خانه » همه » مذهبی » موسی (ع ) – قتل کردن موسی (ع) – خضر (ع) – قتل نوجوان توسط خضر(ع)

موسی (ع ) – قتل کردن موسی (ع) – خضر (ع) – قتل نوجوان توسط خضر(ع)


موسی (ع ) – قتل کردن موسی (ع) – خضر (ع) – قتل نوجوان توسط خضر(ع)

۱۳۹۵/۰۴/۰۵


۶۹۰ بازدید

وقتی حضرت موسی ع ان شخص قبطی را با مشت زد علت زدن حضرت موسی به ان قبطی چه بود؟حضرت موسی ع اگر باعلم به اینه این شخصی بعدپدر ومادر خود را می کشد مشت زد آیا این قصاص قبل از جنایت نیست
لطفا سوال دوم را کمی مفصل توضیح دهید

1- علت مشت زدن حضرت موسی ع به فرد قبطی وَ دَخَلَ الْمَدینَةَ عَلى حینِ غَفْلَةٍ مِنْ أَهْلِها فَوَجَدَ فیها رَجُلَیْنِ یَقْتَتِلانِ هذا مِنْ شیعَتِهِ وَ هذا مِنْ عَدُوِّهِ فَاسْتَغاثَهُ الَّذی مِنْ شیعَتِهِ عَلَى الَّذی مِنْ عَدُوِّهِ فَوَکَزَهُ مُوسى فَقَضى عَلَیْهِ قالَ هذا مِنْ عَمَلِ الشَّیْطانِ إِنَّهُ عَدُوٌّ مُضِلٌّ مُبینٌ (قصص- 15) .1. علت این عمل حضرت موسی ع یاری کردن مظلوم در برابر ظالم و دفاع از مظلوم بوده است . 2. توضیح اینکه حضرت موسی ع پس از تبعید شدن از مصر موقعى که اهل شهر در غفلت بودند وارد شهر شد، ناگهان دو مرد را دید که به جنگ و نزاع مشغولند، یکى از پیروان او بود، و دیگرى از دشمنانش، آن یک که از پیروان او بود از وى در برابر دشمنش تقاضاى کمک کرد، موسى مشت محکمى بر سینه او زد و کار او را ساخت (و بر زمین افتاد و مرد!) موسى گفت: این از عمل شیطان بود که او دشمن و گمراه کننده آشکارى است.
به هر حال موسى وارد شهر شد و در آنجا با صحنه اى روبرو گردید دو نفر مرد را دید که سخت با هم گلاویز شده اند و مشغول زد و خورد هستند که یکى از آنها از شیعیان و پیروان موسى بود و دیگرى از دشمنانش (فَوَجَدَ فِیها رَجُلَیْنِ یَقْتَتِلانِ هذا مِنْ شِیعَتِهِ وَ هذا مِنْ عَدُوِّهِ).
تعبیر به شیعته نشان مى دهد که از موسى از همان زمان ارتباطهایى با بنى اسرائیل برقرار کرده بود و گروهى پیرو داشت و احتمالا آنها را براى مبارزه با دستگاه جبار فرعون به عنوان یک هسته مرکزى برگزیده بود.
هنگامى که مرد بنى اسرائیلى چشمش به موسى افتاد از موسى (که جوانى نیرومند و قوى پنجه بود) در برابر دشمنش تقاضاى کمک کرد (فَاسْتَغاثَهُ الَّذِی مِنْ شِیعَتِهِ عَلَى الَّذِی مِنْ عَدُوِّهِ).
موسى ع به یارى او شتافت تا او را از چنگال این دشمن ظالم ستمگر که بعضى گفته اند یکى از طباخان فرعون بود و مى خواست مرد بنى اسرائیلى را براى حمل هیزم به بیگارى کشد نجات دهد در اینجا موسى مشتى محکم بر سینه مرد فرعونى زد اما همین یک مشت کار او را ساخت و بر زمین افتاد و مرد (فَوَکَزَهُ مُوسى فَقَضى عَلَیْهِ) .
بدون شک موسى قصد کشتن مرد فرعونى نداشت، و از آیات بعد نیز به خوبى این معنى روشن مى شود، نه به خاطر اینکه آنها مستحق قتل نبودند، بلکه به خاطر پى آمدهایى که این عمل ممکن بود براى موسى و بنى اسرائیل داشته باشد.
لذا بلافاصله موسى گفت: این از عمل شیطان بود، چرا که او دشمن و گمراه کننده آشکارى است (قالَ هذا مِنْ عَمَلِ الشَّیْطانِ إِنَّهُ عَدُوٌّ مُضِلٌّ مُبِینٌ).
به تعبیر دیگر، او مى خواست دست مرد فرعونى را از گریبان بنى اسرائیلى جدا کند، هر چند گروه فرعونیان مستحق بیش از این بودند، اما در آن شرائط اقدام به چنین کارى مصلحت نبود، و چنان که خواهیم دید همین امر سبب شد که دیگر نتواند در مصر بماند و راه مدین را پیش گرفت.
ر.ک : تفسیر نمونه، ج 16، ص: 43
2- علت کشته شدن نوجوان توسط حضرت خضر ع
پرسش دوم شما مربوط به عملی است که حضرت خضر ع انجام داد و موجب اعتراض حضرت موسی ع شد و آن کشتن نوجوانی بود که در اینده موجب گمراهی والدینش می شد .
الف. پاسخ کوتاه به این پرسش
موسى»علیه السلام«درمقام قضاوت و عمل بر طبق قوانین تشریعى بود که براساس آن مجازات قبل از ارتکاب جرم جایز نیست. اما خضر»علیه السلام«در مقام قضاوت و عمل بر اساس قوانین تکوینى بود. اجرا براساس این قوانین خاص خداوند وکسانى که این امر از سوى خداوندبه آنها تعویض شده مى باشد به عنوان مثال خداوند افراد را براساس مصلحت و حکمت خود وبراى تکامل آنها از چیزهایى محروم مى کند حتى عضوى از اعضاى انسان را مى گیرد، صحت و سلامت انسان را مى گیرد یا براى برخى گشایش ها ونعمت هایى قرار مى دهد. این امر در مورد خداوند جایز است لیکن انسان ها نمى توانند براى نیل به هدف تکامل به این امور دست یازد. یا به عنوان مثال پزشکى نمى تواند براى نیل به هدفى معنوى حکم به قطع عضو انسانى کند. تفکیک بین دوعالم تشریع و تکوین در روایاتى در مورد قضاوت داود»علیه السلام«نیز قرار شده که آن حضرت در ابتداى اشتغال به قضاوت در چند مورد به اساس علم الهى به حقایق امور (علم تکوینى) قضاوت نمود که مورد اعتراض و انکار بنى اسرائیل قرار گرفت و سپس خداوند به وى امر کرد که براساس بینه و دلیل (علم و امور تشریعى) حکم و قضاوت کند. شاید این بیان علامه طباطبایى (ره) در المیزان نیز که «خضر»علیه السلام« به موسى»علیه السلام« گفت که تو طاقت روش تعلیمى مرا ندارى نه اینکه تو طاقت علم راندارى» اشاره به همین توضیح دارد. به نقل از سایت تبیان
در هر صورت این قتل به دستور خدا بود نه به خواست خضر و خدا مصلحتهارا بهتر از هر کسی می داند.در قرآن آمده است که ما این کار را کردیم تا به آن پدر و مادر بچه ای بهتر از این بدهیم .
ب. پاسخ مفصل به این پرسش
برای روشن شدن موضوع چند نکته باید مورد توجه قرار گیرد:
اول
خداوند دارای دو نظام تکوین و تشریع است، آنجا که بحث تشریع باشد (یعنی از مردم چیزی را بخواهد) اصول و ضوابط آن در اختیار مردم قرار می گیرد و باید مردم طبق دستور، آن را اجرا نمایند لذا اگر کسی مرتکب خطائی شد که مستحق مرگ باشد خود مردم می توانند با حکم قاضی شخص را اعدام نمایند، در اینگونه موارد، دستور به کشتن، از ناحیه خدا صادر شده و ملاک و معیار آن نیز برای همگان مشخص شده است.
برای نمونه می توان به آیاتی که کشتن انسانها را فقط از طریق حق جائز دانسته اشاره کرد، مانند:
وَ لا تَقْتُلُوا النَّفْسَ الَّتی حَرَّمَ اللَّهُ إِلاَّ بِالْحَق ، و انسانى را که خداوند محترم شمرده، به قتل نرسانید! مگر بحق )و از روى استحقاق((4).
اما در موارد تکوین (آنجا که اداره نظام هستی باشد) خداوند خودش، جان انسانها را می گیرد، در رخدادهای طبیعی و حوادث گوناگون بارها و بارها شاهد چنین صحنه های بودیم، صحنه هائی که واقعا جانسوز و دلخراش بودند، اما چه باید کرد؟ خداست و مالکیت مطلق جهان از آنِ او!
در این بین دیگر صحبت از بی گناه و ناکام و کامیاب مطرح نیست، او بهتر می داند چه کند، جانی را بگیرد مالی را آتش زده و ضایع نماید و غیره و غیره، همه اینها طبق مصلحتی است که خود داند.
این مصلحت یا از چشم بشر پوشیده است، یا بعدا مشخص می شود یا در این دنیا اصلا علت آن را نمی فهمد ولی نفهمیدن علت دلیل بی حکمت بودن کار نیست.
آزمایش بندگان، یا وادار کردنشان به دعا و توبه بیشتر، دفع بلاهای بزرگتری با گرفتار شده به بلای کوچکتری و … می تواند جزء حکمتهای خدائی باشد.
دوم
خداوند در نظام تکوین برای عملی کردن خواسته اش، بعضا اسباب و تدبیر آن را به غیر خودش واگذار کرده است مثلا میراندن مردم را به حضرت عزرائیل، روزی رساندن را به حضرت میکائیل و … واگذار نموده و صد البته عمل همه آنها بازهم منتسب به خود خدا می باشد، شواهد قرآنی بسیاری در این باره وجود دارد، مثلا گرفتن جان انسانها را هم به خودش(5) نسبت داده همه به فرشته مرگ(6) در واقع این خداست که جانها را می گیرد اما مأموریت را به عزرائیل واگذار نموده است.
حال دلیل ظاهری این مرگ چیست؟
گاهی حوادث منتسب به طبیعت و اتفاق است مثلا گازگرفتگی، بلایای طبیعی، حوادث رانندگی، در واقع، بسته شدن راه لوله بخاری و عوامل پیدایش سیل و زلزله و خواب آلودگی راننده همه و همه توسط اسبابی است که خدا آفریده و خدا اراده کرده آنها عمل نماید که اگر نمی خواست برای عده ای عمل نمی کرد، مثل زنده بیرون آمدن تعدادی انسانهای ضعیف و کودکان و نوزادان از زیر آوار به هنگام زلزله، یا مثلا مشاهده شده اتوبوسی به دره سقوط کرده همه سرنشینانش کشته شدند اما یک نفر به بیرون پرت شده و سالم مانده، در واقع در اینگونه موارد خداوند قادر متعال قدرتنمائی خودش را به رخ کشیده است.
و در موارد نادری منتسب به اشخاص است که در نکته سوم بدان اشاره می شود.
سوم
اسباب و مأموران الهی هم می تواند همین وسائل موجود در طبیعت باشد، هم فرشته، هم بعضا انسانهائی مثل حضرت خضر، یعنی چه فرقی می کند وسیله میراندن انسانها چه باشد!
نتیجه بحث:
کشتن شدن آن جوان می توانست توسط یک صاعقه آسمانی باشد یا نیروی زمینی انسانی مثل حضرت خضر، یعنی حضرت خضر بعنوان یک مأمور الهی در نظام تکوین، وظیفه کشتن آن جوان را بعهده داشته است پس به هیچ نمی توان به دیگران توصیه(7) نمود جوانی را به خاطر گمراه نشدن والدینش بکشید!!
از طرفی دیگر، او در این جهت از باب المأمور معذور دقیقا به وظیفه خود عمل نموده و باید تشویق نیز بشود چون دستور خدا را اجرا نموده است، زیرا فرمود:
رَحْمَةً مِّن رَّبِّک وَ مَا فَعَلْتُهُ عَنْ أَمْرِى این رحمتى از پروردگارت بود و من آن (کارها) را خودسرانه انجام ندادم (8).
پس عمل به دستور تکوینی خدا همانند عمل به دستور تشریعی خدا، یعنی عمل با اجازه خدا!
جالب اینجاست که حضرت موسی مأمور ابلاغ احکام تشریعی خداست (یعنی خط مأموریت او جدای از خط مأموریت حضرت خضر بود) حضرت موسی خوب می داند در نظام تشریع نمیتوان جوانی را به خاطر گمراه نشدن والدینش کشت، اما در نظام تکوین همه چیز امکان دارد و خداوند حکیم مختار و فعال ما یشاء می باشد، البته حضرت خضر به حضرت موسی توصیه نمی کند او نیز چنین کند اما کم صبر بودن حضرت موسی را برای درک نکردن مصلحت کارهایش چنین بیان می کند:
ذَالِکَ تَأْوِیلُ مَا لَمْ تَسْطِع عَّلَیْهِ صَبرًْا، این بود راز کارهایى که نتوانستى در برابر آنها شکیبایى به خرج دهى!(9)
ـــــــــــــ
(1) کهف/66-82.
(2) کهف/74.
(3) کهف/80-81.
(4) انعام/151؛ إسراء/33؛ فرقان/68.
(5)اللَّهُ یَتَوَفَّى الْأَنْفُسَ حینَ مَوْتِها ، خداوند ارواح را به هنگام مرگ قبض مى کند. زمر/42.
(6) حَتَّى إِذا جاءَ أَحَدَکُمُ الْمَوْتُ تَوَفَّتْهُ رُسُلُنا وَ هُمْ لا یُفَرِّطُون ، تا زمانى که یکى از شما را مرگ فرا رسد )در این موقع،) فرستادگان ما جان او را مى گیرند و آنها (در نگاهدارى حساب عمر و اعمال بندگان،) کوتاهى نمى کنند. انعام/61.
(7)دقت کنید نظام تکوین توصیه بردار نیست، بر خلاف نظام تشریع که باید توصیه و امر و نهی نمود یعنی اگر عمل حضرت خضر طبق نظام تشریع می بود، می شد طبق آن فتوا داد در حالیکه چنین نیست.
(8) کهف/82.
(9) کهف/82.

ممکن است این مطالب هم برای شما مفید باشد:

دیدگاهتان را ثبت کنید

آدرس ایمیل شما منتشر نخواهد شد