در پاسخ به این سوال باید گفت: منابع معتبر حدیثى شیعه (کتب اربعه) عبارت است از: 1- کافى، ثقة الاسلام کلینى. 2- من لایحضره الفقیه، شیخ صدوق. 3- تهذیب، شیخ طوسى. 4- استبصار، الشیخ طوسى.
البته عالمان دین به سادگى تسلیم هر سخن منسوب به معصومین(ع) نمى شوند؛ بلکه از طرق گوناگونى، سخنان نقل شده را مورد ارزیابى قرار مى دهند که برخى از آنها عبارت است از :
1 – بررسى سندى. در این رابطه اگر در میان سلسله راویان حدیثى تنها اگر یک نفر از آنها فرد ضعیف یا مجهول مى باشد، آن روایت از اعتبار ساقط مى شود. 2 – جهت دیگر عدم مخالفت مفاد حدیث با مضمون قرآن کریم است؛ چنان که امام صادق(ع) فرموده اند: «آنچه از ما نقل شود و با قرآن مطابقت کند بپذیرید؛ ولى اگر مخالف قرآن باشد آن را به دیوار بزنید و بدانید پیرایه اى است که بر ما بسته اند و از ما نیست». 3 – انطباق مضمون روایت با حکم عقل. در اسلام چیزى که برخلاف حکم عقل باشد مقبول نیست و جزو دین شمرده نمى شود. دین و عقل در اسلام با یکدیگر هم آغوش و هم آوایند و مخالفت و تعارض بین آن دو وجود ندارد.بنابر این اگر روایتى، مضمونى برخلاف حکم عقل داشت، قطعاً از مجهولات است و یا مورد اعتماد نیست. البته مقصود از حکم عقل در اینجا حکم بدوى، غیر روشمند و ظنى نیست. که کسى بدون ژرف کاوى و تکیه به مبادى عقل قطعى و براهین نظرى چیزى را مخالف برداشت هاى ابتدایى و ظنى خود ببیند و بگوید: این مسأله با عقل من جور در نمى آید، بلکه منظور از حکم عقل، حکم عقل روشمند و ژرف کاو و حکم قطعى عقل است. بنابر این نقد کلام نقل شده از معصومین(ع) به طرق فوق امرى رایج در حوزه است.
لیکن اگر ثابت شود سخنى ازمعصومین(ع) صادر شده است، دیگر نقد به معناى اعتبار و صحت و سقم محتواى آن وجود ندارد؛ زیرا فرض آن است که سخن معصوم است و از معصوم جز سخن صادق و حق صادر نمى شود. پس در این فرض، نقد و ارزیابى درمرحله دلالت صورت مى گیرد؛ یعنى همه ى تلاش ها و ژرف کاوى ها بر فهم دقیق و همه جانبه مفاد متن و جهت صدورآن متمرکز مى شود؛ زیرا ارزش صدق متن قبلاً بر اساس ادله کلامى به اثبات رسیده است. از اینجا روشن مى شود که ارزیابى احادیث، فرایندى پیچیده و متودولوژیک است که به خاطر آن علوم متعددى مانند علم رجال، درایه، اصول در حوزه هاى علمیه تأسیس گشته است و به عبارت دیگر براى کشف صحّت و اعتبار یک حدیث، راه الهام از ملکوت راه اساسى نیست؛ زیرا این راهى فردى و شخصى است؛ بلکه راه اساسى همان روش استدلالى است که بر اساس اصولى مدون و روشمند در حوزه هاى علمیه جارى است. هر علمى عالمانى متخصص در آن موضوع را مى طلبد و پذیرفتنى نیست که انسان به دلیل عدم تخصص خود درعلمى، مطالب و دست یافته هاى آن را انکار کند یا بگوید دلم قبول نمى کند.
گفتنى است که در خصوص حدیث شناسى و صحت و سقم استناد آنها به معصومین، دو علم «رجال» و «درایه» وجود دارند که باید آنها را از اساتید این فن یادگرفت. یک حدیث شناس بررسى مى کند که یک حدیث مورد نظر و مورد ابتلا آیا سند دارد یا خیر و اگر سند ندارد یا سندى دارد که در هیچ یک از منابع رجالى و حدیثى موجود نیست، آیا از درجه اعتبار ساقط است یا نه؟ حال اگر داراى سند بود، سلسله راویان آن را بررسى مى کند؛ اشخاصى که از هر امامى نقل روایت کرده اند، مشخص مى باشند. حتى کسانى هم که از راوى خاصى، نقل حدیث مى کنند مشخص است. کتاب هاى روایى نیز در صحت اسنادشان به مؤلف خاصى قابل بررسى است؛ با توجه به شرح حال هر راوى – که در کتاب هاى رجالى مندرج است – فهمیده مى شود که روایات احادیث چطور اشخاصى اند؟ آیا قابل اطمینان اند یا خیر؟ حتى اگر کسى موثق و عادل باشد ولى مبتلا به فراموشى شد، آیا نقل او از درجه اعتبار ساقط است یا نه؟ و… خلاصه این که آموزش این علم نیاز به گذراندن یک دوره چند ساله دارد و فرمول هاى این علم به حدى دقیق است که صحت بعضى روایات تنها با آنها ثابت مى شود.هم چنین دانشمندان رجالى، احادیث را از حیث سند، به مرسل، مسند، صحیح، موثق، معتبر، ضعیف و… تقسیم کرده اند که هر یک بحث مفصلى مى طلبد.
در مورد احادیث سایر کتابهای حدیثی نیز این موضوع مطرح است که باید سند معتبر داشته باشد ،ومخالف با قرآن نباشد وبا احکام قطعی عقل نیز منافات نداشته باشد،در کتاب بحارالانوار باشد یا کتاب دیگر.
البته عالمان دین به سادگى تسلیم هر سخن منسوب به معصومین(ع) نمى شوند؛ بلکه از طرق گوناگونى، سخنان نقل شده را مورد ارزیابى قرار مى دهند که برخى از آنها عبارت است از :
1 – بررسى سندى. در این رابطه اگر در میان سلسله راویان حدیثى تنها اگر یک نفر از آنها فرد ضعیف یا مجهول مى باشد، آن روایت از اعتبار ساقط مى شود. 2 – جهت دیگر عدم مخالفت مفاد حدیث با مضمون قرآن کریم است؛ چنان که امام صادق(ع) فرموده اند: «آنچه از ما نقل شود و با قرآن مطابقت کند بپذیرید؛ ولى اگر مخالف قرآن باشد آن را به دیوار بزنید و بدانید پیرایه اى است که بر ما بسته اند و از ما نیست». 3 – انطباق مضمون روایت با حکم عقل. در اسلام چیزى که برخلاف حکم عقل باشد مقبول نیست و جزو دین شمرده نمى شود. دین و عقل در اسلام با یکدیگر هم آغوش و هم آوایند و مخالفت و تعارض بین آن دو وجود ندارد.بنابر این اگر روایتى، مضمونى برخلاف حکم عقل داشت، قطعاً از مجهولات است و یا مورد اعتماد نیست. البته مقصود از حکم عقل در اینجا حکم بدوى، غیر روشمند و ظنى نیست. که کسى بدون ژرف کاوى و تکیه به مبادى عقل قطعى و براهین نظرى چیزى را مخالف برداشت هاى ابتدایى و ظنى خود ببیند و بگوید: این مسأله با عقل من جور در نمى آید، بلکه منظور از حکم عقل، حکم عقل روشمند و ژرف کاو و حکم قطعى عقل است. بنابر این نقد کلام نقل شده از معصومین(ع) به طرق فوق امرى رایج در حوزه است.
لیکن اگر ثابت شود سخنى ازمعصومین(ع) صادر شده است، دیگر نقد به معناى اعتبار و صحت و سقم محتواى آن وجود ندارد؛ زیرا فرض آن است که سخن معصوم است و از معصوم جز سخن صادق و حق صادر نمى شود. پس در این فرض، نقد و ارزیابى درمرحله دلالت صورت مى گیرد؛ یعنى همه ى تلاش ها و ژرف کاوى ها بر فهم دقیق و همه جانبه مفاد متن و جهت صدورآن متمرکز مى شود؛ زیرا ارزش صدق متن قبلاً بر اساس ادله کلامى به اثبات رسیده است. از اینجا روشن مى شود که ارزیابى احادیث، فرایندى پیچیده و متودولوژیک است که به خاطر آن علوم متعددى مانند علم رجال، درایه، اصول در حوزه هاى علمیه تأسیس گشته است و به عبارت دیگر براى کشف صحّت و اعتبار یک حدیث، راه الهام از ملکوت راه اساسى نیست؛ زیرا این راهى فردى و شخصى است؛ بلکه راه اساسى همان روش استدلالى است که بر اساس اصولى مدون و روشمند در حوزه هاى علمیه جارى است. هر علمى عالمانى متخصص در آن موضوع را مى طلبد و پذیرفتنى نیست که انسان به دلیل عدم تخصص خود درعلمى، مطالب و دست یافته هاى آن را انکار کند یا بگوید دلم قبول نمى کند.
گفتنى است که در خصوص حدیث شناسى و صحت و سقم استناد آنها به معصومین، دو علم «رجال» و «درایه» وجود دارند که باید آنها را از اساتید این فن یادگرفت. یک حدیث شناس بررسى مى کند که یک حدیث مورد نظر و مورد ابتلا آیا سند دارد یا خیر و اگر سند ندارد یا سندى دارد که در هیچ یک از منابع رجالى و حدیثى موجود نیست، آیا از درجه اعتبار ساقط است یا نه؟ حال اگر داراى سند بود، سلسله راویان آن را بررسى مى کند؛ اشخاصى که از هر امامى نقل روایت کرده اند، مشخص مى باشند. حتى کسانى هم که از راوى خاصى، نقل حدیث مى کنند مشخص است. کتاب هاى روایى نیز در صحت اسنادشان به مؤلف خاصى قابل بررسى است؛ با توجه به شرح حال هر راوى – که در کتاب هاى رجالى مندرج است – فهمیده مى شود که روایات احادیث چطور اشخاصى اند؟ آیا قابل اطمینان اند یا خیر؟ حتى اگر کسى موثق و عادل باشد ولى مبتلا به فراموشى شد، آیا نقل او از درجه اعتبار ساقط است یا نه؟ و… خلاصه این که آموزش این علم نیاز به گذراندن یک دوره چند ساله دارد و فرمول هاى این علم به حدى دقیق است که صحت بعضى روایات تنها با آنها ثابت مى شود.هم چنین دانشمندان رجالى، احادیث را از حیث سند، به مرسل، مسند، صحیح، موثق، معتبر، ضعیف و… تقسیم کرده اند که هر یک بحث مفصلى مى طلبد.
در مورد احادیث سایر کتابهای حدیثی نیز این موضوع مطرح است که باید سند معتبر داشته باشد ،ومخالف با قرآن نباشد وبا احکام قطعی عقل نیز منافات نداشته باشد،در کتاب بحارالانوار باشد یا کتاب دیگر.