خانه » همه » خبر » چگونه شعارها و روایات ملی روابط آمریکا و ایران را شکل داد؟

چگونه شعارها و روایات ملی روابط آمریکا و ایران را شکل داد؟

به گزارش خبرآنلاین، گری سیک، در مقاله ای برای اندیشکده کوئینسی نوشت:

نویسندگان کتاب “جمهوری های خیالی (اسطوره ای) : شعارها یا روایات ملی و کشمکش آمریکا- ایران” (انتشارات دانشگاه جان هاپکینگز، ۲۰۲۲) می گویند که در نوشتن این کتاب، به دنبال دو هدف اصلی بوده اند: نخست اینکه، روابط ایران – آمریکا را در بافت و متن شعارها و روایات ملی هریک از دو طرف ارزیابی کنند و دوم اینکه “یک روایت واحد برای رابطه آمریکا- ایران بسازند.” اینها اهدافی بلندپروازانه اند که در نگاه اول، چندان مکمل هم نیستند.

نویسندگان کتاب، تجربه و تدارک فراوانی را پای این کار گذاشته اند. حسین بنانی، جان تیرمن و مالکوم بایرنه پیش از آن با نویسندگان دیگری در تالیف کتاب قبلی شان با عنوان “نِیل به دشمنی: روابط آمریکا- ایران و جنگ ایران- عراق از۱۹۷۹ تا ۱۹۸۸” (انتشارات رومن و لیتلفیلد ۲۰۱۲) همکاری کرده بودند. آن کتاب، تجربه ای بود که نامش را تاریخ شفاهی نقادانه گذاشته بودند که در آن، شرکت کنندگان هر رخداد مهم تاریخی، با مستنداتی که در اختیار داشتند، درباره دانسته های خود و آنچه فکر می کردند که می دانسته اند و آنچه با نگاه به گذشته فکر می کنند که می دانند، به بحث و گفتگو می نشستند. نتیجه این کار، گاه دراماتیک و روشنگر از آب در می آمد. کتاب تازه آنها هم از نتایج چندین کنفرانس تاریخ شفاهی مایه می گیرد.

البته در این کتاب، از اسناد آرشیو امنیت ملی آمریکا که از طبقه بندی خارج شده اند نیز بهره گرفته شده است که در نوع خود یک خزینه یگانه و گسترده غیردولتی از مواد و داده های سیاست خارجی است. در پانوشت های مهم این کتاب هم به چند روشنگری که به تازگی از پرده برون افتاده اند، بر می خوریم. البته هیچ افشاگری غافلگیرکننده ای که پیشینه تاریخی را تغییر داده یا اصلاح کند، وجود ندارد اما یادداشت ها و ایندکس ها (بیش از شصت صفحه) مرور مفیدی را بر مواد و ادبیات موجود فراهم می آورد.

تلاش برای توصیف و تعریف گفتمان شعاری و روایت ملی آمریکا و ایران، کاری است پُرحذر. حتی کسانی مثل من (گری سیک) که تخصصی هم در زمینه پیشینه (ادبیات) ملی گرایی ندارند، فهم و حس پایداری از باورها (یا آنگونه که عنوان کتاب می گوید خیال ها یا ذهنیاتی) دارند که جوامعی را که در آن زندگی می کنیم یا به مطالعه اش می پردازیم، قبضه کرده اند. من فیلم های وسترن زیادی تماشا کرده ام و مفاهیمی چون جبهه گیری و شکست رقیب وحشی برایم تازگی ندارد. با اینحال، بعنوان کسی که زندگی حرفه ای اش را درگیر روابط ایران- آمریکا بوده، گمان دارم که چنین استعاره ای نمی تواند همه پیچ و خم ها و افت و خیزهای ۴۳ ساله پس از انقلاب ایران را پوشش دهد.

نویسندگان این کتاب، برخورد بسیار پیچیده ای با “روایت یا گفتمان ملی” دارند. آنها یک سپهر توصیفی را برای هر دو کشور آمریکا و ایران ترسیم می کنند که دگماتیک هم نیست و فضای زیادی را برای چشم اندازهای فردی باز می گذارد. مهمتر از آن، تلاش نمی کنند که تمامی واقعیت های تاریخی را در یک چارچوب تنگ بگنجانند. به جای آن، با برخی پیشنهادها و گمانه های موردی درباره چند و چون تناسب واقعیت ها با این چارچوب، روی باز نشان می دهند. به گمانم هر خواننده کتاب، در مواردی با آنان موافق است و در مواردی هم نیست.

مفهوم روایت و گفتمان ملی، چنان گسترده و بی در و پیکر است که نمی تواند به دقت و عینیت تحلیلی بیانجامد. این یک واقعیت است که عمده تاریخ “سوء ارتباط و فرصت های تلف شده” میان آمریکا و ایران در چهار دهه گذشته، معلول وجود نگرش های مقابله جویانه در دو کشور بوده است. همیشه یک طرف ماجرا آماده تخریب یا ناکار کردن تلاش های رقبا یا همتایان داخلی بوده است. می شود گفت که نقطه کانونی کشمکش دو کشور، تقابل میان شعار، گفتمان و روایت ملی طرف دیگر بوده و نه ارجاع کلی به یک نقطه میانی و حد وسط.

روایت ها، گفتمان ها و شعارهای ملی، به درستی پیش بینی می کند که بیشتر تلاش های مصالحه و همگرایی بین دو کشور به شکست خواهد انجامید اما ظهور خاتمی در ایران، یا اوباما در آمریکا، را توضیح نمی دهد. حتی اگر تقلای یک جنبش شجاعانه اصلاح طلب در تهران و تلاش های یک مشکل گشای بسیار واقع بین در واشنگتن هم با برچسب غیرخودی، طرد شود، بازهم اینها بعنوان تحولاتی بسیار چشمگیر و جالب در کلیت تاریخ خواهند ماند. اینکه شکست خوردند، اهمیت کمتری در قیاس با این واقعیت دارد که آنها رخ دادند و روایت ملی، حرف چندانی درباره آنها ندارد.

این نگاه نویسندگان کتاب، کاملا معتبر است که تضاد میان روایات ملی آمریکا و ایران، بارها و بارها به تشدید تفاوت های سیاسی و ناکام ماندن مصالحه میان دو کشور انجامیده است. این تضاد روایت ها، توضیح می دهد که چرا گروگانگیری آمریکایی ها در تهران، برای چندین نسل، همچون گلوله ای در روان سیاسی آمریکا جا خوش کرده است اما نمی تواند خود آن اقدام را توجیه کرده یا پیش بینی کند؛ اقدامی که با نورم های حقوقی، اجتماعی و مذهبی ایران هم مغایرت داشت.

اما هدف دوم این کتاب یعنی برساختن یک روایت واحد، احتمالا مفیدترین جنبه این کتاب است که البته نخستین تلاش در این زمینه هم نیست. کتاب باربارا اسلاوین با عنوان “دوستان تلخ، دشمنان صمیمی” ایران و آمریکا و مسیر پر پیچ و خم به سوی مقابله”، در سال ۲۰۰۷، چنین روایتی را ارائه کرد و کتاب سه جلدی تریتا پارسی درباره روابط ایران و آمریکا هم مشارکت بزرگی در این ماجرا داشت.

نویسندگان کتاب “جمهوری های خیالی”، دشواری ارائه یک ارزیابی مقتدرانه واحد از تعاملات پیچیده میان ایران و آمریکا و نیز بسیاری از دیگر کشورهای خاورمیانه و فراتر از آن را درک می کنند. آنها در ارزیابی خود به یک حد میانه می رسند و تفاسیر معقولی را ارائه می دهند بی آنکه بر نگرش های متضاد، مثلا، درباره کودتای ۱۹۵۳ (۱۳۳۲ خورشیدی) یا انتخابات جنجالی ۲۰۰۹ پافشاری کنند.

۳۱۱۳۱۱

دیدگاهتان را ثبت کنید

آدرس ایمیل شما منتشر نخواهد شد