1. همه موجودات عالم ــ چه مادی و چه غیرمادی ــ ظهور اراده خدا هستند ؛ همانطور که صور خیالی ما ظهور اراده ما هستند ؛ برای مثال ما وقتی سیبی را در ذهن خود تصور می کنیم ، اراده ماست که به صورت سیب ظاهر می شود ؛ لذا تا زمانی که ما اراده خود را از آن سیب ذهنی برنگردانده ایم ، آن سیب در ذهن ما موجود است ؛ ولی به محض این که اراده خود را از آن منصرف کنیم نابود می شود. موجودات عالم نیز ظهور اراده خدا هستند ؛ « إِنَّما أَمْرُهُ إِذا أَرادَ شَیْئاً أَنْ یَقُولَ لَهُ کُنْ فَیَکُونُ – امر او چنین است که هر گاه چیزى را اراده کند ، تنها به آن مى گوید: «موجود باش» ، پس بى درنگ موجود مى شود. » (یس/82) لذا تا اراده خدا هست و تغییر نکرده است ، محال است موجودات عالم نیز نابود شوند ؛ و اراده خدا ، ازلی و ابدی و تغییرناپذیر است. لذا همه موجودات از ازل بوده اند و تا ابد نیز خواهند بود. و فرض نابودی موجودات ، مساوی با فرض نابودی خداست ؛ چرا که از نبود معلول ، نبود علّت تامّه آن لازم می آید.
2. مطلب فوق ، در مورد موجوداتی مثل ملائک و عالم برزخ ، که موجوداتی مجرّد(غیر مادّی) هستند ؛ روشن است ؛ چرا که موجود غیر مادّی از حرکت و زمان منزّه است ؛ لذا آغاز و پایان ، به آن معنایی که در موجودات مادی تصوّر می شود ، برای آنها متصوّر نیست ؛ و نمی توان گفت ، از کی بوده اند و تا کی هستند ؛ چون آغاز و پایان ، به معنای دنیوی آن ، از لوازم حرکت است ؛ و زمان نیز مقدار حرکت است. امّا این مطلب در مورد موجودات مادّی نیاز به توضیح دارد.
ما که خود موجودی مادی و محصور در حصار زمان هستیم ، چنین می پنداریم که موجودات مادی از عدم به وجود می آیند و بعد از مدّتی معدوم می شوند ؛ در حالی که در منطق قرآن کریم چنین نیست ؛ از منظر قرآن کریم موجودات عالم ماده ، از عالمی بالاتر و از نزد خدا به این عالم نازل می شوند ؛ و بعد از مدتی دوباره به محضر خدا باز می گردند . لذا موجودات مادی ، از محضر خدا نازل می شوند و مدتی را در این عالم به سر می برند و دوباره به مبداء خود باز می گردند ؛ ولی ما فقط قسمت میانی این مسیر را مشاهده می کنیم ؛ لذا خیال می کنیم که موجودات عالم مادّه ، از عدم می آیند و در نهایت ، عدم می شوند.
خداوند متعال می فرماید: « وَ إِنْ مِنْ شَیْ ءٍ إِلاَّ عِنْدَنا خَزائِنُهُ وَ ما نُنَزِّلُهُ إِلاَّ بِقَدَرٍ مَعْلُومٍ – و هیچ چیزی نیست مگر اینکه خزائن آن نزد ماست ؛ و ما آن را نازل نمی کنیم مگر به اندازه معلوم و معیّن » (الحجر/21)
و فرمود: « او کسى است که آسمانها و زمین را در شش روز[ شش دوران ] آفرید؛ سپس بر عرش مسلّط شد ؛ او آگاه است به آنچه در زمین فرو مى رود ، و به آنچه از آن خارج مى شود ، و آنچه از آسمان نازل مى گردد ، و آنچه به آسمان بالا مى رود ؛ و هر جا باشید او با شما است ؛ و خداوند نسبت به آنچه انجام مى دهید بیناست. مالکیّت آسمانها و زمین از آن اوست؛ و همه امور به سوى او بازمى گردند.» (حدید/4و5)
3. بنا براین ، نه تنها روح که هیچ موجودی معدوم نمی شود ؛ چرا که معدوم شدن موجودات مساوی با معدوم شدن علّت تامّه آنهاست ؛ و علّت تامّه همه موجودات خداست ؛ و خدا ازلی و ابدی است . بنا بر این موجودات تنها از عالمی به عالمی دیگر منتقل می شوند ؛ یا به نحو تنزّل از عالم بالا به عالم پایینتر ؛ یا به نحو عروج از عالم پایین به عالم بالا.
4. به فرض که معدوم نمودن روح ممکن باشد ؛ باز خداوند متعال ، آن را معدوم نمی کند ؛ چون لازمه این امر این است که خلقت روح بیهوده و لغو باشد ؛ و خداوند متعال حکیم است ؛ و حکیم کار لغو و بیهوده انجام نمی دهد. اگر بنا بود که خداوند متعال ، روح را بعد از مدتی عذاب در جهنم ، یا لذّت در بهشت ، معدوم سازد ، در آن صورت تفاوتی بین مؤمن و کافر نبود ؛ چون حقیقت عذاب ، امر عدمی است ؛ یعنی هر عذابی ریشه در یک نقص و عدم دارد ؛ لذا بزرگترین عذابها ، این است که انسان معدوم محض شود ؛ و عظمت این عذاب به اندازه ای است که هیچ لذتی در کنار آن ، لذت محسوب نمی شود ؛ و اساسا اگر کسی بداند که روزی معدوم محض خواهد شد ، از هیچ خوشی ، لذت نمی برد ؛ بنا بر این ، عدم بقاء روح و عدم ابدیت روح ، مساوی است با عذاب دائمی برای همه انسانها ، اعم ّ از نیک و بد.
2. مطلب فوق ، در مورد موجوداتی مثل ملائک و عالم برزخ ، که موجوداتی مجرّد(غیر مادّی) هستند ؛ روشن است ؛ چرا که موجود غیر مادّی از حرکت و زمان منزّه است ؛ لذا آغاز و پایان ، به آن معنایی که در موجودات مادی تصوّر می شود ، برای آنها متصوّر نیست ؛ و نمی توان گفت ، از کی بوده اند و تا کی هستند ؛ چون آغاز و پایان ، به معنای دنیوی آن ، از لوازم حرکت است ؛ و زمان نیز مقدار حرکت است. امّا این مطلب در مورد موجودات مادّی نیاز به توضیح دارد.
ما که خود موجودی مادی و محصور در حصار زمان هستیم ، چنین می پنداریم که موجودات مادی از عدم به وجود می آیند و بعد از مدّتی معدوم می شوند ؛ در حالی که در منطق قرآن کریم چنین نیست ؛ از منظر قرآن کریم موجودات عالم ماده ، از عالمی بالاتر و از نزد خدا به این عالم نازل می شوند ؛ و بعد از مدتی دوباره به محضر خدا باز می گردند . لذا موجودات مادی ، از محضر خدا نازل می شوند و مدتی را در این عالم به سر می برند و دوباره به مبداء خود باز می گردند ؛ ولی ما فقط قسمت میانی این مسیر را مشاهده می کنیم ؛ لذا خیال می کنیم که موجودات عالم مادّه ، از عدم می آیند و در نهایت ، عدم می شوند.
خداوند متعال می فرماید: « وَ إِنْ مِنْ شَیْ ءٍ إِلاَّ عِنْدَنا خَزائِنُهُ وَ ما نُنَزِّلُهُ إِلاَّ بِقَدَرٍ مَعْلُومٍ – و هیچ چیزی نیست مگر اینکه خزائن آن نزد ماست ؛ و ما آن را نازل نمی کنیم مگر به اندازه معلوم و معیّن » (الحجر/21)
و فرمود: « او کسى است که آسمانها و زمین را در شش روز[ شش دوران ] آفرید؛ سپس بر عرش مسلّط شد ؛ او آگاه است به آنچه در زمین فرو مى رود ، و به آنچه از آن خارج مى شود ، و آنچه از آسمان نازل مى گردد ، و آنچه به آسمان بالا مى رود ؛ و هر جا باشید او با شما است ؛ و خداوند نسبت به آنچه انجام مى دهید بیناست. مالکیّت آسمانها و زمین از آن اوست؛ و همه امور به سوى او بازمى گردند.» (حدید/4و5)
3. بنا براین ، نه تنها روح که هیچ موجودی معدوم نمی شود ؛ چرا که معدوم شدن موجودات مساوی با معدوم شدن علّت تامّه آنهاست ؛ و علّت تامّه همه موجودات خداست ؛ و خدا ازلی و ابدی است . بنا بر این موجودات تنها از عالمی به عالمی دیگر منتقل می شوند ؛ یا به نحو تنزّل از عالم بالا به عالم پایینتر ؛ یا به نحو عروج از عالم پایین به عالم بالا.
4. به فرض که معدوم نمودن روح ممکن باشد ؛ باز خداوند متعال ، آن را معدوم نمی کند ؛ چون لازمه این امر این است که خلقت روح بیهوده و لغو باشد ؛ و خداوند متعال حکیم است ؛ و حکیم کار لغو و بیهوده انجام نمی دهد. اگر بنا بود که خداوند متعال ، روح را بعد از مدتی عذاب در جهنم ، یا لذّت در بهشت ، معدوم سازد ، در آن صورت تفاوتی بین مؤمن و کافر نبود ؛ چون حقیقت عذاب ، امر عدمی است ؛ یعنی هر عذابی ریشه در یک نقص و عدم دارد ؛ لذا بزرگترین عذابها ، این است که انسان معدوم محض شود ؛ و عظمت این عذاب به اندازه ای است که هیچ لذتی در کنار آن ، لذت محسوب نمی شود ؛ و اساسا اگر کسی بداند که روزی معدوم محض خواهد شد ، از هیچ خوشی ، لذت نمی برد ؛ بنا بر این ، عدم بقاء روح و عدم ابدیت روح ، مساوی است با عذاب دائمی برای همه انسانها ، اعم ّ از نیک و بد.