1.در مورد «ابن عربی» اختلاف است، برخی او را شیعه دانسته اند ولی اکثریت او را از نظر مذهب، سنی می دانند (داوریهای متضاد درباره ابن عربی، داود الهامی، انتشارات مکتب اسلام).
2.عرفای بزرگی مانند ابن عربی اگر چه از اهل سنت بودند اما به مقامات معنوی امامان اعتقاد داشته اند و قطب عالم امکان را ولی الله و حجت خدا بر روی زمین می دانستند و معتقد بودند ولایت باطنی از شخصیت حقیقی برخاسته است که ویژه امام علی(ع) بوده است اما خلافت ظاهری از طریق رأی و بیعت ظاهری مردم حاصل می شود که در برخی شرایط دیگران آن را بر عهده گرفته اند.از این جهت است که فلاسفه و عرفای شیعه ایشان رامورد تجلیل و احترام قرار می دهند.
3. حقیقت ابعاد و اضلاع و مراتبی دارد و هر کس متناسب با درجه اخلاص و جهاد و کوشش خود و استعانت از حضرت حق و استعداد و لیاقتی که کسب می کند ار آن بهره می گیرد . بنا بر این بعید نیست که کسی به مرتبه و وجهی از حقیقت در زمینه ای نائل آید ولی در زمینه و مرتبه ای دیگر از آن به دلیل فقدان یکی از عوامل یاد شده تهی باشد.
4.عرفان ابن عربی اگر چه از جهاتی قابل توجه و اهمیت است اما بیشترین ارزش آن در بعد نظری است و در عمل هرگز به پای عرفان علوی و شیعی که امثال امام خمینی را پروریده است نمی رسد. عرفان ابن عربی عرفان در صحنه حیات و سیاست و جتماع و مبارزه و جهاد نیست , اما عرفان علوی و حسینی عرفان حماسه و شهادت و فراگیرنده همه ابعاد و وجوه حیات است.جهت آگاهی بیشتر به کتاب عرفان اسلامی نگاشته محمد تقی جعفری رجوع کنید.