کوشش داشتن یا نداشتن برای آرزوها
۱۳۹۶/۱۱/۱۲
–
۴۱ بازدید
روایتی از امیرالمؤمنین نقل شده: «مَنْ ظَنَّ بدون الجهدِ یَصِلُ فهو متمنٍّ، و مَنْ ظَنَّ أنّه ببذلِ الجهد یَصِلُ فهو متعنٍّ: هر که پندارد بدون کوشش به وصال میرسد آرزو پرور است، و هر که پندارد با کوشش به وصال میرسد خود را به زحمت میاندازد»، (نقل از کتاب بحر المعارف، ج ۱، ص ۳۳۴، انتشارات حکمت). راهکار چیست؟ یعنی نسبت به عمل و وصول به مقصود چه نگرشی باید داشت؟
اشکالی ندارد که انسان برای خواسته هایش و لو اینکه مباح باشد، تلاش کند، خداوند آنچه را که لازمه و ضروری رسیدن به کمالات بوده به انسان داده است و اگر کسی بیشتر بخواهد اشکالی شرعی و عقلی ندارد که برای خواسته اش تلاش کند، تنها مهم این است که آن خواسته اولا به ضرر او نباشد ! و ثانیا غیر شرعی نباشد؛ حتی بهتر است برای آنکه مطمئن به عدم ضرر و مشروع بودن آن خواسته شوید، با چند نفر که به ایشان اطمینان دارید مشاوره کنید! تلاش کردن در ذات انسان است. در وجود هر انسانی است که برای رسیدن به وضع بالاترو بهتر و یا حداقل حفظ وضع موجودش، تلاش کند. یعنی اگر کسی تلاش نکند، دچار آسیب شده است؛ ناامیدی، تنبلی، افسردگی، بیحالی، یاس، پژمردگی، سستی و… همه از بیماریهایی است که باید مداوا شود و ثمره همان آسیب روحی است ، پس تلاش و کوشش، نشانه سلامت روان و ناامیدی و افسردگی نشانه بیماری آن است .هشدار!: تلاش بی جهت نیز نشانه خوبی برای سلامت شخص نیست، انسان عاقل تلاشش را جهت دار و هدفمند می کند و شرط هدفمندی ؛ بالا رفتن شناخت وعلم وآگاهی است ، هرقدر آگاهی بالاتر باشد ، هدف نیز، بالاتر و عالی تر است. برای دستیابی به هدف بالاتر ، به کاربردن فکر و درایت و همچنین شناخت مسیر و تقویت کننده ها و راهبردها و نیز موانع و بازدارنده ها، ضروری است .
اگر کسی به ندای فطرت و جانش لبیک گفت و تلاشش را با فکری حساب شده و شناختی ژرف و برنامه ای دقیق برای رسیدن به هدفی عالی شروع کرد؛ این شخص ، در امتحان انجام وظیفه ! موفق و روانش آرامش یافته از کوتاهی نکردن در انجام وظیفه، سربلند است.
این را هم اضافه کنیم که تلاش کردن نه تنها مخالف با راضی بودن از خدا نیست بلکه خدا دوست دارد که جهد و تلاشت را برای رسیدن به مقاصد عالی از دست ندهی و در مورد سعی و تلاش آیات زیادی داریم!
از دیدگاه الهی ، رسیدن به مقصود و هدف، همین بوده که تو تلاش کنی و با امید و توکل برخدا ، برای رسیدن به هدف، برنامه ریزی کنی و بعد از دیدن هدف ،کار و تلاشت را شروع کنی و در این راه از سستی و تنبلی و ناامیدی و خستگی پرهیز کنی ، رسیدن به هدف همین است ! خسته نشدن است ، تلاش کردن است، حرکت است ، توقف کردن و خسته شدن و… ما را از هدف دور می کند .
مثالی را برای رفع خستگی توجه کنید : کودکی راگویند می خواهی چه کاره شوی ؟ جواب می دهد: پزشک ، می گویند بسم الله برو مدرسه ، کلاس اول را با سختی و تلاش طی می کند ، اگر بعد از کلاس اول بگوید پزشک شدم! به او نمی خندند؟ اگر به او بیاموزند که برای رسیدن به آن هدف، باید کلاس هایی را طی کند ، می فهمد که برای رسیدن به آن هدف باید اهداف کمتر وکوچکتر را بگذراند، که اگر در هر کدام از آنها نیز سستی کند ، باز هم به آن هدف غایی نخواهد رسید .
اشکال بعضی از ما انسانها ، همانند همان کودکی است که بدون توجه به برنامه ریزی بلند مدت ، هدف های پایین تر را نمی بیینیم ! وآنها را به حساب نمی آوریم و هدف را فقط همان دکترشدن می دانیم ! درحالی که درکلاس اول و پله اول موفق شدن ، و به پله دوم و سپس به پله سوم و… رسیدن نیز هدف است .
پس ای محترم ! ممکن است که پس از تلاش و نرسیدن به خواسته خودت ، در ظاهر، به آن هدفی که می خواستی برسی ، نرسیده باشی ؛ ولی درهر صورت قسمتی از راه را ( ولوکیفی و نه کمی) طی کرده ای ، و این خود رسیدن به هدف است ، حتی اگر کسی به آن هدف غایی نرسد ولی برای رسیدن به آن تلاش کرده باشد ؛ بی اجر نیست .
و روی همین اصل است که بزرگان دین به ما آموخته اند که هدف را و غایت را، کسب خشنودی خدا بدانیم و اهداف دنیایی خود را نیز براساس اهداف خدایی ، تعریف کنیم و مثلا به آن کودک یاد بدهیم که چون خدا، خدمت کردن به بشریت و انسانها را دوست دارد ؛ دکتر شدن نیز در مسیر ما، هدف خوبی است ، اما اصل نیست و هدف غایی نیست ، بلکه برای رسیدن به هدف نهایی ، که همانا خشنودی خدا است ، ما را کمک می کند.
حال اگرکسی هدف غایی و اصیلش، به دست آوردن خشنودی خدا باشد ، از همان قدم اول و شروع کار ، به هدف رسیده است! و لو اینکه به اهداف میانی نرسد ، مایوس نمی شود ، چون خداوند تلاش شخص را اصل می داند و ماجور است ؛ چه به هدف میانی برسد و یا نرسد! چون اینها همه هدف میانی و فرعی است و اصل ، همانا کسب رضای خدا است که با نیت شروع ، به اصل رسیده است ، این شعار امام راحل (ره) بود که ما مامور به انجام تکلیفیم نه مامور به پیروزی ؛ پیروزی ما در انجام دادن تکلیف است ، نه در رسیدن به هدف (میانی) .
اگر کسی به ندای فطرت و جانش لبیک گفت و تلاشش را با فکری حساب شده و شناختی ژرف و برنامه ای دقیق برای رسیدن به هدفی عالی شروع کرد؛ این شخص ، در امتحان انجام وظیفه ! موفق و روانش آرامش یافته از کوتاهی نکردن در انجام وظیفه، سربلند است.
این را هم اضافه کنیم که تلاش کردن نه تنها مخالف با راضی بودن از خدا نیست بلکه خدا دوست دارد که جهد و تلاشت را برای رسیدن به مقاصد عالی از دست ندهی و در مورد سعی و تلاش آیات زیادی داریم!
از دیدگاه الهی ، رسیدن به مقصود و هدف، همین بوده که تو تلاش کنی و با امید و توکل برخدا ، برای رسیدن به هدف، برنامه ریزی کنی و بعد از دیدن هدف ،کار و تلاشت را شروع کنی و در این راه از سستی و تنبلی و ناامیدی و خستگی پرهیز کنی ، رسیدن به هدف همین است ! خسته نشدن است ، تلاش کردن است، حرکت است ، توقف کردن و خسته شدن و… ما را از هدف دور می کند .
مثالی را برای رفع خستگی توجه کنید : کودکی راگویند می خواهی چه کاره شوی ؟ جواب می دهد: پزشک ، می گویند بسم الله برو مدرسه ، کلاس اول را با سختی و تلاش طی می کند ، اگر بعد از کلاس اول بگوید پزشک شدم! به او نمی خندند؟ اگر به او بیاموزند که برای رسیدن به آن هدف، باید کلاس هایی را طی کند ، می فهمد که برای رسیدن به آن هدف باید اهداف کمتر وکوچکتر را بگذراند، که اگر در هر کدام از آنها نیز سستی کند ، باز هم به آن هدف غایی نخواهد رسید .
اشکال بعضی از ما انسانها ، همانند همان کودکی است که بدون توجه به برنامه ریزی بلند مدت ، هدف های پایین تر را نمی بیینیم ! وآنها را به حساب نمی آوریم و هدف را فقط همان دکترشدن می دانیم ! درحالی که درکلاس اول و پله اول موفق شدن ، و به پله دوم و سپس به پله سوم و… رسیدن نیز هدف است .
پس ای محترم ! ممکن است که پس از تلاش و نرسیدن به خواسته خودت ، در ظاهر، به آن هدفی که می خواستی برسی ، نرسیده باشی ؛ ولی درهر صورت قسمتی از راه را ( ولوکیفی و نه کمی) طی کرده ای ، و این خود رسیدن به هدف است ، حتی اگر کسی به آن هدف غایی نرسد ولی برای رسیدن به آن تلاش کرده باشد ؛ بی اجر نیست .
و روی همین اصل است که بزرگان دین به ما آموخته اند که هدف را و غایت را، کسب خشنودی خدا بدانیم و اهداف دنیایی خود را نیز براساس اهداف خدایی ، تعریف کنیم و مثلا به آن کودک یاد بدهیم که چون خدا، خدمت کردن به بشریت و انسانها را دوست دارد ؛ دکتر شدن نیز در مسیر ما، هدف خوبی است ، اما اصل نیست و هدف غایی نیست ، بلکه برای رسیدن به هدف نهایی ، که همانا خشنودی خدا است ، ما را کمک می کند.
حال اگرکسی هدف غایی و اصیلش، به دست آوردن خشنودی خدا باشد ، از همان قدم اول و شروع کار ، به هدف رسیده است! و لو اینکه به اهداف میانی نرسد ، مایوس نمی شود ، چون خداوند تلاش شخص را اصل می داند و ماجور است ؛ چه به هدف میانی برسد و یا نرسد! چون اینها همه هدف میانی و فرعی است و اصل ، همانا کسب رضای خدا است که با نیت شروع ، به اصل رسیده است ، این شعار امام راحل (ره) بود که ما مامور به انجام تکلیفیم نه مامور به پیروزی ؛ پیروزی ما در انجام دادن تکلیف است ، نه در رسیدن به هدف (میانی) .