کسالت و خستگی که میتوان آن را سستی و رنجوری معنا کرد، به آسایشنداشتن، ناآرامی، اضطراب و تشویش گفته میشود. این حالت میتواند علتی درونی مانند اضطراب و غم یا علتی بیرونی مانند سرما و سروصدا و حتی تنهایی داشته باشد. زندگی ما انسانها هرچه باشد، ساده نیست و بیشترِ ما گهگاه یا شاید همیشه احساسِ بیحالی و کسالت را تجربه کردهایم.
همچنین، احتمالا بسیاری از ما در سالی که گذشت، احساس کسالت کردهایم و آن را به روشهای مختلفی تجربه کردهایم. اعمال محدودیتهای بسیار در مجامع اجتماعی و مسافرتها و بسیاری از فعالیتهای دیگر ممکن است برای کنترل بیماری کرونا حیاتی باشد؛ اما در آخر، راهکارهای بسیار کمی برای انجامدادن باقی گذاشته است. درواقع، با وجود کرونا از انجامدادن بسیاری از فعالیتهایی محروم شدهایم که از انجام آنها لذت میبردیم و درنهایت، چیزی جز کسالت نصیب ما نشده است.
در این مقاله، فواید یا مضرات کسالت و خستگی و تأثیر آنها بر زندگی روزمرهی انسانها را بررسی خواهیم کرد. در ظاهر، کسالت و خستگی ممکن است موضوع بسیار پیشپاافتادهای بهنظر برسد؛ اما مشخص شده است که کسالت از بسیاری جهات بر افراد تأثیر میگذارد. در وضعیتی متعادل این سؤال مطرح میشود که کسالت عیب است یا حسن؟ ازنظر علمی، پاسخ ممکن است کمی از هر دو باشد.
انجام کارها بدون تفکر قبلی
کسالت همواره با میل به انجام فعالیتهای دیگر برای رضایتبخشی بیشتر ظهور میکند. این مشکل باعث میشود تا کارهای برنامهریزی نشدهی ما در اولویت قرار بگیرند و فعالیتهای در دست انجام مختل شوند. درعوض، خودمان را مشغول حواسپرتیهایی مانند بازی با تلفنهمراه یا خوردن میانوعده پیدا میکنیم. بهعبارتدیگر، زمانهایی که بیحوصله هستیم، بدون تفکر به انجام کارهای غیرضروری مشغول میشویم که لزومی نیز به انجامدادنشان نیست و انرژیمان را در جایی که نباید، صرف میکنیم.
بهنقل از وبسایت theconversation، در بسیاری از مواقع، این حواسپرتیها میتواند بیضرر باشد؛ اما اوضاع همیشه هم چندان خوب نیست. این بیحوصلگی مزمن در شروع بسیاری از رفتارهای خطرساز مانند قمارهای کنترلنشده و سوءمصرف موادمخدر و رانندگیهای خطرناک مؤثرند. در زمینهی همهگیری ویروس کرونا، مشخص شد که بیحوصلگی دلیل اصلی برهمزدن قرنطنیه و رعایتنکردن فاصلهی اجتماعی است. بهبیانبهتر، بسیاری از مردم ازآنجاکه حوصلهشان سررفته است، تمایل دارند قرنطینهی خود را نادیده و زندگی را مثل سابق از سر بگیرند.
سلامت روان ضعیفتر
هرازگاهی احساس خستگی و کسالت طبیعی است؛ ولی خستگی مکرر و حلنشده دلیلی برای نگرانی است. تحقیقات نشان میدهد که کسالت پیشبینی کنندهی سلامت روان ضعیف و عوارضی چون افسردگی و اضطراب است. افرادی که بهراحتی خسته میشوند، بهآسانی میگویند که زندگی بیمعنی است. آنها بهاحتمال زیاد تحصیل را رها میکنند یا دیگر سر کارشان حاضر نمیشوند یا در روابط عاشقانه رضایت کمتری دارند.
پرخاشگری
تاکنون ممکن است بهنظر برسد که بیحوصلگی و کسالت، تنها مشکلی برای شخصی است که آن را تجربه میکند؛ اما معلوم میشود که کسالت شخصی به مشکل شخص دیگری نیز میتواند تبدیل شود. بیحوصلی ممکن است پرخاشگری را بهدنبال داشته باشد. در آزمایشی، داستانی دربارهی فردی انگلیسی به شرکتکنندگان ایرلندی ارائه کردیم که ادعا شده بود یکی دیگر از ایرلندیها را ضربوشتم کرده است. از شرکتکنندگان پرسیدیم که مجازات زندان برای مجرم انگلیسی باید چقدر باشد.
شرکتکنندگان ایرلندی ما درمقایسهبا گروه کنترلشدهی دیگر مدتزمان بیشتری برای نوشتن مقالهای خستهکننده خواسته بودند. سپس معلوم شد همین افراد احکام سنگین و طولانیتری برای مجرم ساختگیمان خواستار بودند. علاوهبراین، متوجه شدیم وقتی مجرم ما بهعنوان فردی ایرلندی توصیف شد، احکام خواستهشدهی افراد نیز بهطرز چشمگیری کاهش یافت. درنهایت، نتیجه گرفتیم که کسالت و خستگی میتواند باعث خصومت بیشتر میان گروههای نژادی متفاوت شود.
در سال ۲۰۲۰، مطالعهای این مسئله را بررسی کرد که آیا کسالت ممکن است باعث پرخاشگری سادیستی شود یا خیر. محققان از شرکتکنندگان خواستند تا فیلم خستهکنندهی بیستدقیقهای از آبشار یا مستندی خستهکننده دربارهی کوههای آلپ مشاهده کنند. درصورت تماشای این فیلمها، شرکتکنندگان میتوانستند درصورت تمایل سه نوع کرم زنده به نامهای تیفی و توتو و کیکی را به داخل دستگاه خُردکن بریزند. شرکتکنندگانی که فیلمهای خستهکننده را تماشا کردند، بهطور درخورتوجهی کرمهای بیشتری را درمقایسهبا دیگران خُرد کردند. بهنظر میرسد افراد بیحوصله تا حدی اشتیاق به هیجان دارند تا کارهایی ازایندست را انجام دهند.
بهدنبال تازگی و کاری نو
کسالت جنبههای مثبتی نیز دارد. برای مثال، بهجای یافتن آرامش در کارهای بدون تفکر قبلی یا پرخاشگری، باعث میشود تا افراد بهدنبال موقعیتها یا چالشهای جدید باشند. افرادی که بهراحتی خسته میشوند، حس کنجکاوی بیشتری میتوانند نشان دهند. در سال ۲۰۱۹، در آزمایشی به شرکتکنندگان این فرصت داده شد تا به عکسهایی نگاه کنند که قبلا دیده بودند یا عکسهایی که برای آنها ناآشنا بود. کسانی که حوصلهشان سر رفته بود، به عکسهای ناآشنا میل بیشتری نشان دادند؛ حتی زمانیکه میدانستند عکسهای جدید حاوی چیزهایی مانند سوسک یا ظرفهای کثیف هستند.
یافتن معنا در زندگی
انسان در تمام مراحل زندگی میخواهد بداند که چرا به این دنیا آمده است. یافتن معنای زندگی باعث میشود که در زندگی بهتر عمل و از پوچی دوری کنید. حقیقت این است که همهی ما بهدنبال خوشحالی هستیم و میخواهیم که شاد باشیم؛ اما گاهی اوقات بهنظر میرسد که مسیرهای اشتباهی را برای رسیدن به شادبودن انتخاب میکنیم.
از زمان ارسطو، بحثهای زیادی دربارهی این موضوع مطرح شده است که واقعا شادی چیست. رویکردهای مربوط به خوشحالی معتقدند که شادبودن نوعی تجربهی لذت و خوشی است. مفهوم خوشیِ روانی (Eudaimonism) که از مفاهیم اصلی در فلسفه و اخلاق ارسطو است، بهمعنای روان خرسند، سالم، شاد و غنی است و رفاه روحی و روانی شخص را در پی دارد. مسیر خوشیِ روانی بر اهمیت معنای زندگی و باهمبودن و معنویت تأکید میکند. امیلی اسمیت، نویسندهی کتاب «قدرت معنا»، میگوید وقتی زندگی بامعنا داریم، میتوانیم احساس واقعی و عمیقتری از شادی را تجربه کنیم.
شاید یکی از جنبههای شگفتآور کسالت به یافتن معنا در زندگی مربوط باشد. افرادی که احساس کسالت و خستگی میکنند، میگویند وضعیت فعلی آنها فاقد هرگونه هدفی است. در پاسخ، آنها بهدنبال راههایی هستند که بتوانند دوباره زندگی را معنادار کنند. بهعنوان مثال، بیحوصلگی باعث میشود تا افراد با شدت بیشتری به ایدئولوژیهایشان پایبند بمانند. در آزمایشی، شرکتکنندگانی که کاری خستهکننده مانند کپیکردن را انجام میدادند، باورهای سیاسی افراطگرایانهتری درمقایسهبا گروه کنترلشده از خود نشان دادند. این باورهای افراطی سیاسی، به افراد احساس معنای خوب یا بد در زندگی میتواند ببخشد.
همچنین، فعالیتهای خستهکننده باعث میشود تا افراد در خاطرات نوستالژیک زندگی کنند. نوستالژی ترکیبی از احساس مثبت مانند امنیت و احساسات منفی مانند ازدستدادن است. نکتهی مهم آن است که این خاطرات نوستالژیک باعث میشود افراد ارتباط بیشتری با دیگران برقرار کنند که به آنها کمک میکند معنای بیشتری در زندگیشان پیدا کنند. این موضوع به روش دیگری نیز کار میکند. افرادی که معنای زندگی را از دین خود میگیرند، در کارهای سخت کمتر خسته میشوند. شاید یکی از یافتههای شگفتانگیز این باشد که بیحوصلگی لحظهای میتواند تمایل مردم را برای کاری خیرخواهانه افزایش دهد و تصویری کاملا متفاوت از کسالت بهعنوان یکی از علل پرخاشگری سادیستی ایجاد کند.
بهنظر میرسد که کسالت مانند بسیاری از احساسات، نقشی اساسی در عملکرد روانشناختی ایفا میکند. این امر میتواند ما را از فعالیتهای غیرهیجانانگیز و بیمعنی بهسمت اقدامات ارزشمند برساند. کسالت و خستگی ممکن است به فعالیتهایی منجر شود که مفهومی نو و تازه را ارائه میدهند؛ اما همچنان میتواند باعث رفتارهای خطرناک و مخربتر نیز باشد. در آخر، اینطور بهنظر میآید که بیحوصلگی حالتی عاطفی است که ما را وادار میکند رفتار خود را تغییر دهیم. مثبت یا منفی بودن نتیجهی این کار، کاملا به خودِ فرد و شرایط او بستگی خواهد داشت.