خانه » همه » مذهبی » مهارت‌های اجتماعی در یک زندگی دخترانه – بخش سوم

مهارت‌های اجتماعی در یک زندگی دخترانه – بخش سوم


مهارت‌های اجتماعی در یک زندگی دخترانه – بخش سوم

۱۳۹۶/۱۰/۰۷


۱۳۶۹ بازدید

مهارت‌های اجتماعی در یک زندگی دخترانه

بسم الله الرّحمن الرّحیممهارت‌های اجتماعی در یک زندگی دخترانه
شیوه صحیح ارتباطات اجتماعی
نویسنده: مهتاب رضاپور
>>>مهارت‌های اجتماعی در یک زندگی دخترانه – بخش اول
>>>مهارت‌های اجتماعی در یک زندگی دخترانه – بخش دوم
خواستگاری‌های پنهان
پیش از این مرسوم بود که پسرها برای دوست دختر گرفتن بیشتر به سراغ دخترهایی می‌رفتند که به صورتی خودشان آمادگی برای این کار را اعلام می‌کردند: آرایشی، لباس خاصی، خنده‌ای، اشاره‌ای، حرفی و … این روش به مرور زمان تغییر یافت و پسرها یاد گرفتند که برای به دست آوردن دل دخترها باید از چه ترفندهایی استفاده کنند. اما امروزه در وادی مشاوره با موارد متعددی روبرو هستیم که پسر به عنوان ازدواج پیش قدم شده و الان بعد مدتی که از چند ماه تا چند سال! طول کشیده هنوز نتیجه‌ای حاصل نشده و دختر و پسر همچنان سرگردان هستند.
بیشتر این پسرها ادعا می‌کنند که: «قصد من مزاحمت نیست و اصلا از روابط مرسوم بین بعضی دخترخانم‌ها با آقایان خوشم نمی‌آید؛ فقط می‌خواستم مقدار بیشتری با هم آشنا بشویم و در صورت توافق بعدا برای ازدواج اقدام کنم.» دختر هم مصرانه می‌گوید که قصد دوست شدن ندارد و فقط برای ازدواج است که به این رابطه تن داده است.
سوال مهم و اساسی اینجا این است که آیا این پسر که برای خواستگاری اقدام کرده، از نظر موقعیت اجتماعی و اقتصادی به جایگاهی رسیده که بتواند به «تنهایی» برای ازدواج اقدام کند؟ مطمئنا یک دانشجوی سال دوم یا حتی آخر دانشگاه که هنوز از نظر مالی و اجتماعی وابسته به خانواده است، برای امر مهمی مانند ازدواج نیازمند تایید آنان است. پس خواستگاری در خلوت و پنهانی و بدون اطلاع خانواده‌ها کمترین اثرش دلگیری خانواده طرفین و به سرانجام نرسیدن کار است. حتی اگر پسر و دختر هیچ وابستگی به خانواده خود نداشته باشند باز کدام انسان خوش فکر و قدردانی است که بخواهد بدون حضور والدین مهربان و زحمتکش خود، بر سر سفره عقد و ازدواج بنشیند؟ همه ما اعم از دختر و پسر برای تشکیل خانواده و ازدواج نیازمند تایید و حمایت خانواده خود هستیم، پس خواستگاری پنهانی چرا؟
نتیجه این نوع خواستگاری‌ها سردرگمی و تردید دختر در پاسخگویی، دوستی‌های پنهانی و طولانی مدت و البته بی‌نتیجه، امکان سوءاستفاده پسر یا دختر از طرف مقابل در جنبه‌های روابط جنسی یا مالی، عذاب وجدان از انجام گناه، نگرانی مدام از بر ملا شدن رابطه، ترس از قطع رابطه به صورت یک طرفه به دلیل تعهدآمیز نبودن نوع این رابطه، ترس از مخالفت خانواده‌ها، تردیدهای مدام در مورد صحت انتخابی که کرده‌اند و نگرانی‌های گوناگون دیگر است که بر روح و جسم جوان اثر می‌گذارد و شاید به دلیل پیامدهای نامطلوب این قبیل روابط است که اسلام چنین روابطی را مجاز نمی‌شمارد و از آن نهی کرده است. در قرآن کریم چنین آمده است:
الْیَوْمَ أُحِلَّ لَکُمُ الطَّیِّباتُ وَ طَعامُ الَّذینَ أُوتُوا الْکِتابَ حِلٌّ لَکُمْ وَ طَعامُکُمْ حِلٌّ لَهُمْ وَ الْمُحْصَناتُ مِنَ الْمُؤْمِناتِ وَ الْمُحْصَناتُ مِنَ الَّذینَ أُوتُوا الْکِتابَ مِنْ قَبْلِکُمْ إِذا آتَیْتُمُوهُنَّ أُجُورَهُنَّ مُحْصِنینَ غَیْرَ مُسافِحینَ وَ لا مُتَّخِذی أَخْدان؛ (مائده/5)
امروز چیزهاى پاکیزه براى شما حلال شده؛ و (همچنین) طعام اهل کتاب، براى شما حلال است؛ و طعام شما براى آنها حلال؛ و(نیز) زنان پاکدامن از مسلمانان، و زنان پاکدامن از اهل کتاب، حلالند؛ هنگامى که مهر آنها را بپردازید و پاکدامن باشید؛ نه زناکار، و نه دوست پنهانى و نامشروع گیرید.
همچنین در آیه‌ای دیگر زنان را از ارتباط دوستانه با جنس مخالف باز داشته است:
وَ مَنْ لَمْ یَسْتَطِعْ مِنْکُمْ طَوْلاً أَنْ یَنْکِحَ الْمُحْصَناتِ الْمُؤْمِناتِ فَمِنْ ما مَلَکَتْ أَیْمانُکُمْ مِنْ فَتَیاتِکُمُ الْمُؤْمِناتِ وَ اللَّهُ أَعْلَمُ بِإیمانِکُمْ بَعْضُکُمْ مِنْ بَعْضٍ فَانْکِحُوهُنَّ بِإِذْنِ أَهْلِهِنَّ وَ آتُوهُنَّ أُجُورَهُنَّ بِالْمَعْرُوفِ مُحْصَناتٍ غَیْرَ مُسافِحاتٍ وَ لا مُتَّخِذاتِ أَخْدان ؛ (نساء/ 25)
و آنها که توانایى ازدواج با زنان(آزاد) پاکدامن باایمان را ندارند، مى توانند با زنان پاکدامن از بردگان باایمانى که در اختیار دارید ازدواج کنند-خدا به ایمان شما آگاه تر است؛ و همگى اعضاى یک پیکرید- آنها را با اجازه صاحبان آنان تزویج نمایید، و مهرشان را به خودشان بدهید؛ به شرط آنکه پاکدامن باشند، نه بطور آشکار مرتکب زنا شوند، و نه دوست پنهانى بگیرند.
با توجه به این آیات معلوم می‌گردد که ارتباط دوستانه با ارتباط نامشروع متفاوت است، و به همین دلیل در عرض آن ذکر شده و مورد نهی خداوند قرار گرفته است. نکته مهم و اساسی این است که حتی جوان مومن و دین‌دار ما هم این نهی را نمی‌داند و گمان می‌کند که به صرف داشتن قصد ازدواج، داشتن رابطه با جنس مخالف قابل توجیه می‌شود.
در واقعیت پسر و دختر همدیگر را می‌پسندد و اعلام آمادگی می‌کنند اما موانع متعددی مانند تفاوت‌های فرهنگی خانواده‌ها، مناسب نبودن شرایط پسر برای ازدواج (تحصیل، سربازی، شغل)، برنامه‌ها و آرزوهای مادران و پدران برای ازدواج پسر و دخترشان و … مانع از به سرانجام رسیدن این نوع خواستگاری‌ها می‌شود. در نهایت دو قلب شکسته و مجروح به همراه شک و بدبینی والدین برای دختر و پسر جوان ما باقی می‌ماند.
چه باید کرد؟ اگر پسر جوان ما دختری را به دلیل داشتن صفات و رفتار پسندیده برای ازدواج برگزید، چگونه باید عمل کند؟ اگر دختر جوان ما در دانشگاه یا محل کار با پسر مناسبی روبرو شد که از وی خواستگاری کرد، چه عکس العملی باید از خود نشان دهد؟
پسران جوان در صورتی که دختری را برای ازدواج پسندیدند، بهترین راه اقدام از طریق خانواده است. اغلب پسران اصرار دارند که اول از جواب مثبت دختر مطمئن شوند بعد خانواده خود را در جریان قرار دهند. بسیار خوبست که قبل از اقدام خانواده، خود پسر در مورد صحت انتخابش و جواب مثبت او به یقین برسد اما اگر وی به یقین رسید ودختر هم جواب مثبت داد اما خانواده مخالفت کردند اینجا پسر مسؤول آسیبی است که به روح لطیف دختر وارد شده و این به دور از جوانمردی است. پسران جوان به جای اصرار بر این که «یا این دختر یا هیچ کس» این فرصت را به خود و خانواده خود بدهند تا از دور و نزدیک و با تحقیق، با دختر و خانواده وی آشنا شوند و سپس در جوّی آرام در مورد ازدواج کردن با این دختر تصمیم بگیرند. اگر قرار است که پسر خانواده خود را برای این ازدواج آماده یا راضی کند، اخلاقی‌تر این است که بدون درگیر کردن دختر مورد علاقه خود، اقدام کند و پس از آماده شدن خانواده خود، دختر و خانواده وی را در جریان علاقه و خواستگاری قرار دهد. بدترین اتفاقی که در این حالت رخ می‌دهد این است که دختر با این درخواست و خواستگاری مخالفت می‌کند! مادران بزرگوار روش‌های پی‌گیری مناسب را می‌دانند و چون از ابتدا با همراهی و رضایت خانواده کار آغاز شده، پسر جوان ما از حمایت معنوی و روحی آنان هم در مورد پیگیری و هم در زمان شکست برخوردارست و کمتر آسیب می‌بیند.
اما دختران! اگر پسری در موقعیتی غیررسمی از یک دختر خواستگاری کند، مثلا در دانشکده یا در خیابان، معمولا دختر با این تردیدها مواجه می‌شود که: اگر این پسر درست و راست و صادق باشد چه؟ اگر درست برخورد نکند ممکن است یک موقعیت خوب را برای ازدواج از دست بدهد و اگر دروغگو باشد چه؟ هیچکس دوست ندارد که بازیچه دست آدمی دغلکار شود!
احساس و فکر دختر جوان ما در این موقعیت، دو حالت بیشتر ندارد: یا از این پسر خوشش آمده و احساس رضایت می‌کند و یا ناراضی است و پسر را نپسندیده است. این که از قبل این آقا پسر را بشناسد و یا نشناسد چندان فرقی ندارد. چون گاهی اوقات‌ پسر را ازقبل می‌شناسد و با ویژگی‌های اخلاقی و رفتاری و …. او آشناست و از او خوشش می‌آید و یا اصلا نمی‌شناسد ولی در اولین برخورد احساس می‌کند که به نظر پسر خوبی می‌آید و گزینه مناسبی برای ازدواج است. یا دقیقا برعکس او را می‌شناسد و از او خوشش نمی‌آید و یا در اولین برخورد به دلش نمی‌نشیند.
اگر این پسر به نظر شما گزینه مناسبی برای ازدواج نیست، راه حل ساده است: بسیار محترمانه جواب منفی بدهید و قضیه قاعدتا باید تمام شود. ممکن است اصرار و پی‌گیری از طرف پسر باشد که اگر واقعا جواب شما منفی است و از این فرد به هر دلیلی خوشتان نمی‌آید باید سفت و سخت همان جواب خود را بدهید و به خاطر این که ناراحت نشود و یا دلش نشکند از دادن جواب صریح منفی، طفره نروید. دلسوزی در این موارد فقط برای خودتان زحمت درست می‌کند.
اما اگر احساس کردید که این فرد دارای شرایط مناسبی برای ازدواج است و یا حداقل می‌شود برای ازدواج به او فرصت داد، به طور طبیعی دادن جواب صریح مثبت برای دختران سخت است؛ پس باید به صورت ضمنی او را متوجه این نکته بسازید؛ مثل این که بگویید «باید در این مورد با خانواده‌ام صحبت کنم» و یا «من این نوع تصمیم‌گیری‌ها را با کمک خانواده‌ام انجام می‌دهم» بعد هم از این فرد بخواهید که با پدر شما یا خانه‌تان تماس بگیرد و یا شماره تماسش را بدهد تا پدر شما با او تماس بگیرد.
تجربه ثابت کرده که پسری که قصد ازدواج ندارد به هیچ وجه حاضر به تماس با خانه یا پدر شما نخواهد بود و یا شماره تماس خود را نمی‌دهد. پس اگر پسری شماره تماس خود را داد و یا با پدرتان تماس گرفت حتما قصد ازدواج دارد و از این بابت فرد سالمی‌ هست اما این که این فرد مناسب برای ازدواج با شما باشد و از نظر ویژگی‌های اخلاقی و خواسته‌ها با شما سازگاری داشته باشد را باید در جلسات خواستگاری و با کمک خانواده بررسی کنید.
فراموش نکنید که اگر شماره تماس این آقا را گرفتید وسوسه نشوید که خودتان با او تماس بگیرید، چون نتیجه آن در نهایت همان دوستی پنهانی خواهد بود.

دوران نامزدی (قبل از عقد)
بسیاری گمان می‌کنند که با تماس تلفنی خانواده پسر و برگزاری جلسه خواستگاری، کار به پایان رسید و حسن نیت پسر اثبات شده پس می‌توان با خیال راحت جلو رفت. متاسفانه گاه پدران و مادران به اشتباه جوان خود دامن می‌زنند و راه را برای رابطه بی‌ضابطه آنان باز می‌کنند. به خواستگاری که هنوز خود خانواده، شناخت کاملی از وی ندارند، اجازه می‌دهند تا تلفنی با دخترشان صحبت کند یا با هم در خارج از منزل ملاقات داشته باشند.
این گونه خانواده‌ها معتقدند که برای یک ازدواج موفق نمی‌توان به شیوه‌های سنتی و قدیمی تکیه کرد چون در این شیوه‌ها دختر و پسر به خوبی همدیگر را نمی‌شناسند و همین نقاط مبهم در شناخت، زندگی آینده آنان را به خطر می‌اندازد. متاسفانه این افراد به طرف دیگر این ماجرا توجه ندارند که ازدواج مانند انتخاب شریک کاری نیست که با گذشت زمان، شناخت زیادتری حاصل می‌شود و می‌توان با اعتماد بالا با وی کار کرد و اختیار بخشی از سرمایه خود را به شریک سپرد. در مسئله ازدواج علاوه بر عقل، احساس و غریزه هم درگیر است و گذشت زمان کنترل احساس و غریزه را سخت‌تر می‌کند. در بین مراجعانم دختری بود که با نظر خانواده، شش ماه با پسری نامزد بودند تا در صورت توافق به عقد رسمی هم درآیند. طی این شش ماه دختر متوجه شده بود که پسر معتاد به الکل و تریاک است اما مصرانه می‌گفت که می‌تواند با این عادات پسر سرکند و اصلا از نظر وی این که کسی مشروب بخورد یا تریاک بکشد، اشکالی ندارد!
حکما می‌گویند که «شدت و ضعف محبت متناسب با میزان درک کمال مطلوب است.» هر چه معرفت و آگاهی آدمی نسبت به خوبی‌ها و کمالات معشوق یا محبوب بیشتر شود، عشق و محبت نیز نسبت به او افزون می‌گردد. این اصل صرفا بین اشخاص جاری نیست بلکه علاقه‌مندی نسبت به حیوانات و اشیاء نیز همین گونه است. افزایش اطلاع از وفاداری یک حیوان یا ارتقاء آگاهی از توانمندی‌ها و نوع سرویس دهی یک دستگاه، رغبت و علاقه ما را به آن حیوان یا دستگاه افزایش می‌دهد. در شناخت ناقص و به بیانی کاذب، طرفین خود را به مقصد رسیده تصور می‌کنند که این از عدم شناخت و آگاهی خطرناک‌تر است. چون شناخت کاذب با نوعی تعصب همراه می‌شود و فرد دیگر نیازی به تحقیق بیشتر و یا پذیرفتن نصایح و نظرات دیگران نمی‌بیند. اگر مدت زمان رابطه طولانی شود، حس کاذب صمیمیت و نزدیکی (و نه صمیمیت و نزدیکی اصیل و واقعی) در طرفین ایجاد می‌شود. رابطه بین دختر و پسر از هر سو که شروع شود و به هر دلیل که ادامه یابد، به دلیل سن و نیازهای آنان منجر به عادت و وابستگی، محبت وعلاقه بین طرفین می‌شود به طوری که هر یک با این معایب دیگری را به خوبی می‌دانند اما تصور می‌کنند که نیروی عشق بالاتر است و آنها می‌توانند به راحتی با این معایب و مشکلات کنار بیایند، اما چنین نیست:
که عشق آسان نمود اول/ ولی افتاده مشکل‌ها
زمانی که زندگی طبیعی زن و مرد به عنوان همسر در کنار هم آغاز می‌شود، هر یک به فراخور حال، انتظاراتی از همسر خود دارند: سلامت اخلاقی، راستگویی، رعایت اصول اولیه بهداشت در زندگی، احترام به خانواده و … گذشت زمان و برآورده نشدن نیازها این احساس را در زن یا مرد ایجاد می‌کند که خود، به خوبی وظایفش را در مقابل همسر انجام می‌دهد اما او کوتاهی می‌کند. این حس طلبکاری نهایتا روزی به صورت گلایه و مشاجره نمود پیدا می‌کند و سرآغاز یک جنگ پنهان بین زن و شوهر می‌شود. یکی از دلایل این که ازدواج‌هایی که براساس رابطه قبل و دوستی بوده، به طلاق منجر می‌شود این است که مبتنی بر شناخت واقعی نیستد. اگر واقعا شناخت جنس مخالف در پیش از ازدواج بتواند که تضمینی برای سعادت باشد، پس چرا دختران و پسرانی که سوابق متعددی در آشنایی با جنس مخالف خود دارند، اغلب زندگی زناشویی نابسامانی دارند؟ و چرا در غرب که حد و مرزهایی برای روابط وجود ندارد باز هم پدیده طلاق بی‌داد می‌کند؟
پس چه باید کرد؟ شاید راه‌حل تلفیقی از سنت گذشته و روش‌های امروزی باشد. حضور خانواده‌ها در مراسم خواستگاری و انتخاب همسر نوعی ضمانت بر صداقت و تعهد طرفین بر انجام کار است. اما ضرورتی ندارد که چشم و گوش بسته و فقط طی یک یا دو جلسه خواستگاری، کار را تمام شده فرض کنید و بعد از ازدواج از نداشتن شناخت کافی گلایه‌مند باشید. پس:
1- در کنار جلسات خواستگاری و صحبت با دختر یا پسری که بنای ازدواج با او را دارید همزمان خانواده خود را در جریان صحبت‌های خود با طرف مقابل قرار دهید و نظر آنان را جویا شوید.
2- علاوه بر صحبت در جلسات خواستگاری، از جلسه سوم به بعد در مورد طرف مقابل در محیط زندگی، تحصیل و اشتغال‌اش، تحقیق کنید. کسی که برای تحقیق می‌رود باید تجربه کافی داشته باشد تا به پاسخ‌های کوتاه و کلیشه‌ای افراد قناعت نکند و با سوالات ریز و دقیق، فرد مورد نظر و خانواده‌اش را شناسایی کند. مثلا اگر همسایه به او می‌گوید که خانواده خوبی هستند، از وی بخواهد که 2 یا 3 صفت خوب آنان را دقیقا ذکر کند و به صورت مصداقی معلوم کند که خوب یعنی چه.
برای تشکیل زندگی و گزینش همسر، مهم‌تر و اساسی‌تر از علم به «بود» یا «نبود» یک سری از ویژگی‌ها و خصایص مثبت یا منفی، آگاهی و شناخت نسبت به «میزان»خصایص مذکور می‌باشد که این مهم در ارتباطات قبل از ازدواج محقق نمی‌گردد. به عنوان نمونه دو سوال «آیا علی صداقت دارد؟» با «علی چقدر صداقت دارد و در بزنگاه‌های زندگی چقدر راستگویی را رعایت می‌کند؟» با هم تفاوت دارند و پاسخ سوال دوم مهم‌تر از پاسخ سوال اول است. پی بردن به پاسخ سوال دوم به راحتی و با چند ماه رابطه دوستانه ممکن نیست اما در تحقیق کامل از دوستان و همکاران فرد می‌توان تا حدود زیادی به پاسخ این سوال نزدیک شد. برای این منظور می‌توانید از خود خواستگار نشانی یا شماره تلفن دوستان و کسانی را بخواهید که به خوبی وی را می‌شناسند. ممکن است تصور شود که دوستان و نزدیکان یک فرد هرگز بر علیه وی حرفی نمی‌زنند اما تجربه کسی که به دنبال تحقیق رفته و نیز تعدد کسانی که از آنان تحقیق می‌کنید تا حدود زیادی واقعیت امر را برای شما معلوم می‌کند.
3- از یکی از بستگان نزدیک خود که از نظر اخلاقی و عقلانی وی را قبول دارید بخواهید تا از دید یک همجنس با طرف مقابل شما صحبت کرده و او را ارزیابی کند. به عنوان مثال دخترخانم از پدر یا برادر خود بخواهد که با خواستگارش صحبت و گپی مردانه داشته و او را از دید یک مرد ارزیابی کند یا پسر از خواهر خود بخواهد که چنین کاری را برای وی انجام دهد و از دید یک زن، دختر مورد نظرش را بررسی کند.
در واقع اینجا پسر و دختر جوان ما فرصت می‌یابد که از دید یک فرد با تجربه که مورد قبول خود وی است، همسر آینده‌اش را بررسی و ارزیابی کند و به نکاتی دست یابد که شاید خود وی پس از مدت‌های طولانی یا بعد از عروسی به آن می‌رسید.
چهار مرحله گزینش: صحبت‌ها و سوال و جواب‌های خودتان، مشاوره با خانواده، تحقیق و نظر کارشناسی یک نفر از بستگان به شما مجموعه‌ای از اطلاعات را می‌دهد که شما می‌توانید بر اساس آن انتخابی شایسته داشته باشید. مطمئن باشید که اگر کسی بتواند از این چهار فیلتر عبور کند و باز هم نکاتی را از شما پنهان کند، فرد بسیار زرنگی است و هر قدر رابطه شما در حد همان روابط دوران خواستگاری طولانی شود باز هم اثری نخواهد داشت و فقط عاطفه و احساس شما بیشتر درگیر خواهد شد. یکی دیگر از مراجعان من دختری بود که 2 سال با پسر دایی خود رابطه دوستی داشت و 6 ماه پس از عقد متوجه شده بود که وی معتاد به هروئین است. رابطه خانوادگی نزدیک و 2 سال دوستی و حتی 6 ماه عقد، هیچکدام در شناخت واقعی پسر دایی به وی کمک نکرده بود، چرا که کار از اساس خراب بود.
نکته مهم در این دوران این است که به شناخت خود و آنچه که از طریق خانواده و تحقیق و صحبت با طرف مقابل خود به دست می‌آورید، توجه لازم را داشته باشید و سرسری از آنها نگذرید. لجاجت، دروغگویی، عدم سلامت در رابطه با نامحرم، عصبیت و پرخاشگری و دیگر صفات ناپسند اغلب در جلسه دوم به بعد به نوعی خود را نشان می‌دهند و این شما هستید که باید با توجه به نکات ظریف، کلیات دقیق را شناسایی کنید.

مزاحمان تلفنی
پدیده تلفن همراه و کارت‌های اعتباری ارزان قیمت که با 2 الی 5 هزار تومان در اختیار هر کس قرار می‌گیرد و هر وقت هم که فرد اراده کند آن را دور می‌اندازد و یکی دیگر می‌خرد، باعث ظهور نسل جدیدی از مزاحمان تلفنی و رواج نوع تازه‌ای از روابط دختر و پسر شده است. در این نوع رابطه دیگر لازم نیست که از خانه خارج شوند و آبروی خود را در منظر مردم به خطر بیندازند! بلکه در خانه نشسته و با دوست پسر یا دختر خود گپ و گفت دارند و این ماجرا تا حد ارضای جنسی هم ممکن است که پیش برود! متاسفانه در این رابطه نیز دختران بیش از پسران آسیب می‌بینند. دختران از راه گوش و شنوایی حساس‌تر هستند بنا بر این اگر مردی بتواند از عبارات زیبا و دلنشین، لحن مناسب و گرم و موضوع جالب و درخور توجه استفاده کند، ناخودآگاه دختر جذب و جلب وی می‌شود. دختران بسیاری هستند که با دوست پسر خود فقط از طریق تلفن ارتباط دارند و روز و شب خود را با خیال وی می‌گذرانند. اما پسران از ناحیه بصری و نگاه حساس هستند و اگر نسبت به دختری احساس پیدا کنند، بلافاصله خواستار ملاقات حضوری می‌شوند.
در برخی شهرها مرسوم است که برای خواستگاری، ابتدا مادر و خواهر داماد به دیدن عروس رفته و در صورتی که وی را بپسندند، جلسه دوم خود داماد هم حضور می‌یابد. دخترها گمان می‌کنند که ماجرا، پسندیدن مادر و خواهر داماد است در حالی که قضیه اصلی پسندیدن خود داماد است که از طریق نگاه مادر و خواهرش حاصل شده است. مرد تا ظاهر را نپسندد برای ازدواج اقدام نمی‌کند. این که پسری تماس تلفنی می‌گیرد و پس از مدتی ابراز علاقه و عشق می‌کند، بدون آن که دیداری حضوری باشد، می‌تواند نشانه این باشد که هدف وی یک رابطه طولانی مدت و مداوم نیست بلکه این رابطه برای وی جنبه سرگرمی و تفریح، یا رفع نیاز مقطعی دارد.
روش‌هایی که اغلب مزاحمان تلفنی از آن استفاده می‌کنند، عبارتند از:
روش اول: پسر تماس می‌گیرد و در مورد مشکلاتی که برای او رخ داده اظهار ناراحتی می‌کند، از شکست عشقی و جفای دوست دختر قبلی، خشونت رفتاری نامادری بی عاطفه یا پدری کج‌مداری، تنهایی، افت تحصیلی و … اغلب دختر جوان ما رسالت دینی و انسانی خود می‌بیند که به این پسر بیچاره و درمانده کمک کند.
روش دوم: پسر به دختر ابراز علاقه می‌کند و اگر دختر پاسخ منفی بدهد اصرارمی‌ورزد و دلیل عقلانی! می‌خواهد و به هر نحو ممکن عاطفه و احساس دختر را تحت فشار می‌گذارد: مثل افت تحصیلی، اعتیاد به سیگار و …
روش سوم: پسر رسما مزاحم می‌شود و با متلک گویی دختر را آزار می‌دهد. اغلب دختران زرنگ برای این که نشان دهند که کم نمی‌آورند، شروع به پاسخ گویی می‌کنند.
در تمامی این روش‌ها بعد از مدتی دختر خود در دام می‌افتد و اسیر و وابسته پسر می‌شود. بسته به حوزه آزادی‌های دختر و پسر و دور و نزدیک بودن آنها به هم، رابطه گسترش پیدا می‌کند و نهایتا همان رابطه دوست دختر یا پسری آغاز می‌شود.
اغلب افکار خرافی از قبیل نگرانی از بدتر شدن وضع روحی مزاحم، این که «آه» او مرا بگیرد، یا این که به خاطر بی توجهی به او مورد غضب خدا واقع بشوم، به خاطر من نمازخوان شده اگر رابطه را قطع کنم گناه بی‌نمازی او گردن من می‌افتد، از غم دوری من سیگاری شده و … باعث می‌شود تا دختر در تماس‌های اولیه به قصد کمک و اصلاح، به تلفن پاسخ دهد اما بعد از مدتی احساس او درگیر می‌شود. دختر و پسر ما باید به این نکته توجه کنند که در بین انواع روش‌های آشنایی و شروع رابطه، مواردی که به صورت غیر حضوری هستند، کمترین تعهد را برای طرفین ایجاد می‌کنند. اگر کسی واقعا در مورد مسایل روحی و روانی، خانوادگی، تحصیلی، اخلاقی، دینی و اعتقادی سوال یا مشکلی دارد، مراجع کارشناس، بزرگان فامیل، دبیران و اساتید راهنمای متعدد و گوناگون در مراکز مختلف هستند که می‌توانند به آنها کمک‌های اصولی را بنمایند. بنا براین حل مشکل افسردگی حاصل از یک شکست عشقی در حوزه کاری یک مشاور و روانشناس است و نه یک دختر جوان و بی تجربه و نتیجه پی‌گیری این رابطه، اضافه شدن یک نفر به خیل کسانی است که از رابطه نامناسب دختر و پسر آسیب دیده‌اند.
هر کس خود مسؤول اعمال و رفتار خود است: این که نماز بخواند یا نخواند، برای معالجه به پزشک یا روانشناس مراجعه کند یا نکند، برای اصلاح رفتار پدر یا اطرافیانش از کارشناس یا بزرگ فامیل کمک بگیرد یا نگیرد. اصلا ما برای همین بهشت یا جهنم می‌رویم و خود باید پاسخگوی اعمالمان در پیشگاه الهی باشیم:
«بگو: آیا غیر خدا، پروردگاری را بطلبم، در حالی که او پروردگار همه چیز است؟! هیچ کس، عمل (بدی) جز به زیان خویش، انجام نمی‌دهد؛ و هیچ گنهکاری بار گناه دیگری را به دوش نمی‌کشد؛ سپس بازگشت همة شما به سوی پرورگارتان است؛ و شما را از آنچه در آن اختلاف داشتید، با خبر خواهد کرد.» (سوره انعام، آیه 164)
اگر کسی بنا دارد که به دلیل خیانت دوست دختر یا پسرش تا آخر عمر ازدواج نکند یا سیگار بکشد، این تصمیم اوست نه گناه کم‌ کاری شما! به جای دلسوزی برای دیگران، برای آینده و زندگی خود و سلامت روحی و روانی و پاکدامنی خود نگران باشید و بیهوده این‌ صفات نیکوی خود را به خطر نیندازید.
>>>مهارت‌های اجتماعی در یک زندگی دخترانه – بخش چهارم

ممکن است این مطالب هم برای شما مفید باشد:

دیدگاهتان را ثبت کنید

آدرس ایمیل شما منتشر نخواهد شد