۱۳۹۷/۰۷/۱۷
–
۲۳۱ بازدید
در صورتی که روایات زیادی داریم که امام سجاد (ع) چشمش به آب میافتاد گریه میکرد دختر خردسال میدید گریه میکرد.تا حدودی با گریه واقعه کربلا را به مردم نشون میدادن.شبهه ایجاد کردن که گریه نکنید
«گریه بر امام حسین وائمه(ع)» در جایگاه یک عمل عبادی که در خوراجروثواب فراوانی است، همچون سایرعبادات، ارتباطی تنگاتنگ با«نیّت» افراد پیدا میکند، به طوری که اگر اوّلا،ً خالصانه و به قصد تقرّب الیالله انجام شود و ثانیاً، با معرفت و شعور همراه باشد، در حدّ اعلای پذیرش قرار میگیرد و فرد را به سطح وسیعی از کمال میرساند.
بحث گریه و اشک یکی از مباحث مربوط به روانشناسی واخلاق است
برای بررسی اینکه کدام گریه دارای ارزش است ،لازم است که در انواع آن بحث مختصری داشته باشیم .
راستی چرا انسان گریه مى کند؟ و منشأاین تأثر، که عموما به صورت قطره هاى اشک برگونه ها فرو مى غلتد کجاست؟ روان شناسان, هنوز نتوانسته اند در این باره, نظر دقیقى ابراز دارند فقط گفته اند: هنگامى که نمى توانیم, یا نمى خواهیم که احساسات خود را با کلمات بیان کنیم, فعل وانفعالاتى در درون ما صورت مى گیرد, که خود به خود اشک ما جارى مى شود.(1 )اما آنچه را تجربه هم نشان مى دهد, این است که ابراز تاثر به وسیله گریه یا خنده, از نشانه هاى طبیعى و تعادل مزاج آدمى است, به طورى که اگر کسى خنده و گریه نداشته باشد, مى توان جنبه روانى او را, نامتعادل و غیر طبیعى توصیف نمود, چنان که اشخاصى که, هم خنده دارند و هم گریه ـ وبه این وسیله غمها وافسردگى هاى خویش را تخلیه مى کنند ـ از سلامت جسم و روح, و نیز از نشاط و تحرک بهترى, درصحنه کار و تلاش زندگى برخوردار مى باشند.
تفسیر بیشتر نقش اشک و گریه, که جنبه علمى دارد, باید در جاى خود مورد بررسى قرار گیرد, ما در این مقال به جنبه پیام رسانى گریه, اجر و پاداش معنوى آن, سیره پیشوایان دین, سفارش آنان به گریه در قالب سوگوارى و فلسفه و آداب عزادارى, مى پردازیم.
انواع گریه:
انواع گریه و پیامهایى را که اشک ها بیان مى دارد, در موارد زیر مى توان مطرح نمود:
1ـ گریه ى عجز و زبونى : گریه ى افرادى از روى عجز و زبونى است, که در اثر ناآگاهى, ساده لوحى, بى پروایى و احیانا ستم شخص یا جریان ناصالحى, به ورطه ذلت ومظلومیت افتاده, براى حفظ منافع و هستى خویش, احساس خطر مى کنند, و راه چاره را در گریه مى جویند.
صائب تبریزى چنین مى سراید:
اظهار عجز, پیش ستمگر روا مدار—– اشک کباب باعث طغیان آتش است
2- گریه ى تزویر و دروغ : هنگامى که فرزندان حضرت یعقوب(ع) به بهانه گردش و بازى, حضرت یوسف را به صحرا بردند و به خاطر حسادت او را به چاه انداختند در مقابل پدر گریه کردند و پیراهن خونین او را نشان دادند. »و جاؤا اباهم عشأ یبکون(2); و دربرگشت نزد پدر به گریه پرداختند«. اما گریه ى آنان از نوع گریه هاى دروغین بود.
3ـ گریه ى پشیمانى : امام على(ع) فرموده است: «من بکى من ذنب, غفر له(3); هرکس به خاطر گناهى که انجام داده, گریه کند, مشمول آمرزش قرار مى گیرد.»
امام صادق(ع) با استناد به اجداد خود روایت کرده, که حضرت عیسى بن مریم(علیهماالسلام) فرموده است: «طوبى لمن… بکى على خطیئته(4); خوشا به حال کسى که, براى گناهى که مرتکب شده, گریه کند»
ملاى رومى, سروده است:
زانکه آدم زان عتاب, از اشک رست ———–بهر گریه, آدم آمد بر زمین
اشک تر باشد, دم توبه پرست—————– تا بود نالان و گریان وحزین(5)
4- گریه ى شوق : گریه ى شوق یکى از جلوه هاى زیباى احساس و دلدادگى درون آدمى است. مادرى که پس از سالها دورى, فرزند دلبند خویش را در آغوش مى گیرد, عاشقى که بعد از فراق طولانى به وصال معشوق دست مى یابد. امام على(ع) مى فرماید: «من بکى شوقا الى الجنه إسکنه الله فیها, وکتب له إمانا من الفزع الاکبر(6); هر کس براى اشتیاق بهشت گریه کند, خداوند متعال او را در آنجا اسکان مى دهد, و سند امان و مصونیت او را از وحشت و اضطراب بزرگ قیامت مى نویسد»
امام على(ع), اشک شوق مومنانى را که, درباره حقانیت آنان, آیه قرآن نازل شده, مورد تمجید و ستایش قرار مى دهد.(7 )
5ـ رحم و رأفت : آنچه را انسان در سینه دارد, قلب است, نه سنگ, و قلب هنگامى که در برابر حادثه دلخراشى همانند اشک یتیمى, یا بیمار دردمندى یا پیرمرد محروم تهیدستى و از این گونه صحنه هاى دردناک قرار مى گیرد, متإثر مى شود, و اشک را درچشم مى دواند.
گریه ى رسول خدا(ص)؛ در سال هشتم هجرت, رسول خدا(ص) ابراهیم, فرزند خود را از دست داد و او را در قبرستان بقیع مدینه به خاک سپرد, براى آن کودک از دست رفته, آن قدر گریه کرد, که اشک بر محاسنش جارى گردید. به آن حضرت گفته شد: اى رسول خدا(ص) تو دیگران را از گریه منع مى کردى, اکنون خود گریه مى کنى؟!
آن حضرت فرمود: «لیس هذا بکإ (غضب), انما هذا رحمه, ومن لا یرحم لا یرحم(8); این گریه خشم و نارضایتى نیست, بلکه گریه رحمت و رافت است, و هر کس رحم نکند, مورد رحمت واقع نمى شود».
6ـ غم و اندوه : گریه ى از روى غم و اندوه نیز, یکى از گریه هاى طبیعى و غریزى انسان است, قرآن کریم, وقتى داستان مومنان مجاهدى را بازگو مى کند, که رسول خدا(ص) به سبب عدم توانایى مالى از اعزام آنان به جبهه ى جنگ خوددارى کرده بود, مى فرماید: «تولوا و اعینهم تفیض من الدمع حزنا الا یجدوا ما ینفقون; آنان در حالى که از شدت اندوه, اشک از چشمانشان فرو مى ریخت, بر مى گشتند که[ چرا] چیزى نمى یابند تا[ در راه جهاد] خرج کنند».
7ـ گریه ى فراق : نوع دیگر اشک ریختن ها, گریه فراق است, که به خاطر دورى و جدایى از عزیزى, یا نبودن در کنار محبوبى و بهره مندى و یارى مقتدایى, یا دیدار معشوقى به انسان دست مى دهد. حافظ مى گوید: از آن دمى که زچشمم, برفت یار عزیز—————کنار دامن من, همچو رود جیحون است(9)
چنین گریه اى, درباره سوگوارى و عزادارى براى حضرت حسین(ع) و شهیدان کربلا مصداق دارد, زیرا خطاب به آن حضرت مى گوییم:«یا لیتنى کنت معک, فإفوز فوزا عظیما; اى کاش, ما هم در کنار تو بودیم (تو را یارى مى دادیم و جهاد مى کردیم و به شهادت مى رسیدیم) و به آن سعادت بزرگ دست مى یافتیم».
سفارش به گریستن : گریه کردن براى فراق افراد, یا در مرگ اشخاص, یک نوع رعایت شوون اجتماعى و شخصیتى محسوب مى شود, بدین جهت از پیامبر(ص) روایت شده: «میت لا بواکى علیه, لا اعزاز له; میتى که گریه کنندگان ندارد, از عزت و احترامى هم برخوردار نیست »
گریه بر امام حسین (ع):
داستان گریه و عزادارى پس از شهادت حضرت حسین(ع), ازسوى امامان(علیهم السلام) داستان دامنه دارى است, که به خاطر فرصت محدود این مقال, خلاصه چند مورد از آن را به مطالعه مى گذاریم: امام چهارم(ع) که خود در کربلا شاهد مصائب دردناک حسین(ع) و یاران فداکار او بود, و 23 سال داشت, پس از آن واقعه سوزناک, تا زمانى که در قید حیات بود, یعنى مدت 34 سال طبق برخى از روایات, براى پدر و عزیزان خویش, گریه و سوگوارى مى کرد. علقمه بن محمد حضرمى, روایت مى کند:
«امام باقر(ع) براى حسین بن على(ع), گریه و ناله سر مى داد, به هر کس هم درخانه او بود (با رعایت تقیه), دستور مى داد گریه کند, در خانه آن حضرت مجلس عزاو سوگوارى تشکیل مى گردید, و آنان مصیبت حضرت حسین(ع) را به هم تسلیت مى گفتند».(10 )
عزادارى امام صادق(ع):
عبدالله بن سنان, مى گوید: «روز عاشورایى به حضور امام صادق(ع) رسیدم, آن حضرت را با رنگ پریده و بسیار غمناک, در حالى که اشک چون مروارید از چشم او جارى بود یافتم, علت آن وضع را سوال کردم, فرمود: مگر نمى دانى در چنین روزى جد ما حسین(ع) شهید شده است…؟ (11 )
امام صادق(ع), به ابو هارون مکفوف، دستور مى دهد مرثیه بسراید, و آنگاه که وى مرثیه خود را مى خواند, مشاهده مى نماید, امام(ع) سخت گریه مى کند, متوجه مى شود از صداى گریه امام صادق(ع) زنانى که پشت پرده حضور داشته اند, صداى خود را به گریه و شیون بلند کرده اند, بعد امام(ع) فرمود:
«من إنشد فى الحسین(ع) شعرا, فبکى وإبکى عشرا, کتب له الجنه…(12) کسى که درباره حسین(ع) شعرى بسراید و سپس گریه کند و ده نفر را بگریاند بهشت بر او واجب مى شود».
امام رضا(ع) فرموده است:« محرم ماهى است که, در روزگار جاهلیت احترام داشت و مردم در آن از جنگ و خونریزى پرهیز داشتند, اما دشمنان در آن خون مارا ریختند, حرمت ما را شکستند, زنان و عزیزان ما را به اسارت گرفتند, آتش به خیمه ما زدند, اموال ما را غارت نمودند, و سفارش پیغمبر(ص) را در حق ما پاس نداشتند. ان یوم الحسین(ع) إقرح جفوننا, وإسیل دموعنا… فعلى مثل الحسین(ع) فلیبک الباکون, فان البکإ علیه یحط الذنوب العظام; روز (عاشوراى) حسین(ع) پلک هاى ما را مجروح و اشک هاى ما را روان ساخته… بر کسى مانند حسین(ع) باید گریه کنندگان گریه کنند; چرا که گریه بر او گناهان بزرگ را از بین مى برد»
نقش گریه و اشک در خود سازی:
رقت قلب و اشک چشم ،همانطور که در بالا اشاره کردیم, کسى که از صحنه دلخراشى منقلب نمى شود, تا اشک تإثر بریزد, و نیز از حقیقت و جلوه زیبایى لذت نمى برد, تا اشک شوق جارى گرداند, از روح متعادلى برخوردار نیست. آن حضرت مى فرماید: »بکإء العیون, و خشیه القلوب من رحمه الله تعالى(13); گریه چشم ها و ترس دل ها از نشانه هاى رحمت خداوندى است.« چنان که جمود عین ومحروم بودن از اشک و گریه از خوف خدا, نشانه قساوت قلب و شقاوت معرفى شده است.
رسول خدا(ص) فرموده است: «من علامات الشقإ: جمود العین, قسوه القلب…»(14)
آمرزش گناهان ریان بن شبیب از امام رضا (ع) روایت کرده که فرمود: «اى پسر شبیب ، اگر بر حسین (ع) گریه کنى تا آنکه اشک چشمت بر صورتت جارى شود، خداوند گناهان کوچک و بزرگ، و کم یا زیاد تو را مى آمرزد .(15)
و نیز فرمود: «گریه کنندگان باید بر کسى همچون حسین (ع) گریه کنند ، زیرا گریستن براى او گناهان بزرگ را فرو مى ریزد»( 16).
و على علیه السلام مى فرماید:« بکاء العبد من خشیة الله یمحض ذنوبه، گریه بنده از ترس خداوند گناهانش را پاک مى کند
اکنون می توان گفت که گریه شماره 1و2 گریه نادرست وگریه های دیگر در هرکدام مرتبه ای از ارزش را دارد.
پس از اینکه حجاب گناه از دل انسان برطرف شد نورانیت آن ظهور مى کند و چون گناه حجاب بزرگى است وقتى با گریه از بین رفت ، دل نورانیت پیدا مى کند على علیه السلام مى فرماید: البکاء من خشیة الله ینیر القلب و یعصم من معاودة الذنب »گریه از ترس خداوند دل را نورانى کرده و حفظ مى کند از اینکه دوباره به طرف گناه رود کند خلاصه اینکه: گریه و اشک نقش بسیار پر اهمیت وآثار فراوانی در زندگی و ساخت انسان دارد و پرداختن به تمامی آنها مجال واسعی می طلبد ، بنا بر این ما در این پاسخنامه تنها به گوشه ای از آنها اشاره نموده ایم .( به منظور مطالعه بیشتر به کتاب ره توشه راهیان نور, محرم 1376 رجوع شود)
پی نوشت ها:
1ـ آرکدى لئوکرم, به من بگو چرا؟ ج 3, ص 69.
2ـ سوره ى یوسف, آیه ى 16.
3ـ ارشاد القلوب, ص 129.
4ـ بحارالانوار, ج 14, ص 320.
5ـ مثنوى معنوى, دفتر اول, ص 44.
6ـ ارشاد القلوب, ص 128 و 129.
7- ارشاد القلوب, ص 128 و 129.
8ـ بحار الانوار, ج 22, ص 151, عیون الاخبار, ج 2, ص 11.
9ـ دیوان حافظ, ص 92, چاپ حافظ نوین.
10ـ وسائل الشیعه, ج 10, ص 398.
11ـ سفینه البحار, ج 2, ص 196, (ماده ى عشر), بحار الانوار, ج 98, ص 309.
12ـ کامل الزیارات, ص 104.
13ـ بحار الانوار, ج 90, ص 336 و 330.
14ـ بحار الانوار, ج 90, ص 336 و 330.
15. منتخب کامل الزیارات , ابن قولویه , ص165 16. جلاء العیون , علامهء مجلسى , ص 462
بحث گریه و اشک یکی از مباحث مربوط به روانشناسی واخلاق است
برای بررسی اینکه کدام گریه دارای ارزش است ،لازم است که در انواع آن بحث مختصری داشته باشیم .
راستی چرا انسان گریه مى کند؟ و منشأاین تأثر، که عموما به صورت قطره هاى اشک برگونه ها فرو مى غلتد کجاست؟ روان شناسان, هنوز نتوانسته اند در این باره, نظر دقیقى ابراز دارند فقط گفته اند: هنگامى که نمى توانیم, یا نمى خواهیم که احساسات خود را با کلمات بیان کنیم, فعل وانفعالاتى در درون ما صورت مى گیرد, که خود به خود اشک ما جارى مى شود.(1 )اما آنچه را تجربه هم نشان مى دهد, این است که ابراز تاثر به وسیله گریه یا خنده, از نشانه هاى طبیعى و تعادل مزاج آدمى است, به طورى که اگر کسى خنده و گریه نداشته باشد, مى توان جنبه روانى او را, نامتعادل و غیر طبیعى توصیف نمود, چنان که اشخاصى که, هم خنده دارند و هم گریه ـ وبه این وسیله غمها وافسردگى هاى خویش را تخلیه مى کنند ـ از سلامت جسم و روح, و نیز از نشاط و تحرک بهترى, درصحنه کار و تلاش زندگى برخوردار مى باشند.
تفسیر بیشتر نقش اشک و گریه, که جنبه علمى دارد, باید در جاى خود مورد بررسى قرار گیرد, ما در این مقال به جنبه پیام رسانى گریه, اجر و پاداش معنوى آن, سیره پیشوایان دین, سفارش آنان به گریه در قالب سوگوارى و فلسفه و آداب عزادارى, مى پردازیم.
انواع گریه:
انواع گریه و پیامهایى را که اشک ها بیان مى دارد, در موارد زیر مى توان مطرح نمود:
1ـ گریه ى عجز و زبونى : گریه ى افرادى از روى عجز و زبونى است, که در اثر ناآگاهى, ساده لوحى, بى پروایى و احیانا ستم شخص یا جریان ناصالحى, به ورطه ذلت ومظلومیت افتاده, براى حفظ منافع و هستى خویش, احساس خطر مى کنند, و راه چاره را در گریه مى جویند.
صائب تبریزى چنین مى سراید:
اظهار عجز, پیش ستمگر روا مدار—– اشک کباب باعث طغیان آتش است
2- گریه ى تزویر و دروغ : هنگامى که فرزندان حضرت یعقوب(ع) به بهانه گردش و بازى, حضرت یوسف را به صحرا بردند و به خاطر حسادت او را به چاه انداختند در مقابل پدر گریه کردند و پیراهن خونین او را نشان دادند. »و جاؤا اباهم عشأ یبکون(2); و دربرگشت نزد پدر به گریه پرداختند«. اما گریه ى آنان از نوع گریه هاى دروغین بود.
3ـ گریه ى پشیمانى : امام على(ع) فرموده است: «من بکى من ذنب, غفر له(3); هرکس به خاطر گناهى که انجام داده, گریه کند, مشمول آمرزش قرار مى گیرد.»
امام صادق(ع) با استناد به اجداد خود روایت کرده, که حضرت عیسى بن مریم(علیهماالسلام) فرموده است: «طوبى لمن… بکى على خطیئته(4); خوشا به حال کسى که, براى گناهى که مرتکب شده, گریه کند»
ملاى رومى, سروده است:
زانکه آدم زان عتاب, از اشک رست ———–بهر گریه, آدم آمد بر زمین
اشک تر باشد, دم توبه پرست—————– تا بود نالان و گریان وحزین(5)
4- گریه ى شوق : گریه ى شوق یکى از جلوه هاى زیباى احساس و دلدادگى درون آدمى است. مادرى که پس از سالها دورى, فرزند دلبند خویش را در آغوش مى گیرد, عاشقى که بعد از فراق طولانى به وصال معشوق دست مى یابد. امام على(ع) مى فرماید: «من بکى شوقا الى الجنه إسکنه الله فیها, وکتب له إمانا من الفزع الاکبر(6); هر کس براى اشتیاق بهشت گریه کند, خداوند متعال او را در آنجا اسکان مى دهد, و سند امان و مصونیت او را از وحشت و اضطراب بزرگ قیامت مى نویسد»
امام على(ع), اشک شوق مومنانى را که, درباره حقانیت آنان, آیه قرآن نازل شده, مورد تمجید و ستایش قرار مى دهد.(7 )
5ـ رحم و رأفت : آنچه را انسان در سینه دارد, قلب است, نه سنگ, و قلب هنگامى که در برابر حادثه دلخراشى همانند اشک یتیمى, یا بیمار دردمندى یا پیرمرد محروم تهیدستى و از این گونه صحنه هاى دردناک قرار مى گیرد, متإثر مى شود, و اشک را درچشم مى دواند.
گریه ى رسول خدا(ص)؛ در سال هشتم هجرت, رسول خدا(ص) ابراهیم, فرزند خود را از دست داد و او را در قبرستان بقیع مدینه به خاک سپرد, براى آن کودک از دست رفته, آن قدر گریه کرد, که اشک بر محاسنش جارى گردید. به آن حضرت گفته شد: اى رسول خدا(ص) تو دیگران را از گریه منع مى کردى, اکنون خود گریه مى کنى؟!
آن حضرت فرمود: «لیس هذا بکإ (غضب), انما هذا رحمه, ومن لا یرحم لا یرحم(8); این گریه خشم و نارضایتى نیست, بلکه گریه رحمت و رافت است, و هر کس رحم نکند, مورد رحمت واقع نمى شود».
6ـ غم و اندوه : گریه ى از روى غم و اندوه نیز, یکى از گریه هاى طبیعى و غریزى انسان است, قرآن کریم, وقتى داستان مومنان مجاهدى را بازگو مى کند, که رسول خدا(ص) به سبب عدم توانایى مالى از اعزام آنان به جبهه ى جنگ خوددارى کرده بود, مى فرماید: «تولوا و اعینهم تفیض من الدمع حزنا الا یجدوا ما ینفقون; آنان در حالى که از شدت اندوه, اشک از چشمانشان فرو مى ریخت, بر مى گشتند که[ چرا] چیزى نمى یابند تا[ در راه جهاد] خرج کنند».
7ـ گریه ى فراق : نوع دیگر اشک ریختن ها, گریه فراق است, که به خاطر دورى و جدایى از عزیزى, یا نبودن در کنار محبوبى و بهره مندى و یارى مقتدایى, یا دیدار معشوقى به انسان دست مى دهد. حافظ مى گوید: از آن دمى که زچشمم, برفت یار عزیز—————کنار دامن من, همچو رود جیحون است(9)
چنین گریه اى, درباره سوگوارى و عزادارى براى حضرت حسین(ع) و شهیدان کربلا مصداق دارد, زیرا خطاب به آن حضرت مى گوییم:«یا لیتنى کنت معک, فإفوز فوزا عظیما; اى کاش, ما هم در کنار تو بودیم (تو را یارى مى دادیم و جهاد مى کردیم و به شهادت مى رسیدیم) و به آن سعادت بزرگ دست مى یافتیم».
سفارش به گریستن : گریه کردن براى فراق افراد, یا در مرگ اشخاص, یک نوع رعایت شوون اجتماعى و شخصیتى محسوب مى شود, بدین جهت از پیامبر(ص) روایت شده: «میت لا بواکى علیه, لا اعزاز له; میتى که گریه کنندگان ندارد, از عزت و احترامى هم برخوردار نیست »
گریه بر امام حسین (ع):
داستان گریه و عزادارى پس از شهادت حضرت حسین(ع), ازسوى امامان(علیهم السلام) داستان دامنه دارى است, که به خاطر فرصت محدود این مقال, خلاصه چند مورد از آن را به مطالعه مى گذاریم: امام چهارم(ع) که خود در کربلا شاهد مصائب دردناک حسین(ع) و یاران فداکار او بود, و 23 سال داشت, پس از آن واقعه سوزناک, تا زمانى که در قید حیات بود, یعنى مدت 34 سال طبق برخى از روایات, براى پدر و عزیزان خویش, گریه و سوگوارى مى کرد. علقمه بن محمد حضرمى, روایت مى کند:
«امام باقر(ع) براى حسین بن على(ع), گریه و ناله سر مى داد, به هر کس هم درخانه او بود (با رعایت تقیه), دستور مى داد گریه کند, در خانه آن حضرت مجلس عزاو سوگوارى تشکیل مى گردید, و آنان مصیبت حضرت حسین(ع) را به هم تسلیت مى گفتند».(10 )
عزادارى امام صادق(ع):
عبدالله بن سنان, مى گوید: «روز عاشورایى به حضور امام صادق(ع) رسیدم, آن حضرت را با رنگ پریده و بسیار غمناک, در حالى که اشک چون مروارید از چشم او جارى بود یافتم, علت آن وضع را سوال کردم, فرمود: مگر نمى دانى در چنین روزى جد ما حسین(ع) شهید شده است…؟ (11 )
امام صادق(ع), به ابو هارون مکفوف، دستور مى دهد مرثیه بسراید, و آنگاه که وى مرثیه خود را مى خواند, مشاهده مى نماید, امام(ع) سخت گریه مى کند, متوجه مى شود از صداى گریه امام صادق(ع) زنانى که پشت پرده حضور داشته اند, صداى خود را به گریه و شیون بلند کرده اند, بعد امام(ع) فرمود:
«من إنشد فى الحسین(ع) شعرا, فبکى وإبکى عشرا, کتب له الجنه…(12) کسى که درباره حسین(ع) شعرى بسراید و سپس گریه کند و ده نفر را بگریاند بهشت بر او واجب مى شود».
امام رضا(ع) فرموده است:« محرم ماهى است که, در روزگار جاهلیت احترام داشت و مردم در آن از جنگ و خونریزى پرهیز داشتند, اما دشمنان در آن خون مارا ریختند, حرمت ما را شکستند, زنان و عزیزان ما را به اسارت گرفتند, آتش به خیمه ما زدند, اموال ما را غارت نمودند, و سفارش پیغمبر(ص) را در حق ما پاس نداشتند. ان یوم الحسین(ع) إقرح جفوننا, وإسیل دموعنا… فعلى مثل الحسین(ع) فلیبک الباکون, فان البکإ علیه یحط الذنوب العظام; روز (عاشوراى) حسین(ع) پلک هاى ما را مجروح و اشک هاى ما را روان ساخته… بر کسى مانند حسین(ع) باید گریه کنندگان گریه کنند; چرا که گریه بر او گناهان بزرگ را از بین مى برد»
نقش گریه و اشک در خود سازی:
رقت قلب و اشک چشم ،همانطور که در بالا اشاره کردیم, کسى که از صحنه دلخراشى منقلب نمى شود, تا اشک تإثر بریزد, و نیز از حقیقت و جلوه زیبایى لذت نمى برد, تا اشک شوق جارى گرداند, از روح متعادلى برخوردار نیست. آن حضرت مى فرماید: »بکإء العیون, و خشیه القلوب من رحمه الله تعالى(13); گریه چشم ها و ترس دل ها از نشانه هاى رحمت خداوندى است.« چنان که جمود عین ومحروم بودن از اشک و گریه از خوف خدا, نشانه قساوت قلب و شقاوت معرفى شده است.
رسول خدا(ص) فرموده است: «من علامات الشقإ: جمود العین, قسوه القلب…»(14)
آمرزش گناهان ریان بن شبیب از امام رضا (ع) روایت کرده که فرمود: «اى پسر شبیب ، اگر بر حسین (ع) گریه کنى تا آنکه اشک چشمت بر صورتت جارى شود، خداوند گناهان کوچک و بزرگ، و کم یا زیاد تو را مى آمرزد .(15)
و نیز فرمود: «گریه کنندگان باید بر کسى همچون حسین (ع) گریه کنند ، زیرا گریستن براى او گناهان بزرگ را فرو مى ریزد»( 16).
و على علیه السلام مى فرماید:« بکاء العبد من خشیة الله یمحض ذنوبه، گریه بنده از ترس خداوند گناهانش را پاک مى کند
اکنون می توان گفت که گریه شماره 1و2 گریه نادرست وگریه های دیگر در هرکدام مرتبه ای از ارزش را دارد.
پس از اینکه حجاب گناه از دل انسان برطرف شد نورانیت آن ظهور مى کند و چون گناه حجاب بزرگى است وقتى با گریه از بین رفت ، دل نورانیت پیدا مى کند على علیه السلام مى فرماید: البکاء من خشیة الله ینیر القلب و یعصم من معاودة الذنب »گریه از ترس خداوند دل را نورانى کرده و حفظ مى کند از اینکه دوباره به طرف گناه رود کند خلاصه اینکه: گریه و اشک نقش بسیار پر اهمیت وآثار فراوانی در زندگی و ساخت انسان دارد و پرداختن به تمامی آنها مجال واسعی می طلبد ، بنا بر این ما در این پاسخنامه تنها به گوشه ای از آنها اشاره نموده ایم .( به منظور مطالعه بیشتر به کتاب ره توشه راهیان نور, محرم 1376 رجوع شود)
پی نوشت ها:
1ـ آرکدى لئوکرم, به من بگو چرا؟ ج 3, ص 69.
2ـ سوره ى یوسف, آیه ى 16.
3ـ ارشاد القلوب, ص 129.
4ـ بحارالانوار, ج 14, ص 320.
5ـ مثنوى معنوى, دفتر اول, ص 44.
6ـ ارشاد القلوب, ص 128 و 129.
7- ارشاد القلوب, ص 128 و 129.
8ـ بحار الانوار, ج 22, ص 151, عیون الاخبار, ج 2, ص 11.
9ـ دیوان حافظ, ص 92, چاپ حافظ نوین.
10ـ وسائل الشیعه, ج 10, ص 398.
11ـ سفینه البحار, ج 2, ص 196, (ماده ى عشر), بحار الانوار, ج 98, ص 309.
12ـ کامل الزیارات, ص 104.
13ـ بحار الانوار, ج 90, ص 336 و 330.
14ـ بحار الانوار, ج 90, ص 336 و 330.
15. منتخب کامل الزیارات , ابن قولویه , ص165 16. جلاء العیون , علامهء مجلسى , ص 462