۱۳۹۳/۰۵/۰۵
–
۵۵۴ بازدید
۱.در روایات شوخی چیست؟
۲.تا چه حد میتوان شوخی کرد؟
۳.نکات مهم در شوخی چیست؟
۴.چگونه باید شوخی کرد؟
۵.اهل بیت چگونه شوخی می کردند؟
نعریف خاصی برای شوخی در روایات نیامده بنا بر این مزاح در روایات به همان معنای عرفی آن است که هر سخن ویا عملی است که در مخاطب نوعی احساس دلپذیری ایجاد کند و او را بخنداند .
شوخی کردن در صورتی عدم آلودگی به معصیت سخن زشت اهانت به دیگری و ناسزا مستحب است( بحار الأنوار (ط – بیروت)، ج 69، ص: 257 ، ج 73، ص: 273
از امام صادق علیه السلام نقل شده است که هیچ مومنی نیست مگر آنکه در او نوعی شوخ طبعی و بذله گویی وجود دارد الکافی (ط – الإسلامیة)، ج 2، ص: 663 لیکن شوخی زیاد جز در سفر نکوهیده است ( الأمالی( للصدوق)، النص، ص: 552)
در روایات شوخی به قدر نمک در غذا توصیه شده است چنانکه شوخی کردن در مسجد (ذکری الشیعه ج 3 ص 135) وهنگام تشییع جنازه (نجاه العباد امام خمینی ص 56)کراهت دارد در برخی روایات هم از شوخی نهی شده است و این گونه آمده است که آبروی انسان را می برد که مقصود از این روایات کثرت مزاح است بحار الأنوار (ط – بیروت)، ج 73، ص: 58
در روایات شوخی هایی از پیامبر و امیرمومنان علیه السلام نقل شده است که ذیلا می آوریم :
* سفیدی در چشم
زنی خدمت رسول اکرم(ص) آمد و نام شوهرش را برد. حضرت فرمود: شوهرت همان است که در چشمانش سفیدی است؟ گفت: نه در چشمانش سفیدی نیست. آن زن به خانه آمد و جریان را برای شوهرش تعریف کرد. مرد گفت: آیا نمیبینی که سفیدی چشم من از سیاهی آن بیشتر است.(2)
* سیاهان به بهشت نمیروند
پیامبر به پیرزنی از قبیله اشجع فرمود: پیرزنان وارد بهشت نشوند. بلال حبشی که سیاه چهره بود، آن پیرزن را ناراحت دید و جریان را به رسول الله(ص) باز گفت. پیامبر(ص) فرمود: سیاه هم به بهشت نمیرود. بلال و پیرزن هر دو ناراحت بودند که ناگهان عباس، عموی پیامبر که پیرمرد بود، آن دو را دید و حال آن دو را برای پیامبر بازگو کرد. رسول خدا(ص) فرمود: پیرمرد هم به بهشت نمیرود. همه غمگین شده بودند. پیامبر(ص) که چنین دید، همه آنان را فراخواند، دلشان را نرم کرد و فرمود: “خداوند، پیرزنان، پیرمردان و سیاهان را به نیکوترین شکل بر میانگیزاند و آنان جوان و نورانی شده به بهشت میروند(3 )“.
* عسل و پیامبر(ص)
سیره رسول الله(ص) به گونهای بود که به یارانش اجازه میداد تا در حضور مبارکش، گفتههای طنزآمیز ادا کنند. آنان نیز به پیروی از پیامبر اکرم(ص) از شوخیهای ناپسند پرهیز داشتند، ولی از شوخیهای پسندیده دریغ نمیکردند. از جمله، نعیمان، مرد شوخ طبعی بود. روزی عربی را با یک خیک عسل دید. آن را خرید و به خانه عایشه برد. رسول خدا(ص) پنداشت که به عنوان هدیه آورده است. نعیمان رفت و اعرابی بر در خانه پیامبر(ص) ایستاده بود. چون انتظارش طولانی شد، صدا زد: ای صاحب خانه! اگر پول ندارید، عسل را برگردانید. رسول خدا(ص) جریان را دریافت و قیمت عسل را به آن شخص پرداخت. پیامبر چون زمانی دیگر، نعمیان را دید، فرمود: چرا چنین کردی؟ گفت: دیدم رسول خدا(ص) عسل را دوست دارد و اعرابی هم یک خیک عسل داشت. پیامبر(ص) خدا از کار نعیمان خندید و به او هیچ گونه درشتی نکرد(4).
* بهترین نشانه شادی چیست؟
تبسم، بهترین نشانه شادی و نشاط است. چهره رسول الله(ص) نیز هنگام دیدار یاران بیش از دیگران شاداب و خندان مینمود و گاه چنان میخندید که دندانهای مبارکش نمایان میشد. ابوالدرداء میگوید: “رسول خدا(صلی الله علیه و آله) هرگاه سخنی میفرمود، سخنش با لبخند همراه بود. رسول خدا(ص) هم کلام خویش را با تبسم میآمیخت و هم چهرهای خندان داشت و هم به چهره دیگران لبخند میزد. در حدیث است: «کان اکثر الناس تبسماً و ضِحکا فی وجوه اصحابه»(5). بیش از همه، لبخند داشت و بر روی یارانش لبخند میزد.
* کاش آن اعرابی میآمد
امام موسی بن جعفر(ع) میفرماید: “عربی بدوی نزد پیامبر(ص) میآمد و هدیه و سوغاتی به پیامبر اهدا میکرد. بعد همان ساعت میگفت: پول هدیه و سوغات ما را بدهید. رسول خدا(ص) نیز میخندید. پس از آن جریان هر وقت غمگین میشد، میفرمود: آن اعرابی کجاست. کاش پیش ما میآمد(6)“.
شوخی و مزاح ظریف و زیبای رسول اکرم(ص) و امیرمؤمنان علی(ع) درباره خوردن خرما نیز معروف است. گفتهاند روزی آن دو گرامی با هم خرما میخوردند که پیامبر، هستهها را جلوی علی(ع) میگذاشت و در پایان فرمود: هر که هستهاش بیشتر باشد، پر خور بوده است! امیرمؤمنان در پاسخ گفت: هرکه با هسته خورده باشد، پرخورتر بوده است(7).
همچنین از شوخ طبعی پیامبر اکرم(ص) چنین نقل میکنند که حضرت برخی از یاران را از پشت سر بغل میگرفت و دو دستش را بر چشمان آنان میگذارد تا آنان را بیازماید که آیا میتوانند با چشم بسته، طرف مقابل را تشخیص دهند یا نه(8).
* غذا بخورم یا نه؟
رسول خدا(ص) نه تنها خود، شوخی را آغاز میکرد، بلکه زمینه فرح را برای یاران خود فراهم میآورد.
روزی مرد عربی بر آن حضرت که بسیار اندوهگین مینمود وارد شد. وی میخواست چیزی بپرسد. اصحاب گفتند: نپرس! چهره پیامبر چنان گرفته است که جرئت پرسیدن نداریم. چهره پیامبر هرگز گرفته نبود، مگر هنگام نزول آیات موعظه یا آیات قیامت. او گفت: مرا به حال خود واگذارید. سوگند به خدایی که او را به پیامبری برانگیخت، هرگز رهایش نمیکنم تا خنده بر لبانش ظاهر شود. آنگاه به پیامبر(ص) گفت: ای رسول خدا! شنیدهام دجال با نان و غذا نزد مردم گرسنه میآید. پدر و مادرم به فدایت. آیا باید غذا نخورم تا از لاغری بمیرم یا بهتر است نزد دجال غذای کافی بخورم و چون سیر شدم، به خدا ایمان آورم؟ پیامبر اکرم(ص) آنقدر خندید که دندانهای مبارکش نمایان شد. سپس فرمود: خیر! خداوند تو را به وسیله آنچه دیگر مؤمنان را بینیاز میکند، بینیاز میسازد(9).
* خرما را با طرف دیگر میخورم!
نقل است روزی حضرت محمد(ص) به صهیب بن سنان فرمود: در حالی که از چشم درد رنج میبری، خرما میخوری؟ صهیب گفت: این چشم من درد میکند و من خرما را با طرف دیگر میخورم(10).
سیره رسول الله(ص) به گونهای بود که به یارانش اجازه میداد تا در حضور مبارکش، گفتههای طنزآمیز ادا کنند. آنان نیز به پیروی از پیامبر اکرم(ص) از شوخیهای ناپسند پرهیز داشتند، ولی از شوخیهای پسندیده دریغ نمیکردند. در مکتب رسول الله(ص) شوخی باید به اندازهای باشد که مایه تخریب شخصیت گوینده آن نشود. قیس بن سعد، یار جوان پیامبر(ص) پس از توصیف شوخ طبعی پیامبر میگوید: “به خدا سوگند! آن حضرت با آن شگفتی و خنده، هیبتش از همه افزونتر بود(11)“.
زیاده روی در شوخی، ابهت انسان را در هم میشکند و اسلام هم برای شخصیت پیروان خود ارزش والایی قائل شده است. بنابرین، رسول خدا(ص) افراط در شوخی را نکوهش میکرد: «لا تَمزَحْ فیُذهب بهاؤُک»؛ از شوخی [زیاد] بپرهیز؛ زیرا ارزش و قداستت شکسته میشود(12)“.
* شوخی و دروغ
در شوخی نباید از وسایل نامشروعی چون دروغ، برای خنداندن دیگران بهره گرفت. رسول گرامی اسلام در هشداری میفرماید: وَیلٌ للذِی یُحَدِّثُ فَکذب لِیَضْحَکِ به القوم ویل له، ویل له (13).، وای بر کسی که کلام دروغی را نقل کند تا دیگران بخندند. وای بر او، وای بر او.
* شوخی در چارچوب حق
مزاح باید از زشتی گفتار و نادرستی عاری باشد. پیامبر(ص) میفرمود: انی لاامزح و لااءقول الا حقا(14).، من شوخی نمیکنم و سخنی نمیگویم، مگر آنکه در چارچوب حق باشد.
یکی از یاران پیامبر از ایشان پرسید: آیا در اینکه با دوستان خود شوخی میکنیم و میخندیم، اشکالی هست؟ پیامبر در پاسخ فرمود: “اگر سخنی ناشایست در میان نباشد، اشکالی ندارد(15)“.
* پرهیز از شوخی زیاد
از سوی دیگر، خنده زیاد و قهقهه نیز عظمت و متانت آدمی را از بین میبرد. از این رو، پیامبر اکرم(ص) میفرماید: «ایّاک و کثرة الضِحک فِانّه یمیتُ القلب»؛ از خنده بسیار بر حذر باش که دل را میراند.(16)
رسول خدا(ص) خطاب به امیرالمؤمنین(ع) فرمود: یاعلی، مزاح نکن، زیرا ارزش تو زائل میشود.(17)
* پیامد مزاح با نامحرم
رسول خدا (ص) فرمود: هر کس با زن نامحرم شوخی کند، برای هر کلمهای که در دنیا با او سخن گفته است هزار سال او را در دوزخ زندانی کنند.(18)
* مزاح از خوشاخلاقی است
در «مکارم» از یونس شیبانى روایت شده که امام صادق علیه السّلام بمن فرمود: چطور است شوخى کردنتان با یکدیگر؟ گفتم: کم است. فرمود: چرا با هم مزاح نمیکنید؟ مزاح از خوش اخلاقى است، همانا با شوخى مى توانى برادر دینیت را مسرور نمائى، رسول خدا صلّى اللَّه علیه و آله با مردم شوخى مى کرد و منظورش این بود که مسرور سازد.(19)
در کتاب «اخلاق» ابى القاسم کوفى از امام صادق علیه السّلام نقل شده که فرمود: مؤمنى نیست مگر اینکه از مزاح بهره اى دارد. و رسول خدا صلّى اللَّه علیه و آله مزاح مى فرمود ولی جز مطالب حق چیزى نمى گفت.
در «کافى» از معمر بن خلاد روایت شده که گفت: از حضرت رضا علیه السّلام پرسیدم قربانت گردم انسان در میان جمعى قرار گرفته سخنى پیش مى آید، مزاح مى کنند و مى خندند! فرمود: مانعى نیست، اگر نباشد- راوى گوید من یقین کردم منظور حضرت فحش دادن و ناسزا گفتن است- بعد فرمود: مرد عربى پیش رسول خدا صلّى اللَّه علیه و آله مى آمد و براى حضرت هدیه مى آورد، و همان جا مى گفت: پول هدیه مرا مرحمت کن.
رسول خدا صلّى اللَّه علیه و آله مى خندید و آن حضرت هر وقت غمناک مى گردید، میفرمود: اعرابى چه شد، کاش مى آمد.
—————————————-
پی نوشتها:
2- بحارالانوار، ج 16، ص 294
3- همان، ص 295
4- همان ص 296
5- المحجه البیضاء، ج 4، ص 134
6- اصول کافی، ج 2، ص 663
7- ملامحسن فیض کاشانی، التحفه السنیه، ص 323
8- سیدنعمتالله جزایری، زهرالربیع، ص 7
9- محجة البیضاء، ج 4، ص 134
10- زهرالربیع، ص 7
11- منتهیالامال، ج 1، ص 151
12- بحارالانوار، ج 74، ص 48
13- همان، ص 88
14- همان، ج 66، ص 7
15- کافی، ج 2، ص 192
16- بحارالانوار، ج 74، ص 285
17- اداب الدینه ص 146، من لا یحضره الفقیه، ج 4، ص 355
18- ثواب الاعمال ص 158
19- سنن النبى صلى الله علیه و آله ص 49
شوخی کردن در صورتی عدم آلودگی به معصیت سخن زشت اهانت به دیگری و ناسزا مستحب است( بحار الأنوار (ط – بیروت)، ج 69، ص: 257 ، ج 73، ص: 273
از امام صادق علیه السلام نقل شده است که هیچ مومنی نیست مگر آنکه در او نوعی شوخ طبعی و بذله گویی وجود دارد الکافی (ط – الإسلامیة)، ج 2، ص: 663 لیکن شوخی زیاد جز در سفر نکوهیده است ( الأمالی( للصدوق)، النص، ص: 552)
در روایات شوخی به قدر نمک در غذا توصیه شده است چنانکه شوخی کردن در مسجد (ذکری الشیعه ج 3 ص 135) وهنگام تشییع جنازه (نجاه العباد امام خمینی ص 56)کراهت دارد در برخی روایات هم از شوخی نهی شده است و این گونه آمده است که آبروی انسان را می برد که مقصود از این روایات کثرت مزاح است بحار الأنوار (ط – بیروت)، ج 73، ص: 58
در روایات شوخی هایی از پیامبر و امیرمومنان علیه السلام نقل شده است که ذیلا می آوریم :
* سفیدی در چشم
زنی خدمت رسول اکرم(ص) آمد و نام شوهرش را برد. حضرت فرمود: شوهرت همان است که در چشمانش سفیدی است؟ گفت: نه در چشمانش سفیدی نیست. آن زن به خانه آمد و جریان را برای شوهرش تعریف کرد. مرد گفت: آیا نمیبینی که سفیدی چشم من از سیاهی آن بیشتر است.(2)
* سیاهان به بهشت نمیروند
پیامبر به پیرزنی از قبیله اشجع فرمود: پیرزنان وارد بهشت نشوند. بلال حبشی که سیاه چهره بود، آن پیرزن را ناراحت دید و جریان را به رسول الله(ص) باز گفت. پیامبر(ص) فرمود: سیاه هم به بهشت نمیرود. بلال و پیرزن هر دو ناراحت بودند که ناگهان عباس، عموی پیامبر که پیرمرد بود، آن دو را دید و حال آن دو را برای پیامبر بازگو کرد. رسول خدا(ص) فرمود: پیرمرد هم به بهشت نمیرود. همه غمگین شده بودند. پیامبر(ص) که چنین دید، همه آنان را فراخواند، دلشان را نرم کرد و فرمود: “خداوند، پیرزنان، پیرمردان و سیاهان را به نیکوترین شکل بر میانگیزاند و آنان جوان و نورانی شده به بهشت میروند(3 )“.
* عسل و پیامبر(ص)
سیره رسول الله(ص) به گونهای بود که به یارانش اجازه میداد تا در حضور مبارکش، گفتههای طنزآمیز ادا کنند. آنان نیز به پیروی از پیامبر اکرم(ص) از شوخیهای ناپسند پرهیز داشتند، ولی از شوخیهای پسندیده دریغ نمیکردند. از جمله، نعیمان، مرد شوخ طبعی بود. روزی عربی را با یک خیک عسل دید. آن را خرید و به خانه عایشه برد. رسول خدا(ص) پنداشت که به عنوان هدیه آورده است. نعیمان رفت و اعرابی بر در خانه پیامبر(ص) ایستاده بود. چون انتظارش طولانی شد، صدا زد: ای صاحب خانه! اگر پول ندارید، عسل را برگردانید. رسول خدا(ص) جریان را دریافت و قیمت عسل را به آن شخص پرداخت. پیامبر چون زمانی دیگر، نعمیان را دید، فرمود: چرا چنین کردی؟ گفت: دیدم رسول خدا(ص) عسل را دوست دارد و اعرابی هم یک خیک عسل داشت. پیامبر(ص) خدا از کار نعیمان خندید و به او هیچ گونه درشتی نکرد(4).
* بهترین نشانه شادی چیست؟
تبسم، بهترین نشانه شادی و نشاط است. چهره رسول الله(ص) نیز هنگام دیدار یاران بیش از دیگران شاداب و خندان مینمود و گاه چنان میخندید که دندانهای مبارکش نمایان میشد. ابوالدرداء میگوید: “رسول خدا(صلی الله علیه و آله) هرگاه سخنی میفرمود، سخنش با لبخند همراه بود. رسول خدا(ص) هم کلام خویش را با تبسم میآمیخت و هم چهرهای خندان داشت و هم به چهره دیگران لبخند میزد. در حدیث است: «کان اکثر الناس تبسماً و ضِحکا فی وجوه اصحابه»(5). بیش از همه، لبخند داشت و بر روی یارانش لبخند میزد.
* کاش آن اعرابی میآمد
امام موسی بن جعفر(ع) میفرماید: “عربی بدوی نزد پیامبر(ص) میآمد و هدیه و سوغاتی به پیامبر اهدا میکرد. بعد همان ساعت میگفت: پول هدیه و سوغات ما را بدهید. رسول خدا(ص) نیز میخندید. پس از آن جریان هر وقت غمگین میشد، میفرمود: آن اعرابی کجاست. کاش پیش ما میآمد(6)“.
شوخی و مزاح ظریف و زیبای رسول اکرم(ص) و امیرمؤمنان علی(ع) درباره خوردن خرما نیز معروف است. گفتهاند روزی آن دو گرامی با هم خرما میخوردند که پیامبر، هستهها را جلوی علی(ع) میگذاشت و در پایان فرمود: هر که هستهاش بیشتر باشد، پر خور بوده است! امیرمؤمنان در پاسخ گفت: هرکه با هسته خورده باشد، پرخورتر بوده است(7).
همچنین از شوخ طبعی پیامبر اکرم(ص) چنین نقل میکنند که حضرت برخی از یاران را از پشت سر بغل میگرفت و دو دستش را بر چشمان آنان میگذارد تا آنان را بیازماید که آیا میتوانند با چشم بسته، طرف مقابل را تشخیص دهند یا نه(8).
* غذا بخورم یا نه؟
رسول خدا(ص) نه تنها خود، شوخی را آغاز میکرد، بلکه زمینه فرح را برای یاران خود فراهم میآورد.
روزی مرد عربی بر آن حضرت که بسیار اندوهگین مینمود وارد شد. وی میخواست چیزی بپرسد. اصحاب گفتند: نپرس! چهره پیامبر چنان گرفته است که جرئت پرسیدن نداریم. چهره پیامبر هرگز گرفته نبود، مگر هنگام نزول آیات موعظه یا آیات قیامت. او گفت: مرا به حال خود واگذارید. سوگند به خدایی که او را به پیامبری برانگیخت، هرگز رهایش نمیکنم تا خنده بر لبانش ظاهر شود. آنگاه به پیامبر(ص) گفت: ای رسول خدا! شنیدهام دجال با نان و غذا نزد مردم گرسنه میآید. پدر و مادرم به فدایت. آیا باید غذا نخورم تا از لاغری بمیرم یا بهتر است نزد دجال غذای کافی بخورم و چون سیر شدم، به خدا ایمان آورم؟ پیامبر اکرم(ص) آنقدر خندید که دندانهای مبارکش نمایان شد. سپس فرمود: خیر! خداوند تو را به وسیله آنچه دیگر مؤمنان را بینیاز میکند، بینیاز میسازد(9).
* خرما را با طرف دیگر میخورم!
نقل است روزی حضرت محمد(ص) به صهیب بن سنان فرمود: در حالی که از چشم درد رنج میبری، خرما میخوری؟ صهیب گفت: این چشم من درد میکند و من خرما را با طرف دیگر میخورم(10).
سیره رسول الله(ص) به گونهای بود که به یارانش اجازه میداد تا در حضور مبارکش، گفتههای طنزآمیز ادا کنند. آنان نیز به پیروی از پیامبر اکرم(ص) از شوخیهای ناپسند پرهیز داشتند، ولی از شوخیهای پسندیده دریغ نمیکردند. در مکتب رسول الله(ص) شوخی باید به اندازهای باشد که مایه تخریب شخصیت گوینده آن نشود. قیس بن سعد، یار جوان پیامبر(ص) پس از توصیف شوخ طبعی پیامبر میگوید: “به خدا سوگند! آن حضرت با آن شگفتی و خنده، هیبتش از همه افزونتر بود(11)“.
زیاده روی در شوخی، ابهت انسان را در هم میشکند و اسلام هم برای شخصیت پیروان خود ارزش والایی قائل شده است. بنابرین، رسول خدا(ص) افراط در شوخی را نکوهش میکرد: «لا تَمزَحْ فیُذهب بهاؤُک»؛ از شوخی [زیاد] بپرهیز؛ زیرا ارزش و قداستت شکسته میشود(12)“.
* شوخی و دروغ
در شوخی نباید از وسایل نامشروعی چون دروغ، برای خنداندن دیگران بهره گرفت. رسول گرامی اسلام در هشداری میفرماید: وَیلٌ للذِی یُحَدِّثُ فَکذب لِیَضْحَکِ به القوم ویل له، ویل له (13).، وای بر کسی که کلام دروغی را نقل کند تا دیگران بخندند. وای بر او، وای بر او.
* شوخی در چارچوب حق
مزاح باید از زشتی گفتار و نادرستی عاری باشد. پیامبر(ص) میفرمود: انی لاامزح و لااءقول الا حقا(14).، من شوخی نمیکنم و سخنی نمیگویم، مگر آنکه در چارچوب حق باشد.
یکی از یاران پیامبر از ایشان پرسید: آیا در اینکه با دوستان خود شوخی میکنیم و میخندیم، اشکالی هست؟ پیامبر در پاسخ فرمود: “اگر سخنی ناشایست در میان نباشد، اشکالی ندارد(15)“.
* پرهیز از شوخی زیاد
از سوی دیگر، خنده زیاد و قهقهه نیز عظمت و متانت آدمی را از بین میبرد. از این رو، پیامبر اکرم(ص) میفرماید: «ایّاک و کثرة الضِحک فِانّه یمیتُ القلب»؛ از خنده بسیار بر حذر باش که دل را میراند.(16)
رسول خدا(ص) خطاب به امیرالمؤمنین(ع) فرمود: یاعلی، مزاح نکن، زیرا ارزش تو زائل میشود.(17)
* پیامد مزاح با نامحرم
رسول خدا (ص) فرمود: هر کس با زن نامحرم شوخی کند، برای هر کلمهای که در دنیا با او سخن گفته است هزار سال او را در دوزخ زندانی کنند.(18)
* مزاح از خوشاخلاقی است
در «مکارم» از یونس شیبانى روایت شده که امام صادق علیه السّلام بمن فرمود: چطور است شوخى کردنتان با یکدیگر؟ گفتم: کم است. فرمود: چرا با هم مزاح نمیکنید؟ مزاح از خوش اخلاقى است، همانا با شوخى مى توانى برادر دینیت را مسرور نمائى، رسول خدا صلّى اللَّه علیه و آله با مردم شوخى مى کرد و منظورش این بود که مسرور سازد.(19)
در کتاب «اخلاق» ابى القاسم کوفى از امام صادق علیه السّلام نقل شده که فرمود: مؤمنى نیست مگر اینکه از مزاح بهره اى دارد. و رسول خدا صلّى اللَّه علیه و آله مزاح مى فرمود ولی جز مطالب حق چیزى نمى گفت.
در «کافى» از معمر بن خلاد روایت شده که گفت: از حضرت رضا علیه السّلام پرسیدم قربانت گردم انسان در میان جمعى قرار گرفته سخنى پیش مى آید، مزاح مى کنند و مى خندند! فرمود: مانعى نیست، اگر نباشد- راوى گوید من یقین کردم منظور حضرت فحش دادن و ناسزا گفتن است- بعد فرمود: مرد عربى پیش رسول خدا صلّى اللَّه علیه و آله مى آمد و براى حضرت هدیه مى آورد، و همان جا مى گفت: پول هدیه مرا مرحمت کن.
رسول خدا صلّى اللَّه علیه و آله مى خندید و آن حضرت هر وقت غمناک مى گردید، میفرمود: اعرابى چه شد، کاش مى آمد.
—————————————-
پی نوشتها:
2- بحارالانوار، ج 16، ص 294
3- همان، ص 295
4- همان ص 296
5- المحجه البیضاء، ج 4، ص 134
6- اصول کافی، ج 2، ص 663
7- ملامحسن فیض کاشانی، التحفه السنیه، ص 323
8- سیدنعمتالله جزایری، زهرالربیع، ص 7
9- محجة البیضاء، ج 4، ص 134
10- زهرالربیع، ص 7
11- منتهیالامال، ج 1، ص 151
12- بحارالانوار، ج 74، ص 48
13- همان، ص 88
14- همان، ج 66، ص 7
15- کافی، ج 2، ص 192
16- بحارالانوار، ج 74، ص 285
17- اداب الدینه ص 146، من لا یحضره الفقیه، ج 4، ص 355
18- ثواب الاعمال ص 158
19- سنن النبى صلى الله علیه و آله ص 49