۱۳۹۷/۰۹/۰۵
–
۸۰۰ بازدید
ایا علم تاریخ یک علم عقلی است یعنی میتوان در مورد قضایای تاریخی به یقین رسید؟
به طور اجمال میشود گفت هم بله هم خیر، بله از آن جهت که به نوعی از یقین میرسیم اما خیر از آن جهت که یقین در اینجا با یقین علوم عقلی فرق میکند.توضیح بیشتر : «یقین» در لغت، به معنای شک نداشتن در یک امر و محقّق بودن آن است.[1]در منطق و فلسفه؛ یقین دارای دو اصطلاح است: یکی یقین به معنای اعم که عبارت است از: قطع به چیزی و دیگری به معنای اخص که عبارت است از: «علم قطعی مطابق با واقع»[2] و یا «علم به چیزی همراه با قطع به اینکه خلاف آن هرگز صحیح نخواهد بود».[3] در مقابل یقین به معنای اعم، ظنّ(گمان)، شک و وهم قرار دارند که در هر کدام به نحوی امکان خلاف وجود دارد.[4] در ظنّ و گمان، احتمال خلاف ضعیفتر از علم به آن چیز است و در وهم به عکس و در شک هر دو مساویاند. یقین به معنای اخص دارای دو ویژگی است که هر علمی که این دو ویژگی را داشته باشد، به آن یقین گفته میشود؛ یکی قطع به آن چیز و دیگری قطع به اینکه صحیح است و خلاف آن محال است. پس، یقین به معنای اخص در حقیقت مرکب از دو علم است؛ یکی علم به چیزی و دیگری علم به خلافپذیر نبودن آن.
راه به دست آوردن یقین در منطق استفاده از برهان است. برهان، قیاسی است که مقدمات آن از قضایای یقینی و به اصطلاح «یقینیات» باشند. یقینیات گزارههایی هستند که علاوه بر قطع به درستی آنها، احتمال خلاف در آنها منتفی است و عبارت اند از: اولیات، مشاهدات، مجربات، متواترات، حدسیات و فطریات.
بنابر این، یقینیات طبق اصطلاح منطقی و فلسفی، دارای اقسامی است و درجات آنها یکسان نیست؛ زیرا بدیهیات اوّلی در نظر اهل منطق دارای بالاترین رتبه یقین است؛ به جهت اینکه اقتضای علم منطق که علم صحیح فکر کردن است، این است که گزارهها را به گونهای رتبه بندی کند که انسان با ارجاع هر علمی به آنچه قطعیت آن ثابت است، به درستی علم خود پی ببرد. از آنجا که یقینیّات نظری، به اوّلیات بر میگردند و همه اوّلیات نیز خود به نوعی به اجتماع نقیضین بر میگردند، منطقیها آنها را در رتبه بالاتر قرار میدهند.
اما در بحث تاریخ داستان فرق میکند چون یقین، که از آن به قطعِ در باور تعبیر میشود و از بالاترین عیار آگاهی بهرهمند است و جایی برای هیچگونه احتمال رقیب باقی نمیگذارد، همواره در کانون دغدغههای تاریخپژوهان بوده است.یکی از مسئلههای مهم پیش روی تاریخپژوهان در حوزهی معرفت تاریخی، امکان یا عدم امکان شناخت یقینی معرفت تاریخی است؛ به گونهای که این پرسش همچنان در پی پاسخهای شایستهی خود است.
آنچه در معرفت تاریخی دستیافتنی است، یقین روانشناختی است؛ چه، مفاد و محتوای معرفت تاریخی، به حیث ماهیت خاص خود، نمیتواند راه را به سوی یقین منطقی (معرفتشناختی) بگشاید و آن را محقق سازد. لذا میبینیم که یقین در اینجا غیر از یقینی است که در علوم عقلی از آن بحث میشود . لذا این دو باهم فرق دارند.
قسمتی از متن فوق برگرفته از پایگاه اسلام کوئست میباشد.
پینوشت:
[1]. فراهیدی، خلیل بن احمد، کتاب العین، محقق و مصحح: مخزومى، مهدى، سامرائى، ابراهیم، ج 5، ص220، انتشارات هجرت، قم، چاپ دوم، 1410ق.
[2]. ر.ک: محقق، مهدى، هیکو ایزوتسو، توشى، منطق و مباحث الفاظ(مجموعه متون و مقالات تحقیقى)، ص 313، انتشارات دانشگاه تهران، 1370ش؛ صلیبا، جمیل، صانعی دره بیدی، منوچهر، فرهنگ فلسفی، ص 682، انتشارات حکمت، تهران، چاپ اول، 1366ش.
[3]. طوسی، خواجه نصیر الدین، تعدیل المعیار فى نقد تنزیل الافکار، ص 226، انتشارات دانشگاه تهران ، چاپ اول، 1385ش.
[4]. طباطبایى، سید محمد حسین، برهان، ص 11، مؤسسه بوستان کتاب، قم، چاپ دوم، 1387ش.
راه به دست آوردن یقین در منطق استفاده از برهان است. برهان، قیاسی است که مقدمات آن از قضایای یقینی و به اصطلاح «یقینیات» باشند. یقینیات گزارههایی هستند که علاوه بر قطع به درستی آنها، احتمال خلاف در آنها منتفی است و عبارت اند از: اولیات، مشاهدات، مجربات، متواترات، حدسیات و فطریات.
بنابر این، یقینیات طبق اصطلاح منطقی و فلسفی، دارای اقسامی است و درجات آنها یکسان نیست؛ زیرا بدیهیات اوّلی در نظر اهل منطق دارای بالاترین رتبه یقین است؛ به جهت اینکه اقتضای علم منطق که علم صحیح فکر کردن است، این است که گزارهها را به گونهای رتبه بندی کند که انسان با ارجاع هر علمی به آنچه قطعیت آن ثابت است، به درستی علم خود پی ببرد. از آنجا که یقینیّات نظری، به اوّلیات بر میگردند و همه اوّلیات نیز خود به نوعی به اجتماع نقیضین بر میگردند، منطقیها آنها را در رتبه بالاتر قرار میدهند.
اما در بحث تاریخ داستان فرق میکند چون یقین، که از آن به قطعِ در باور تعبیر میشود و از بالاترین عیار آگاهی بهرهمند است و جایی برای هیچگونه احتمال رقیب باقی نمیگذارد، همواره در کانون دغدغههای تاریخپژوهان بوده است.یکی از مسئلههای مهم پیش روی تاریخپژوهان در حوزهی معرفت تاریخی، امکان یا عدم امکان شناخت یقینی معرفت تاریخی است؛ به گونهای که این پرسش همچنان در پی پاسخهای شایستهی خود است.
آنچه در معرفت تاریخی دستیافتنی است، یقین روانشناختی است؛ چه، مفاد و محتوای معرفت تاریخی، به حیث ماهیت خاص خود، نمیتواند راه را به سوی یقین منطقی (معرفتشناختی) بگشاید و آن را محقق سازد. لذا میبینیم که یقین در اینجا غیر از یقینی است که در علوم عقلی از آن بحث میشود . لذا این دو باهم فرق دارند.
قسمتی از متن فوق برگرفته از پایگاه اسلام کوئست میباشد.
پینوشت:
[1]. فراهیدی، خلیل بن احمد، کتاب العین، محقق و مصحح: مخزومى، مهدى، سامرائى، ابراهیم، ج 5، ص220، انتشارات هجرت، قم، چاپ دوم، 1410ق.
[2]. ر.ک: محقق، مهدى، هیکو ایزوتسو، توشى، منطق و مباحث الفاظ(مجموعه متون و مقالات تحقیقى)، ص 313، انتشارات دانشگاه تهران، 1370ش؛ صلیبا، جمیل، صانعی دره بیدی، منوچهر، فرهنگ فلسفی، ص 682، انتشارات حکمت، تهران، چاپ اول، 1366ش.
[3]. طوسی، خواجه نصیر الدین، تعدیل المعیار فى نقد تنزیل الافکار، ص 226، انتشارات دانشگاه تهران ، چاپ اول، 1385ش.
[4]. طباطبایى، سید محمد حسین، برهان، ص 11، مؤسسه بوستان کتاب، قم، چاپ دوم، 1387ش.