۱۳۹۶/۱۲/۰۵
–
۲۱۵ بازدید
آیا معجزه ی علمی قرآن کریم که جنس مورچه ها از شیشه است صحت دارد؟
مورچه ها از شاخه بندپایان و از رده حشرات هستند، اسکلت داخلی ندارند و بدن آن ها توسط اسکلت خارجی شکل داده شده و محافظت می شود. اسکلت خارجی بندپایان از پلیمرهایی به نام کیتین در زمینه ای از ماده ای سیلک مانند و نوعی پروتئین به نام رزیلین قرار گرفته است. همچنین در اسکلت خارجی برخی از بندپایان ترکیبات مانند کربنات کلسیم وجود دارد. ترکیبات کلسیمی در سنگ ها، پوسته حلزون و صدف ها و پوسته تخم پرندگان وجود دارد و در اسکلت خارجی هیچ بندپایی شیشه نیست.اینکه جنس مورچه از شیشه است و یا از قبیل این گونه شایعات را یا دوستان نادان درست می کنند به خیال خودشان برای تقویت دین، یا دشمنان دانا درست می کنند برای بدنام کردن دین. البته احتمالش زیاد است که دشمنان درست کرده باشند برای بد نام کردن دین. البته احتمال سومی هم وجود دارد. اینکه واقعیّتی وجود دارد که شخص منتقل کننده، آن را غلط منتقل می کند.تحقیق درباره ی لغت «حطم»در مفرات راغب گفته است: « الحَطْم یعنى شکستن چیزى مثل» و « حَطَمْتُهُ فَانْحَطَمَ حَطْماً؛ یعنی او را شکستم و به سختى شکسته شد.» باز گفته است: « سَائِقٌ حُطَمٌ ؛ یعنی شتر سوار یا شتربانى که از فرط راندن، شترش را م ى شکند و خسته و کوفته مى کند.»ملاحظه می فرمایید که لغت شناسان، معنی این واژه را شکستن دانسته اند، اعمّ از شکستن مادّی و معنوی؛ لذا این واژه اختصاصی به شکستن شیشه ندارد. در خود قرآن کریم هم این واژه بارها در معنی شکستن برخی امور به کار رفته است.« لا یَحْطِمَنَّکُمْ سُلَیْمانُ وَ جُنُودُهُ » در اینجا به معنی شکستن مورچگان است. چون بدن مورچگان واقعاً شکننده است. (سوره نمل / 18)یکی اسمهای جهنّم هم حطمة است. خدای متعال فرمود: « وَ ما أَدْراکَ مَا الْحُطَمَةُ»دوزخ را از آن جهت حُطَمَة گویند که خرد کننده جبّاران است که در دنیا کسى حریفشان نبوده و نتوانسته اند خردشان کنند؛ پس عدالت حقّ حکم مى کند که در جهنّم سوزان و خرد کننده هزاران بار شکسته شوند.در زبان عرب، هر خورنده و پر خورى را هم حطمة گویند که تشبیه است به جهنّم که ستمگر خواره است.زره محکم را هم را « درع حُطَمِیَّة» گویند، از آن جهت که شمشیرها و نیزه ها در برخورد با آن می شکنند.به گیاه خشک شده و خرد شده هم حطام گویند. خداى عزّ و جلّ گوید: « أَ لَمْ تَرَ أَنَّ اللَّهَ أَنْزَلَ مِنَ السَّماءِ ماءً فَسَلَکَهُ یَنابیعَ فِی الْأَرْضِ ثُمَّ یُخْرِجُ بِهِ زَرْعاً مُخْتَلِفاً أَلْوانُهُ ثُمَّ یَهیجُ فَتَراهُ مُصْفَرًّا ثُمَّ یَجْعَلُهُ حُطاماً إِنَّ فی ذلِکَ لَذِکْرى لِأُولِی الْأَلْبابِ؛ آیا ندیدى که خداوند از آسمان آبى فرستاد و آن را بصورت چشمه هایى در زمین وارد نمود، سپس با آن زراعتى را خارج مى سازد که رنگهاى مختلف دارد؛ بعد آن گیاه خشک مى شود، بگونه اى که آن را زرد و بى روح مى بینى؛ سپس آن را در هم مى شکند و خرد مى کند؛ در این مثال تذکّرى است براى خردمندان.» (زمر:21)
نتیجه آنکه:
1ـ واژه «الحطم» به معنی شکستن و خرد کردن است، و هیچ اختصاصی به شیشه ندارد.
2ـ البته شکّی نیست که به کار بردن این واژِه در مورد مورچگان، حقیقتاً خیلی جالب است؛ چون بدن مورچه واقعاً حالت شکننده دارد، و اغلب مردم از این امر غافلند به سبب آنکه مورچه بسیار کوچک است و شکستن بدن او احساس نمی شود. و جالب تر اینکه خدای متعال، این واژه را از زبان یک مورچه بیان نمود نه از زبان یک انسان. چرا که خود مورچه ها این شکستن را احساس می کنند.
3ـ آیا استفاده از این واژه در مورد مورچه ها، ارزش علمی دارد؟
باید سابقه ی این لغت «حطم» را بررسی کرد و دید که آیا عرب از این واژه در مورد له کردن مورچه یا دیگر حشرات هم استفاده کرده یا اوّلین بار قرآن کریم این کار را کرده است؟ اگر ثابت شود که قرآن کریم اوّلین بار این کار را کرده معلوم می شود که شکننده بودن بدن مورچه ها، برای اعراب قبل از اسلام، ناشناخته بوده است؛ کما اینکه اکنون هم برای اغلب افراد جهان ناشناخته است و تنها معدودی افراد می دانند که بدن این حشره، حالتی شکننده دارد.
اگر ثابت شود که این مطلب را برای اوّلین بار قرآن گفته است، می شود یک کشف علمی؛ و اصلاً لازم نیست که بحث شیشه را به میان بیاورند؛ بلکه ذکر همین مطلب که بدن مورچه، چنین حالتی دارد، خودش ارزش علمی دارد. حال اگر قرآن اوّل بار آن را گفته باشد، قرآن کریم می شود کاشف این واقعیّت، و اگر قبلاً از قرآن کسی آن را گفته باشد، معلوم می شود که این واقعیّت علمی، قبلاً از قرآن کشف شده بوده.
اینکه در سطور آغازین گفتیم «احتمال سومی هم وجود دارد»، همین احتمال بود. یعنی شاید دانشمندانی تحقیق نموده و به این حقیقت رسیده باشند که قرآن کریم، اوّلین کاشف این حقیقت علمی است، و آنگاه ناقل، از خودش بحث شیشه را اضافه کرده باشد؛ حال از سر جهل یا از سر دشمنی و برای خنثی نمودن کشف آن دانشمندان.
نتیجه آنکه:
1ـ واژه «الحطم» به معنی شکستن و خرد کردن است، و هیچ اختصاصی به شیشه ندارد.
2ـ البته شکّی نیست که به کار بردن این واژِه در مورد مورچگان، حقیقتاً خیلی جالب است؛ چون بدن مورچه واقعاً حالت شکننده دارد، و اغلب مردم از این امر غافلند به سبب آنکه مورچه بسیار کوچک است و شکستن بدن او احساس نمی شود. و جالب تر اینکه خدای متعال، این واژه را از زبان یک مورچه بیان نمود نه از زبان یک انسان. چرا که خود مورچه ها این شکستن را احساس می کنند.
3ـ آیا استفاده از این واژه در مورد مورچه ها، ارزش علمی دارد؟
باید سابقه ی این لغت «حطم» را بررسی کرد و دید که آیا عرب از این واژه در مورد له کردن مورچه یا دیگر حشرات هم استفاده کرده یا اوّلین بار قرآن کریم این کار را کرده است؟ اگر ثابت شود که قرآن کریم اوّلین بار این کار را کرده معلوم می شود که شکننده بودن بدن مورچه ها، برای اعراب قبل از اسلام، ناشناخته بوده است؛ کما اینکه اکنون هم برای اغلب افراد جهان ناشناخته است و تنها معدودی افراد می دانند که بدن این حشره، حالتی شکننده دارد.
اگر ثابت شود که این مطلب را برای اوّلین بار قرآن گفته است، می شود یک کشف علمی؛ و اصلاً لازم نیست که بحث شیشه را به میان بیاورند؛ بلکه ذکر همین مطلب که بدن مورچه، چنین حالتی دارد، خودش ارزش علمی دارد. حال اگر قرآن اوّل بار آن را گفته باشد، قرآن کریم می شود کاشف این واقعیّت، و اگر قبلاً از قرآن کسی آن را گفته باشد، معلوم می شود که این واقعیّت علمی، قبلاً از قرآن کشف شده بوده.
اینکه در سطور آغازین گفتیم «احتمال سومی هم وجود دارد»، همین احتمال بود. یعنی شاید دانشمندانی تحقیق نموده و به این حقیقت رسیده باشند که قرآن کریم، اوّلین کاشف این حقیقت علمی است، و آنگاه ناقل، از خودش بحث شیشه را اضافه کرده باشد؛ حال از سر جهل یا از سر دشمنی و برای خنثی نمودن کشف آن دانشمندان.