۱۳۹۳/۰۴/۰۴
–
۸۴ بازدید
آخر الزمان در مسیحیت
آموزه آخرالزمان در بخشهای مختلف کتاب عهد جدید آمده است؛ اما به طور یکسان و یکنواخت نیست و به سختی میتوان تصویر و تفسیری روشن و هماهنگ از آنها به دست آورد.
همانگونه که پیشتر بیان شد، قوم یهود، از زمان پس از اسارت،اولاً هم چهار انجیل و هم بخشهای دیگر کتاب عهد جدید، نقل اقوال و گزارشهایی از گفتهها و اعمال عیسی(علیه السلام) است که توسط شاگردان و حواریون نقل شده و مستقیماً توسط آن پیامبر الهی بیان نشده است.
آخر الزمان در مسیحیت
آموزه آخرالزمان در بخشهای مختلف کتاب عهد جدید آمده است؛ اما به طور یکسان و یکنواخت نیست و به سختی میتوان تصویر و تفسیری روشن و هماهنگ از آنها به دست آورد.
همانگونه که پیشتر بیان شد، قوم یهود، از زمان پس از اسارت،اولاً هم چهار انجیل و هم بخشهای دیگر کتاب عهد جدید، نقل اقوال و گزارشهایی از گفتهها و اعمال عیسی(علیه السلام) است که توسط شاگردان و حواریون نقل شده و مستقیماً توسط آن پیامبر الهی بیان نشده است.
منتظر روز موعود و منجی موعود بوثانیاً تصورها و دریافتها و سوابق ذهنی ناقلان و حتی زمینههای فکری و فرهنگی شنوندگان، در اشکال و معانی روایات مؤثر بوده است.د و آن را تحقق وعده الهی میدانست، که این انتظار و نظریه، در دو قرن پیش از میلاد، میان قوم یهود شدت و قوت بیشتری یافت؛ اما در اشکال و صور مختلف. در نظر مسیحیان نخستین عیسی(علیه السلام) انسانی بود برگزیده خدا، مسیحای موعود و منتظَر که گناه همه را به جان خرید، آزار دید و در نهایت، مصلوب شد.
در روز سوم هم از خاک برخاست و به آسمان صعود کرد و در آیندهای نزدیک هم رجعت خواهد نمود. توسط او است که جهان از ظلم و گناه پاک میشود و نیروهای شیطانی مغلوب و از بین خواهند رفت؛ مؤمنان، راه نجات و رستگاری را خواهند یافت و به کمال میرسند. با مصلوب شدن عیسی(علیه السلام) که در واقع قربانی شدن او، کفاره گناهان مردم بود، میثاق و عهد جدیدی بین خدا و انسان بسته شد.
پس از آن که مسیحیت به سرزمینهای غربی راه یافت و در محیط فکری و فرهنگی یونانی رو به رشد و گسترش نهاد، سخنان منسوب به عیسی(علیه السلام) که در اصل به زبان «آرامی» بود، به زبان یونانی ترجمه شد و پیام او که دنباله نبوتهای پیشین بود و از افکار منعکس در «مکاشفات» یهود و تعلیمات کسانی چون عیسی بن زکریا سرچشمه میگرفت، در غالب تعبیرات و تصورات دینی مردم آن سرزمینها جای گرفت و با مقولات فکری و فلسفی یونانی آمیخته شد.
همه نویسندگان انجیل و نامهها و بخشهای دیگر کتاب عهد جدید، عیسی را همان عیسای موعود آخرالزمان میدانستند. با این همه، در هیچ یک از سخنانی که از او نقل کردهاند ـ به جز انجیل یوحنا که جدیدترین انجیلها و متأخر از بقیه و از افکار یونانی متأثر است ـ خود را به صراحت «مسیحا» نگفته و عناوین و القاب خاص آن، مانند «آن که میآید»، «پسر انسان»، «پسر خدا» را برخود مستقیماً اطلاق نکرده است؛ بلکه به نوعی به آنها اشاره میکند که گویی مقصود، شخص دیگری جز خود او است. او، همیشه از این عناوین به صورت سوم شخص (غایب) سخن میگوید؛ ولی در اغلب موارد، محتوای کلام و مضمون عبارت، به خوبی حاکی از آن است که مرجع این گونه اشارات، شخص او است.
از برخی سخنان عیسی که در انجیلها نقل شده است نیز استفاده میشود که وی، خود را آغازگر تحولی بزرگ و منجی آخرالزمان میشناخته است. اینکه عیسی، «یحیای معمدان» را همان الیاس پیامبر میداند که ظهورش مقدمه ظهور مسیحا است نیز، ناظر بر همین معنا است.
یحیی، همان کسی است که اشعیا دربارهاش پیشگویی کرده و گفته بود: «کسی در بیابان صدا میزند و میگوید که راهی برای آمدن خداوند بسازید، راهی درست در صحرا برایش آماده کنید».
یحیی، در پاسخ مردم که پرسیدند آیا او همان مسیح است یا نه، گفت:
من، شما را با آب تعمید میدهم؛ اما به زودی شخصی خواهد آمد که شما را با روح القدس و آتش تعمید خواهد داد. مقام او بالاتر از من است و من حتی لایق نیستم که بند کفشهایش را بگشایم.
در بخشهای مختلف کتاب عهد جدید، درباره آخرالزمان و هنگام رسیدن آن، اقوال و روایتهای مختلف دیده میشود که به آن، اشاره میکنیم:
۱. عیسی که خود او یکی از پیروان یحیی و به دست او غسل تعمید یافته بود، در آغاز، مانند او، پایان جهان را بسیار نزدیک میدید و مردمان را به توبه و بازگشت به سوی خدا دعوت میکرد. وی گفت:
تنها کسانی بخشوده و رستگار میشوند که پس از رسیدن آن روز، خود را از گناه پاک و شایسته برخورداری از رحمت الهی سازند.
طبق روایات مرقس و متی، الیاس که پیش از آمدن مسیح، باید بیاید و ظهور وی وقوع داوری بزرگ را اعلام کند، هم اکنون آمده است. عیسی در جواب شاگردانش که از آمدن الیاس پرسیدند، گفت:
البته الیاس میآید و همة چیزها را اصلاح میکند؛ ولی به شما میگویم که اکنون الیاس آمده است؛ ولی او را نشناختند؛ بلکه آنچه خواستند، با او انجام دادند. آنگاه شاگردان دریافتند که دربارة یحیای تعمیددهنده با ایشان سخن میگفت.
بنابراین، پایان جهان، امری قریب الوقوع بوده و هرلحظه، انتظار آن میرود که صور به صدا درآید و قیامت آغاز شود. همچنین میتوان فهمید که آخرالزمان در دین مسیحیّت، به معنای پایان جهان کنونی و آمدن مسیح موعود، با برپایی داوری و دادن پاداش و کیفر است.
۲. در بعضی عبارات که درباره بعد از مصلوب شدن عیسی است، آینده نزدیک، به آینده دورتری تبدیل میشود؛ زمانی که هنوز بعضی از شاگردان او زنده خواهند بود:
در آینده به شما میگویم بعضی از شما که اینجا ایستادهاید، پیش از مرگ، ملکوت خدا را با تمام شکوهش خواهید دید.
اما بعضی عبارتها، این آینده را دورتر میدانند؛ آن هم پس از ظهور مسیحیان دروغین و وقوع جنگها، قحطیها و حوادث دیگر. در بعضی موارد دیگر، به آیندهای نامعلوم که جز خدا از آن خبر ندارد، اشاره میشود. به گفته پطرس رسول، این تأخیر، نشانه رحمت الهی است و نباید موجب شک و تردید شود؛ زیرا خداوند، به بندگان خود مهلت داده است که توبه کنند و از گناه، پاک شوند.
۳. رجعت عیسی و آغاز روز بزرگ و داوری نهایی، واقعهای است ناگهانی و هیچ علامتی قبل از وقوع آن، وجود ندارد، تا زمینهساز آن باشد:
کمرهای خود را بسته، چراغهای خود را افروخته بدارید. مستعد باشید؛ زیرا ساعتی که گمان نمیرود، پسر انسان میآید. ملکوت خدا، با مراقبت میآید؛ زیرا چون برق که از یک جانب زیر آسمان لامع شد و تا جانب دیگر زیر آسمان درخشان میشود، پسر انسان، در یوم خود همچنین خواهد بود.
در لحظهای، در طرفة العینی، به مجرد نواختن صور اخیر؛ زیرا کرنا صدا خواهد داد و مردگان، بیفساد برخواهند خاست و متبدّل خواهیم شد.
۴. در بعضی موارد دیگر، از علایمی که رجعت عیسی و وقوع آخرالزمان را خبر میدهد و از حوادثی که پیش از آن روی خواهد داد، به تفصیل سخن میرود:
بشارت عیسی به سراسر جهان خواهد رسید. پیامبران کذاب و مسیحیان دروغین ظاهر خواهند شد. قحطیها و وباها و زلزلههای بزرگ و جنگها و بلاهای سخت روی خواهد داد. آفتاب و ماه، تاریک میشوند و ستارگان، فرو میریزند. اساس افلاک متزلزل میشود. برادر، برادر را و فرزند، پدر را و پدر، فرزند را به قتل میرساند؛ اما همه اینها آغاز دردهای بعدی است.
خلاصه اینکه معنای آخرالزمان، تمام شدن این دوره و آغاز دوره جدید، همراه زنده شدن مردگان و زندگی جاوید است؛ اما قبل از شروع این دوره، یک سلسله حوادث کیهانی، اجتماعی و معنوی رخ خواهد داد.
۵. برخلاف بعضی از موارد عهد جدید که وقوع آخرالزمان و رجعت عیسی امری ناگهانی است و کسی از آن مطلع نیست، در موارد دیگر، این تحول و اتفاق بزرگ، امری است تدریجی و تعاملی؛ یعنی دارای مراحلی است که یکی پس از دیگری رخ میدهد و زمینه را برای این امر آماده میکند و هم اکنون آغاز شده است؛ همچون افتادن دانه در خاک و رشد و نمو گیاه و به ثمر رسیدن آن در پایان این سیر و جریان. عیسی(علیه السلام) خود این سیر تکاملی را به صورت تمثیلهایی بیان کرده است:
ملکوت خدا، مانند کسی است که تخم در زمین بیفشاند و شب و روز بخوابد و برخیزد و تخم بروید و نمو کند؛ چگونه او نداند؛ زیرا زمین، به ذات خود، ثمر میآورد. اول علف، بعد خوشه؛ پس از آن، دانه کامل در خوشه و چون ثمر رسید، فوراً داس را به کار میبرد؛ زیرا وقت معاد است و گفت: به چه چیز ملکوت خدا را تشبیه کنیم و برای آن، چه مثل بزنیم؟ دانه خردلی است که وقتی آن را در زمین میکارند، کوچکترین تخمهای زمین باشد؛ ولی چون کاشته شد، میروید و شاخههای بزرگ میآورد؛ چنان که مرغان هوا، زیر سایهاش میتوانند آشیانه گیرند.
طلیعه این جریان تکاملی، به یقین، ظهور عیسی و انتشار بشارت او است و سرانجام، با او به غایت خواهد رسید. وقتی فریسیان از عیسی میپرسند ملکوت خدا چه وقت میآید؟ او پاسخ میدهد: ملکوت خدا، هم اکنون «میان شما است». اینکه عیسی(علیه السلام) یحیای معمدان را در مقام الیاس قرار میدهد، بیانگر آن است که وی، زمان خود را آغاز این دوران میداند.
در یکی دو مورد در انجیلها، از زبان عیسی آمده است که زمان پیشین، زمان شریعت موسی و انبیای گذشته بوده و به عیسی ختم شده است و از آن پس، دوران جدید روی نموده که «زمان مسیح» به معنای فرجام شناسی آن و آغاز تحقق ملکوت الهی است.
نتیجه آن که موضوع آخرالزمان و رسیدن ملکوت الهی، به چند صورت ناهمسان و متناقض در بخشهای مختلف کتاب عهد جدید آمده است و این کیفیّت، از نخستین ادوار تاریخ مسیحیت موجب اختلاف نظر میان اصحاب کلیسا و ناهماهنگی در تفاسیر بوده است:
۱. گروهی از آبای اولیه کلیسا و پیروان آنان، رجعت عیسی و وقوع آخرالزمان را با همه علایمی که در مکاشفات برای آنان آمده است، بسیار نزدیک میدیدند.
۲. گروه دیگر، خود را در هزاره آخرالزمان (هزاره ششم) که پایان آن، آغاز هزاره مسیح و شهدا (هزاره هفتم) خواهد بود، میپنداشتند.
۳. گروه دیگری که بیشتر مسیحیان را در بر میگرفت، کلیسای اولیه؛ یعنی جامعه مؤمنان مسیحیت که از آن، به پیکر عیسی تعبیر شده بود، حضور مسیح و روح القدس را مقدمه تحقق ملکوت الهی میدانستند.
گرایش اول، با گذشت زمان و بینتیجه ماندن انتظارها، به انتظار رجعت و وقوع احوال آخرالزمان در آیندهای نامعلوم تبدیل شد. از آن هنگام تاکنون، هر حادثه بزرگ طبیعی یا غیرطبیعی، جنگهای شدید، رواج بیدینی و مانند این گونه رویدادها، از علایم بازگشت و ظهور مسیح تصور میشده است.
گرایش دوم؛ (امید به آمدن هزاره مسیح) در آغاز، طرفدارانی داشت و در دورههای بعد نیز گهگاه ظاهر میشد؛ ولی هیچگاه به صورت عقیدهای رایج و شایع در نیامد.
اما گرایش سوم، اساس فکر مسیحیت در کلیسای کاتولیک روم و کلیسای ارتودوکس شرقی شد. کلیسا، مظهر ملکوت الهی است. روح القدس در آن؛ یعنی در جامعه مؤمنان و روح هر مؤمن، حضور دارد و تأسیس کلیسا، آغاز و طلیعه تحقق حکومت خداوند است.
جهان بیرون از کلیسا، قلمرو شیطان و عرصه گناه است و هر کس به جامعه مؤمنان بپیوندد، خود را از سیطره شیطانی رها کرده و نجات یافته است. کلیسا در حال گسترش است و سرانجام به کمال خود خواهد رسید و تمام جهان را فرا خواهد گرفت، و آنگاه ملکوت الهی (آخرالزمان) بیرون از این جهان و این تاریخ، در جهانی نو برقرار خواهد شد. این نظر، با رسمی شدن و قدرت یافتن کلیسا در امپراتوری روم و با آثار و تبلیغات کسانی چون قدیس اگوستین قوت و سیطره تمام یافت و در شوراهای متعدد تأیید شد. امروز نیز از اصول اعتقادی کلیسای کاتولیک روم و کلیسای ارتودوکس شرقی است و کلیساهای پروتستان نیز غالباً، با برخی تفاوتها آن را پذیرفتهاند. نقادان و متکلمان به اصطلاح لیبرال چون معتقد بودند تعلیمات عیسی کلا، پیام صلح و دوستی است و تنها جنبه اخلاقی و روحانی دارد.
همچنین معتقد بودند آنچه در کتاب مقدس درباره آخرالزمان و قیامت و همانند اینها از قول او آمده، ساخته نویسندگان انجیلها است و عیسی(علیه السلام) خود در این موضوعات، سخن نگفته است.
در پایان قرن گذشته، کسانی چون آلبرت شوایتزر به رد نظریات لیبرالها پرداختند و مدعی شدند محور و مرکز تعلیمات عیسی(علیه السلام) ، بشارت، نجات و فرجام شناسی او است؛ و بدون آن مسیحیت هیچ گونه معنا و اصالتی نخواهد داشت. امروز در اینکه جوهر پیام عیسی نوید و بشارت تحقق ملکوت خدا است، توافق کلی وجود دارد؛ اما در تفسیرهای اقوالی که در این باب از قول او نقل شده است، اختلاف نظر وجود دارد.
بعضی معتقدند عیسی تنها از آمدن ملکوت و نجات نهایی سخن گفته و آنچه درباره علایم آخرالزمان در بخشهای مختلف عهد جدید دیده میشود، همه را نویسندگان انجیلها از مکاشفات یهودی گرفته و در نوشتههای خود وارد کردهاند.
بعضی دیگر گفتهاند که مخاطبان عیسی(علیه السلام) یهودیانی بودند که با مکاشفات و فرجام شناسی یهودی آشنایی داشتند و از این رو عیسی(علیه السلام) سخنان خود را در قالب تصورات، انتظارات و مقولات فکری آنان بیان میکرده و الفاظ و تعابیری به کار میبرده است که برای آنان قابل فهم و قبول باشد؛ ولی هنگامی که با شاگردان خاص خود سخن گفته، مقاصد خویش را صریح و خالی از صحنه آراییهای اسطورهای و تصورات مکاشفاتی اظهار داشته است.
در نظر بولتمان متکلم و دانشمند معروف و مؤسس مکتب «اسطوره گشایی» زبان کتاب مقدس، زبان اسطوره و زبان تصاویر ذهنی است و زیر تعابیر و تصاویر این زبان، معانی دیگری نهفته است که باید شناخته شده و به زبان مفهوم امروزی و مقولات فکری جدید منتقل گردد. جوهر فرجام شناسی مسیحیت که در قالب تعبیرات و تصورات اسطورهای بیان شده است، دعوت به «انتخاب» و اخذ تصمیم غایی و نهایی است.
به عقیده تیلاردو شاردن متفکر مسیحی معاصر، عالم هستی در جریان یک سیر تحولی، تکاملی کلی و مدام قرار دارد که غایت و سرانجام آن، تحقق کامل اراده الهی و یکی شدن با خدا است. در مجامع علمی مسیحیت، هنوز بحث بر سر این مسائل وجود دارد که آیا ملکوت الهی در کلیسا آغاز شده و تحقق نهایی آن در کلیسا خواهد بود؟ آیا امری است اجتماعی و به صورت یک انقلاب بزرگ جهانی به وقوع خواهد پیوست و آیا تحقق آن، به تدریج و طی مراحل تکاملی خواهد بود؟ آیا امری است فردی و شخصی و فرد باید با پرورش اخلاقی وتکامل روحی شخصاً بدان نایل شود؟ و آیا مانند مسیحیان بنیادگرا باید آنچه را در کتاب مقدس آمده است، عیناً با همان الفاظ و با همان معانی ظاهری پذیرفت و منتظر رجعت مسیح و وقوع تمام علایم آن بود؟
۱. هچ، گفتارهای ۵، ۷، ۹، ۱۰، ۱۱؛ بولتمان، ص ۱۷۵ به بعد و ۱۹۶؛ ناک ( ۱۰۶، به نقل از: دایرة المعارف بزرگ اسلامی، ج ۱، ص ۱۴۰ـ۱۴۱).
۲ . بولتمان، ص ۹۰؛ انلیس، ۱۶۱ ـ ۱۶۳، به نقل از پیشین.
۳. انجیل متی، ۷۱: ۱۱ ـ ۱۳؛ انجیل مرقس، ۹: ۱۱ ـ ۱۳.
۴ . انجیل لوقا، ۳: ۴.
۵ . پیشین، ۱۶.
۶ . انجیل مرقس، ۱: ۱۴ ـ ۱۵؛ انجیل متی، ۳: ۲ و ۶.
۷. انجیل مرقس: ۹: ۱۱ ـ ۱۳؛ انجیل متی، ۱۷: ۱۱ ـ ۱۳.
۸ . انجیل مرقس، ۹: ۱، متی، ۱۶: ۲۸؛ انجیل لوقا، ۹: ۲۷.
۹ . انجیل متی، ۲۴: ۳ ـ ۲۴.
۱۰ . انجیل مرقس، ۱۳: ۳۲؛ انجیل متی، ۲۴: ۳۶ و ۲۵: ۱۳.
۱۱. انجیل مرقس، ۳: ۹.
۱۲. همان، ۱۳: ۳۵؛ متی، ۲۵: ۱ ـ ۱۳؛ لوقا، ۱۲: ۳۵ ـ ۴۶.
۱۳. انجیل لوقا، ۱۲: ۳۵ ـ ۴۰.
۱۴ . همان، ۱۷: ۲۰ ـ ۲۴.
۱۵ . عهد جدید، رساله اول پولس به قرنتیان، ۱۵: ۵۱ـ۵۳.
۱۶ . انجیل مرقس، ۱۳: ۴ ـ ۲۷؛ انجیل متی، ۲۴: ۳ ـ ۳۱؛ انجیل لوقا، ۲۱: ۸ ـ ۲۸.
۱۷ . انجیل مرقس، ۴: ۲۶ ـ ۳۲؛ انجیل لوقا، ۱۳: ۱۴ ـ ۲۱؛ انجیل متی، ۱۳: ۳۲.
۱۸ . همان، ۱۲: ۳۸، انجیل لوقا، ۱۷: ۲۰ ـ ۲۱.
۱۹. عهد جدید، رساله اول به قرنتیان، ۱۵: ۲۴ به بعد.
۲۰ . انجیل لوقا، ۱۷: ۲۰ ـ ۲۱.
۲۱. انجیل مرقس، ۹: ۱۳ـ۱۹؛ انجیل متی، ۱۷: ۹ ـ ۱۳.
۲۲. انجیل متی، ۱۱: ۱۳؛ انجیل لوقا، ۱۶: ۱۶.
۲۳. ن.ک: گوگل، ۲۷۷ ـ ۲۷۸ / II (به نقل از دایرة المعارف بزرگ اسلامی، ج ۱، ص ۱۴۲).
۲۴ . ر.ک: بوسه، ص۱۵۴ به بعد و ص۱۹۵ به بعد (به نقل از دائرة المعارف بزرگ اسلامی، ج ۱، ص ۱۴۳).
۲۵ . از سده پنجم به بعد.
۲۶ . مانند شلایر ماخر.
۲۷ . گرانت، ص۱۷۵ ـ ۱۷۶ (به نقل از دائرة المعارف بزرگ اسلامی، ج ۱، ص ۱۴۴).
۲۸ . Albertschwitzer.
۲۹. مانند تحولات عظیم کیهانی، خروج دجال و غیره.
۳۰ . چارلز راون، سازش دانش و مسیحیّت، ص۳۷۹، ۳۸۳ (به نقل از دائرة المعارف بزرگ اسلامی، ج ۱، ص ۱۴۴).
۳۱ .Bultman.
Teillarddechardin . ۳۲