهای متعدد میسازد. این باورهای نادرست را در ذیل سه سرفصل بیان میکنیم:
1) تجربه و کسب پختگی
این دلیل شاید یکی از بدترین دلایل ارتباط با جنس مخالف باشد. برخی دختران جوان میگویند اگر با پسری ازدواج کنیم که قبلا چند دوست دختر داشته هم در مورد زنان اطلاعات دارد و با پختگی با ما به عنوان همسر، برخورد میکند و هم این که جوانیاش را کرده و پس از ازدواج سر به راه میشود و امکان خیانت در وی نیست. این دلایل ممکن است دست و دل هر جوانی را بلرزاند تا برای کسب پختگی هم که شده دوستی با جنس مخالف را یک بار تجربه کند.
شاید عجیب باشد اما شیرینی ناپختگی و بی تجربگی همسر شما بسیار لذت بخشتر از آن است که در پی هر رفتار وی این فکر به سراغتان بیاید که «کی و کجا و با چه کسی این رفتار را تجربه کرده است؟» بدبینی ظرفی است که هرگز خالی نخواهد شد و تاریکی آن لحظات شاد زندگی شما را، رنگ غم و دلسردی میزند.
علاوه بر آن ارتباط با جنس مخالف علاوه بر بالا بردن سطح تجربه، سطح توقع را نیز افزایش میدهد. یکی از علل کاهش ازدواج در عصر حاضر همین است. توقعات پسران و دختران افزایش یافته چون در ارتباطات گوناگون خود از هرکس صفتی، رفتاری یا ویژگیای را پسندیدهاند و چون مجموع اینها را در کسی نمیبینند، تمایلی به ازدواج ندارند.
نکته دیگر تغییر فطرت سالم انسانی است. کسی که به روابط بی ضابطه عادت کند پس از ازدواج هم دلیلی برای تقید خود به اخلاق یا قوانین اجتماعی نمیبیند و احتمال زیادی وجود دارد که پس از ازدواج، به این نوع روابط روی بیاورد.
2) آتش و پنبه
در عرف اجتماع دختر را به پنبه و پسر را به آتش تشبیه میکنند و نزدیک شدن این دو به یکدیگر ناچار منجر به آتش گرفتن و فنا شدن هر دو خواهد شد. این ضرب المثل، به عنوان یک الگوی اجتماعی در جامعه وجود دارد و خانوادهها نیز با این گزاره رفتاری، فرزندان خود را تربیت میکنند. تصویر رسانهای هم که صدا و سیمای ما نشان میدهد، مهر تاییدی بر این باور و روش است. دختر و پسر سریالها و فیلمهای محصول داخل کشور، در نهایت با یکدیگر ازدواج میکنند! این همان تعبیر آتش و پنبه است که درگیری عاطفی دختر و پسر را در کشاکش یک ماجرای حادثهای به نمایش میکشد و البته از نوع عاقبت به خیری، این دو بلاخره با هم ازدواج میکنند. اثر و نتیجه این دیدگاه نوعی جبر اجتماعی را به جوان القا میکند: همچنان که اثر برخورد باز با اسید، نمک و آب است، اثر برخورد یک پسر و دختر هم لرزش عاطفه و ازدواج است!! این سخن و دیدگاه به معنای نادیده گرفتن اراده و اختیار انسان و پایین آوردن شخصیت والای انسانی است و در حالیست که برخورد دختر و پسر جوان در جامعه امروزی، امری اجتناب ناپذیر است. نمیتوان انتظار داشت که آنها وجود یکدیگر را نادیده گرفته یا به محض مشاهده هم، از یکدیگر فرار نمایند. نفی مطلق ارتباط میان دو جنس، به اندازه ارتباط مطلق میان آن دو زیان بار و اسفناک است.
خداوند عالم سن بلوغ جنسی را 12 الی 15 سالگی قرار داده در حالی که سن بلوغ اجتماعی و توان تشکیل خانواده، حداقل 18 تا 20 سالگی است. این حداقل 5 سال فاصله، زمان برای تربیت و آموزش مدیریت غریزه جنسی است. دختر و پسر نوجوان اگر در ابتدای بلوغ خود را درگیر دلبستگیهای مجازی نکند و با حفظ احساسات پاک خود تا زمان مناسب برای ازدواج صبر نماید، از بسیاری از نارساییهای روحی و روانی و جنسی مصون میماند. والدین و مربیان تربیتی که مسؤولیت اصلی در تربیت نسل جوان را بر عهده دارند: یا اصلا نمیدانند با فرزندان چگونه باید رفتار نمایند. یا خود به آموزههای دینی و تربیتی عامل و پای بند نیستند و تنها آمر بر آنها میباشند و یا نمیدانند که رفتار صحیح را چگونه باید به فرزندان منتقل کرد. یا نمیدانند یا نمیخواهند و یا نمیتوانند. در صورتی که اگر والدین و مربیان تربیت و تقوی رفتاری و جنسی را در فرزندان و نوجوانان نهادینه کنند، تقوی درونی را در وی بنا نهاده و تقویت کردهاند. فطرت بیدار و تقوی درونی برترین نگهبان هر فرد است و در این صورت نیازی به مراقبتهای پنهان و آشکار نیست.
در صورتی که نوجوانی با بیداری تدریجی غریزه جنسی طی شود و نوجوان فرصت یابد تا آشفتگیها و غرایز خود را به واسطه پدیده حیا، تا حدی کنترل نماید و تعادل و تعالی بخشد، کمکم گرایشی انسانی به سمت جنس مخالف خود احساس میکند. این احساس مقدمه بسیار خوبی برای یک ازدواج موفق است. ثمره روابط ناسالم بین دختر و پسر، بدبینی و حس عدم اعتماد به جنس مخالف است که نتیجه آن در ازدواج معلوم میگردد اما بنیان یک ازدواج سالم و موفق داشتن اعتماد و خوش بینی نسبت به جنس مخالف است.
متاسفانه برخی کارشناسان دینی هم با تاکید بر مباحثی چون عقد موقت و عدم لزوم کنترل غریزه جنسی، حتی صیغه کردن در سنین 16 سالگی را برای پسران توصیه میکنند! غافل از این که در سیره بزرگان اعم از رسول گرامی اسلام صلّی اله علیه و آله و امیر مومنان حضرت علی علیه السلام، حضرت امام خمینی سلام الله علیه، مقام معظم رهبری و … ازدواج در این سنین انجام نشده و مبنای رفتار همان کنترل و مدیریت غریزه بوده است.
از دیگر اثرات دیدگاه «آتش و پنبه» روشهای نادرست ارتباط بین دختران و پسران و مردان و زنان در جامعه دین داران است. باور به این دیدگاه منجر به برخوردهای نامناسب، با رویکردهای ذیل میشود:
– شرم افراطی،
– دستپاچگی و هیجانزدگی،
– خشکی، سردی و محدودیت و به دور از آداب معمول و مشروع؛
– پرخاشگری، بیعاطفگی، تروشرویی؛
– کینه توزی، ناسازگاری، قهرآمیز بودن؛
این روشها توسط کسانی عمل میشود که با آموزههای دینی آشنایی چندانی نداشته اما میخواهند که دیندارانه عمل کنند پس رفتار خود را در هالهای از قداست تبیین میکنند. یکی از مراجعان بنده دختر دانشجویی بود که خانواده مقید و دینداری نداشت و خواستار این بود که بر خلاف باورهای خانوادگی خود مطابق آموزههای دینی زندگی کند. برخورد عملی وی با دانشجویان پسر حتی دانشجویان مذهبی، برخوردی سرد، خشک و حتی گاهی دور از ادب بود به همین جهت کسی خواستار ازدواج با وی نبود و همین مسئله وی را نگران کرده بود. سوال اصلی وی از من این بود که آیا در جلسه خواستگاری میشود با خواستگار خود شوخی داشته باشیم؟ علت این سوال این بود که وی گمان میکرد برای اثبات خوش اخلاقیاش باید کاری انجام دهد و شوخی در جلسه خواستگاری، با نامحرم را بهترین راه دیده بود. وقتی به وی پاسخ منفی داده شد، بلافاصله سوال کرد پس خواستگار از کجا بفهمد که من خوش اخلاقم؟!
این دختر و همفکران او نمیدانند که مجموع رفتار ما در اجتماع است که قضاوت در مورد ما را شکل میدهد و پسر همکلاسی با پسر خواستگار فرقی ندارد و در هر دو مورد باید ضوابط را رعایت کرد و رفتارها و ارتباطات در صورتی که دارای مرز و همراه با رعایت اصول شرعی باشد، ارتباط هیچ منعی ندارد. نباید فراموش کرد که هرچند تربیت نفس بسیار مهم است اما طبیعت نفس بر تربیت مقدم است. به عبارت دیگر تا سن و زمان خاصی میتوان از جوان انتظار داشت که بر غرایز خود غلبه کند اما پس از مدتی چونان تشنهای که بر سر هر آب گلآلوده پای وی میلغزد، ممکن است که به دام روابط بیضابطه گرفتار شود. بنا براین فراهم ساختن امکان ازدواج جوان، پرهیز از مانع تراشیهای بیجا مانند ادامه تحصیل و سخت نکردن شرایط ازدواج میتواند تضمین سلامت اخلاقی جوانان باشد. پیامبر اکرم صلّی الله علیه و آله و سایر ائمه معصومین علیهم السلام نیز، تا آن زمان که مقدمات جوانان در جامعه به هر دلیلی فراهم نبود، چنانچه با عصیان اخلاقی جوانی مواجه میگشتند از اجرای حد صرف نظر و به تعزیر و تادیب کفایت میفرمودند.
3) زندگی روزمره
گاه وقتی وارد یک بزازی یا بوتیک لباس میشویم، خانم یا دختری چادری را میبینیم که برای چند هزار تومان ناقابل مشغول چانه زدن است و در این داد و ستد بیش از آن که به دست میآورد، از دست میدهد. به ازای 2000 تومان تخفیف، صدها میلیون تومان از شأن و شخصیت خود مایه میگذارد و با فروشنده میگوید و میخندد.
گاه در مجالس خانوادگی مشاهده میشود که خانم یا دختری که مقید به دستورات دینی و شرعی است، در برخورد با آقایان، تنها به صرف این که «شوهر خاله یا پسرعمه است و از فامیل محسوب میشود و ما میشناسیم شان و مرد مومنی است» بسیاری از ضوابط اخلاقی و شرعی رعایت نمیگردد: شوخیهای ظریف، طرح مسایل خصوصی خانوادگی، درددل کردن، دلسوزی کردن و …
زندگی روزمره و رابطه با مردانی غیر از همکار، همکلاس و کسانی که دختر ما علاقهای به ازدواج با آنان ندارد، ناخودآگاه این تصور را در وی ایجاد کرده که میتواند آزادانهتر و راحتتر با آنان برخورد کند. از سوی دیگر گمان رایج در جامعه این است که با ازدواج، شاغل شدن یا کمتر بودن سن مرد، موانع مربوط به ارتباط با نامحرم برداشته میشود و میتوان آزادانهتر با جنس مخالف رابطه داشت! متاسفانه این دیدگاه نادرست باعث شده تا زندگی خانوادگی زنان و مردان متاهل زیادی به خطر بیفتد. جوان ما باید بداند که تاهل یا سن بالا یا حتی کوچکتر بودن مرد از نظر فاصله سنی هیچ کدام مانع ایجاد وابستگی و ارتباط نادرست بین زن و مرد نمیشود و در هر صورت باید حریمها بین زن و مرد رعایت شود. تمام ضوابطی که یک دختر جوان باید در مقابل همکلاسی پسر جوان خود رعایت کند عینا درمورد آبدارچی مسن و جاافتاده دانشکده صدق میکند، حداکثر با این تفاوت که به مرد آبدارچی به دلیل سن و سالش باید احترام بیشتری بگذارد و نه این که به دلیل پیر بودن، با وی شوخی و خنده داشته باشد. پیامبر اکرم(صلیاللهعلیهوآلهوسلم) در ضمن آخرین خطبهای که برای مردم خواند، چنین فرمود: «مَنْ فَاکَهَ امْرَأَةً لَا یَمْلِکُهَا حُبِسَ بِکُلِّ کَلِمَةٍ کَلَّمَهَا فِی الدُّنْیَا أَلْفَ عَامٍ وَ الْمَرْأَةُ إِذَا طَاوَعَتِ الرَّجُلَ فَالْتَزَمَهَا حَرَاماً … أَوْ فَاکَهَهَا … فَعَلَیْهَا مِنَ الْوِزْرِ مَا عَلَى الرَّجُل » (اعلام الدین فی صفات المؤمنین، حسن بن محمد دیلمی، ص414) کسی که با زنی نامحرم شوخی کند، به خاطر هر کلمهای که در دنیا با او سخن گفته است، هزار سال در دوزخ زندانی میشود و اگر زن هم از آن مرد پیروی و با او همراهی کند … و با او شوخی کند … همانند گناه مرد بر او نیز خواهد بود.
ملاک رابطه با جنس مخالف در دستورات شرعی و آموزههای دینی ما به روشنی و وضوح مشخص شده، حلال و حرام بودن، محرم و نامحرم، روشهای محرم شدن، همه معلوم و مشخص است. این که مردی با زنی ازدواج کند و چون زن دارد پس لازم نیست که ضوابط برخورد با نامحرم با وی رعایت گردد، برداشتهای سطحی ما است و نه دستور دین و همین مشکلاتی را پدید میآورد که ما را از خداوند و دین و جامعه طلبکار میکند در حالی که مقصر اصلی فقط خودمان هستیم.
عوارض ناخواسته دوستیهای قبل از ازدواج
این در روانشناسی یک اصل مسلم و ثابت شده است که اگر نگوییم تمام ارتباطهای بین پسر و دختر، دست کم بیشتر آنها در احساسات و غرایز جنسی ریشه دارد و گرفتارانش تحت پوششهای فریبندهای نظیر «آشنایی قبل از ازدواج»، «حفظ خود از گناه»، «روابط خواهر و برادری» و … هوای اغراض ناپسند و کام جویهایی باطل در سر میپرورانند. بر اساس شواهد موجود و اطلاعات به دست آمده، (ر. ک. به محمد علی کریمی نیا، دختران؛ دوستیها و عبرتها) بیشتر ارتباطهایی که با همین قصد و نیت موجه و معقول شکل میگیرد، انگیزه دیگری غیر از آنچه به زبان جاری میشود در پی دارد، به ویژه اگر تقاضا کننده جنس مذکر باشد.
در حقیقت دختر و پسر به واسطه طرح مسئله ازدواج با یکدیگر، در روابط دو سویه و نیز در افکار و پنداشتهای خود، تعارضات روحی و روانی و درونی خود را حل میکنند. غافل از این که در ارتباطهای غیر رسمی، دختران فقط ذهنیت، تصور، توقع و انتظار ازدواج را دارند و حتی گاه خود یقین دارند که پدر و خانوادهشان به ازدواج با پسری با این مشخصات، اصلا رضایت نخواهد داد. اما پسران بیشتر به وعدههای توخالی ازدواج بسنده میکنند. در این میان مقاومتهای دختران در برابر خواهشهای غریزی و جنسی پسران، بویژه اگر با اندکی نرمش و ملاطفت عاطفی و قول ازدواج همراه شود، با کمترین اصراری شکسته میشود و نتیجه آن عذاب وجدان سنگینی است که باید عمری آن را تحمل کنند.
در واقع در این موارد، قرار ازدواج پنهانی بین پسر و دختر، حکم ازدواج واقعی را برای آن دو پیدا میکند و هر دو با خیال این که واقعا نامزد عقدی هم هستند از یکدیگر توقعاتی را دارند. اما از ابتدا گاه برای خود دختر و پسر مشخص است که فرجام و سرانجام چنین دوستیهایی به ازدواج ختم نخواهد گشت. ماهیت اصلی و غایت اساسی تخیلات و وعدههای ازدواج، رهایی از اضطراب و تعارض عمل جوان با قواعد و هنجارهای مورد پذیرش خانواده و اجتماع است و فقط به منظور فرار از عذاب وجدان و ایجاد رضایت خاطر در دختر و پسر میباشد. در واقع امر هم وقتی کار به خانوادهها میرسد، اغلب پدر دختر و مادر پسر با این نوع ازدواج مخالفت میکنند. به لحاظ اجتماعی، این نوع دوستیها در زمره رفتارهای نارس، ناپخته و احساسی به شمار میآید و عموما خانوادههای دختر و پسر، چنین افرادی را در حد لازم، پخته و شایسته برای ازدواج نمیدانند. لذا با طرح مسئله ازدواج، هم خانواده دختر و هم خانواده پسر، مخالفت خود را اعلام میکنند. عکس العملهای نسنجیده جوانان (مثل لجبازی، قهر کردن، داد و بیداد و پرخاشگری) نیز تاییدی بر صحت نظر والدین میشود و اینجا گره کوری ایجاد میشود که فقط با مقراض جدایی، باز میشود.
یک انسان هر اندازه که فاسد باشد، حاضر نیست که عمری را در کنار یک فاسد دیگر سپری کند. در اغلب مشاورهای من، دختر ویژگیهایی چون سلامت اخلاقی و ایمان را برای دوست پسر خود میشمارد، که نشان میدهد عنصر اصلی انتخاب او اخلاق و ایمان است. اما همین دو عنصر اصلی در رابطه بین این دختر و پسر خدشهدار میشود. ایمان و اخلاق هیچ نسبتی با رابطه نامشروع یا پنهانی ندارند. بنابراین با قطع رابطه، عذاب وجدان سنگینی به سراغ جوان میآید. در این روابط بیشتر دختران صدمه میبیند و میزان رنجی را هم که تحمل میکنند، بسیار بالاست. پشیمانی از گناه و این احساس که هرگز بخشوده نخواهند شد باعث میشود تا جوان، از یک زندگی سالم و شاداب فاصله بگیرد. در ابتدا شاید سعی کند که به نوعی گناه خود را جبران کند اما پس از چندی ناامیدی باعث میشود تا دست از همه چیز شسته و خود را یک بازنده ببیند. این احساس، احساس خطرناکی است چرا که کسی که چیزی برای باختن ندارد در هر قماری وارد میشود. شیطان ابتدا وسوسه میکند تا انسان به گناه بیفتد سپس بذر ناامیدی میپاشد تا از بازگشت مایوس گردد و بعد راه برای انجام هر گناهی باز میشود. در حالی که روایات بر غیر این باور، تاکید دارند:
حضرت علی علیه السلام میفرمایند: «هر کس توبه کند خداوند او را مى آمرزد و به جوارح او و جاى جاى زمین دستور داده مى شود که آبروى او را حفظ کنند و عیبهایش را بپوشانند و گناهانى که فرشتگان حافظ اعمال برایش نوشتهاند از یاد آنان برده مى شود.»( میزان الحکمه/ ج2 /ص137)
پیامبر خدا صلی الله علیه و آله میفرمایند: «همه آدمیان خطا مى کنند و بهترین خطاکاران توبه کنندگانند.» (میزان الحکمه/ ج2 /ص121)
و در نهایت، امام باقر علیه السلام: «شاد شدن خداوند از توبه بندهاش بیشتر است تا شاد شدن مردى که در شبى تار شتر و ره توشه خود را گم کند و سپس آن را بیابد. خداوند از توبه بنده خود شادتر مى شود تا آن مرد که از پیدا کردن شتر خود شادمان مى گردد.» (میزان الحکمه/ ج2 /ص121)
بهترین راه مدیریت و کنترل هوی و هوس است. نیروی شهوت را پیش از آن که نیرومند گردد، مدیریت کنید چه اگر نیرومند شود بر شما حکومت میکند و تا دیار پستی و خواری شما را با خود میکشاند.