۱۳۹۵/۰۸/۰۴
–
۷۶۲ بازدید
علت هجرت پبامبر از مکه به مدینه چه بود؟
پرسشگرمحترم هجرت یکی ازمسلمات تاریخ اسلام می باشد وهمه علمااتفاق نظردارنددرنحوه خروج ازمنزل وهمراهی ابوبکراختلافات اندکی وجوددارد که درداستان هجرت بیان شده است.وشمادراین زمینه می توانیدبه کتب سیره وتفسیرآیات 40سوره توبه و30انفال و207بقره مراجعه نمایید.در ماه ربیع الاول سال سیزدهم بعثت که مهاجرت پیامبر در آن ماه اتفاق افتاد؛ در مکّه از مسلمانان جز پیامبر، علی، ابو بکر و عده معدودی از مسلمانان بازداشت شده و یا بیمار و پیر، فرد دیگری باقی نمانده بود و می رفت که این عده نیز مکّه را به عزم یثرب ترک گویند. ناگهان قریش، تصمیمی بس قاطع و خطرناک گرفت.جلسه مشورتی سران در «دار الندوه» منعقد گردید وگفتند که راه نجات این است که فردی با شهامت از میان ما انتخاب شود و به زندگی اش در پنهانی خاتمه دهد و اگر «بنی هاشم» به نزاع و کشمکش برخیزند، دیه و خون بهایش را می پردازیم.
هرکس دراین زمینه نظری دادندتابه ابوجهل رسید ناگهان ابو جهل و به نقلی پیر نجدی ابراز نظر کرد و گفت: طریق منحصر و خالی از اشکال این است که افرادی از تمام قبایل انتخاب شوند و شبانه به طور دسته جمعی به خانه وی حمله برده و او را قطعه قطعه کنند تا خون بهایش در میان تمام قبایل پخش گردد. بدیهی است در این صورت بنی هاشم قدرت نبرد با تمام قبائل را نخواهند داشت. این فکر به اتفاق آرا تصویب شد و افراد تروریست انتخاب شدند و قرار شد با فرا رسیدن شب آن افراد مأموریت خود را انجام دهند.
مفسران می گویند: فرشته وحی نازل شد و با این آیه پیامبر را از نقشه های شوم مشرکان آگاه ساخت:
وَ إِذْ یَمْکُرُ بِکَ الَّذِینَ کَفَرُوا لِیُثْبِتُوکَ أَوْ یَقْتُلُوکَ أَوْ یُخْرِجُوکَ وَ یَمْکُرُونَ وَ یَمْکُرُ اللَّهُ وَ اللَّهُ خَیْرُ الْماکِرِینَ «انفال آیه 30»؛ هنگامی که کافران بر ضد تو فکر می کنند تا تو را زندانی کنند،یا بکشند و یا تبعید نمایند. آنان با خدا از در حیله وارد می شوند و خداوند حیله آن ها را به خودشان برمی گرداند.
رسول گرامی از طرف خدا مأمور شد آهنگ سفر کند و به سوی یثرب برود.
کیفیت مهاجرت پیامبر را مورّخان و سیره نویسان، به صورت های مختلفی نوشته اند و اختلافی که در میان آنان در خصوصیات جریان هجرت مشاهده می شود، کم سابقه است. مؤلف سیره حلبی تا اندازه ای توانسته است منقولات مختلف را با بیاناتی با هم سازش دهد، ولی در پاره ای موارد، موفق به رفع تناقض و اختلاف نگردیده است.
مطلب قابل توجه اینکه بیشتر محدّثان سنی و شیعه، طرز مهاجرت را به گونه ای نقل کرده اند که نتیجتا خلاصی و رهایی آن حضرت را مستند به اعجاز دانسته و رنگ کرامت به آن داده اند. در صورتی که دقت در خصوصیات سرگذشت، حاکی از این است که نجات آن حضرت نتیجه یک سلسله پیش بینی و تدبیرها و احتیاطها بوده و اراده خداوند بر این متعلق شده بود که پیامبر خود را از طریق مجاری طبیعی نجات دهد، نه از طریق اعمال قدرت. گواه مطلب این است که پیامبرمتشبث به علل طبیعی و اسباب عقلی (مانند خوابیدن علی در بستر پیامبر، پنهان شدن پیامبر در غار و …) شده و از این راه خود را خلاص کرده است.
فرشته وحی، پیامبر را از نقشه شوم مشرکان آگاه ساخت و او را وادار به مهاجرت کرد و قرار شد برای کور کردن خط تعقیب، کسی در رخت خواب پیامبر بخوابد تا مشرکان تصور کنند که پیامبر بیرون نرفته و در درون خانه است. در نتیجه، تنها به فکرمحاصره خانه وی باشند و عبور و مرور را در کوچه ها و اطراف مکّه آزاد بگذارند.
تنها فایده ای که این کار داشت، متوجه کردن مأموران به خانه پیامبر بود و در این فرصت پیامبر می توانست به نقطه ای پناه ببرد که کسی از مأموران متوجه او نشود.
پیامبر رو به علی علیه السلام کرد و فرمود:
«امشب در فراش من بخواب و آن برد سبز رنگی که من هنگام خواب به رویم می کشم، به رویت بکش، زیرا از طرف مخالفان، توطئه ای برای قتل من چیده شده و من باید به مدینه مهاجرت کنم».
علی از آغاز شب در خوابگاه پیامبر خوابید. پاسی از شب گذشته بود که چهل نفر تروریست، اطراف خانه پیامبر را محاصره کردند. آنان از شکاف در به داخل خانه نگاه می کردند و وضع خانه را عادی دیده و گمان می کردند کسی که در خوابگاه پیامبر خوابیده، خود او است.
در این هنگام، پیامبر تصمیم گرفت که از خانه بیرون برود. دشمن اطراف خانه را در محاصره داشت و کاملا مراقب اوضاع بود. از طرف دیگر، اراده خدای قاهر بر این تعلق گرفته بود که رهبر عالی قدر اسلام را از چنگال فرومایگان نجات دهد. پیامبر گرامی سوره «یس» را به خاطر تناسبی که مفاد آغاز آیات آن با اوضاع وی داشت تا آیه فَهُمْ لا یُبْصِرُونَ «ازآغازتاآیه نهم» تلاوت نمود. بلافاصله از در خانه بیرون آمد و به محل قرار رفت.
اینکه پیامبر چگونه دایره محاصره را شکست که مأموران متوجه نشدند، چندان روشن نیست. از روایتی که مفسر معروف شیعه، مرحوم علی بن ابراهیم در تفسیر آیه وَ إِذْ یَمْکُرُ بِکَ الَّذِینَ کَفَرُوا نقل کرده است؛ استفاده می شود که هنگام خروج پیامبر از خانه، تمام آن ها خوابیده بودند و منتظر بودند که بامدادان در هوای روشن به خانه رسول اکرم هجوم ببرند و تصور نمی کردند که پیامبر اکرم از نقشه آن ها مطّلع است.
ولی مورخان دیگر «الطبقات الکبری، ج 1، ص 228 و تاریخ طبری، ج 2، ص 100.» تصریح کرده اند که آنان تا لحظه ای که به خانه پیامبر حمله بردند بیدار بودند و رسول خدا از روی کرامت و اعجاز، چنان از خانه بیرون آمد که آن ها متوجه نشدند.
امکان وقوع چنین کرامتی جای شک و شبهه نیست، ولی آیا برای این امر موجبی در کار بوده است یا نه؟ بررسی کامل جریان هجرت، این مطلب را قطعی می سازد که پیامبر از نقشه مخالفان، پیش از محاصره خانه آگاه بوده است و نقشه ای که برای خلاصی خود کشیده بود کاملا طبیعی بود و رنگ اعجاز نداشت. وی می خواست با قرار دادن علی در فراش خود از مجاری طبیعی، بدون استمداد از طریق اعجاز و کرامت، از چنگال بت پرستان رهایی یابد. بنابراین، او می توانست پیش از محاصره خانه، خارج شود و نیازی به اعمال کرامت نداشته باشد.
ولی احتمال دارد که صبر و توقف پیامبر در خانه تا برگزاری محاصره، معلول جهتی باشد که فعلا برای ما مکشوف نیست. از این رو، بحث درباره این مطلب (بیرون رفتن پیامبر از خانه هنگام شب) نزد همه قطعی و مسلم نیست، زیرا بعضی «سیره حلبی، ج 2، ص 29» عقیده دارند که پیامبر پیش از محاصره و قبل از غروب آفتاب خانه را ترک گفته است.
صبح صادق سینه افق راشکافت آنان چنین می پنداشتند که به زودی به هدف خود می رسند، در حالی که دست ها به قبضه شمشیر بود با شور و شوق خاص وارد حجره پیامبر شدند. در این حال، علی سر از بالش برداشت و برد سبز رنگ را کنار زد و با کمال خون سردی فرمود: چه می گویید؟ گفتند: محمد را می خواهیم و او کجاست؟ فرمود: «مگر او را به من سپرده بودید تا از من تحویل بگیرید، او اکنون در خانه نیست».
چهره مأموران از شدت غضب و خشم برافروخته شده بود و خشم گلوی آن ها را می فشرد و از اینکه تا صبح گاهان صبر کرده بودند پشیمان بودند و ابو لهب را مقصر می دانستند، زیرا وی مانع از حمله شبانه شده بود.
قریش از اینکه توطئه آنان نقش بر آب شده و با شکست روبه رو شده بودند، سخت عصبانی بودند و با خود فکر می کردند که در این مدت کم، محمد نمی تواند از محیط مکّه بیرون برود: به ناچار یا در خود مکّه پنهان شده و یا در راه مدینه است. از این رو، مقدمات دست گیری او را فراهم آوردند.
آنچه مسلّم است اینکه پیامبر نخستین شب هجرت و دو شب پس از آن را با«ابو بکر» در غار ثور- که در جنوب مکّه (نقطه مقابل مدینه) است- به سر برده است و چندان روشن نیست که این مصاحبت چگونه صورت گرفته و این نقطه در تاریخ کاملا مبهم است: عده ای معتقدند که این مصاحبت اتفاقی بوده و رسول خدا او را در راه دید و همراه خود برد. برخی نقل کرده اند که پیامبر همان شب به خانه ابی بکر رفت و نیمه شب هر دو نفر، خانه را به قصد غار ثور ترک گفتند. گروهی نیز می گویند:
ابو بکر به سراغ پیامبر آمد و علی او را به مخفی گاه او راهنمایی کرد. «اعلام الوری، ص 39 و بحار الانوار، ج 19، ص 50.» در هر حال بسیاری از سیره نویسان این مصاحبت را از مفاخر خلیفه می دانند و این جریان را درباره فضایل او با آب و تاب نقل می کنند.
قریش که برای پیداکردن رسول خدا ازهراقدامی دریغ نمی کرد اعلان کردند که: هر کس از پناهگاه محمد اطلاع صحیحی بیاورد، صد شتر به عنوان جایزه به او داده خواهد شد.
قیافه شناس معروف مکّه، «ابو کرز» با ردّ پای پیامبر آشنا بود، روی این اصل تا نزدیکی غار آمد و گفت: خطمشی پیامبر تا این محل بوده است؛ احتمال دارد که او در غار پنهان شده باشد، کسی را مأمور کرد که به داخل غار برود. آن شخص هنگامی که برابر غار آمد، دید تارهای غلیظی بر دهانه آن تنیده شده و کبوتران وحشی در آنجا تخم گذارده اند. «تاریخ طبری، ج 2، ص 100» وی بدون اینکه وارد غار شود، برگشت و گفت: تارهایی در دهانه غار هست و حکایت از آن دارد که کسی آنجا نیست. این فعالیّت، سه شبانه روز ادامه داشت و پس از سه روز تلاش جملگی مأیوس شدند و از فعالیّت دست برداشتند.
این نوع جانبازی امام ، به اندازه ای ارزش داشت که خداوند جهان در قرآن، آن را ستوده و جانبازی در راه کسب رضایت الهی نامیده است و این آیه به نقل بسیاری از مفسران در این مورد نازل شده است:
وَ مِنَ النَّاسِ مَنْ یَشْرِی نَفْسَهُ ابْتِغاءَ مَرْضاتِ اللَّهِ وَ اللَّهُ رَؤُفٌ بِالْعِبادِ «بقره آیه 207»؛ برخی از مردم با خدا معامله نموده و جان خود را برای رضایت خدا، از دست می دهند، خدا به بندگان خود مهربان است.
مراحل ابتدائی نجات پیامبر با نقشه ای صحیح صورت گرفت، پیامبر گرامی در دل شب به غار «ثور» پناه برد و نقشه توطئه چینان را خنثی کرد. او کوچک ترین اضطرابی در خود احساس نمی کرد. حتی هم سفر خود را در لحظه های حساس با جمله:
لا تَحْزَنْ إِنَّ اللَّهَ مَعَنا «توبه آیه 40»؛ غم مخور خدا با ما است. تسلّا می داد. سه شبانه روز از عنایات خداوند بزرگ بهره مند بودند؛ علی و هند بن ابی هاله فرزند خدیجه (بنا به نقل شیخ طوسی در امالی) و عبد اللّه بن ابی بکر و عامر بن فهیره، چوپان گوسفندان ابو بکر (بنا به نقل بسیاری از مورخان) به محضر رسول اکرم شرف یاب می شدند.
ابن اثیر «الکامل فی التاریخ، ج 2، ص 73» می نویسد: فرزند ابی بکر، شب ها تصمیمات قریش را برای رسول خدا و پدرش نقل می کرد. چوپان وی شب ها، مسیر گوسفندان را طوری قرار می داد که از نزدیکی غار عبور کنند تا پیامبر و مصاحب وی از شیر آن ها استفاده کنند و هنگام مراجعت عبد اللّه جلوی گوسفندان راه می رفت تا اثر پایش از بین برود.
«شیخ» در امالی می گوید: در یکی از شب ها (پس از شب هجرت) که علی و «هند» شرف یاب محضر رسول خدا می شدند، پیامبر به علی دستور داد که دو شتر برای ما (پیامبر و هم سفر او) تهیه کن. در این موقع ابو بکر عرض کرد: من دو شتر قبلا برای شما و خودم آماده ساخته ام. پیامبر فرمود: من با پرداخت قیمت آن حاضرم قبول کنم.سپس به علی دستور داد که قیمت شتر را بپردازد.
از جمله وصایای رسول گرامی در آن شب، در غار «ثور» این بود که علی فردا در روز روشن با صدای رسا اعلام کند که هر کس پیش محمد امانتی دارد، یا از او طلب کار است بیاید پس بگیرد. سپس درباره مسافرت «فواطم» (مقصود فاطمه عزیز خود، فاطمه بنت اسد و فاطمه دختر زبیر است) سفارش فرمود و دستور داد که علی مقدمات سفر آن ها را و کسانی که از بنی هاشم مایل به مهاجرت باشند فراهم سازد.
علی علیه السّلام به دستور پیامبر، سه شتر همراه راهنمای امینی به نام «اریقط» در شب چهارم به طرف غار فرستاد. نعره شتر با صدای آرام راهنمای آنان به گوش رسول خدا رسید و با هم سفر خود از غار پایین آمده و سوار شتر شدند و از طرف پایین مکّه روی خط ساحلی، با طیّ منازلی که تمام خصوصیات آن ها در سیره ابن هشام، و پاورقی تاریخ ابن اثیر « سیره ابن هشام، ج 1، ص 491 و الکامل فی التاریخ، ج 2، ص 75.» قید شده است، عازم یثرب گردیدند.(فروغ ابدیت،جعفرسبحانی)
هرکس دراین زمینه نظری دادندتابه ابوجهل رسید ناگهان ابو جهل و به نقلی پیر نجدی ابراز نظر کرد و گفت: طریق منحصر و خالی از اشکال این است که افرادی از تمام قبایل انتخاب شوند و شبانه به طور دسته جمعی به خانه وی حمله برده و او را قطعه قطعه کنند تا خون بهایش در میان تمام قبایل پخش گردد. بدیهی است در این صورت بنی هاشم قدرت نبرد با تمام قبائل را نخواهند داشت. این فکر به اتفاق آرا تصویب شد و افراد تروریست انتخاب شدند و قرار شد با فرا رسیدن شب آن افراد مأموریت خود را انجام دهند.
مفسران می گویند: فرشته وحی نازل شد و با این آیه پیامبر را از نقشه های شوم مشرکان آگاه ساخت:
وَ إِذْ یَمْکُرُ بِکَ الَّذِینَ کَفَرُوا لِیُثْبِتُوکَ أَوْ یَقْتُلُوکَ أَوْ یُخْرِجُوکَ وَ یَمْکُرُونَ وَ یَمْکُرُ اللَّهُ وَ اللَّهُ خَیْرُ الْماکِرِینَ «انفال آیه 30»؛ هنگامی که کافران بر ضد تو فکر می کنند تا تو را زندانی کنند،یا بکشند و یا تبعید نمایند. آنان با خدا از در حیله وارد می شوند و خداوند حیله آن ها را به خودشان برمی گرداند.
رسول گرامی از طرف خدا مأمور شد آهنگ سفر کند و به سوی یثرب برود.
کیفیت مهاجرت پیامبر را مورّخان و سیره نویسان، به صورت های مختلفی نوشته اند و اختلافی که در میان آنان در خصوصیات جریان هجرت مشاهده می شود، کم سابقه است. مؤلف سیره حلبی تا اندازه ای توانسته است منقولات مختلف را با بیاناتی با هم سازش دهد، ولی در پاره ای موارد، موفق به رفع تناقض و اختلاف نگردیده است.
مطلب قابل توجه اینکه بیشتر محدّثان سنی و شیعه، طرز مهاجرت را به گونه ای نقل کرده اند که نتیجتا خلاصی و رهایی آن حضرت را مستند به اعجاز دانسته و رنگ کرامت به آن داده اند. در صورتی که دقت در خصوصیات سرگذشت، حاکی از این است که نجات آن حضرت نتیجه یک سلسله پیش بینی و تدبیرها و احتیاطها بوده و اراده خداوند بر این متعلق شده بود که پیامبر خود را از طریق مجاری طبیعی نجات دهد، نه از طریق اعمال قدرت. گواه مطلب این است که پیامبرمتشبث به علل طبیعی و اسباب عقلی (مانند خوابیدن علی در بستر پیامبر، پنهان شدن پیامبر در غار و …) شده و از این راه خود را خلاص کرده است.
فرشته وحی، پیامبر را از نقشه شوم مشرکان آگاه ساخت و او را وادار به مهاجرت کرد و قرار شد برای کور کردن خط تعقیب، کسی در رخت خواب پیامبر بخوابد تا مشرکان تصور کنند که پیامبر بیرون نرفته و در درون خانه است. در نتیجه، تنها به فکرمحاصره خانه وی باشند و عبور و مرور را در کوچه ها و اطراف مکّه آزاد بگذارند.
تنها فایده ای که این کار داشت، متوجه کردن مأموران به خانه پیامبر بود و در این فرصت پیامبر می توانست به نقطه ای پناه ببرد که کسی از مأموران متوجه او نشود.
پیامبر رو به علی علیه السلام کرد و فرمود:
«امشب در فراش من بخواب و آن برد سبز رنگی که من هنگام خواب به رویم می کشم، به رویت بکش، زیرا از طرف مخالفان، توطئه ای برای قتل من چیده شده و من باید به مدینه مهاجرت کنم».
علی از آغاز شب در خوابگاه پیامبر خوابید. پاسی از شب گذشته بود که چهل نفر تروریست، اطراف خانه پیامبر را محاصره کردند. آنان از شکاف در به داخل خانه نگاه می کردند و وضع خانه را عادی دیده و گمان می کردند کسی که در خوابگاه پیامبر خوابیده، خود او است.
در این هنگام، پیامبر تصمیم گرفت که از خانه بیرون برود. دشمن اطراف خانه را در محاصره داشت و کاملا مراقب اوضاع بود. از طرف دیگر، اراده خدای قاهر بر این تعلق گرفته بود که رهبر عالی قدر اسلام را از چنگال فرومایگان نجات دهد. پیامبر گرامی سوره «یس» را به خاطر تناسبی که مفاد آغاز آیات آن با اوضاع وی داشت تا آیه فَهُمْ لا یُبْصِرُونَ «ازآغازتاآیه نهم» تلاوت نمود. بلافاصله از در خانه بیرون آمد و به محل قرار رفت.
اینکه پیامبر چگونه دایره محاصره را شکست که مأموران متوجه نشدند، چندان روشن نیست. از روایتی که مفسر معروف شیعه، مرحوم علی بن ابراهیم در تفسیر آیه وَ إِذْ یَمْکُرُ بِکَ الَّذِینَ کَفَرُوا نقل کرده است؛ استفاده می شود که هنگام خروج پیامبر از خانه، تمام آن ها خوابیده بودند و منتظر بودند که بامدادان در هوای روشن به خانه رسول اکرم هجوم ببرند و تصور نمی کردند که پیامبر اکرم از نقشه آن ها مطّلع است.
ولی مورخان دیگر «الطبقات الکبری، ج 1، ص 228 و تاریخ طبری، ج 2، ص 100.» تصریح کرده اند که آنان تا لحظه ای که به خانه پیامبر حمله بردند بیدار بودند و رسول خدا از روی کرامت و اعجاز، چنان از خانه بیرون آمد که آن ها متوجه نشدند.
امکان وقوع چنین کرامتی جای شک و شبهه نیست، ولی آیا برای این امر موجبی در کار بوده است یا نه؟ بررسی کامل جریان هجرت، این مطلب را قطعی می سازد که پیامبر از نقشه مخالفان، پیش از محاصره خانه آگاه بوده است و نقشه ای که برای خلاصی خود کشیده بود کاملا طبیعی بود و رنگ اعجاز نداشت. وی می خواست با قرار دادن علی در فراش خود از مجاری طبیعی، بدون استمداد از طریق اعجاز و کرامت، از چنگال بت پرستان رهایی یابد. بنابراین، او می توانست پیش از محاصره خانه، خارج شود و نیازی به اعمال کرامت نداشته باشد.
ولی احتمال دارد که صبر و توقف پیامبر در خانه تا برگزاری محاصره، معلول جهتی باشد که فعلا برای ما مکشوف نیست. از این رو، بحث درباره این مطلب (بیرون رفتن پیامبر از خانه هنگام شب) نزد همه قطعی و مسلم نیست، زیرا بعضی «سیره حلبی، ج 2، ص 29» عقیده دارند که پیامبر پیش از محاصره و قبل از غروب آفتاب خانه را ترک گفته است.
صبح صادق سینه افق راشکافت آنان چنین می پنداشتند که به زودی به هدف خود می رسند، در حالی که دست ها به قبضه شمشیر بود با شور و شوق خاص وارد حجره پیامبر شدند. در این حال، علی سر از بالش برداشت و برد سبز رنگ را کنار زد و با کمال خون سردی فرمود: چه می گویید؟ گفتند: محمد را می خواهیم و او کجاست؟ فرمود: «مگر او را به من سپرده بودید تا از من تحویل بگیرید، او اکنون در خانه نیست».
چهره مأموران از شدت غضب و خشم برافروخته شده بود و خشم گلوی آن ها را می فشرد و از اینکه تا صبح گاهان صبر کرده بودند پشیمان بودند و ابو لهب را مقصر می دانستند، زیرا وی مانع از حمله شبانه شده بود.
قریش از اینکه توطئه آنان نقش بر آب شده و با شکست روبه رو شده بودند، سخت عصبانی بودند و با خود فکر می کردند که در این مدت کم، محمد نمی تواند از محیط مکّه بیرون برود: به ناچار یا در خود مکّه پنهان شده و یا در راه مدینه است. از این رو، مقدمات دست گیری او را فراهم آوردند.
آنچه مسلّم است اینکه پیامبر نخستین شب هجرت و دو شب پس از آن را با«ابو بکر» در غار ثور- که در جنوب مکّه (نقطه مقابل مدینه) است- به سر برده است و چندان روشن نیست که این مصاحبت چگونه صورت گرفته و این نقطه در تاریخ کاملا مبهم است: عده ای معتقدند که این مصاحبت اتفاقی بوده و رسول خدا او را در راه دید و همراه خود برد. برخی نقل کرده اند که پیامبر همان شب به خانه ابی بکر رفت و نیمه شب هر دو نفر، خانه را به قصد غار ثور ترک گفتند. گروهی نیز می گویند:
ابو بکر به سراغ پیامبر آمد و علی او را به مخفی گاه او راهنمایی کرد. «اعلام الوری، ص 39 و بحار الانوار، ج 19، ص 50.» در هر حال بسیاری از سیره نویسان این مصاحبت را از مفاخر خلیفه می دانند و این جریان را درباره فضایل او با آب و تاب نقل می کنند.
قریش که برای پیداکردن رسول خدا ازهراقدامی دریغ نمی کرد اعلان کردند که: هر کس از پناهگاه محمد اطلاع صحیحی بیاورد، صد شتر به عنوان جایزه به او داده خواهد شد.
قیافه شناس معروف مکّه، «ابو کرز» با ردّ پای پیامبر آشنا بود، روی این اصل تا نزدیکی غار آمد و گفت: خطمشی پیامبر تا این محل بوده است؛ احتمال دارد که او در غار پنهان شده باشد، کسی را مأمور کرد که به داخل غار برود. آن شخص هنگامی که برابر غار آمد، دید تارهای غلیظی بر دهانه آن تنیده شده و کبوتران وحشی در آنجا تخم گذارده اند. «تاریخ طبری، ج 2، ص 100» وی بدون اینکه وارد غار شود، برگشت و گفت: تارهایی در دهانه غار هست و حکایت از آن دارد که کسی آنجا نیست. این فعالیّت، سه شبانه روز ادامه داشت و پس از سه روز تلاش جملگی مأیوس شدند و از فعالیّت دست برداشتند.
این نوع جانبازی امام ، به اندازه ای ارزش داشت که خداوند جهان در قرآن، آن را ستوده و جانبازی در راه کسب رضایت الهی نامیده است و این آیه به نقل بسیاری از مفسران در این مورد نازل شده است:
وَ مِنَ النَّاسِ مَنْ یَشْرِی نَفْسَهُ ابْتِغاءَ مَرْضاتِ اللَّهِ وَ اللَّهُ رَؤُفٌ بِالْعِبادِ «بقره آیه 207»؛ برخی از مردم با خدا معامله نموده و جان خود را برای رضایت خدا، از دست می دهند، خدا به بندگان خود مهربان است.
مراحل ابتدائی نجات پیامبر با نقشه ای صحیح صورت گرفت، پیامبر گرامی در دل شب به غار «ثور» پناه برد و نقشه توطئه چینان را خنثی کرد. او کوچک ترین اضطرابی در خود احساس نمی کرد. حتی هم سفر خود را در لحظه های حساس با جمله:
لا تَحْزَنْ إِنَّ اللَّهَ مَعَنا «توبه آیه 40»؛ غم مخور خدا با ما است. تسلّا می داد. سه شبانه روز از عنایات خداوند بزرگ بهره مند بودند؛ علی و هند بن ابی هاله فرزند خدیجه (بنا به نقل شیخ طوسی در امالی) و عبد اللّه بن ابی بکر و عامر بن فهیره، چوپان گوسفندان ابو بکر (بنا به نقل بسیاری از مورخان) به محضر رسول اکرم شرف یاب می شدند.
ابن اثیر «الکامل فی التاریخ، ج 2، ص 73» می نویسد: فرزند ابی بکر، شب ها تصمیمات قریش را برای رسول خدا و پدرش نقل می کرد. چوپان وی شب ها، مسیر گوسفندان را طوری قرار می داد که از نزدیکی غار عبور کنند تا پیامبر و مصاحب وی از شیر آن ها استفاده کنند و هنگام مراجعت عبد اللّه جلوی گوسفندان راه می رفت تا اثر پایش از بین برود.
«شیخ» در امالی می گوید: در یکی از شب ها (پس از شب هجرت) که علی و «هند» شرف یاب محضر رسول خدا می شدند، پیامبر به علی دستور داد که دو شتر برای ما (پیامبر و هم سفر او) تهیه کن. در این موقع ابو بکر عرض کرد: من دو شتر قبلا برای شما و خودم آماده ساخته ام. پیامبر فرمود: من با پرداخت قیمت آن حاضرم قبول کنم.سپس به علی دستور داد که قیمت شتر را بپردازد.
از جمله وصایای رسول گرامی در آن شب، در غار «ثور» این بود که علی فردا در روز روشن با صدای رسا اعلام کند که هر کس پیش محمد امانتی دارد، یا از او طلب کار است بیاید پس بگیرد. سپس درباره مسافرت «فواطم» (مقصود فاطمه عزیز خود، فاطمه بنت اسد و فاطمه دختر زبیر است) سفارش فرمود و دستور داد که علی مقدمات سفر آن ها را و کسانی که از بنی هاشم مایل به مهاجرت باشند فراهم سازد.
علی علیه السّلام به دستور پیامبر، سه شتر همراه راهنمای امینی به نام «اریقط» در شب چهارم به طرف غار فرستاد. نعره شتر با صدای آرام راهنمای آنان به گوش رسول خدا رسید و با هم سفر خود از غار پایین آمده و سوار شتر شدند و از طرف پایین مکّه روی خط ساحلی، با طیّ منازلی که تمام خصوصیات آن ها در سیره ابن هشام، و پاورقی تاریخ ابن اثیر « سیره ابن هشام، ج 1، ص 491 و الکامل فی التاریخ، ج 2، ص 75.» قید شده است، عازم یثرب گردیدند.(فروغ ابدیت،جعفرسبحانی)