این گزارش اسفندماه ۱۳۵۸ در مجله سپید و سیاه با عنوان ساعتی در محضر همسر امام خمینی (ره) منتشر شده است. در مقدمه این گزارش آمده است: خانم شهره وکیلی و همکار قدیمی ما در شهر قم مدیریت مدرسهای را بر عهده دارند که نوه امام در آنجا مشغول تحصیل هستند. این حسن تصادف باعث گردید که که ایشان بتواند با همسر حضرت آیت الله العظمی خمینی به گفتگو بپردازند و نظرات ایشان را درباره مسائل مختلف بپرسند. این است حاصل آن دیدار و گفتگو.
چند دقیقه بعد ایشان میآیند. به احترام شان بر میخیزم. خواهش میکند که بنشینم.
در حرکات شان چالاکند و من با ولع رفتارشان را زیر نظر دارم.
می گویند: نامه ها را باید بدهم ایشان ببرند. ( مقصودشان دامادشان است که قصد عزیمت بسوی منزل اقامتگاه امام را دارند) و بعد پشتی را که به آن تکیه داده بودند کناری زده و نامه های فراوان را روی هم دسته می کنند و با سرعت می روند. پیرزن هم نامه ای را که برایش نوشته ام به دست ایشان می سپارند. با عجله بر می گردند و احساس می کنم باید با سرعت بیشتری بحث را ادامه و خاتمه دهم.
می پرسم: آیا تا کنون با هیچ یک از خبرنگاران مطبوعات یا رادیو و تلویزیون های داخلی و خارجی مصاحبه ای داشته اید؟
می فرمایند: خیر. اصلا. اما وقتی در پاریس بودیم یک دختر خانم یونانی که می گفت دانشجو است به اتفاق خانم دیگری که به عنوان مترجم با ایشان آمده بود، مثل همه کسان دیگری که به دیدارمان می آمدند و صحبت می کردند و ضمن صحبت های عادی که با شوخی هم توام بود دو سه سوالی کردند که جوابشان را گفتم. ولی بعدا متوجه شدم که این گفت و شنود معمولی بعنوان مصاحبه در یکی از نشریات منتشر شده که بسیار ناراحت شدم.
می پرسم: روزهای تبعید بر شما چگونه گذشت و در این روزها چه نقشی جز همسر بودن برای امام داشتید و باز می گویم آیا از اول در کنار امام بودید مثلا در ترکیه؟
می گویند: اصلا در ترکیه نبودم و ۱۴ سال در عراق بوده ام. وقتی ایشان به عراق می رفتند می دانستم برای مدتی متمادی آنجا خواهند بود و دشواری های فراوان در انتظارشان هست و من خودم را برای هر نوع فداکاری آماده کرده بودم و در راه او و مرام او همراه و کمک بوده ام.
می پرسم: آیا شما هیچ فعالیت سیاسی یا اجتماعی داشته اید یا حالا دارید؟
می گویند: خیر. من فعالیت سیاسی یا اجتماعی مستقیم نداشته ام. من زنی بودم که در پشت جبهه از امام نگهداری می کردم بطوری که فکر ایشان و جسم ایشان آسودگی داشته باشد و بتواند وظیفه اش را به آسانی و صحیح انجام دهد و زمینه را برای مبارزات پیگیر و خستگی ناپذیرشان حداقل در محیط خانه کاملا فراهم می نمودم. در مواقع مبارزات هم نظراتم را به ایشان می گفتم. آخر آن وقت ها آن طور نبود که ایشان فعالیت های شدید مثل موقعی که در پاریس بودیم داشته باشند و هفته ای دو یا چند اعلامیه صادر نمایند. از این جهت برای دادن اعلامیه ها موقعیت مناسبی برای اظهار نظر من وجود داشت. من هم نظرم را می گفتم. ایشان هم آنهایی را که مفید می دانستند اعمال می نمودند.
می پرسم: مثلا چه نوع نظریه ای می دادید؟
می فرمایند: بعنوان مثال تذکر میدادم در اعلامیه ها نام همه اقشار برای مبارزه خواهی برده شود یا از همه طبقه ها تشکر و سپاس شود.
می پرسم: در زمانی که فشار دستگاه طاغوتی بر امام بی نهایت بود آیا شما هم تحت فشار قرار می گرفتید یا محدودیت هایی برایتان ایجاد می شد؟
می فرمایند: برای من خیر. از جهت دولت عراق هم برای من محدودیتی نبود ولی دوری از هموطنان و منسوبین دور و نزدیک و آب و هوای بسیار گرم و ناراحت کننده با تحمل می گذشت.
می پرسم: به نظر شما ایران در این سالها که نبودید تغییرات زیادی کرده؟
با لبخندی پرمعنا و هوشیارانه می گویند: البته اولین تغییر، تغییر رژیم و پیاده شدن احکام اسلام و رانده شدن اعمال طاغوت و برطرف شدن سایر مفاسد است و بوجود آمدن حکومت اسلامی. اگر از لحاظ شهریت می پرسید می گویم بله تهران و قم آبادتر شده اند.
می پرسم: این روزها جنجال فراوانی در مورد حجاب به راه افتاده نظر جنابعالی در این مورد چیست؟
می فرمایند: من معتقدم حجاب اسلامی برای زن مسلمان لازم است زیرا موجب حفظ عفت، شرافت و شخصیت زن می شود.
بیشتر بخوانید:
می پرسم: مقام زن در جمهوری اسلامی چه خواهد بود؟
می گویند: زن در اسلام مقام محترم و والایی دارد بطوری که حتی اگر نخواهد بچه اش را شیر دهد مرد حق وادار کردن او به این کار را ندارد. در امور دیگر هم سفارش زن در اسلام زیاد شده. زن در جمهوری اسلامی هم نقشی می تواند داشته باشد و هر شغلی را که مطابق ذوق و استعداد او است پیشه کند و نفعش مال خودش است. ولی خانم ها باید سعی کنند مشاغلی انتخاب نکنند که مواجه با معاصی گردند.
می پرسم: آیا در رفراندوم رای خواهید داد؟
می گویند: بله.
می پرسم: آیا به جمهوری اسلامی رای خواهید داد؟
با قاطعیت می فرمایند: بله؛ حتما.
می پرسم: نظرتان درباره خصوصیات اخلاقی امام چیست؟
با حالتی رضایتمندانه می گویند: امام اخلاقا مرد شریف و مهربانی است. راجع به کارهای شخصی خودم هیچ دخالت نمی کند و برای آسایش روحی و جسمی من خیلی مفیدند و به من احترام می گذارند.
سوال می کنم و می گویم: اگر مایل هستید می توانید به این سوالم پاسخ ندهید. آیا امام غیر از شما همسر دیگری داشته یا دارند؟
با خنده ای در نهایت صداقت می گویند: من اولین و آخرین همسر ایشان بوده و هستم. در پاریس که بودم شنیدم یکی از روزنامه های خارجی نوشته امام همسر دیگری داشته که فرزند شهیدمان از او بوده. نخیر من تنها زن ایشان بوده و هستم.
۲۱۲۳۱