۱۳۹۸/۰۳/۲۳
–
۸۷۰ بازدید
. در چه صورت ذکر اثار خودشو روی روح و جسم و عالم ملک وملکوت میزاره؟
پرسشگر گرامی ، به نکات زیر توجه نمایید :
ذکر دارای آداب و شرایط و موانعی است که با انجام آدب و دوری از موانع تاثیر خود را بر روح و جسم انسان می گذارد .
الف ) آداب و شرایط ذکر
برای ذکر آداب زیادی گفته اند که مقدمترین و مهمترین آنها از این قرارند که لازم است رعایت شوند:
1- خشوع یعنی توجه و خضوع قلبی و توجه به معانی موردنظر تا آنجا که این معانی در شخص اثر بگذارد و مقاصد و منظورهای ذکر را در نظر بگیرد.
2- کوتاهی صدا تا آنجا که ممکن است با بیداری تمام و همت کامل تا جائی که باعث تشویق حواس دیگران نشود و این موضوع را آیه ی کریمه در آداب ذکر اشاره فرموده و می فرماید:
( وَاذْکُر رَّبَّکَ فِی نَفْسِکَ تَضَرُّعاً وَخِیفَةً وَدُونَ الْجَهْرِ مِنَ الْقَوْلِ بِالْغُدُوِّ وَالآصَالِ وَلاَ تَکُن مِّنَ الْغَافِلِینَ ) [ اعراف:205 ]یعنی: « پروردگارت را در دل خود ، با فروتنی ( در برابر خدا ) و هراس ( از او ) و آهسته و آرام ، صبحگاهان و شامگاهان یاد کن ، و از زمره غافلان مباش . »
3- اگر ذکر خدا به صورت جمعی باشد خود را از جمع پیش نیندازد و سعی کند عقب هم نماند، قرائت را شروع نکند و صبر کند آنها شروع کنند. سپس از اولین کلمه با آنها هماهنگی کند [اگر در حین خواندن دعا از جماعت عقب افتاد، آنچه را از دست داده، خود بخواند و خود را به قرائت جماعت برساند و شروع دعایش را بر قرائت جماعت قرار ندهد] .
برای اینکه قرائت تحریف میشود و صیغه ها تغییر میکند و به اتفاق همه عقیده دارند که این کار سزاوار نیست.
در احادیث وارد شده است که ذکر دسته جمعی مستحب است. از جمله ی این روایات، حدیثی است که مسلم آن را روایت کرده و گفته است هنگامی که گروهی دور هم مینشینند و ذکر خدای عزّو جل را میگویند ملائکه آن گروه را در بر میگیرند و رحمت خدای تعالی بر آن گروه سایه میافکند و بر آن گروه آرامش نازل میشود و خداوند آنها را به ملائکه مقربش معرفی میکند.
و در این باره احادیث زیادی است که از آن جمله اینکه پیامبر اکرم (ص) بر جماعتی وارد شدند که در مسجد ذکر خدا را میگفتند و ایشان علاوه بر اینکه کار آنها را تأیید فرمودند به آنها بشارت دادند.[2] 4- پاکیزگی لباس و مکان و همچنین است مراعات اماکن متبرکه و روزها و شبهای متبرک، تا اینکه جماعت را به سوی صفای قلب و همت عالیه و خلوص نیت دعوت نماید.
5- از سخن گفتن بیهوده بپرهیزد و از لغو و شوخی اجتناب نماید و ادب خشوع خود را حفظ کند که لهو و سرگرمیهای بیهوده فایده ی ذکر و اثر آن را از بین میبرد.
پس چون رعایت این آداب در نظر گرفته شود، آنچه که خوانده شده است منفعت میبخشد و شخص اثر دعا را به صورت شیرینی در قلب خود احساس میکند و نوری در روحش میدرخشد و شرح صدر و بلند نظری پیدا می کند و فیض الهی درباره ی او جاری میشود ان شاء الله.
ب ) موانع ذکر
بعضی از موانع ذکر عبارتند :
1. رفاه زدگى و توجه افراطى به دنیا
از جمله موانع ذکر(یاد خدا)، رفاه زدگى و توجه افراطى به دنیا است . خداى متعال در این باره مى فرماید:
یَا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا لَا تُلْهِکمْ أَمْوَالُکمْ وَلَا أَوْلَادُکمْ عَن ذِکرِ اللَّهِ وَمَن یَفْعَلْ ذَلِک فَأُوْلَئِک هُمُ الْخَاسِرُونَ ؛[سوره اعراف / 3 ] اى کسانى که ایمان آورده اید، [زنهار] اموال شما و فرزندانتان شما را از یاد خدا غافل نگرداند، و هر کس چنین کند، آنان خود زیانکارانند.
گرایش به توحید، خدا پرستى و توجه به پروردگار، امرى فطرى است . از آغاز شکفتگى نیروى عقل ، یکى از اندیشه هایى که فکر انسان را به خود مشغول مى دارد همین است که آفریدگار خود را بشناسد و با این حال و با همه کوشش هاى پیامبران الهى ، گروه اندکى راه فطرت و عقل سلیم را بر مى گزینند و در هر عصرى معمولا تعداد گمراهان بیشتر است . خداوند با اشاره به همین حقیقت مى فرماید: قلیلا ما تذکرون ؛ [سوره منافقون آیه / 9 ] چه اندک پند مى گیرند.
بر این اساس ، خداوند تأثیر گرایش هاى مادى و دنیوى را در جلوگیرى از توجه بیش از حد به اموال و اولاد، روح انسان را آلوده مى سازد و صفا و جلاى آن را از بین مى برد. غفلت از یاد خدا باعث مى گردد که انسان از هدف اصلى حیات باز بماند و به مسایلى که به همین حیات محدود و چند روزه دنیوى مربوط مى شود و تباهى جاودان را در پى دارد مشغول گردد.
براى رسیدن به مقام ذکر واقعى ، انسان باید سعى کند دل بسته پست و مقام نگردد و اگر کسى را شایسته تر از خود یافت که بهتر بتواند با جامعه خدمت کند، به نفع او از پست و مقام خود کنار رود.
2. ظاهر بینى و جدى نگرفتن حیات است .
قرآن کریم در این باره مى فرماید .
یَعْلَمُونَ ظَاهِرًا مِّنَ الْحَیَاةِ الدُّنْیَا وَهُمْ عَنِ الْآخِرَةِ هُمْ غَافِلُونَ ؛ [ سوره روم / 7 ] از زندگى دنیا ظاهرى مى شناسند، و حال آن که از آخرت غافلند.
انسان مؤ من جهان هستى را مخلوق خدایى حکیم و آگاه مى داند و بر این اساس از کنار هیچ موضوعى ، هر چند کوچک ، به سادگى نمى گذرد و در مواجهه با هر چیزى به یاد آفریدگار حکیم مى افتد. اما فرد بى ایمان حیات را پدیده اى اتفاقى و حوادث جهان را امورى تصادفى مى بیند و مرگ را نهایت این جهان مى نگرد. او تنها به ظواهر زندگى دنیا توجه دارد و از سرانجام کار غافل است .
3. دوستان گمراه
«یَا وَیْلَتَى لَیْتَنِی لَمْ أَتَّخِذْ فُلَانًا خَلِیلًا لَقَدْ أَضَلَّنِی عَنِ الذِّکْرِ بَعْدَ إِذْ جَاءنِی وَکَانَ الشَّیْطَانُ لِلْإِنسَانِ خَذُولًا» [سوره فرقان/ 28و 29 ]؛ واى بر من ، کاش فلانى را دوست خود نگرفته بودم . او بود که مرا به گمراهى کشانید پس از آن که نزد قرآن به من رسیده بود، و شیطان همیشه خوار کننده انسان بوده است .
بدون شک یکى از عوامل مؤ ثر در شکل گیرى شخصیت انسان هم نشینان و دوستان او هستند. معاشرت با افراد منحرف ، و رفتار و سخنان آنان در ذهن و روح و رفتار فرد اثر مى گذارد و معمولا این تغییر چنان آرام و تدریجى است که شخص متوجه آن نمى شود.
4. تسلط شیطان بر انسان
خداوند در این باره مى فرماید: «اسْتَحْوَذَ عَلَیْهِمُ الشَّیْطَانُ فَأَنسَاهُمْ ذِکْرَ اللَّهِ …»[سوره مجادله / 19 ]؛ شیطان بر آنان چیره شده و خدا را از یادشان برده است .
کلمه استحوذ به معناى تسلط کامل شیطان بر شخص است ، به گونه اى که گویا اختیار از او سلب شود. این حالت وقتى براى کسى پیش مى آید که با آگاهى و اراده خود مدت ها در گناه و انحراف غرق گردد.
5. آرزوهاى دراز
یکى هم آرزوهاى دراز است ، قرآن در این باره مى فرماید: «نذَرْهُمْ یَأْکُلُواْ وَیَتَمَتَّعُواْ وَیُلْهِهِمُ الأَمَلُ فَسَوْفَ یَعْلَمُونَ »[سوره حجر / 3] بگذارشان تا بخورند و بر خوردار شوند و آرزوها سرگرمشان کند، پس به زودى خواهند دانست
خداوند براى بشر مواهب و نیروهایى قرار داده که اگر به جا و درست مورد استفاده قرار گیرند، مى توانند در راه تأمین رفاه مادى و تکامل معنوى و روحى انسان به کار آیند و دنیا و آخرت او را آباد سازند. اما متأسفانه بشر غالبا از این امکانات استفاده نا به جا مى کند و با افراط و تفریط ها آنچه را باید در خدمت تعالى خویش قرار دهد، در مسیر سقوط مادى و معنوى خود به کار مى گیرد. از جمله این ویژگى ها آرزو کردن است که اگر به نحو معقول و منطقى و با آینده نگرى باشد، نه تنها مفید، بلکه لازم است . اما وقتى این عامل از حد بگذرد و به صورت آرزوهاى دور و دراز در آید، عامل بدبختى و غفلت مى گردد.
یکى از عوامل مؤ ثر در شکل گیرى شخصیت انسان هم نشینان و دوستان او هستند. معاشرت با افراد منحرف ، و رفتار و سخنان آنان در ذهن و روح و رفتار فرد اثر مى گذارد و معمولا این تغییر چنان آرام و تدریجى است که شخص متوجه آن نمى شود.
6. هواپرستى
خداوند در این باره مى فرماید: وَلَا تُطِعْ مَنْ أَغْفَلْنَا قَلْبَهُ عَن ذِکْرِنَا وَاتَّبَعَ هَوَاهُ وَکَانَ أَمْرُهُ فُرُطًا[کهف / 28 ] و از آن کس که قلبش را از یاد خود غافل ساخته ایم و از هوس خود پیروى کرده و [اساس ] کارش بر زیاده روى است، اطاعت مکن .
اگر گفته مى شود که دنیا پرستى با خدا پرستى در تضاد است و دل بستگى به دنیا باعث غفلت از یاد خدا مى گردد. بدان معنا نیست که انسان دست از کار و تلاش و فعالیت بکشد و به وظایف شخصى و اجتماعى خود نپردازد و لذایذ و نعمت هاى دنیا را بر خود حرام کند. آنچه مورد نکوهش و موجب غفلت است محبت و دل بستگى به دنیا است . انجام وظایف و تأمین نیازهاى مادى و دنیوى و کار و تلاش ، با دل بستگى ، عشق و شیفتگى به دنیا متفاوت است . تأمین نیازمندى ها و روزى حلال و اداره زندگى و کار و تلاش از وظایفى است که خداوند براى انسان واجب کرده است . از این رو به عنوان اطاعت و امتثال امر خداوند، در آن زمینه ها نیز باید تلاش کنیم.
به علاوه ، کار و تلاش موجب حفظ عزت و کرامت جامعه اسلامى در برابر کفار، و استقلال و عدم وابستگى به بیگانگان مى گردد. مگر امیر مؤ منان علیه السلام کار نمى کرد؟ آن حضرت به دست خود قنات ها، چاه هاى آب و نخلستان هاى فراوانى احیا کردند و آنها را وقف فقرا نمودند.
براى رسیدن به مقام ذکر واقعى ، انسان باید سعى کند دل بسته پست و مقام نگردد و اگر کسى را شایسته تر از خود یافت که بهتر بتواند با جامعه خدمت کند، به نفع او از پست و مقام خود کنار رود.
موفق باشید.
ذکر دارای آداب و شرایط و موانعی است که با انجام آدب و دوری از موانع تاثیر خود را بر روح و جسم انسان می گذارد .
الف ) آداب و شرایط ذکر
برای ذکر آداب زیادی گفته اند که مقدمترین و مهمترین آنها از این قرارند که لازم است رعایت شوند:
1- خشوع یعنی توجه و خضوع قلبی و توجه به معانی موردنظر تا آنجا که این معانی در شخص اثر بگذارد و مقاصد و منظورهای ذکر را در نظر بگیرد.
2- کوتاهی صدا تا آنجا که ممکن است با بیداری تمام و همت کامل تا جائی که باعث تشویق حواس دیگران نشود و این موضوع را آیه ی کریمه در آداب ذکر اشاره فرموده و می فرماید:
( وَاذْکُر رَّبَّکَ فِی نَفْسِکَ تَضَرُّعاً وَخِیفَةً وَدُونَ الْجَهْرِ مِنَ الْقَوْلِ بِالْغُدُوِّ وَالآصَالِ وَلاَ تَکُن مِّنَ الْغَافِلِینَ ) [ اعراف:205 ]یعنی: « پروردگارت را در دل خود ، با فروتنی ( در برابر خدا ) و هراس ( از او ) و آهسته و آرام ، صبحگاهان و شامگاهان یاد کن ، و از زمره غافلان مباش . »
3- اگر ذکر خدا به صورت جمعی باشد خود را از جمع پیش نیندازد و سعی کند عقب هم نماند، قرائت را شروع نکند و صبر کند آنها شروع کنند. سپس از اولین کلمه با آنها هماهنگی کند [اگر در حین خواندن دعا از جماعت عقب افتاد، آنچه را از دست داده، خود بخواند و خود را به قرائت جماعت برساند و شروع دعایش را بر قرائت جماعت قرار ندهد] .
برای اینکه قرائت تحریف میشود و صیغه ها تغییر میکند و به اتفاق همه عقیده دارند که این کار سزاوار نیست.
در احادیث وارد شده است که ذکر دسته جمعی مستحب است. از جمله ی این روایات، حدیثی است که مسلم آن را روایت کرده و گفته است هنگامی که گروهی دور هم مینشینند و ذکر خدای عزّو جل را میگویند ملائکه آن گروه را در بر میگیرند و رحمت خدای تعالی بر آن گروه سایه میافکند و بر آن گروه آرامش نازل میشود و خداوند آنها را به ملائکه مقربش معرفی میکند.
و در این باره احادیث زیادی است که از آن جمله اینکه پیامبر اکرم (ص) بر جماعتی وارد شدند که در مسجد ذکر خدا را میگفتند و ایشان علاوه بر اینکه کار آنها را تأیید فرمودند به آنها بشارت دادند.[2] 4- پاکیزگی لباس و مکان و همچنین است مراعات اماکن متبرکه و روزها و شبهای متبرک، تا اینکه جماعت را به سوی صفای قلب و همت عالیه و خلوص نیت دعوت نماید.
5- از سخن گفتن بیهوده بپرهیزد و از لغو و شوخی اجتناب نماید و ادب خشوع خود را حفظ کند که لهو و سرگرمیهای بیهوده فایده ی ذکر و اثر آن را از بین میبرد.
پس چون رعایت این آداب در نظر گرفته شود، آنچه که خوانده شده است منفعت میبخشد و شخص اثر دعا را به صورت شیرینی در قلب خود احساس میکند و نوری در روحش میدرخشد و شرح صدر و بلند نظری پیدا می کند و فیض الهی درباره ی او جاری میشود ان شاء الله.
ب ) موانع ذکر
بعضی از موانع ذکر عبارتند :
1. رفاه زدگى و توجه افراطى به دنیا
از جمله موانع ذکر(یاد خدا)، رفاه زدگى و توجه افراطى به دنیا است . خداى متعال در این باره مى فرماید:
یَا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا لَا تُلْهِکمْ أَمْوَالُکمْ وَلَا أَوْلَادُکمْ عَن ذِکرِ اللَّهِ وَمَن یَفْعَلْ ذَلِک فَأُوْلَئِک هُمُ الْخَاسِرُونَ ؛[سوره اعراف / 3 ] اى کسانى که ایمان آورده اید، [زنهار] اموال شما و فرزندانتان شما را از یاد خدا غافل نگرداند، و هر کس چنین کند، آنان خود زیانکارانند.
گرایش به توحید، خدا پرستى و توجه به پروردگار، امرى فطرى است . از آغاز شکفتگى نیروى عقل ، یکى از اندیشه هایى که فکر انسان را به خود مشغول مى دارد همین است که آفریدگار خود را بشناسد و با این حال و با همه کوشش هاى پیامبران الهى ، گروه اندکى راه فطرت و عقل سلیم را بر مى گزینند و در هر عصرى معمولا تعداد گمراهان بیشتر است . خداوند با اشاره به همین حقیقت مى فرماید: قلیلا ما تذکرون ؛ [سوره منافقون آیه / 9 ] چه اندک پند مى گیرند.
بر این اساس ، خداوند تأثیر گرایش هاى مادى و دنیوى را در جلوگیرى از توجه بیش از حد به اموال و اولاد، روح انسان را آلوده مى سازد و صفا و جلاى آن را از بین مى برد. غفلت از یاد خدا باعث مى گردد که انسان از هدف اصلى حیات باز بماند و به مسایلى که به همین حیات محدود و چند روزه دنیوى مربوط مى شود و تباهى جاودان را در پى دارد مشغول گردد.
براى رسیدن به مقام ذکر واقعى ، انسان باید سعى کند دل بسته پست و مقام نگردد و اگر کسى را شایسته تر از خود یافت که بهتر بتواند با جامعه خدمت کند، به نفع او از پست و مقام خود کنار رود.
2. ظاهر بینى و جدى نگرفتن حیات است .
قرآن کریم در این باره مى فرماید .
یَعْلَمُونَ ظَاهِرًا مِّنَ الْحَیَاةِ الدُّنْیَا وَهُمْ عَنِ الْآخِرَةِ هُمْ غَافِلُونَ ؛ [ سوره روم / 7 ] از زندگى دنیا ظاهرى مى شناسند، و حال آن که از آخرت غافلند.
انسان مؤ من جهان هستى را مخلوق خدایى حکیم و آگاه مى داند و بر این اساس از کنار هیچ موضوعى ، هر چند کوچک ، به سادگى نمى گذرد و در مواجهه با هر چیزى به یاد آفریدگار حکیم مى افتد. اما فرد بى ایمان حیات را پدیده اى اتفاقى و حوادث جهان را امورى تصادفى مى بیند و مرگ را نهایت این جهان مى نگرد. او تنها به ظواهر زندگى دنیا توجه دارد و از سرانجام کار غافل است .
3. دوستان گمراه
«یَا وَیْلَتَى لَیْتَنِی لَمْ أَتَّخِذْ فُلَانًا خَلِیلًا لَقَدْ أَضَلَّنِی عَنِ الذِّکْرِ بَعْدَ إِذْ جَاءنِی وَکَانَ الشَّیْطَانُ لِلْإِنسَانِ خَذُولًا» [سوره فرقان/ 28و 29 ]؛ واى بر من ، کاش فلانى را دوست خود نگرفته بودم . او بود که مرا به گمراهى کشانید پس از آن که نزد قرآن به من رسیده بود، و شیطان همیشه خوار کننده انسان بوده است .
بدون شک یکى از عوامل مؤ ثر در شکل گیرى شخصیت انسان هم نشینان و دوستان او هستند. معاشرت با افراد منحرف ، و رفتار و سخنان آنان در ذهن و روح و رفتار فرد اثر مى گذارد و معمولا این تغییر چنان آرام و تدریجى است که شخص متوجه آن نمى شود.
4. تسلط شیطان بر انسان
خداوند در این باره مى فرماید: «اسْتَحْوَذَ عَلَیْهِمُ الشَّیْطَانُ فَأَنسَاهُمْ ذِکْرَ اللَّهِ …»[سوره مجادله / 19 ]؛ شیطان بر آنان چیره شده و خدا را از یادشان برده است .
کلمه استحوذ به معناى تسلط کامل شیطان بر شخص است ، به گونه اى که گویا اختیار از او سلب شود. این حالت وقتى براى کسى پیش مى آید که با آگاهى و اراده خود مدت ها در گناه و انحراف غرق گردد.
5. آرزوهاى دراز
یکى هم آرزوهاى دراز است ، قرآن در این باره مى فرماید: «نذَرْهُمْ یَأْکُلُواْ وَیَتَمَتَّعُواْ وَیُلْهِهِمُ الأَمَلُ فَسَوْفَ یَعْلَمُونَ »[سوره حجر / 3] بگذارشان تا بخورند و بر خوردار شوند و آرزوها سرگرمشان کند، پس به زودى خواهند دانست
خداوند براى بشر مواهب و نیروهایى قرار داده که اگر به جا و درست مورد استفاده قرار گیرند، مى توانند در راه تأمین رفاه مادى و تکامل معنوى و روحى انسان به کار آیند و دنیا و آخرت او را آباد سازند. اما متأسفانه بشر غالبا از این امکانات استفاده نا به جا مى کند و با افراط و تفریط ها آنچه را باید در خدمت تعالى خویش قرار دهد، در مسیر سقوط مادى و معنوى خود به کار مى گیرد. از جمله این ویژگى ها آرزو کردن است که اگر به نحو معقول و منطقى و با آینده نگرى باشد، نه تنها مفید، بلکه لازم است . اما وقتى این عامل از حد بگذرد و به صورت آرزوهاى دور و دراز در آید، عامل بدبختى و غفلت مى گردد.
یکى از عوامل مؤ ثر در شکل گیرى شخصیت انسان هم نشینان و دوستان او هستند. معاشرت با افراد منحرف ، و رفتار و سخنان آنان در ذهن و روح و رفتار فرد اثر مى گذارد و معمولا این تغییر چنان آرام و تدریجى است که شخص متوجه آن نمى شود.
6. هواپرستى
خداوند در این باره مى فرماید: وَلَا تُطِعْ مَنْ أَغْفَلْنَا قَلْبَهُ عَن ذِکْرِنَا وَاتَّبَعَ هَوَاهُ وَکَانَ أَمْرُهُ فُرُطًا[کهف / 28 ] و از آن کس که قلبش را از یاد خود غافل ساخته ایم و از هوس خود پیروى کرده و [اساس ] کارش بر زیاده روى است، اطاعت مکن .
اگر گفته مى شود که دنیا پرستى با خدا پرستى در تضاد است و دل بستگى به دنیا باعث غفلت از یاد خدا مى گردد. بدان معنا نیست که انسان دست از کار و تلاش و فعالیت بکشد و به وظایف شخصى و اجتماعى خود نپردازد و لذایذ و نعمت هاى دنیا را بر خود حرام کند. آنچه مورد نکوهش و موجب غفلت است محبت و دل بستگى به دنیا است . انجام وظایف و تأمین نیازهاى مادى و دنیوى و کار و تلاش ، با دل بستگى ، عشق و شیفتگى به دنیا متفاوت است . تأمین نیازمندى ها و روزى حلال و اداره زندگى و کار و تلاش از وظایفى است که خداوند براى انسان واجب کرده است . از این رو به عنوان اطاعت و امتثال امر خداوند، در آن زمینه ها نیز باید تلاش کنیم.
به علاوه ، کار و تلاش موجب حفظ عزت و کرامت جامعه اسلامى در برابر کفار، و استقلال و عدم وابستگى به بیگانگان مى گردد. مگر امیر مؤ منان علیه السلام کار نمى کرد؟ آن حضرت به دست خود قنات ها، چاه هاى آب و نخلستان هاى فراوانى احیا کردند و آنها را وقف فقرا نمودند.
براى رسیدن به مقام ذکر واقعى ، انسان باید سعى کند دل بسته پست و مقام نگردد و اگر کسى را شایسته تر از خود یافت که بهتر بتواند با جامعه خدمت کند، به نفع او از پست و مقام خود کنار رود.
موفق باشید.