خانه » همه » مذهبی » نشوز در قرآن

نشوز در قرآن


نشوز در قرآن

۱۳۹۴/۰۸/۱۲


۳۳۲۷ بازدید

آیا در قرآن اجازه زدن(کتک زدن) زن داده شده است؟

آنچه به عنوان ضرب و زدن زن به عنوان همسر آمده، در آیه 34 سوره نساء مطرح شده است: «و [امّا] آن دسته از زنان را که از سرکشى و مخالفتشان بیم دارید، پند و اندرز دهید! [و اگر مؤثر واقع نشد] در بستر از آنها دورى نمایید و [اگر هیچ راهى جز شدت عمل، براى وادار کردن آنها به انجام وظایفشان نبود] آنان را تنبیه کنید و اگر از شما پیروى کردند، راهى براى تعدّى بر آنها نجویید [بدانید] خداوند، بلندمرتبه و بزرگ است [و قدرت او، بالاترین قدرت هاست].»
در حول و حوش این آیه اشکالات متعدد و تفاسیر مختلف مطرح شده است. در این آیه خداوند پس از آن که اعلام مى دارد مسئولیت اداره و تأمین نیازهاى زن بر عهده مرد است، دستوراتى را در رابطه با چگونگى برخورد با بعضى از مشکلات در روابط زناشویى بیان مى دارد.
در این رابطه نکاتى چند قابل توجه است:
نکته اولی که باید به آن توجه نمود این است که دستورات صادره در این آیه، در مورد «نشوز» است، پس برای درک بهتر این بخش از آیه باید روشن شود منظور از «نشوز» چیست که اسلام می‌فرماید: در صورت دیدن نشانه‌های نشوز اول موعظه.
دوم قهر در بستر (بستر را جدا نکند در همان بستر قهر کند)
سوم ضرب و زدن.
فقها و علمای تفسیر سه پاسخ به مفهوم نشوز داده‌اند که منجر به تولید سه دیدگاه شده است:
1- مراد تخطی زن از اطاعت همسر است.
2- مراد تخطی زن از تمکین خاص است.
3 – مراد ترک تعفف و عفت و احتمالات فحشاست.
احتمال اول ضعیف ترین احتمال است چرا که اطاعت زن از مرد به طور مطلق در هیچ جا عنوان نشده تا تخطی از آن نشوز باشد.rnدر مورد احتمال دوم گفته اند چون ازدواج یک قرار داد و تعهد است و تمکین جنسی جزء تعهدات اصلی زن است پس در این احتمال نشوز یعنى آن که زن در مقابل تکالیف اختصاصى اش (تمکین)، بدون هیچ عذر موجّهى سرپیچى کند. پس باید توجه نمود که اگر زنى از انجام کارهاى خانه، بچه دارى و… سر باز زند، شرع مقدّس هیچ حقّى براى مرد در برابر آن قرار نداده و حکم مزبور فقط اختصاص به مورد «نشوز» دارد، نه هرگونه نافرمانى از دستورات شوهر. امام خمینی (ره) در کتاب تحریرالوسیله که کتاب مربوط به فتاوا و احکام شرعی ایشان است، در این مورد آورده‌اند: نشوز در زن (که عبارت است از خروج او از اطاعت شوهر در اموری که بر زن واجب است) به واسطه ترک کارهایی که انجام آن‌ها بر زن واجب نیست تحقق نمی‌یابد، پس اگر زن از انجام امور منزل و حوائج مرد که به امور جنسی بین آن‌ها ارتباط ندارد، از قبیل جارو کردن یا خیاطی یا غذا پختن یا غیر این‌ها، حتى دادن آب (به دست شوهر) و پهن کردن رختخواب، خوددارى نماید، نشوز تحقق پیدا نمى‌کند. (ج 2، کتاب النکاح، القول فی النشوز) بنابراین به جهت حفظ مصالح خانوادگی در مرتبه سوم زدن توصیه شده اما نه با شدت بلکه به تعبیر امام صادق (ع) «با چوب مسواک (یا هر وسیله‌ی کوچکی که درد آور نباشد) به کار گیرد.» یعنی مرد شدت نیاز خود را به این وسیله به همسر بفهماند تا احساسات و عواطف زن را تحریک کند و این نیاز را به بیرون از خانه انتقال ندهد.
در این تفسیر «نشوز» به طور قطع امرى برخلاف حقوق مرد است و براى مقابله با آن، بهترین راه این است که قبل از مراجعه به دیگران، مشکل را در داخل خانه حل کرد، ولى اگر چنین چیزى میسر نبود، نوبت به خارج از منزل و دخالت دادن دیگران مى رسد که در آیه بعد، سالم ترین راه آن عنوان شده است. اما حل مسئله «نشوز» در داخل خانه به اشکال مختلفى انجام پذیر است. خداوند از ملایم ترین راه ها شروع کرده و در صورت تأثیرگذارى آن، مراتب بالاتر را اجازه نداده است، از این رو در مرتبه اول سفارش به پند و اندرز کرده است. چنین روشى، حکیمانه ترین شیوه در حل مشکلات زوجین است، با این حال اگر زنى در برابر اندرزها و نصیحت هاى شوهر سر تسلیم فرود نیاورد و همچنان بر تخلف از حقوق زوج پایدارى ورزید، چه باید کرد؟ در اینجا خداوند راه دومى را پیشنهاد کرده است که از حد برخورد منفى عاطفى، بالاتر نمى رود و آن خوددارى از هم بستر شدن با وى است. پس اگر مشکل حل شد، دیگر کسى حق پیمودن راه سوم را ندارد، اما اگر زن در چنین وضعیتى نیز سرسختى نشان داد و حاضر به تأمین حقوق طرف مقابل نگردید، چه باید کرد؟ در این رابطه چند راه قابل تصور است:
الف. مرد حقوق خود را نادیده انگارد و در مقابل نشوز زن به کلّى ساکت شود، هر چند سالیان دراز این برنامه ادامه یابد! چنین چیزى براساس هیچ منطقى قابل قبول نیست و اختصاص به مرد هم ندارد، یعنى، در هیچ یک از نظام هاى حقوقى جهان، نمى توان صاحب حقى را مجبور کرد در برابر حقوق خود ساکت شود و دم نزند. بلى از نظر اخلاقى، آن هم در مواردى خاص، مى توان چنین توصیه اى کرد، ولى نباید بین مسئله حقوقى و اخلاقى خلط کرد. از طرف دیگر نشوز زن تنها به ضرر شوهر نیست، بلکه اغلب تمام خانواده و چه بسا شخص زن نیز در این رابطه آسیب مى بیند. از این رو بر مرد لازم است به عنوان مدیر کانون خانواده، کنترل هدایت گرانه و سازنده بر رفتار زن داشته باشد.
ب. راه دیگر آن است که مرد از هر طریق ممکن، حقوق خود را استیفا کند. خداوند اجازه چنین چیزى را نداده، و براى استیفاى حق روش هاى معینى وضع کرده است، زیرا محدود نساختن شیوه هاى احقاق حق و اصلاح مشکل، موجب روا داشتن ستم هاى زیادى به زن مى شود و مفاسد و مظالم دیگرى به بار مى آورد.
ج. راه سوم آن است که مرد با مراجعه به دیگران، اعم از مراجع قضایى یا افراد ذى نفوذ دیگر، حقوق خود را استیفا کند. چنین چیزى اگر چه ممکن است حق مرد و دیگر اعضاى خانواده را تأمین کند، ولى با امکان حل مشکل در داخل خانه، بهتر است مسئله به بیرون کشیده نشود، زیرا بروز مسائل داخل خانه به خارج، آسیب هاى فراوانى براى حیثیت خانواده به بار مى آورد. از این رو خداوند حکیم، حل خارجى را به عنوان آخرین راه ممکن پیشنهاد مى کند.
د. راه چهارم آن است که مرد اندکى قاطعانه تر از برخورد منفى عاطفى، برخورد کند. در این راستا و به عنوان آخرین راه ممکن جهت حل مشکل در داخل منزل مسئله «ضرب» مطرح شده است. البته در اینجا نیز مسئله حدودى دارد که هرگز با آنچه در اذهان عمومى یا تبلیغات مسموم مطرح مى شود، سازگارى ندارد. علامه مجلسى(ره) درباره حد و چگونگى زدن روایتى از فقه الرضا علیه السلام نقل کرده است که: «… والضرب بالسواک و شبهه ضربا رقیقا، زدن باید با وسایلى مانند مسواک و امثال آن باشد، آن هم با مدارا و ملایمت» (بحارالانوار، ج 104، ص 58 ، ر.ک: المیزان، سید محمدحسین طباطبایى، قم: اسماعیلیان، ج 5، چاپ سوم، ص 34)
اما بهترین احتمال که با مویداتی همراه است، احتمال سوم می‌باشد؛ منظور از نشوز؛ ترک تعفف و عفاف زنان است. یعنی زمانی که علایم و نشانه‌های خیانت زنان مشاهده شود و آنان اجانب و بیگانه‌ها را به طمع اندازند!!، نشوز زنان محقق شده که منجر به تنبیه بدنی می‌شود. قرینه دیگر بر قوت احتمال سوم فراز اول آیه است: حافظات للغیب… زنانی که در غیاب شوهران خود حافظ حقوق شوهر هستند و بعد می‌فرماید کسانی که نشانه‌ نشوز دارند، یعنی حدود و حقوق همسر را رعایت نمی‌کند یعنی زدن مختص به موارد دیدن نشانه‌های خیانت در همسر است نه هرگونه تمکین خاص.
حدیث یاد شده به خوبى نشان مى دهد که «ضرب» باید در پایین ترین حد ممکن باشد و نباید اندک آسیبى بر بدن وارد کند. وسیله اى که در این روایت اشاره شده، چوبى بسیار نازک مانند مسواک و سبک و کم ضربه است و شیوه زدن نیز باید ملایم و خفیف باشد، به طورى که حتى رنگ پوست، اندک تغییرى نکند.
علامه طباطبایى نیز مى فرماید: روایات در زمینه رفتار نیکو و کریمانه با زنان، از پیامبر مکرم اسلام صلى الله علیه و آله و امیرالمؤمنین على علیه السلام از منابع روایى معتبر شیعه و اهل سنّت، فراوان نقل شده است که از مجموع این‌ها مى توانیم موضع اسلام در قبال زنان را که سرشار از تکریم، محبت و معاشرت نیکو است استفاده نماییم (.المیزان، سید محمدحسین طباطبائى، قم: اسماعیلیان، ج 5، چاپ سوم، ص 351 – 349)
نکته دیگر آن که دستور ضرب و زدن در آیه، جنبه موقت و گذرا دارد و نباید پیوسته باشد، زیرا به دنبال این عمل، دو واکنش احتمال مى رود: یکى آن که زن به حقوق مرد وفادار شود. در این صورت قرآن مى فرماید: «فَإِنْ أَطَعْنَکُمْ فَلا تَبْغُوا عَلَیْهِنَّ سَبِیلاً، اگر به اطاعت درآمدند، بر آنان ستم روا مدارید.» واکنش احتمالى دیگر، آن است که همچنان سرسختى نشان دهد و کانون خانواده را گرفتار تزلزل و بى ثباتى کند. در این رابطه در آیه بعد مى فرماید: «وَ إِنْ خِفْتُمْ شِقاقَ بَیْنِهِما فَابْعَثُوا حَکَمًا مِنْ أَهْلِهِ وَ حَکَمًا مِنْ أَهْلِها إِنْ یُریدا إِصْلاحًا یُوَفِّقِ اللّهُ بَیْنَهُما إِنَّ اللّهَ کانَ عَلیمًا خَبیرًا، اگر از جدایى و شکاف میان آن دو (همسر) بیم داشته باشید، یک داور از خانواده شوهر و یک داور از خانواده زن انتخاب کنید [تا به کار آنان رسیدگى کنند]. اگر این دو داور، تصمیم به اصلاح داشته باشند، خداوند به توافق و سازش آنها با یکدیگر کمک مى کند، زیرا خداوند، دانا و آگاه است [از درون همه خبر دارد]» (نساء/35)
بر این اساس در آخرین مرحله، گشودن گره را به دست نزدیکان و بستگان قرار مى دهد تا ابتدا پاى قانون و مراجع قانونى به میان نیاید، بلکه کار به نزدیکان و خویشان سپرده شود. آنان نیز با برخوردهاى عاطفى و بررسى هاى عقلانى، حتى الامکان مشکل را با صفا و صمیمیت حل کنند و خداوند نیز در توفیق اصلاح، آنان را یارى مى دهد. این از لطایف احکام و دستورات نورانى قرآن است تا مسئله با سلامت هرچه بیشتر، روال خود را طى کند و براى این که حقى از هیچ یک از طرفین زایل نشود و تبعیضى رخ ندهد، دستور مى دهد که از جانب هر طرف، حَکَمى برگزیده شود و آنان با رعایت حقوق و مصالح طرفین، مشکل را برطرف کنند. بنابراین در حکم زدن زن به عنوان همسر، شرایط زیر دیده مى شود:
1) این حکم اختصاص به مورد سرپیچى زن از تکلیف خود و حقوق مسلّم مرد دارد، حقوقى که زن با پیمان ازدواج، وفادارى خود را نسبت به آن ابراز کرده است.
2) اولویت حل مشکل در داخل خانه.
3) حل اختلاف با رعایت مراتب، موعظه، روگردانى و تنبیه انجام پذیرد.
4) زدن نباید موجب کمترین آسیبى بر بدن زن شود.
5) موقّتى است، یعنى، چه داراى نتیجه مثبت باشد و چه منفى، باید به زودى از آن دست کشید.rnدر پایان گفتنى است دیدگاه کلى شارع نسبت به زدن همسر، نگرشى منفى است و روایات زیادى در نهى از این عمل وارد شده است و دستورات در زمانى بیان شده که خشونت علیه زنان، از توهین و فحاشى گرفته تا ضرب و جرح و حتى قتل، رواج داشت و اسلام آنها را تحریم کرد، بعضى از این روایات عبارت است از:
– پیامبر صلى الله علیه و آله فرمود: «من در شگفتم از کسى که زن خود را مى زند، در حالى که خودش براى کتک خوردن سزاوارتر است! زنانتان را نزنید که قصاص دارد.» قال النبى صلى الله علیه و آله: «انّى اتعجَّب ممن یضرب امرأته و هو بالضرب اولى منها، لا تضربوا نساءکم بالخشب فان فیه القصاص»، (بحارالانوار، محمد باقر مجلسى، بیروت: مؤسسه وفا، 1403، ج 100 باب احوال الرجال والنساء، ص 249، حدیث 238)
– و نیز فرمود: «زنان بر مرد کریم، غالب مى شوند و مرد لئیم، بر زنان مسلّط مى گردد. من دوست دارم کریم مغلوب باشم، نه لئیم غالب.»«المرائته تغلب الرجل الکریم و یغلبها الرجل الئیم أنا احب ان اکون کریم مغلوب ولا لئیم ینتصر»، (منتدى الشواهق، ص 11)
– امام صادق علیه السلام از پدرش روایت کرده است: «وقتى با زنى ازدواج مى کنید، احترامش کنید، او مایه آرامش شما است. زنان را آزار ندهید و حقوق آنان را ضایع نکنید.» «من اتخذّ امرأته فلیکرمها، فانما امرأة احدکم لعبة فمن اتخذها فلا یضیعها»، (بحارالانوار، پیشین، ج 100، ص 224)
– پیامبر صلى الله علیه و آله فرمود: «هر مردى که بر بداخلاقى همسرش صبر کند، خدا اجر داوود علیه السلام را به او مى دهد و به هر زنى که بر بداخلاقى مردش صبر کند، همچون اجر آسیه که با فرعون کنار آمد، عطا مى کند.» قال النبى صلى الله علیه و آله: «من صبر على سوء خلق امرأته اعطاه العدمن الاجر، اعطاه داود علیه السلام على بلائه و من صبرت على سوء خلق زوجها اعطاها شل شواب آسیته بنت مزاحم»، (بحارالانوار، پیشین، ج 100، ص 247)
– حضرت على علیه السلام مى فرماید: «در هر حال با زنت مدارا کن و با او به نیکى رفتار نماى تا زندگى لبریز از صفا و صمیمیت باشد.»قال على علیه السلام: «فدارها على کل حال واحسن الصحبته لها لیصفوعثیک»، (وسایل الشیعه، محمدبن حسن الحر العاملى، تهران، مکتبة الاسلامیه، 1384 ق، ج 7، ص 120، باب 87، ح 3)
– آخرین چیزى که به وقت وفات از رسول خدا شنیدند که در زیر زبان مى گفت، سه سخن بود: «نماز بر پاى دارید و مراقب حقوق بردگان باشید و ستم نکنید. خدا را، خدا را درباره زنان که در دست شمایند. با زنانتان نیکو زندگى کنید و حریم آنان را نگاه دارید.» «الله الله فى النساء و فیما ملکت ایمانکم، فانّ آخر ما تکلّم به نبیکم صلى الله علیه و آله ان قال: «اوصیکم بالضعفین النساء و ما ملکت ایمانکم، الصلوة الصلوة» ( تحف العقول، ابومحمد حرانى، ترجمه صادق حسن زاده، قم: آل على، چاپ دوم، 1382، ص 334)
– آن حضرت خشم و توهین زنان را تحمّل مى کرد. روزى زن عمر، جواب وى را به خشم باز داد. عمر گفت: اى… جواب باز مى دهى؟ گفت: آرى که رسول صلى الله علیه و آله از تو بهتر است، زیرا زنان وى را جواب باز مى دهند و او تحمل مى کند. (بحارالانوار، پیشین، ج 16، ص 385)
در مقابل، نشوز مردان نیز حرام و مستوجب کیفر است و از این جهت تفاوتى بین زن و مرد نیست. البته به جهت ضعف جسمانى زن و نیز رعایت ملاحظات روان شناختى مدیریت و نیز ادامه زندگى، راهکار آن توسّل به داورى بزرگان خویشاوند و دستگاه قضایى است. خداوند در آیات 127 و 128 سوره نساء به این نکات اشاره کرده است. در آیه 127 توصیه و امر به داد و عدل با زنانی که قصد ازدواج با آنان را دارند، نموده و در آیه 128در مورد راه حل نشوز مرد، راهکار ارائه نموده است.rnاما خوبست به این نکته هم اشاره شود که واقعیات عینی در کسانی که نه به اسم و شناسنامه، بلکه در واقع مسلمان هستند نشان می‌دهد که زن را تکریم کرده و برای وی شأنی عظیم قایل بودند.
در همین رابطه می‌توان به سیره زندگی امام خمینی (ره)، شهید بهشتی، استاد مطهری، علامه محمدحسین طباطبایی مراجعه نمود تا با نحوه بر خورد آنان با همسران، دختران، عروس‌ها و نیز جنس زن به عنوان یک مسلمان آشنا شد. rnبرای کسب اطلاع بیشتر ر./ک: زن در آیینه‌ی جمال و جلال- آیت الله جوادی آملی

ممکن است این مطالب هم برای شما مفید باشد:

دیدگاهتان را ثبت کنید

آدرس ایمیل شما منتشر نخواهد شد