طلسمات

خانه » همه » مذهبی » چرا احکام قرآن کریم شأن نزول دارند؟ آیا خداوند نمی توانست قبل از آن که اتفاق خاصی بیفتد احکام خود را بیان کند؟ مثلا چرا حتما کسی باید از گرسنگی ضعف کند تا آیه ۱۸۷ بقره نازل شود؟ می توانست قبل از این اتفاق آیه ۱۸۷ بقره نازل شود.

چرا احکام قرآن کریم شأن نزول دارند؟ آیا خداوند نمی توانست قبل از آن که اتفاق خاصی بیفتد احکام خود را بیان کند؟ مثلا چرا حتما کسی باید از گرسنگی ضعف کند تا آیه ۱۸۷ بقره نازل شود؟ می توانست قبل از این اتفاق آیه ۱۸۷ بقره نازل شود.

تذکر نکاتی در ابتدا ضروری می نماید:1. درباره نزول قرآن کریم، دو نوع لفظ در قرآن به کار رفته است: «انزال»، «تنزیل». چنان که در آیه می خوانیم «تنزیل الکتاب من الله العزیز الحکیم، انا انزلناه الیک الکتاب» این کتابی است که از سوی خداوند عزیز و حکیم نازل شده است، این کتاب را به حق بر تو نازل کردیم» (زمر، آیه 2 – 1).
در این که میان «تنزیل» و «انزال» چه تفاوتی است، برخی از لغویین گفته اند: تنزیل معمولا در مواردی گفته می شود که چیزی تدریجا نازل شود در حالی که «انزال» معنای عامی دارد که هم شامل نزول تدریجی می گردد و هم نزول دفعی. برخی نیز این دو را در مقابل یکدیگر دانسته اند و معتقدند «تنزیل» فقط نزول تدریجی و «انزال» فقط نزول دفعی و یک مرتبه ای می باشد(2).
2. وحی اقسامی دارد: القای به قلب، از پشت حجاب. آنگونه که خداوند در کوه طور با موسی سخن گفت.
3. از طریق ارسال ملک، در آیه ای این سه قسم جمع آمده است «شایسته هیچ انسانی نیست که خدا با او سخن بگوید مگر از طریق وحی، یا از ماوراء حجاب، یا رسولی می فرستد و به فرمان او آن چه را بخواهد وحی می کند چرا که او بلند مقام و حکیم» (شوری، آیه 51).
با توجه به نکات پیش گفته باید گفت: قرآن وحی الهی است و به بیانی مرتبه ای از علم خداوند است که بر پیامبر(ص) نازل شده است و نزول آن دو گونه است:
الف) نزول دفعی و یک مرتبه ای که در شب قدر، و در ماه مبارک رمضان یک جا بر قلب پیامبر گرامی اسلامی(ص) نازل گشت. چنان که قرآن کریم می گوید: «ما قرآن را در شب قدر نازل کردیم» (قدر، آیه 1).
و در جای دیگر می فرماید: «ماه رمضان ماهی است که قرآن در آن نازل شده است» (بقره، آیه 185). و همچنین فرمود: «انا انزلناه فی لیله مبارکه؛ آن را در شب مبارکی نازل کردیم» (دخان، آیه 3). با توجه به این نکته که در مقدمه بیان شد که انزال به معنای فرود دفعی و آنی است، از آیات فوق به خوبی استفاده می شود که نزول قرآن در شب قدر به صورت دفعی آن هم بر قلب مبارک پیامبر اکرم(ص) بوده است. چنان که قرآن می فرماید: «روح الامین قرآن را بر قلبت فرود آورد» شوری، آیه 194).
و این وحی بر قلب حضرت در بیداری بوده است و وابسته به هیچ شرایط خارجی و شأن نزولی نیز نبوده است. پس قرآن یک نزول دفعی دارد که هیچ نیازی به وقوع حادثه خاصی و یا شأن نزول دیگری ندارد .
2. نزول تدریجی که قرآن در طی 23 سال دوران نبوت پیامبر(ص) صورت گرفت که آغاز آن روز 27 رجب با نزول سوره علق شروع می شود و در هر حادثه و ماجرایی آیات متناسب آن نازل می شد و مسلمان ها را مرحله به مرحله در مدارج کمال معنوی و اخلاقی و اعتقادی و اجتماعی سیر می داد. مسأله تدریجی بودن قرآن در ظرف 23 سال هم، علاوه بر این که از مسلمات تاریخ مسلمین می باشد، خود قرآن هم در موارد متعددی به آن اشاره دارد از جمله می فرماید: «ما قرآنی را بر تو نازل کردیم که به صورت آیاتی جدا از هم می باشد تا آن را تدریجا و با آرامش بر مردم بخوانی [تا جذب دل ها شود] و به طور قطع این قرآن را ما تدریجا نازل کردیم».
هر دو نوع از نزول، حکمت و رازی دارد که در این جا به عنوان حسن ختام به بعضی از آثار نزول تدریجی قرآن اشاره می کنیم:
1. بدون شک هم از نظر «تلقی وحی» و هم از نظر ابلاغ به مردم، اگر مطالب به طور تدریجی و طبق نیازها پیاده شود و برای هر مطلبی شاهد و مصداق عینی وجود داشته باشد بسیار مؤثر خواهد بود.
2. سبب ارتباط دائم و مستمر پیامبر(ص) به مبدأ وحی بود.
3. ادامه وحی راه وسوسه های دشمنان را سد می کرد.
4. نزول تدریجی باعث می شد عمل مردم هم به آن تدریجی باشد، این هم از نظر تربیتی مفید است و هم از این نظر که باعث سهولت و پذیرایی بیشتر می شود (تفسیر نمونه، همان، ج 20، ص 488).
در نتیجه باید گفت مرحله اول نزول که دفعی است هیچ ربطی به شأن نزول و وقوع حادثه ای خاص ندارد، اما مرحله دوم که نزول تدریجی است، باز هم شأن نزول جنبه علیت ندارد، بلکه در واقع یک هم زمانی است که بین نزول آیه و آن مناسبت خاص پیش آمده است که باعث می شود مردم بهتر مسأله را بفهمند وگرنه شأن نزول نه مقید است و نه مخصص و جبری هم در کار نیست بلکه وقوع حادثه یا اتفاقی زمینه خوبی برای نزول سوره یا آیه ای فراهم کرده است، لذا خداوند آن را نازل می کند .
شـنـاخـت شان یا اسباب نزول همانند شناخت مکى و مدنى , ناسخ و منسوخ و محکم و متشابه از علوم و معارف قرآنى است و قرآن پژوهان و مفسران و مترجمان قرآن , به آن نیازمندند. آیات قرآن به دو دسته عمده تقسیم مى شود. قـسمى که بخش اعظم را تشکیل مى دهد , آیاتى است که به اراده الهى بدون هیچ گونه انگیزه و ملاحظه دیگر بر حضرت رسول (ص ) وحى شده است . قسم دیگر و کمتر آیاتى است که به دنبال حادثه اى یا پرسشى پیش آمده است . سـبـب نـزول یا شان نزول عبارت از سؤال یا رویدادى است که در عصر رسالت پیامبر (ص ) پیش آمده و انگیزه نزول آیه یا آیاتى شده است . و چـه بـسـیـار آیـه هـاى قـرآن هـست که با کلماتى چون یسئلونک ( و مشتقات دیگر آن ) و یستفتونک از پیامبر (ص ) حکم یا حکمت الهى پرسیده شده است . اگر معرفت به سبب نزول نباشد , بسیار موارد هست که خواننده از ظاهر آیه یا آیات قرآن , راه به حاق معناى واقعى آیه نمى برد. مـثـلا از و للّه المشرق و المغرب فاینما تولوا فثم وجه اللّه ( بقره , 115 ) ( مشرق و مغرب خداى راست , پس به هر جا که روى آورید , رو به سوى خداوند است ) , چنین گمان مى برد که در نماز استقبال یعنى رو به قبله بودن واجب نیست و مى توان به هر سو نماز خواند. ( براى تفصیل ـ مباحث فى علوم القرآن , 131 ; تاریخ قرآن , رامیار , 628 ). یـا از ایـنـکه گفته مى شود بر کسانى که ایمان آورده اند و کارهاى شایسته کرده اند در آنچه در گذشته خورده اند , گناهى بر آنان نیست . ( مـائده , 93 ) , چه بسا استنباط شود که خوردن خمر هم در گذشته بى اشکال بوده است و در آینده هم بى اشکال است . یا آنجا که گفته مى شود : ( صفا و مروه از شعائر الهى است , چون کسى حج یا عمره بگزارد , بر او گناهى نیست که بین آن دو را بپیماید. ( بقره , 158 ) ممکن است چنین استنباط شود که سعى بین صفا و مروه مکروه است یعنى ترک آن اولى است . حال آنکه این عمل جزو شعائر و مناسک حج و انجام آن واجب است . علت اینکه با تعبیر نفى جناح ( گناهى و عیب و ایرادى ندارد ) بیان شده این است که در محل تـپـه هـاى صفا و مروه در عصر جاهلیت دو بت بوده است و مسلمانان اندیشناک بوده اند که مبادا سعى بین صفا و مروه یادآور خاطره بت پرستى جاهلیت و لذا ناروا باشد. پـس پـى بـردن به حکمت تشریع و یافتن استنباط درست فقهى بدون اعتنا و اتکا به سبب نزول , امکان ندارد. همه قرآن پژوهان اهل سنت و شیعه برآنند که معرفت به شان نزول راهى جز نقل و روایت صحیح , یعنى احادیث و اخبار صحیح مروى از پیامبر (ص ) و صحابه یا معصومین علیهم السلام ندارد. یعنى علمى است على الاصول نقلى و تاریخى . اصولیان و قرآن پژوهان برآنند که خصوص سبب , مانع عموم لفظ یا معنى نمى گردد . یـعـنـى بـا آنکه ممکن است شان نزول یک آیه یا گروهى از آیات ناظر به مورد خاصى باشد , ولى مـحـدود و مقید به همان مورد نمى شود , و با آنکه مورد و مصداق خاص است ( خصوص سبب ) , لفظ یا معناى آن قابل تسرى و تعمیم به موارد دیگر هم هست ( عموم لفظ یا معنى ). نـظـیـر آیه ظهار , یا لعان یا کلاله یا آیه حد قذف ( در داستان افک ) که ناظر به مورد خاص بوده است ولى براى همه مسلمانان سارى و صادق است . و این بیشتر در آیات الاحکام و فقه القرآن پیش مى آید. از آنجا که شان نزول کاملا روایى – تاریخى است , لذا مفسران و مترجمان و قرآن پژوهان براى آنکه پـى بـبـرنـد که آیا هر آیه یا گروه آیات , اسباب نزولى دارند یا نه , باید به مظان و منابع خاص آن مراجعه کنند. این منابع عبارتند از 1 ) مجموعه هاى حدیث 2 ) تفسیرهاى قرآن , مخصوصا تفسیرهاى روایى که سرشار از احادیث و ماثورات هستند. 3 ) کتبى که مستقلا درباره شان نزول تدوین شده که معتبرترین و معروفترین آنها اسباب النزول اثر واحدى , و لباب النقول فى اسباب النزول اثر سیوطى است . قـرآن پـژوهـان شیعه در عصر جدید , سه اثر در این زمینه تدوین کرده اند : الف ) شان نزول آیات قرآن , تالیف صدرالدین محلاتى شیرازى , ب ) آیات بینات در شان نزول آیات , تالیف دکتر محمد باقر محقق , ج ) اسباب النزول تالیف حجة الاسلام دکتر سید محمد باقر حجتى .
برای آگاهی بیشتر ر.ک:
– تفسیر نمونه، همان، ج 26 ، ص 134 ؛ ج 21 ، ص 152 – 148
– قرآن شناسی، استاد مصباح یزدی، بحث نزول

دیدگاهتان را ثبت کنید

آدرس ایمیل شما منتشر نخواهد شد